eitaa logo
مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص
1.2هزار دنبال‌کننده
320 عکس
18 ویدیو
10 فایل
اینجا کانال مدرسه تاریخ‌اندیشی قصص است؛ محلی برای اندیشیدن در مقیاس تاریخ، با کمک قصه‌ها. + برای ارتباط با ما: 🆔 @sayyed_meysam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 قربانی، حساب‌گری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراث‌بَری 2⃣ پرده‌ی دوم ⚫️ بعدها ابراهیم را خداوند مبتلا کرد. صحنه‌ی ابتلا را خداوند دقیق چیده بود. ابراهیم سال‌ها فرزنددار نمی‌شد تا آنکه خدا به او اسماعیل را داد. نه از ساره که مخدره‌ای بود بزرگ‌زاده. که از کنیزی به نام هاجر. همان ابتدای کار فرمان رسید زن و نوزاد را ببر در بیابانی بی‌آب و علف، رها کن و برگرد. ابراهیم چنین کرد و حتمی این فراق، مهر اسماعیل را دوچندان نموده. سپس ابراهیم با اسماعیلِ جوان، دیوارهای یک تمدن مهم را بالا برده. خداوند هم به او وعده داده از نسل اسماعیل، منجی آخرالزمان متولد خواهد شد و چه خبری در دنیا برای انبیاء از این بهتر؟ 🔴 اما موعد ابتلای سخت که رسید، بنا شد ابراهیم، فرزند دلبندش را به مذبح ببرد. یعنی آیا دوباره خون مسئله شده است؟ جزئیات ماجرا را نباید فراموش کرد. ابراهیم نه فقط فرزند را، که امید یک جهان و آینده‌ی هزارساله‌ی انبیاء را به مسلخ می‌برد. رویای تمام انبیاء و اوصیاء داشت در دل بیابان‌های حجاز فرو می‌رفت. تازه به ابراهیم نگفتند اسماعیلت را بفرست تا دشمن او را شهید کند. نگفتند خودت بگو کس دیگری او را بکشد. به ابراهیم سخت‌ترین حالت را تکلیف کردند. هم خودت با دست خودت باید بکشی و هم باید او را سر ببُری. ذبح کنی. سخت‌ترین حالت قتال. ⚫️ ابراهیم قربانی را آورد. هابیلش را. ارزشمندترین دارایی را. آینده‌ی جهان و تمدنی که تازه دیوارهایش را بالا آورده بودند. خنجر بر حنجر اسماعیل نهاد. هرچه تلاش کرد، بی‌نتیجه بود. ابراهیم عصبانی شد، نه آنکه ذوق‌زده شود که خدایا! دیدی! من خواستم و نشد! سخت‌تر از بریدن گلو، لحظات پس از نبریدن بود. آنجایی که آدم گمان می‌کند از تکلیف فارغ شده و می‌خواهد نفسی آرام بکشد و این همان نقطه‌ی عطف زندگی انسان است و حساس‌ترین لحظه... که: اذا فرغت فانصب. ابراهیمی که از پس ذبح برنیامد (به فرمان خدا)، از پس لحظه‌های سخت پسا ذبح برآمد. عصبانی شد از نتوانستن و نه خوشحال. این یعنی ابراهیم حاضر بود برای هزینه دادن. خداوند پیام فرستاد: و فدیناه بذبح عظیم. خون ریختن و قربانی کردن را حواله داد به روزگاری دگر. 🔴 ابراهیم مانند قابیل اهل حذف کردن نبود. آیه نازل شد: وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ‏ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً. ابراهیم سیاست کلمه را به اتمام رساند و از تمامی ابتلائات سربلند بیرون آمد و شد امام. امامی که هزینه می‌دهد نه آنکه هزینه بتراشد. اما ابراهیم هنوز دربند همان وعده‌ی خدا بود. همان منجی که از نسل اوست. پرسید: قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي؟ خدایا امامت در ذریه من می‌ماند؟ خدا پاسخ داد: قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين‏. اگر هم در ذریه تو بماند، این عهد امامت به شایستگان می‌رسد نه ظالمان. زمانه و عصر به کف قدرت ظالمان در نمی‌آید. ولو خون بی‌گناهان و پاکانی را بریزند چنانچه قابیل ریخت. قربانی فقط از متقین قبول می‌شود نه از آنها که سیاست حذف (سیاست مُشت) را به کار می‌گیرند. ⚫️ امام اهل کلمه است نه مُشت. اگر برای امام توطئه کنند و نقشه ترور او را بریزند، او پیش‌دستی نمی‌کند و پیش از جهاد، نمی‌کُشد. به یاد آوریم جملات هابیل را به قابیل، آنجا که گفت: لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِين‏. تو برای قتل من توطئه کنی، من طرحی برای حذف و کشتن تو نخواهم داشت. هرچند بر دفاع از جان خویش مامورم. ادامه در پرده‌ی سوم... ✍🏻 سیدمیثم میرتاج‌الدینی 🆔 @Qasas_school
🔰 قربانی، حساب‌گری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراث‌بَری 3⃣ پرده سوم: 🔴 مدت‌هاست که حسین با همه‌ی نخبگان و توده‌ی مردم سخن گفته. نامه نوشته. جلسه گرفته. خطبه خوانده. دعوت کرده. کلمات را خرج جامعه کرده و کوفیان پذیرفته و دعوتش کرده‌اند. حسین سیاست‌ورزی کرده است با کلمه... نه با مُشت. اما حالا رسیده به کربلا. به مذبح. در دهمین روز. ده روزی که نمادی است از ایام ابتلاء و اتمام. ⚫️ باز بیاد آوریم موسای کلیم را! موسای آمده به کوه طور، موسای آمده به دامان کلمات و الواح، باید ده روز دیگر هم بماند: وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَة. بنا بود سی‌روزه برود و برگردد. هارون را خلیفه و جانشین خود کرد. سپس خدا دستور داد ده روز دیگر هم بمان. بمان و تمام کن میقات را. 🔴 حسین هم آمده بر سر قرار. روز میقات است و تحقق وعده‌ی ذبحی که به ابراهیم داده بودند: و فدیناه بذبح عظیم. حسین بر دوراهی هزینه دادن و هزینه ندادن است. امام امّت شدن، قربانی می‌خواهد. یزیدیان در امتداد خط قابیلیان آمده‌اند برای ذبح اشرف اولاد آدم. آمده‌اند برای پیگیری سیاست حذف. برای کشتن و مصادره کردن قدرت و دست یازیدن به خلافت و امامت. ⚫️ و بذل مهجته فیک، لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره الضلاله. حسین خون می‌دهد. قربانی می‌شود. هزینه می‌دهد. مقرب می‌گردد. که چه؟ تا بیشتر از دنیای دون بهره ببرد؟ نه. تا بیشتر از بندگان خدا دستگیری کند. تا در دریای ضلالت و گمگشتگی و جهالت، کشتیبان سفینه هدایت باشد. 🔺حالا ما هستیم و یک میراث عظیم. برای راه حسین هزینه می‌دهیم یا راه حسین را هم هزینه می‌کنیم؟ فراموش نکنیم این عهد را که امامت به شایستگان می‌رسد. به پیروی کنندگان از سیاست کلمه نه سیاست حذف و مشی مُشت. ✍🏻 سیدمیثم میرتاج‌الدینی 🆔 @Qasas_school
🔰 آغاز محرم| حکایت زکریا و یحیا 🏴 محرم اولین ماه از سال هجری قمری است که بعد از عاشورای سال ۶۱ هجری و حوادث صحرای کربلا، شکل دیگری در تاریخ یافت. ◾️ریان بن شبیب می‌گوید: در روز اول محرم بر امام رضا وارد شدم. حضرت از من پرسید: آیا امروز را روزه گرفته‌ای؟ عرض کردم خیر. پس فرمود: امروز همان روزی است که زکریا دست به دعا برداشت و خداوند او را اجابت کرد. هرکس در این روز روزه بگیرد و به درگاه خدا دعا نماید، اجابت خواهد شد چنانچه دعای زکریا مستجاب گردید. ▪️ اما دعای زکریا چه بود؟ در روایت است که زکریا در این روز دعا کرد تا خداوند به او فرزندی بدهد. آن هم در شرایطی که خودش پیرمردی سالخورده و همسرش زنی نازا بود. (سوره‌ی مریم/۸) ◾️در بیان سرّ این درخواست زکریا روایات گفته‌اند: خداوند متعال به او اسماء پنج نفس مقدس یعنی محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم‌السلام) را آموخت. سپس زکریا متوجه حالاتی عجیب به هنگام ذکر این اسامی شد. او کیفیت این حالات را به درگاه الهی اینگونه عرضه کرد: «من با بردن چهار نام محمد و علی و فاطمه و حسن غم و اندوهم برطرف شده ولی با ذکر نام حسین، گویی تمام غم عالم بر دلم سایه می‌اندازد. بارپروردگارا سرّ ماجرا چیست؟» ▪️ خداوند متعال در پاسخ به زکریا، ماجرای شهادت امام حسین(علیه‌السلام) را با زبانی رمزآلود شرح می‌دهد: «کهیعص». در توضیح این عبارات آمده: کاف یعنی «کربلا»، هاء یعنی «هلاکت-شهادت همراه با زجر و تشنگی عترت»، یاء یعنی «یزید ملعون»، عین یعنی «عطش حسین» و صاد یعنی «صبر» او بر این بلاء و ابتلاء. ◾️ زکریا با شنیدن ماجرای شهادت امام حسین (علیه‌السلام)، سه روز به عبادتگاه خود می‌رود و بسیار می‌گرید. بعد در همان احوال دست به دعا برداشته و از خداوند می‌خواهد فرزندی به او عطا شود تا با وارد آمدن مصیبتی شبیه آنچه بر حسین می‌رود؛ در غم این مصیبت عالم‌سوز شریک و سهیم گردد. 🔺در روز اول محرم، این دعای زکریا اجابت شد و نتیجه‌ی آن فرزندی به نام یحیی شد. یحیی همان پیامبری است که قرآن در وصف او فرمود: وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا (مریم/12) یعنی در کودکی به او حکمت عنایت کردیم. قرآن همچنین یحیی را با اوصاف پاکدامنی و تقوا و خیررسانی و سیادت و سروری و... ستوده است. جالب‌تر آنکه یحیی مطابق روایات شش ماهه به دنیا آمد و عاقبت سر او را از تن جدا کرده و در طبقی برای پادشاهی زنازاده فرستادند. این یعنی آغاز و پایانی شبیه به آنچه که درباره سیدالشهدا قائلیم. وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا (مریم/۱۵) 📚 منابع: قرآن کریم؛ تفسير البرهان، ج ۳، ص۳؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۲۳؛ عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۲۹۹؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۹۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص: ۴۶۱؛ ترجمه المیزان، ج ۱۴، ص۲۲. 🆔 @Qasas_school
🔰چه کسی قبور پراکنده ما را زیارت می‌کند؟ امام باقر فرمود از جدم حضرت اميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) نقل شده: پيامبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به زيارت ما آمدند. کمی قبل‌تر، امّ أيمن براى ما شير و سرشير و خرما هديه آورده بود. ما با همان‌ها از پیامبر پذیرایی کردیم. حضرت ميل فرموده سپس به گوشه‏‌اى از خانه تشريف برده و چند ركعت نماز خواندند و در آخرين سجده به شدّت گريستند. احدى از ما به منظور تعظيم آن وجود مبارك اصلا سؤال نكرد كه سبب گريستن شما چيست! ولى حسين عليه‌السّلام در دامن رسول خدا نشست و عرض کرد: پدرجان! به منزل ما وارد شدى و هيچ چيز ما را اين مقدار مسرور ننمود. سپس گريستى به‌طورى كه ما را مغموم و محزون كردى، سبب گريستن شما چه بود؟ رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: پسرم هم اكنون جبرئيل (عليه السّلام) نزد من آمد و به من خبر داد كه شما را مى‏‌كشند [اشاره به علی و فاطمه و حسن و حسین] و قبور شما متفرق و پراكنده است. حسین باز از پیامبر سوال کرد: پدرجان! چه كسى قبور ما را زيارت مى‏كند با اينكه از هم جدا و متفرق هستیم؟ رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: پسرم! زائرين شما آن گروهى از امّت من هستند که قصدشان از زيارت اين قبور احسان به من است. من نيز در قيامت به نزدشان حاضر شده و بازوهای‌شان را گرفته و آنها را از هول و وحشت و گرفتارى آن روز مى‏رهانم. من آنها را از گناهانى كه كرده‏‌اند خلاص نموده و سپس حق تعالى آنها را در بهشت جاى مى‏‌دهد. 🔺کاش در میان روضه‌های محرم، حسین را زیارت کنیم! 📚 کامل‌الزیارات 🆔 @Qasas_school
🔰قصه‌گوی کودکان کربلا اسلم‌بن‌عمرو ترکی یا واضح‌بن‌عمرو که با اسامی سلیمان و سلیم هم نامش قید شده. از یاران عاشورایی سیدالشهدا که گویا تنها ایرانی سپاه کوچک حسین بود. از اهالی دیلم، جایی میان قزوین تا گیلان که در کربلا شورید و آرام گرفت. در وصفش گفته شده قاری بوده و ادیب و شاید برای‌تان شیرین باشد اگر بدانید در طول مسیر برای کودکان حاضر در کاروان حسین، قصه می‌گفت. پ.ن: اهالی مندلی عراق، موکبی قدیمی داشتند برای خادم ایرانی‌تبار اباعبدالله. 🆔 @Qasas_school
🔰تصویری‌ترین رجز اسلم یا واضح، همان قصه‌گوی شب‌های مسیر مکه تا کربلا که حتمی کودکان را در لحظات سخت دور خودش جمع می‌کرده تا از امورات بزرگسالان کمی دور بمانند؛ رجزی دارد در کربلا... تصویری و ادیبانه. نقل است که شمشیر به کف می‌خوانده: البحر من طعنی و ضربی یصطلی/ و الجوّ من سهمی و نبلی یمتلی اذا حسامی فی یمینی ینجلی/ ینشق قلب الحاسد المبخل دریا از ضربات تیغ من شعله‌ور می‌شود و فضا از بارش تیرهایم لبریز و سرشار می‌گردد. آن‌گاه شمشیر در دست راستم درخشش را آغاز می‌کند و قلب حسود بخل‌ورز را می‌شکافد. گویا در لحظات آخر پیش از شهادت، اباعبدالله خود را به پیکر چاک‌چاک او می‌رساند و گونه بر گونه‌ی او که غلامش بود می‌نهد. شبیه آنچه حضرت با علی‌اکبر کرد... 🆔 @Qasas_school
🔰 رقیه در تاریخ 🔶 نخستین کسی که در تاریخ‌نگاری عاشورا به ماجرای حضرت رقیه پرداخته، عمادالدین حسن‌بن‌علی طبری است. وی در کتاب خود با عنوان «کامل بهایی» به وفات حضرت رقیه اشاره نموده است. افراد دیگری نظیر فخرالدین طریحی در مجمع البحرین، شیخ عباس قمی در منتهی الآمال، علامه مجلسی در بحارالانوار، شیخ ذبیح‌الله محلاتی در ریاحین الشریعه و علامه بیرجندی در وقایع الشهور و الایام به این ماجرا پرداخته‌اند که احتمالا مرجع آنها کامل بهایی بوده است. 🔹البته برخی معتقدند امام حسین علیه‌السلام چنین دختری نداشته، چرا که نامی از وی در کتب دست اول تاریخی نیامده است. 🔸 شاید پاسخ اینکه چرا از حضرت رقیه در کتب دست اول نامی برده نشده در پاسخ به این سوال نهفته است که چرا از دیگر زنان حاضر در کربلا نام برده شده؟ وقتی بدانیم تاریخ، عرصه ثبت کنش‌هاست، دختربچه‌ی سه چهارساله‌ای که هیچ گونه کنش قابل توجهی ندارد قاعدتا از او ذکری نمی‌شود. 🔹 اگر تاریخ نامی از سکینه و رباب و زینب می برد چون این حضرات خطبه خوانده و حرکتی را انجام داده‌اند که مورد توجه قرار گرفته است. 🆔 @Qasas_school
🔰ماجرای خرابه ◾️در تاریخ آمده: یزید پس از برپایی مجلسی با حضور اسیران کربلا دستور به زندانی کردن اهل بیت می‌دهد. طبق یک نقل تعداد زندانیان ۱۲ نفر بوده که در خانه‌ای مخروبه نزدیک کاخ یزید محبوس شدند. ◾️در میان اسیران، نام امام سجاد، فاطمه بنت الحسین، سکینه بنت الحسین، زینب بنت علی، رباب همسر امام حسین و حسن بن حسن و محمد بن علی (امام باقر ۴ ساله) به عنوان شاخص‌ترین افراد صراحتا ذکر شده است. ◾️گویا بنا بوده اهل بیت موقتا تا صدور حکم در این زندان بمانند. زندان مخروبه‌ای بوده که احتمال ریزش دیوارهای آن و کشته شدن اهل بیت می‌رفته. زندان سقف نداشته و در برابر سرما و گرما از افراد محافظت نمی‌کرده. اگر روز عاشورا طبق محاسبات پژوهشگران ۲۱ مهرماه بوده باشد، زندانی شدن اهل بیت در روز ۱۱ – ۱۲ آبان بوده یعنی زمانی از سال که آفتاب روزها هنوز گرمی دارد و شب‌ها سردی. فضای زندان بیماری‌زا بوده و اسیران بدون هیچ زیراندازی خاک‌نشین بودند و همین منجر به زخم‌های چرکین شده. ◾️همین خرابه شاهد ماجرای غم‌انگیز شهادت دختر امام حسین علیه السلام بوده. نحوه جان‌سپاری او روضه‌ای است دردناک که بسیار شنیده‌ایم. ◾️درباره تغسیل و خاکسپاری رقیه نوشته‌اند اهالی خرابه یعنی بانوان مکرمه اهل بیت او را در همان خرابه غسل داده و با همان پیراهن کهنه دفن کرده‌اند. اینکه در طی انجام این اعمال چه بر دل آنها گذشته، درک ما عاجز است. 📚 منابع: تاریخ یعقوبی ج۲،ص۳۲۰؛ جلاء العیون،ص۷۴۸؛ المناقب، ج۴،ص۱۴۶؛معالی السبطین، ج۲، ص۱۷۰-۱۷۱؛ ریاض القدس، ج۲،ص۳۲۲؛ مثیرالاحزان، ص۹۹ و ۱۰۰؛ الخرائج و الحرائج، ج۲،ص۷۵۴؛ ناسخ التواریخ، ج۳،ص۱۵۵-۱۵۶؛ مثیر الاحزان، ص۵۶. نفس المهموم، ص۴۵۶. 🆔 @Qasas_school
🔰 اسماعیلی که پسر ابراهیم نبود! ⚫ خداوند در قرآن می‌گوید: وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا (مریم/54) یاد کن اسماعیل را که او به وعده‌هایش عمل می‌کرد و فرستاده خداوند بود. 🔴 ابن‌قولویه در کامل‌الزیارات روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آورده که در آن حضرت فرمود: این اسماعیل، آن اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم نیست. این اسماعیل پیامبری از پیامبران خدا بود که قومش او را شکنجه کردند، از جمله آنکه پوست سر و صورت او را کندند. روایتی دیگر این اسماعیل را فرزند حزقیال نبی عنوان می‌کند. ⚫ سپس در ادامه روایت آمده که خداوند فرشته‌ای را به سوی او فرستاد تا اگر مایل است عذابی سخت بر قوم او فرو فرستد. اما اسماعیل گفت: نیازی به نزول عذاب نیست. من پیرو حسین‌بن‌علی هستم. 🔴 روایت عجیبی است... اسماعیل آنگاه که از عذاب شکنجه‌گران خویش می‌گذرد، اقرار می‌کند که این عمل را به تأسی از پسر پیامبر خاتم یعنی حضرت سیدالشهداء انجام می‌دهد. ما چقدر در صفت بخشش و گذشت، در هزینه دادن برای هدایت و بیدار کردن مردم، پیرو و شیعه‌ی حسینیم؟ 🆔 @Qasas_school
🔰 منجح پسر حسنیه حسنیه کنیز نوفل‌بن‌حارث‌بن‌عبدالمطلب بود. سیدالشهدا او را از نوفل خرید و در راه خدا آزاد کرد. اما آیا یک زن آزاد و تنها و غریب در شهری چون مدینه، سرنوشتی بهتر از یک کنیز بهرمند از سرپناه و سفره‌ی ارباب خود می‌یافت؟ از این رو برای حسین صرف آزاد کردن بردگان مهم نبود. بلکه روزگار بعد آزادی هم اهمیت داشت. لذا حسنیه را برای جوانی به نام سهم خواستگاری کرد. حسنیه حالا به عنوان زنی آزاد، می‌توانست انتخاب کند و کرد. ازدواج کردند و باز حسین از سرنوشت پس از ازدواج آنها غافل نماند. در خانه‌ی بزرگ حسین، حجره‌ای به این زوج رسید. سهم از کارمندان حسین بود و حسنیه کمک‌دست زنان حاضر در خانه‌ی حسین. بر یک سفره می‌نشستند و به یک آرمان فکر می‌کردند. حاصل آن ازدواج هم شد پسری شجاع به نام منجح. حسین که از مدینه به مکه و سپس به کوفه آمد، منجح که حالا مردی ۳۵ساله بود، همراه مادر میانسال خویش در رکاب حسین حاضر شدند. به راستی این نمک‌پروردگان خوان حسین، چگونه می‌توانستند دست از ولیّ خدا بکشند؟ در طول مسیر هم، حسنیه مراقب فرزندان امام مجتبی بود و منجح محافظ جانِ حسین. عاشورا که شد، منجح همانند دیگر اصحاب عاشورایی، کامیاب شد و ظفرمند. اسم و مسمّا تلاقی کردند. السلام علی المنجح مولی الحسین‌بن‌علی 📚 منابع: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۹؛ تنقیح‌المقال، ج۳، ص۲۴۷؛ اقبال‌الاعمال، ج۳، ص۷۳و۳۴۶؛ رجال‌الطوسی، ص۸۰؛ الکامل فی‌التاریخ، ج۴، ص۹۳؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۶۹؛ آینه در کربلاست، ص۳۰۷. 🆔 @Qasas_school
🔰سهم نسب‌شناس شهیر عرب در عاشورا 🔴 عقیل برادر علی‌بن‌ابی‌طالب بود. نسب‌شناس معروف قریش که علی وقتی بعد فاطمه به دنبال همسری شجاع بود، از او کمک گرفت و او نیز ام‌البنین را به حضرت معرفی کرد. ⚫️ عقیل در دوران حکومت برادرش علی، نابینا و از کارافتاده شد. درحالی‌که مقروض بود نزد برادر آمد تا از او کمکی بگیرد. اما علی پرداخت قرض برادر را در توان شخصی خود ندید. عقیل از او تقاضای مالی بیش از سهم خویش از بیت‌المال کرد که علی آهن گداخته را به او نزدیک کرد تا به او حالی کند باطن این درخواست چیزی جز آتش نیست. 🔴 سپس عقیل نزد معاویه رفت و با او به مال دنیا نزدیک‌تر شد. با این حال هرگز نزد معاویه، از برادرش علی بد نگفت و معاویه را علیه علی یاری نکرد. ⚫️ همین عقیل که در مواردی امیرالمومنین او را فردی سست قلمداد کرده، فرزندانی دارد که نام‌شان در تاریخ شیعه جاودانه شد. سرآمد همه آنها مسلم‌بن‌عقیل است. فرستاده حسین به سمت کوفیان که عاقبت در راه آرمان مقتدای خود شهید شد. 🔴 علاوه بر این، سه پسر از فرزندان عقیل در کربلا حاضر بودند و عاشورایی شدند. جعفر، موسی و عبدالرحمان. 1⃣ جعفر جوانی ۲۵ساله بود که از همان مدینه، وقتی که حضرت بنی‌هاشم را به همراهی طلبید، در رکاب سیدالشهدا قرار گرفت. 2⃣ موسی هم حدودا ۳۲ساله بود و چون دشمن در نبرد تن به تن از پس او برنیامد، مورد هجوم تیر و نیزه و سنگ قرار گرفت. 3⃣ عبدالرحمان هم تقریبا ۳۵سال سن داشت و معروف بود به رُمح عقیلی. رمح به معنای نیزه است و او چون قامتی بلند داشت او را نیزه خاندان عقیل می‌خواندند. جوانی رشید و رزم‌آزموده و اهل عبادت و زهد و قرآن‌شناس. گویا عبدالرحمان همسر خدیجه دختر علی‌بن‌ابی‌طالب بود. او نیز با حمله دسته‌جمعی سربازان عمرسعد به شهادت رسید و مختارثقفی که به قدرت رسید، قاتلان عبدالرحمان را گردن زد و جنازه‌ی آنها را سوزاند. ⚫️ مرحوم شیخ مفید برای عقیل دخترانی به نام اُمّ‌لُقمان، ام‌هانی، اسماء، رَمْله، و زینب نامبرده که به هنگام شنیدن خبر شهادت امام حسین(علیه‌السلام) از خانه برون آمدند و به گریه و زاری و عزاداری پرداختند و جوّ شهر را تغییر دادند. 📚 منابع: شرح نهج البلاغة ابن‌أبی‌الحدید، ج۱۱، ص۲۴۵؛ انساب الاشراف، ج۲، ص۶۹؛ أسد الغابة، ج۳، ص۵۶۰؛ تاریخ طبری، ج4، ص469؛ الکامل، ج4، ص92؛ مقاتل‌الطالبیین، ص61؛ ارشاد، ج2، ص125؛ بحارالانوار، ج45، ص374؛ مقتل ابی‌مخنف، ص116؛ ناسخ‌التواریخ، ج2، ص319. 🆔 @Qasas_school
🔰زنی از سپاه عمربن‌سعد 📜 حمیدبن‌مسلم یعنی همان گزارشگر حاضر در سپاه عمربن‌سعد می‌گوید: زنی از طایفه‌ی بکربن‌وائل همراه شوهرش به کربلا آمده بود و در سپاه عمربن‌سعد حضور داشت. او نیز تا شهادت حسین نظاره‌گر و ساکت بود. اما همین که دستور حمله به خیمه‌ها صادر شد و دید که لشکریان عمربن‌سعد به هیچ زن و دختری رحم نمی‌کنند و روسری و گوشوار و خلخال و... آنها را می‌ربایند و هرکس را بتوانند مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند، ناگهان طاقت از کف داد و به خیمه‌ها نزدیک شده و فریاد زد: ای آل بکربن‌وائل! آیا دختران رسول خدا را تاراج می‌کنند و شما نظاره می‌کنید؟ سپس این زن شمشیر به دست گرفت و شعار داد: لا حکم الا لله یا لثارات رسول‌الله. خواست به سربازان عمربن‌سعد حمله کند که شوهرش او را گرفت و اجازه‌ی مبارزه به او نداد. 🔺پ.ن: این حادثه نکته‌ای مهم در خود نهان دارد که چطور یک زن بر همه‌ی آن شقاوت‌ها و جنایت‌ها علیه حسین و اصحاب و اولاد حسین سکوت کرده و حتی شهادت طفل شیرخواره هم او را تکان نداده، اما حمله‌ی به خیام وی را برانگیخته؟ گویا این صحنه چنان دردناک و مصیبت‌زا بوده که توانسته خشم و ترحم توأمان این زن را برانگیزد. لذا باید پرسید: آیا همین موضوع شاهدی نیست مبنی بر اینکه مصیبت اصلی اهل‌بیت بعد از شهادت حسین‌بن‌علی (علیهماالسلام) رخ داده؟ 📚لهوف، ص۱۳۱. 🆔 @Qasas_school