🔰منزلگاهها| از چهاردهم تا شانزدهم
منزل چهاردهم: تلاعفر
منزل پانزدهم: سنجار... درباره اسم این منطقه گفتهاند چون سلطان سنجر در آن به دنیا آمده، نامش را سنجر یا سنجار گذاشتهاند. مردم این دیار عموما کُرد بودهاند.
منزل شانزدهم: نُصَیبین (Nusaybin) که رومیان آن را با نام Nisibis میشناختند و یونانیها به اسم مکدونیس یا سوکورس میخواندند. شهری در شمال بین النهرین که اکنون در جنوب ترکیه قرار دارد. این شهر، یکی از مراکز مهم مسیحیت در شرق و برای سالیانی دراز، موضوع مناقشه و درگیری میان شاه ساسانی و امپراتوری روم بود. این شهر در برخی منابع به صورت نَصیبین نیز تلفظ شده است.
حاکم این شهر در روزهایی که کاروان اهلبیت را به سمت شام میبردند، فردی به نام منصوربنالیاس بوده. وی بعد از خبر نزدیکی کاروان اسیران، دستور به آراستن شهر میدهد تا بزم قاتلان را با راه انداختن جشن رونق ببخشد.
در نقلها آمده که اسب حامل سر اباعبدالله وارد شهر نشد و ناگهان سر مبارک امام از روی نیزه بر زمین افتاد. نقطهای که سر بر زمین افتاده به نام "مشهد حسین" معروف شد و به زیارتگاهی بدل گردید.
گویا فردی به نام ابراهیم موصلی سر مطهر را شناسائی میکند و به اطرافیان از دین و نسب سیدالشهدا خبر میدهد.
سربازان حکومتی ابراهیم موصلی را میکشند تا حرفهای او به مردم شهر نرسد. با این حال خبر میان مردم میپیچد و حاملان سر ترسیده به مسیر خود ادامه میدهند.
#حوادث_از_کربلا_تا_شام
📚 مقتل ابیمخنف، ص۱۱۴؛ وسیلهالدارین، ص۳۷۱؛ مناقب، ج۴، ص۸۲، ناسخالتواریخ، ج۳، ص۱۰۶؛ کامل بهایی، ج۲، ص۲۹۲؛ نفسالمهموم، ص۴۲۶؛ آیینه در کربلاست، ص۶۰۹.
🔰 صفر المظفر
🔶 بنیانهای اقتصاد عرب جاهلی را یک مثلث سه ضلعی شکل میداد:
الف) تجارت، ب) زیارت، ج) غارت.
🔹 ضلع سوم بدین معناست که اعراب همواره در جنگ و مبارزه قبیلهای بودند که قبیلهی پیروز و غالب به مراتع و دام و احشام و اموال رقیب مغلوب خویش دستبرد زده و آنها را غارت میکرد. بماند این نکته که زنان و دختران هم از این غارت در امان نبودند.
🔸 این غارتها هم نه صرفا به دلیل زیادهخواهی یا خوی وحشیگری اعراب که در بسیاری موارد برای بقاء و ادامه حیات بوده است. تصور کنید سرزمین خشک و بیآب و علف جزیرهالعرب را که قبایل بادیهنشین برای حفظ جان خود باید مدام دنبال مرتع و آب میگشتند و با تمام شدن ذخیره آب و علوفه یک منطقه، چارهای جز هجوم به مراتع و ذخایر آبی دیگران نداشتند.
🔹 این جنگهای مداوم چنان در میان عرب پررنگ بود که سواد، رسانه و دیپلماسی خودش را شکل داد. علمالایام و علمالانساب دو محور اصلی سواد عرب بودند که به تاریخ جنگها و غارتها و سپس فخرفروشی به حسب و نسب در همین باره اختصاص داشت. شعر نیز به عنوان یک رسانهی مهم نقشی اساسی در درگیریها ایفا میکرد و قواعدی مانند «ماههای حرام» نوعی نظم بینالقبیلهای پدید میآورد که شبیه قواعد دیپلماتیک بود.
🔸 ریشه شکلگیری ماههای حرام هم بر این مبنا بود که جنگ و غارت مداوم، مسیرهای تجاری و زیارتی را ناامن میکرد و از این رو غارت، به دو ضلع دیگر حیات اقتصادی عرب ضربه میزد. آنها برای بهرهمندی از همه فرصتهای اقتصادی، جنگیدن در چهارماه از سال را حرام کردند. این چهار ماه عبارت بودند از: رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم.
🔹 سپس با اتمام ماه محرم، جنگ و غارت دوباره از سر گرفته میشد و صفر به عنوان نقطهی آغاز بود. برخی معتقدند علت نامگذاری این ماه به صفر نیز، از جهت خالی شدن (صفر شدن) شهرها و بازگشت به بادیهنشینی و غارت است.
از سویی برای این ماه پسوند المظفر را درنظر گرفتهاند تا نوعی تفال به ظفر و پیروزمندی در غارتها و غلبه بر قبایل باشد.
🔺 پ.ن: فردا روز اول ماه صفر است.. ما نیز در مبارزه با اسرائیل تفال به ظفرمندی میزنیم تا صفرالمظفر ماه پیروزمندی یاران جبهه مقاومت باشد.
📚 منابع: مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۸۶؛ ابوجعفر بغدادی، الحبر، ص۲۴۰؛ حتّی، فیلیپ، تاریخ العرب، ص۱۳۱؛ شوقی، ضیف، تاریخ الادب العربی العصر الجاهلی، ص۷۱؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۰۲؛ احمد جاد المولی، ایام العرب فی الجاهلیة، ص۴۰۱-۴۰۵؛ عمر فرّوخ، تاریخ الجاهلیه، بیروت، ص۱۴۷؛ الکامل فی التاریخ، ص۵۵۶-۵۸۰.
🆔 @Qasas_school
🔰مردی از اهلبیت که نمیشناسیم!| به مناسبت شهادت زیدبنعلی
✍🏻 به کوشش روحالله شمسیکوشکی
🔶 ایام ابتدای صفر، ایام شهادت «حسین ثانی» و شهید مظلوم اهلبیت، حضرت «زیدبنعلیبنالحسین» است. شهیدی که مع الأسف در بین خود شیعیان هم غریب و ناشناخته واقع شده است.
🔹شیخ مفید، «زیدبنعلی» را بافضیلتترین فرزند امام سجاد بعد از امام باقر میداند و نقل میکند:
«زید، چنان از خشیت خدا میگریست که اشکش با خاک زمین مخلوط میشد و او را «حلیف القرآن» (همپیمان با قرآن) نامیدهاند و به طلب خون حسین و بازگرداندن خلافت اهلبیت، علیه «هشامبنعبدالملک» قیام کرد، مردم کوفه با او بیعت کردند اما بیعت شکستند و او را تسلیم بنی امیه کردند. بنی امیه هم او را به طرز فجیعی کشتند و قبرش را نبش کرده و بدنش را به صلیب کشیدند و چهار سال!! بر صلیب نگه داشتند و سپس پیکر را سوزاندند!»
🔸 وقتی خبر شهادت «زید» به امامصادق(علیهالسلام) رسید، گریه شدیدی کرد و حزنی بزرگ بر او غالب شد و سپس بر بدن مصلوب زید نماز خواند.
همچنین امام صادق فرمود: «خدا، اراده فرموده که تنها هفت روز بعد از آتش زدن پیکر زید، حکومت بنی امیه ساقط شود!»
🔹 ابوالفرج اصفهانی در «مقاتلالطالبیین» میگوید:
جریربنحاتم (صحابه پیامبر) نقل کرده که: «روزی پیامبر اکرم از خواب پرید و گویا در خواب ماجرای شهادت «زیدبنعلی» و مصلوب شدن وی را دیده بود. پیامبر اظهار جزع و ناراحتی فرمود و گفت: آیا واقعاً با فرزند من چنین میکنند؟!»
🔸 گرچه در مورد جناب «زید بن علی»، روایت متناقضی وجود دارد و برخی روایاتِ قادحه، او و قیام او را مذمت کردند و برخی روایاتِ مادحه، او را مدح کردند اما روایات مادحه، از نظر تعداد بسیار بیشتر از روایات قادحه است و روایات مذمت، همگی حمل بر تقیه میشود!
علامه مجلسی پس از ذکر هر دو قسم روایات، جمع بندی جالبی دارد و میگوید:
« روایات دال بر جلالت قدر و شأن «حضرت زید» بسیار بیشتر از روایات دیگر است و بیشتر علمای شیعه هم حکم به بزرگی مقام و منزلت جناب زید دادهاند و باید به «زید» اعتقاد نیکو داشت!
🆔 @Qasas_school
🔰 مردی از اهلبیت که نمیشناسیم! (۲)
بخشی از روایات در مدح حضرت زیدبنعلی
▪️امام صادق از سیدالساجدین روایت کرد:
«در فرزندان من، شهیدی است که در «کوفه» کشته میشود، در «کُناسه» به صلیب کشیده میشود، نبش قبر شده و بدنش بیرون کشیده میشود، ولی درهای آسمان برای روح او باز میشود، اهل آسمان از حضور او مبتهج و خوشحال میشوند و روح او بر پرندهای سبز در بهشت، به پرواز در میآید!»
▪️ پیامبر اکرم خطاب به امام حسین فرمود:
«ای حسین! از صُلب تو فرزندی خواهد آمد که او و اصحابش بدون حساب وارد بهشت شوند، در تراکم صحرای محشر از روی سر مردم رد شده و پیشانی سفید به جنّت داخل شوند!»
▪️امام صادق فرمود:
«خدا، عمویم را رحمت کند! او مردِ دنیا و آخرتِ ما بود!»
▪️وقتی «مأمون»، «زید النار» (برادر ناخلف امام رضا) را با «زید شهید» مقایسه کرد امام رضا عصبانی شد و فرمود: «برادرم زید را با عمویم زید، مقایسه نکن! عمویم از عالمان آل محمد بود، برای خدا قیام کرد و شهید شد و مصداق کامل این آیه قرآن بود: وَجَاهِدوا فی اللّه حقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَباکُم!»
▪️«زیدبنحارثه» فرزندخوانده رسولاللّه و بسیار مورد علاقه ایشان بود. با این حال پیامبر به زیدبنحارثه میگفت:
«من اسم تو را زیاد دوست دارم؛ چون تو همنامِ حبیبی از اهلبیت من هستی!»
▪️روایت است که وقتی «زید» بهدنیا آمد، پدر بزرگوارش سید الساجدین، به قرآن تفأل زد و آیه «وَ فَضّلَ اللّهُ المُجَاهدینَ» آمد، سپس دوباره قرآن را باز کرد و این بار آمد « إنَّ اللّهَ اشتَری مِنَ المُؤمنینَ أنفُسَهم»
📚 أمالی صدوق، ص۴۳؛ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص۲۵۳؛ مستطرفات السرائر، ص۱۴۵؛ الارشاد، ص ۲۸۶؛ بحار الانوار، ج۶، ص۲۰۵ و ۲۰۸؛ مقاتلالطالبیین، ص ۱۴۴.
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 سلمان| به مناسبت هفتم صفر
🔶 آقازاده بود. آن روزها میگفتند دهقانزاده. روزبه پسر خشبوذان. پدرش یک زمیندار و صاحب منصب بود. گویا در "جی" حوالی اصفهان زندگی میکردند. روزبه شد دنیاگرد. شهر به شهر میچرخید. دورهگردی که میخواست حقیقت را بیابد و گرد آن بگردد. از زرتشتیت و مسیحیت و کلیمیت گذر کرد و عاقبت حقیقت را در مدینه یافت. در کلام محمدامین که حالا رسول الهی بود.
به اسلام گروید و روزبه شد سلمان. سلمان فارسی. وقتی در خندق هر گروهی از انصار و مهاجران، سعی میکردند سلمان را به خود منتسب کنند، پیامبر فرمود: سلمان منّا اهلالبیت! سپس سلمان فارسی شد سلمان محمدی.
🔺پ.ن: عکس نام سلمان بر دیوار مسجدالنبی
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰سلمان| کفر متحرک
🔶 سلوک و حرکت سلمان را مرحوم صفایی اینطور هنرمندانه توضیح میدهد:
🔺کفر متحرک، به اسلام میرسد ولی اسلام راکد، «پدر بزرگ کفر» است. سلمانها در حالی که کافر بودند، حرکتشان آنها را به رسول (ص) منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول (ص) بودند، رُکودشان آنها را به کفر پیوند زد.
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰سلمان| جستجوگر
🔷 سلمان فارسی چهره شاخصِ زنده برجسته همیشگیِ تاریخ اسلام است. سلمان متعلق به کشور ماست، متعلق به ملت ماست. مقام ایمان، مقام معرفت، مقام مجاهدت، پیگیری برای رسیدن به سرچشمهی زلال حقیقت، آن چنان یک انسانی را بالا میبرد که پیغمبر بفرماید: «سلمان منّا اهل البیت». او را جزو اهل بیت به حساب بیاورد؛ و شخصیتهائی مثل جناب ابیذر و عمار و مقداد و دیگر صحابی در رتبههای بعد از سلمان قرار بگیرند؛ این برای ما درس است، این برای جوان ایرانی الگوست؛ یعنی حقیقت را جستن، جستجو کردن، یافتن و بر آن پای فشردن. این آن چیزی است که سلمان را سلمان میکند!
📚 منبع: بیانات رهبر انقلاب در تاریخ ٨٧/۲/۱۶
🔺پ.ن: عکس مقبره سلمان فارسی در مدائن
🆔 @Qasas_school
🔰حکمیت | به مناسبت ۱۲صفر
⁉️ چه کسانی ابوموسی اشعری را به علی تحمیل کردند؟ مردم؟!
در جریان تحمیل حکمیت بر امیرالمؤمنین، حضرت فرمود ابنعباس از طرف من حَكَم. خوارج گفتند ابنعباس نه؛ او آدمی است جنگطلب و محب توست. فرمود: مالک اشتر! شجاع و مخلص و بصیر. گفتند نه خیر؛ آن هم همینطور است، او [که] این جنگ را اصلا رها نمیکرد، او را میگذاریم که برود داوری کند برای اینکه صلح ایجاد کند؟! حضرت فرمود خب، من اینها را معرفی میکنم. گفتند نه! ابوموسی اشعری.
خود همین انتخاب، کار مردم عادی نبود. خب، مردم عادی ابوموسی را از کجا میشناختند؟ عبداللهبنعباس که مأمنتر و آبرومندتر از ابوموسی اشعری بود، پس عامه مردم نبودند که روی ابوموسی انگشت میگذاشتند. یک حرفهایی هست که وقتی گفته میشود، روشن است که این حرف، حرف یک جریان است، یک دستگاه است، یک سازماندهی است، حساب شده است. خب چرا ابوموسی؟ ابوموسیای که از اولش هم با علی خیلی میانه خوبی نداشت. در ماجرای خلافت امیرالمؤمنین، حاکم بصره بود و رها کرد؛ حالا در جنگ در کنار امیرالمؤمنین است. اصرار که بایستی او را بگذارید، حضرت قبول نمیکردند؛ بالاخره باز با همان ابزاری که اصل داوری را بر حضرت تحمیل کرده بودند، این شخص را هم تحمیل کردند.
📚بیانات رهبرانقلاب در تاریخ ۶۵/۳/۱۲
⁉️ بهراستی چرا ابوموسی را به علی تحمیل کردند و کدام جریان او را تحمیل کرد؟
ادامه دارد..
🆔 @Qasas_school
🔰ابوموسی و ایده قعود
⚫ جمل اولین جنگ میان مسلمان با مسلمان بود. از این رو بسیاری گیج و سردرگم بودند. چون تا به حال پا به هر میدانی گذاشته بودند، در صف مقابل غیرمسلمان ایستاده بود. اکنون در جمل جنگ میان دو گروهی بود که به یک قبله نماز میخواندند.
🟡 اما لاجرم جنگ درگرفت و علیبنابیطالب (علیهالسلام) سپاهی راهی کرد. سپس نامهای نوشت به ابوموسی برای بسیج مردم و اعزام آنها به جنگ. ابوموسی حاکم کوفه بود و تلاش میکرد دامن از ورطهی این جنگ که فتنه مینامید، بیرون کشد.
او در خطابههای خود مکرر میگفت: «راه آخرت در گرو خانه نشینی است و جنگ دنیا خواهی است». یعنی مشخصا ایدهی او در جنگ مسلمان با مسلمان، خانهنشینی بود. موضعی بیطرفانه که به مذاق بسیاری از مسلمانان خوش میآمد.
⚫ ابوموسی در اتخاذ چنین موضعی به حدیثی از پیامبر هم استناد میکرد که در آن فرموده بود: «در فضای غبارآلود فتنهها مردمان باید چون پیکرهایی بیجان در جای خود بمانند». همچنین در خطبهای عمومی به مردم گفت: «این جنگ، نزاعی میان قریش است که خود باید به اصلاح آن بپردازند. مردم را نباید در این نزاع وارد کرد.»
🟡 اگر بخواهیم این مشی ابوموسی را در یک کلمه نامگذاری کنیم، او تلاش میکرد با قرار گرفتن در جایگاه ریشسفیدی، میان دو گروه از امت پیامبر را آشتی دهد. گویی این دو گروه همانند دو نوجوان و جوان مغرور و قدرتطلب بر سر لاشه حکومت درگیرند و یکی مانند ابوموسی بایستی پدری کرده و آنها را هدایت کند.
⚫ درحالیکه مشخصا جنگ جمل، جنگ حکومت مشروع و مردمی بود با خواص زیادهخواهی که بیعت خود را شکسته بودند. جمل تلاشی از سوی امیرالمومنین بود برای خواباندن شورش سرمایهدارانی که سالها با سیاستهای تبعیضآمیز خلفا به «ملأ» تبدیل شده بودند و اکنون تاب عدالت علی را نداشتند.
🟡 در چنین وضعیتی ابوموسی تئوری خانهنشینی و عدم حمایت از حکومت مشروع را تفت میداد و بالاخره هم ایده او در میان بخش مهمی از خواص رخنه کرد. تا جایی که گروهی از خواص و فرماندهان سپاه علی مانند اشعث بن قیس، زید بن حصین و مسعر فدکی با راه افتادن حکمیت، بدنهی حامی خود را وارد ماجرا کرده و با فشار از پایین و چانهزنی از بالا، ابوموسی را به عنوان حَکَم بر علی تحمیل کردند. جالب آنکه اغلب این خواص یمنی بودند و از همنژادهای ابوموسی.
⚫ این جریان پیرو ایده قعود، گمان میکرد در یک سری جنگهای بیخود وارد شده که عمر و اموال آنها را هدر میدهد. چون در این جنگها غنمیتی در کار نبود و از آن گذشته تفاوتی میان علی و معاویه نمیدیدند. احتمالا یک جوان با خود میگفت جوانی ما تباه شد. حرفهایی آشنا..
🟡 این ایدهی قعود پوستهی زیبا و دلنشینی هم داشته و دارد. صاحب ادبیاتی ضدجنگ است که در آن صلح و صفا و صمیمیت و دوستی ترویج میشود و به مذاق سستعنصران و ترسوها بسیار خوش میآید. برچسب اخلاق هم میخورد و مخالف خود را دنیاپرست و قدرتطلب نشان میدهد. هرچند دم از فتنهپرهیزی میزند اما خود فتنهای بس عظیم است.
🔺ابوموسیها هنوز هستند و ایدههایشان هنوز کار میکند. کافی است چشم باز کنیم.
📚 طبری، ج۴، ص۴۸۲ـ۴۸۱؛ مفید، ۲۴۳ـ۲۴۲؛ ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۹ـ۸؛ نصر بن مزاحم، ص۵۰۰؛ بلاذری، انساب، ج۲، ص۲۱۳.
🆔 @Qasas_school
🔰 اربعین و الحاق سر مبارک اباعبدالله به پیکر مطهر
🔶 کاروان اسیران اهلبیت از دمشق درحالی عازم برگشت به مدینه شد که چهرهی امویان و یزید در انظار و افکار عمومی، تخریب شده بود.
🔹یزید در پی این رسوایی، تلاش میکرد خودش را از جنایات رخ داده در کربلا مبرا کند. لذا تمام تقصیرها را به گردن بنزیاد انداخت. گویی خودش فرمان داده کلاه بیاورند و پسر مرجانه سر آورده است.
🔸همین تظاهر یزید و تمایل به دلجویی از اسیران اهلبیت فرصتی ساخت تا امام سجاد مطالبهی اموال مسروقه و یادگاریهای به ارث رسیده از حضرت زهرا داشته باشد.
🔹در راس این مطالبات هم بازگرداندن سر مطهر اباعبدالله و الحاق آن به پیکر مبارک بود.
🔸سپس یزید ملعون دستور داد تا نعمانبنبشیر مسئول بازگرداندن کاروان به مدینه شود. اما از آنجایی که یزید میترسید اهلبیت در مسیر بازگشت باز با روشنگری بر طبل رسوایی امویان بیشتر بکوبند، بخشی از نیروهای نظامی و اموی را با کاروان همراه کرد.
🔹طبق برخی تخمینها این کاروان حدودا ۱۵۰ نفره مابین هشتم تا دهم ماه صفر از دمشق حرکت کردند.
🔸بنا به درخواست اهلبیت، کاروان در میانهی مسیر به سمت کربلا رهسپار شد و در اربعین به محل شهادت و دفن سیدالشهدا رسیدند و ضمن عزاداریهای برخاسته از تازه شدن داغ، سر مطهر حضرت را دفن نمودند.
📚 أمالی شیخ صدوق، ص۲۳۱؛ بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۳۲۴؛ الآثار الباقیه(بیرونی)، ص۴۲۲؛ اعلامالوری، ج۱، ص۱۹۲؛ رسائل شریف مرتضی، ج۳، ص۱۳۰.
🆔 @Qasas_school
🔰 انعام به خادم
محرز بن حریث کلبی از افراد مورد اعتماد یزید بود. از طرف یزید مامور شد تا در بازگشت کاروان اسیران از شام به مدینه همراه آنها باشد. وی در طول مسیر بسیار با اهلبیت خوشرفتار بود و تلاش میکرد وسایل رفاه کاروان را فراهم سازد. این خدمات او چنان جالب توجه بود که امکلثوم به حضرت زینب پیشنهاد کرد اگر پولی در دست دارند به عنوان انعام به محرز بدهند. زینب کبری فرمود ما جز همان زیورآلات مسروقهای که یزید مقداری از آنها را توانست به ما برگرداند، چیزی نداریم. سپس گردنبندها و دستبندهایی را به محرز انعام دادند و به او گفتند این پاداش خوشرفتاری شماست. محرز از گرفتن هدایا امتناع ورزید و گفت: اگر خدمات من به شما برای دنیا بود، این زیورها خوشحالم میکرد. ولی به خدا سوگند من این کار را جز برای خشنودی رسول خدا نکردهام.
دو نکتهی مهم در این ماجرا نهفته است:
الف) اهلبیت پیامبر آموختهاند که همواره نیکی را با نیکی پاسخ بدهند و حتی در شرایطی که مالی ندارند، کرامت آنها باز اجازه نمیدهد جبران خدمت نکنند. اینجاست که میفهمیم این عبارت زیارت جامعه حقیقتا برازنده آنهاست: عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ. آنها خادم را دستخالی نمیگذارند.
ب) تأثیر حضور اهلبیت در شام را میتوان در همین تحول امثال محرز دید که مشتاقانی هستند جدا افتاده از اهلبیت پیامبر و اسلام ناب.
📚 الطبقاتالکبری، ص۸۴؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۴؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۷۴؛ الکامل فیالتاریخ، ج۴، ص۸۴.
🆔 @Qasas_school