eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
320 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🧩 سوم| دسته قَرَنفُل 🔺علی گفت: نزد رسول شدم. روی او را دیدم دُرَفشان، چون ماه شب چهارده می‌افروخت و دسته‌ای قَرَنفُل به دست! مرا بنشاند و گفت: «یا علی! آن روز که حدیث فاطمه کردی، همان ساعت خواستم که عقد بکنم لکن انتظار کردم فرمان خدای را. اکنون جبریل آمد و مرا خبر آورد که خدای ,رضوان, خازنِ بهشت را فرمود تا بهشت را بیاراست و فریشتگان مقرّب را امر آمد تا بر کرسی‌های بهشت بنشستند و ,روح‌القدس, به نوبتِ او خواستاری کرد فاطمه را. خدای فریشتگان را گفت: «گواه باشید که من فاطمه زهرا را، بنت حبیب خود محمد مصطفا را به علی دادم.» و بفرمود فریشتگان را تا درّ و یاقوت و مرجانِ بهشت نثار کردند و درختِ طوبا را بفرمود تا نثار کرد بر حورالعین و این دسته‌ی قرنفُل از آن است!» 🆔 @Qasas_school
🧩 چهارم| ساز بساز 🔺علی شاد بازگشت. روزِ دیگر نزدیک رسول آمد گفت: «یا رسول‌الله! تنها اَم. دلم همی بگیرد. صواب بینی که این شادی بر من تمام کنی؟» رسول گفت: «یا علی مهلت دهی تا شب؟» علی گفت: «الله و رسوله اعلم.» رسول گفت: «تو برو اکنون و ساز بساز امشب را، که شب دامادی توست!» علی گفت: «به حجره آمدم. هیچ چیز ندیدم از اسباب عروسی. در همه حجره‌ی من مصحفی بود - کلام خدا – و «ذوالفقارِ» عطای مصطفا و مصلّای نماز. با خویشتن گفتم: چون رسول خدای فرمود که «ساز بساز»، هم تکلّفی بباید کرد. برفتم کناری چند ریگ بیاوردم و حجره را هموار کردم. 🆔 @Qasas_school
🧩 پنجم| مواسات فاطمه 🔺و رسول خدای به بازار شد. فاطمه را پیراهنی خرید به چهار دِرَم. بیاورد و در وی پوشانید. و مشّاطه بیامد تا وی را بیاراید. فاطمه در پیش مشاطه بود که سائلی به در آمد. گفت: «یا اهل بیت الرحمه، برهنه‌ام! با من مواسا کنید به جامه‌ای، چندان که عورت بپوشم تا خدای شما را حلّه‌های بهشت پوشانَد.» فاطمه آن بشنید. مر مشّاطه را گفت: «باش تا من کاری بکنم.» پس آن پیرهن را برکشید و بدان سائل داد. رسول می‌آمد. آن پیراهن را بازان سائل دید. هیچ چیز نگفت. نزد فاطمه آمد. گفت: «پیراهن کو یا فرزند؟» گفت: «به مستحق دادم.» رسول گفت: «امشب شب عروسی توست. چون کنی؟» فاطمه گفت: «خدای بهتر داند.» در ساعت جبریل آمد. گفت: «یا رسول‌الله، خدایت می سلام کند و همی‌گوید: "دل شاد دار که هفتاد هزار حلّه لونالون به نام فاطمه کردم در بهشت هریکی از آن بهتر، بلکه رشته‌ای از آن بهتر از دنیا و هرچه در دنیا چیز است." رسول به بازار رفت. پیراهنی دیگر بخرید به هشت دِرَم – به نسیه- و در فاطمه پوشانید. 🆔 @Qasas_school
🧩 ششم| دعوتی‌ها 🔺چون شبانگاه آمد، جبریل آمد با هزار هزار فریشته و میکائیل با هزار هزار فریشته و فاطمه را دست گرفت مصطفا همی‌آورد تا به خانه‌ی علی، جبریل از راست و میکائیل از چپ. و چون به حجره‌ی علی رسید، گفت: «یا علی، باز این فرزندِ من چنان زندگانی کن که با پاره‌ای از من – که وی پاره‌ای است از من. شادیِ دل وی شادی دل من باشد و کراهیت دل وی کراهیت دل من باشد.» این بگفت و بازگشت. 🆔 @Qasas_school
🧩 هفتم| نجوا 🔺چون شب درآمد، علی با فاطمه به هم سخن می‌گفتند. آخر علی گفت: «چیزی در دل من همی‌گردد، یا فاطمه. با من بگو تا در راه که می‌آمدی سه جای بنشستی، آن چرا بود؟ مگر می‌کراهیت داشتی آمدن به خانه‌ی من؟» فاطمه گفت: «یا علی، اگر نه آن اَستی که بابا مرا وصیت کرده است که سرّ خویش از کدخدای خود مپوش، بِنَگویمی که چرا می‌نشستم. و لکن برای وصیت رسول را، چون بپرسیدی، بگویم. بدان که از گرسنگی پایم کار نمی‌کرد که برفتمی. همی‌نشستم تا می‌آسودم.» 📚 برگرفته از کتاب قاف به مناسبت سالروز ازدواج علی و فاطمه (علیهما سلام‌الله) 🆔 @Qasas_school
🔰انتخابات یا بردگی؟ 🟡 در پایان یادداشت اخیر با عنوان "قدرت، اُمّ و امّت" که در لینک قابل مشاهده است، به یک موضوع اشاره شد: امّت و ملّت! ⚫️ طرح این بحث کمک به یافتن پاسخی بهتر است برای یک پرسش: کجا باید قدرت را دلسوزانه رها کرد و کجا باید محکم آن را گرفت؟ 🟡 بیایید امّت را همان اجتماع انسانی بر گِرد امام بدانیم و ملّت را مطابق قرآن ترجمه کنیم به "آئین". ⚫️ پیش‌تر گفته شد که برای حفظ امّت، باید گاهی قدرت را رها کرد چنانچه علی علیه‌السلام ۲۵سال چنین کرد یا همانگونه که هارون در غیاب موسی و بلوای سامری چنان کرد! اینجا هرچند آئین یا ملّت دستخوش تحریف هم قرار می‌گیرد و گوساله‌ای به خدایی گرفته می‌شود، اما جلوگیری از دو پاره شدن امّت اولویت دارد. 🟡 سپس این سوال پدید می‌آید: اگر امّت به هر دلیلی امام برحق جامعه را رها کند و این منجر به نابودی ملّت و آئین شود، امام تا کجا باید بر تحریف ملّت و آئین چشم بسته و سکوت کند؟ آیا اینجا نیز باید رها نماید یا حد و مرزی وجود دارد؟ ⚫️ مطابق برخی روایات، امام به عنوان مهم‌ترین عالِمِ عالَم، باید در برابر بدعت‌ها بایستد: إذا ظَهَرتِ البِدعُ في اُمّتي فلْيُظهِرِ العالِمُ علمَهُ. 🟡 اما مصداق این بدعت چیست؟ ما شاهدیم که اميرالمؤمنين در دوره حکومت خویش، بنا بر مصلحت در برابر بدعتی به نام نماز تراویح کوتاه آمد و این یعنی بدعت، صرف تغییر برخی احکام شرعی نیست. ⚫️ از سوی دیگر می‌بینیم در میان ائمه‌اطهار حسین‌بن‌علی تنها کسی است که به صورت سخت با دشمن مبارزه کرده و بر وضعیت دوران خویش شوریده. این چه بدعتی است که حسین علیه آن می‌خروشد؟ آیا چیزی جز حاکمیت یزید است؟ خیر! اما نه از آن جهت که او صرفا شرابخواری سگ‌باز است بلکه از حیث آنکه اصل و شکل حاکمیت یزید بدعت است. بدعتی بزرگ به نام سلطنتی شدن اسلام. این هم یعنی نابودی ملّت و آئین. کدام آئین؟ همانی که آمده بود به ما بگوید: "مردم حق دارند خودشان سرنوشت خویش را تعیین کنند." 🟡 علی‌بن‌ابی‌طالب ذیل خطبه‌ای می‌فرماید: ترسناک‌ترین فتنه‌ها، فتنه‌ی بنی‌امیه است چرا که آنها در جایگاه اربابان قرار می‌گیرند و مردم برده‌ی آن‌ها می‌شوند و حق تعیین سرنوشت خود را از دست می‌دهند...و‌ایم الله لتجدنّ بنی امیة لکم ارباب سوء.. ⚫️ این یعنی سلطنت چیزی نیست جز سیستمی کردن ظلم و ارباب شدن امویان و سلب اختیار و انتخاب از مردم. اینجاست که امام و عالمان باید در برابر این بدعت بایستند ولو امّت با آنها همراهی نکند. 🟡 تازه اگر خوب بنگریم این حمایت از ملّت نیز چیزی جز صیانت از حقوق امّت نیست! و موروثی نشدن مسئولیت‌های کلان و سلطنتی نگشتن حاکمیت اسلامی از آن چیز‌هایی است که حسین‌بن‌علی‌ها هم برای حفظ آن خون خود را نثار و ایثار می‌کنند. ⚫️ اینجاست که ایستادگی برای بازگرداندن قدرت به مردم، عین مقاومت برای حفظ ملّت و آئین است. عین اسلامیت است و اسلامیت عین جمهوریت. 🟡 در نتیجه اگر عده‌ای از مردم نیز حول امام باطلی مانند معاویه جمع شوند برای نابودی ملّت و آئین، علی باید برابر آنها بایستد که خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ (مریم/۱۲). همان علی که افسار خلافت را ۲۵سال بر شانه‌ی آن انداخت و رهایش کرد تا امّت دوپاره نشود ولی این رها کردن حد و مرز دارد. 🔺پس معیار را باید دریافت.. ✍🏻 سیدمیثم میرتاج‌الدینی 🆔 @Qasas_school
🔰قصه‌ی طالوت و سکینه |‌ چند خطی در باب معیار انتخاب و فایده‌ی مشارکت حداکثری 🔶 در میان ادوار تاریخی که قرآن از آن سخن به میان آورده، دوره‌ای وجود دارد که در آن بنی‌اسرائیل هم پیامبر داشته‌اند و هم حاکم یا پادشاه. گویی یکی رهبری فکری و معنوی را بر عهده داشته و دیگری امور زندگی دنیایی از جمله جنگ را. شاید شبیه‌ترین دوران‌ها به وضعیت کنونی ما همین دوره تاریخی باشد که هم ولیّ فقیه داریم و هم رئیس جمهور (شاید بعدها بتوان پُلی به بحث قبض و بسط هم زد). 🔷 ماجرا هم از این قرار است که بنی‌اسرائیل به سبب حکومت ظالمانه و سلطه جائرانه‌ی جالوت، از پیامبر خویش تقاضا کردند برای‌شان حاکم یا پادشاهی تعیین کند تا امور اجرائی جنگ را به عهده گرفته و مدلی ارائه و اجرا نماید. 🔶 پیغمبرشان از جانب خدا طالوت را به عنوان پادشاه یا فرمانروا معرفی کرد و اینجا بزرگان بنی‌اسرائیل در کمال تعجب پرسیدند: «چگونه طالوت بر ما فرمانروا باشد درحالیکه همواره پادشاه و پیامبر از میان ما انتخاب می‌شد؟! از طرفی نشانه‌ی پادشاه، داشتن اموال زیاد است و طالوت هرگز چنین ثروتی ندارد» وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمال‏ (بقره/۲۴۷) 🔷 در جواب این ایرادات بنی‌اسرائیلی، پیامبرشان گفت: «خداوند طالوت را برگزیده چون اوست که دارای توان علمی و جسمی است. یعنی طالوت هم می‌داند و هم می‌تواند. فرمانروایی یا ایستادن بر قله‌های اجرائی، دانایی است و توانایی، نه مال و ثروت فراوان یا داشتن حسب و نسب و ژن خوب!» قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتي‏ مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏. 🔶 مهم‌ترین اثری هم که دانایی و توانایی دارد عبارت است از: ایجاد سکینه! وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُم‏ (بقره/۲۴۸) مرحوم علامه طباطبایی در توضیح سکینه می‌گوید: قرار گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنى در تصميم و اراده‏. 🔷 یک جامعه بی‌قرار که هر روز به طناب پوسیده‌ی اهل خدعه و نیرنگ متوسل می‌شود تا بتواند از چاه مشکلات معیشتی بیرون آید، دچار اضطراب در قلب و عمل است. یک روز سراغ مسکن و ارض می‌رود و روز دیگر سکه و ارز. همواره در تلاطم بالا و پایین شدن نرخ دلار است و نگران از سبز و قرمز شدن خانه‌های بورس. 🔶 سرریز نبود آرامش در جامعه-به گفته برخی از اقتصاددان‌ها- می‌شود شدت تورم! هرچند عده‌ای معتقدند این تورم است که آرامش را از جامعه سلب می‌کند اما واقعیت آن است که گاهی عدم آرامش و عدم اعتماد به دانایی و توانایی مدیران اجرایی، سبب بی‌ثباتی و تورم است. 🔷 اکنون شاید یکی از مهم‌ترین معیارهای گزینه‌ی اصلح در انتخابات پیش رو، یافتن فردی باشد دانا و توانا که با جلب اعتماد عمومی، سبب آرامش در جامعه شود. اگرچه برخی معتقدند نیازی نیست رئیس‌جمهور کارشناس باشد و باید صرفا اوامر ولیّ فقیه را اجرا نماید، اما طبق قرآن، حتی در حضور پیامبر الهی نیز، مجری باید خود اهل علم باشد و آگاهی. 🔶 همچنین نباید فراموش کرد، هرچقدر میزان مشارکت عمومی در انتخابات بیشتر باشد، نامزدها شانس بیشتری در جلب اعتماد اکثریت دارند. رئیس جمهوری که اکثریت قاطع مردم به دانایی و توانایی او اعتماد کنند و به او رأی بدهند، امکان بیشتری برای ایجاد آرامش به نفع جامعه را داراست. مشارکت بیشتر، به نفع همه‌ی ماست! ✍🏻 سیدمیثم میرتاج‌الدینی 🆔 @Qasas_school
🔰 بیت رفیع | به مناسبت شهادت حضرت باقرالعلوم ▪️امام باقر علیه‌السلام، شخصیتی بسیار با ابهت و باشکوه داشتند و این به‌خاطر آن بود که ایشان در ظاهر بسیار شبیه به پیامبر بودند و از لحاظ دانایی، به عنوان حَمَله علم و دانایی امیرالمومنین مشهور بودند! ◾️روزی «قُتاده» فقیه سنی مذهب به حضرت گفت: «یا ابن رسول الله! وقتی به محضر شما شرفیاب می‌شوم، پریشان و مضطرب هستم! علت چیست؟» امام پاسخ داد: «آیا می‌دانی جلوی چه کسی نشسته‌ای؟! تو در برابر بیت رفیع ولایت نشسته‌ای؛همان بیت که خدا فرمود: في بیوتٍ اذن الله أن تُرفع وَ یُذکرَ فیه اسمُه!» ✍🏻 روح‌الله شمسی‌کوشکی 🆔 @Qasas_school
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰جامعه‌شناسی کوفه و روان‌شناسی اجتماعی کوفیان 🔶 از مکه تا کربلا حدود ۳۶ منزلگاه وجود دارد که کاروان‌ها به اقتضای شرایط، در برخی از آنها استراحت موقت کرده و در برخی اتراق می‌کنند. 🔹 امام حسین از مکه که بیرون آمد، اولین منزلگاه و محل توقفش، جایی بود به نام بُستان ابن‌معمّر یا ابن‌عامر. ماندن حضرت در این مکان کوتاه بود. به اندازه‌ی اندکی استراحت و آب و علوفه دادن به مرکب‌ها. 🔸 در همین منزلگاه کاروان زیارتی فرزدق شاعر نامی عرب با امام حسین برخورد می‌کند و سپس ملاقاتی میان امام حسین و او صورت می‌گیرد. 🔹 فرزدق به همراه کاروان همانند بسیاری از مسلمانان به قصد انجام حج به مکه می‌رفت و وقتی دید حسین برخلاف همه مسلمانان مکه را رها کرده و از آن خارج می‌شود، از حضرت پرسید: "چرا چنین با شتاب می‌روی و اعمال حج را وامی‌نهی؟" حضرت پاسخ داد: "اگر شتاب نمی‌کردم، گرفتار می‌شدم." گویی حضرت کشته شدن در مکه را گرفتاری می‌دانست که بارها به آن اشاره فرمود. 🔸 در ادامه هم فرزدق فرصت را غنمیت شمرده و سوالات شرعی خود درباره حج را از امام می‌پرسد. 🔺اینجا نکته‌ی مهمی وجود دارد که افرادی چون فرزدق نظر و فتوای شرعی امام را قبول داشتند اما به نظر سیاسی امام زیاد اعتنا نمی‌کردند. این‌ها امام را به عنوان مرجعی فقهی پذیرفته ولی مرجعیت سیاسی حضرت را قبول نداشتند و درنتیجه اعمال حج را بر همراهی با امام ترجیح دادند. 🔹 کاش حافظ آنجا بود و به آنها می‌فهماند: احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت؟ صفای عالم داشت از مروه می‌رفت و حقیقت کعبه داشت از مکه عروج می‌کرد و بسیاری غافل بودند. 🔸 سپس اباعبدالله به منظور کسب اخبار و اطلاعات از مسیر و شهرها، لب به سخن گشود و از فرزدق پرسید: تو که از کوفه آمدی، به من بگو از این شهر چه خبر؟ وی جوابی داده که یکی از بهترین توصیف‌ها برای شناخت جامعه‌ی کوفی است. فرزدق می‌گوید: "حسین‌جان! کوفیان دل‌های‌شان با تو و شمشیرهای‌شان علیه توست!" ⁉️ این پاسخ برای ما یک سوال تاریخی و سرنوشت‌ساز ایجاد می‌کند: چطور می‌شود جامعه‌ی کوفی حسین را در دل دوست بدارند ولی با شمشیرهای‌شان بر وی بتازند؟ شما چه فکر می‌کنید؟ ادامه دارد.. 📚 منابع: اعیان‌الشیعه، ج۱، ص۵۹۴؛ معجم‌البلدان، ج۲، ص ۱۷۰ و ج۱ ص ۴۱۴؛ ارشاد، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۶۵؛ مقتل‌الحسین بحرالعلوم، ص۱۷۶؛ تذکره‌الخواص، ص۱۳۷-۱۳۸. 🆔 @Qasas_school
🔰ولایت اجتماعی و عدم آزادی فردی 🔺بیایید یکبار دیگر سوال دیروز را تکرار کنیم: "چطور می‌شود جامعه‌ی کوفی حسین را در دل دوست بدارند ولی با شمشیرهای‌شان بر وی بتازند؟" 💠 در تاریخ شواهد مختلفی وجود دارد که گزاره‌ی فرزدق را تایید می‌کند. شواهدی مانند هجوم برخی از کوفیان به خیمه‌های امام حسین (علیه‌السلام)، درحالیکه به شکل عجیبی گریه می‌کردند! یعنی در دل دوست داشتند و در رفتار دشمنی می‌کردند. این پارادوکس ظاهری، معمای بحث ما بود. ⁉️ شاید چرایی این وضعیت بغرنج را باید در اهمیت چارچوبی به نام "جامعه" جستجو کرد. هیمنه جامعه در تحمیل برخی رفتارها به گونه‌ای است که برخی از آن به جبر جامعه و بالاتر جبر تاریخ یاد می‌کنند. 🔹 هرچند ما به چنین جبری باور نداریم لکن میزان اثرگذاری شدید جامعه بر رفتارهای فرد را نمی‌توان انکار کرد. 🔸 فرض کنید شما در میان حجم وسیعی از مردم قرار گرفته‌اید که به شدت تشنه‌اند و آبی موجود نیست. شما در توبره‌ی خود، مقداری آب دارید. اما توان بیرون آوردن آن و نوشیدن ندارید. چرا؟ چون یا می‌ترسید که بر شما هجوم آورده و علاوه بر ربودن آب، زیردست‌وپا لِه شوید و یا احساس شرم می‌کنید در میان جماعتی تشنه، آب بنوشید. در هر صورت، این وضعیت شما را به سمت رفتاری هُل می‌دهد که در دل خلاف آن را میل دارید. 🔺 این مثال ساده را می‌شود با شناخت وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی، تاریخی و به طور کلی روح حاکم بر جامعه‌ی کوفه به طور مفصل تبیین کرد (به زودی از آن خواهیم گفت). 🔹 لکن در این نوشتار درحد مجال اندک می‌توان گفت: آدمی وقتی در میان اجتماع قرار گرفته و نقشی می‌پذیرد، آزادی عمل فردی او و همین‌طور امیال و احساساتش تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. 🔸 لذا پیوندها و روابط اجتماعی ما به شدت اهمیت دارند که از آن تعبیر به ولایت می‌شود. آدمی اگر در دل علی و حسین را دوست بدارد اما ذیل ولایت اجتماعی دشمنان علی و حسین قرار بگیرد، کاری را مرتکب می‌شود که کوفیان رقم زدند. یعنی کشتن حسین درحالیکه او را دوست داشتند. 🧩...باید از ولایت اجتماعی و زمینه‌های آن در کوفه بیشتر گفت و شنید. 🆔 @Qasas_school
🔰 قربانی، حساب‌گری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراث‌بَری 1⃣ پرده اول: 🔴 قربان و قربانی. معنایش کرده‌اند به آنچه که موجب قُرب است. زمینه‌ساز نزدیکی. انسان با این تقرب و نزدیکی، نسبتی می‌ساخته با خدا که نتیجه‌ی آن ارث بردن حکومت و قدرت آسمانی خداست در روی زمین. اگر قربانی قبول شود، قربانی‌کننده می‌شود خلیفه‌ی خدا و امامِ امّت. همین موضوع باعث شده یهودیان اسحاق را ذبیح بدانند و مسلمانان اسماعیل را. چون قدرت، حکومت، خلافت و امامت یا باید میراث اسحاق باشد و یا اسماعیل. ⚫️ ماجرا برمی‌گردد به آغاز آفرینش. آنجایی که خداوند دستور داد دو پسر آدم قربانی بیاورند، تا میراث‌بر زمین مشخص شود: وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْبانا. در روایت آمده که هابیل صاحب گلّه بود و قابیل اهل زراعت. هابیل بهترین گوسفند خود را قربانی کرد و قابیل پست‌ترین نوع گندم را. 🔴 من خودم را جای قابیل می‌گذارم و به این فکر می‌کنم چرا بدترین گندم خود را ارزانی کرد؟ احتمال می‌دهم با خود محاسبه کرده که خدای بی‌نیاز، چه احتیاجی به گندمِ من دارد که حالا خوب آن را عرضه کنم یا بدترینش را؟ یک جورهایی پای حساب و کتاب وسط آمده و چیزی که حتی می‌شود نامش را گذاشت ! یعنی محاسبه هزینه-فایده. ⚫️ شاید قابیل با خودش اندیشیده مگر در امامِ امّت و خلیفه‌ی خدا شدن، مادیّات شرط است؟ پس حکایت شایستگی‌ها چه؟ اصلا گندمی را که می‌شود نان کرد و با آن گرسنه‌ای را سیر، چرا باید قربانی خدایی شود که نه می‌خورد و نه می‌آشامد؟ این محاسبه‌ها، منطقی هم جلوه می‌کند! 🔴 طبق برخی نقل‌ها، گویا پس از عرضه قربانی‌ها، آتشی آمد و قربانی هابیل را برد و قربانی قابیل را سوزاند. فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَر! اگر قابیل اهل حساب و کتاب بوده، احتمالا نشسته به ارزیابی. آیا ایراد از قربانی بود؟ یعنی باید بهترین چیزها را پیش‌کش خدا می‌کردم؟ آیا مسئله خون بوده؟ سپس اندیشیده، از گندم درو شده‌ی من، خونی بر زمین نریخته ولی از گوسفند برادرم چرا! ⚫️ قرآن می‌گوید قابیل، برادرش هابیل را تهدید کرد: قالَ لَأَقْتُلَنَّك‏. من قطعا تو را خواهم کشت. چرا قابیل به این نتیجه رسید برادر خود را بکشد؟ از کجا می‌دانست اگر با کسی به مشکل خورد، راه‌حل حذف آن فرد است؟ احتمالاتی را می‌شود پیش کشید. مثلا بگوییم قابیل باز محاسبه کرده که وقتی ما فقط دو پسر هستیم، اگر برادرم حذف شود، لاجرم وصایت، خلافت و امامت به من می‌رسد. یعنی خدا چاره‌ای جز انتخاب تک‌گزینه را ندارد. یا مثلا بگوییم قابیل با خود اندیشیده که اصلا چرا هابیل را قربانی نکنم که ارزشمندترین چیز روی زمین است و اگر مسئله خون است، خون هم ریخته می‌شود و تمام! 🔴 اینجا پاسخ هابیل هم جالب است: قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ‏. این پاسخ رشته‌ی تمام افکار قابیل را پنبه کرد. مسئله نوع قربانی نیست، انگیزه‌ی قربانی است. قبول کردن خدا منوط است به تقوا. تو بگو همان شایستگی. خدا خلافت خود و امامت امّت را به هرکسی وانمی‌نهد. گویی همین هزینه-فایده کردن و حساب و کتاب داشتن کار را خراب می‌کند. انگار موقعیت امامت، موقعیتی است که در آن باید هزینه داد؛ بی‌محاسبه‌ی مادّی. ادامه در پرده‌ی دوم... ✍🏻 سیدمیثم میرتاج‌الدینی 🆔 @Qasas_school