eitaa logo
ققنوس
1.6هزار دنبال‌کننده
404 عکس
128 ویدیو
5 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
45.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«آغوش مادرانه» من مادرم، هم‌صحبتم با عکس‌هایت... کار زیبای ستاد یادواره محله تهران با متحرک‌سازی تصاویر قدیمی شهداء و مادران شهداء 🇮🇷 ستادمردمی یادواره‌هاو‌محافل‌شهداء ▫️@yadvareha ▫️@qoqnoos2
20.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 «قرار ۵شنبه» فیلم کوتاه اثر ناخودآگاه یاد این کلمات شهید عاشق، بهشتی عزیز افتادم: «عاشق شويد! برادرها و خواهرها عاشق شويد! زندگي به عشق است... عقل به آدم زندگی نمی‌دهد... عقل به آدم حساب می‌دهد که چه‌جور بهتر بخورد، چه‌جور بهتر بخوابد، چه‌جور بهتر پلاسيده شود، چه‌جور بهتر دل‌مرده باشد... عشق است که در درون انسان آتش زندگی و شعله زندگی را برمی‌افروزاند... مسلمان عاشق است... عاشق خداست، عاشق حق است، عاشق عدل است، عاشق انسان‌شدن است، عاشق ملکوت است و دنيا با همه زيبندگی‌ها و فريبندگی‌ها برايش صرفاً ميدان ساخته‌شدن و ره‌پيمودن به سوي آن معبود و معشوق جاودانه است...» ✍️ ▫️@qoqnoos2
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
🔰نقد «هیأت ویژه برادران» و «الگوی انباری» برادر رحیم ، دبیر جامعه ایمانی مشعر 🔸در سخنرانی افتتاحیه، ضمن گرامیداشت یاد شهدا، برگزاری بیست‌ودومین دوره همایش را یک «معجزه» و حضور مدیران هیأت‌ها را ناشی از «ژن درد» و دغدغه‌مندی آنان خواند. او پرداخت هزینه‌های همایش توسط خود شرکت‌کنندگان را «سند حریت و استقلال دستگاه سیدالشهدا» نامید. آبفروش به شدت از دو الگوی رایج در هیأت‌ها انتقاد کرد: «هیأت ویژه برادران» که آن را «ناقص‌الخلقه» و ناتوان از خانواده‌پایه بودن خواند، و «الگوی انباری» که در آن بانوان صرفاً به عنوان مستمع، پشت پرده و در فضایی نامناسب قرار می‌گیرند. وی راه‌حل را «الگوی سوم زن مسلمان» دانست که در عین حفظ عفاف، نقش محوری ایفا می‌کند و از مدیران هیأت خواست تا زیرساخت‌های حضور عزتمندانه بانوان، مانند «اتاق مادر و کودک» را فراهم کنند. 🗓 |آبان ماه۱۴۰۴| 📌 |قم|جمکران|مجتمع یاوران‌مهدی(عج)| 🚩 جامعه‌ایمانی‌مشعر ▫️@www1542org
27.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 «اتفاقی شبیه به معجزه!»
الحمدلله با همراهی
هیأت‌ها و مجموعه‌های مردمی،
۱۱۰ مرحله کمک‌رسانی
به
مردم مظلوم و مقاوم غزه انجام شد.
در این مراحل، اقدامات متنوعی از جمله: 🔸 حفر چاه و تأمین آب آشامیدنی 🔹 پخت و توزیع نان 🔸 تأمین شیرخشک برای کودکان 🔹 توزیع چادرهای اسکان 🔸 توزیع بسته‌های مواد غذایی 🔹 پشتیبانی دارویی و درمانی به لطف خداوند به انجام رسید. 🎥 این ، روایت ۱۱۰ گام امید و همراهی‌است... ⭕️ شما هم می‌توانید نام هیأت و مجموعه خود را در این ابتلای آخرالزمانی، در سمت درست تاریخ، جاودانه کنید، هنگامی که نام هیأت‌تان بر زبان کودکان معصوم غزه جاری می‌شود... آن‌گاه که نشان هیأت‌تان بر دیواره‌های غزه درج می‌شود... حلقه آخر این زنجیره نباشید،
علاوه بر کمک‌های خودتان به جبهه مقاومت، با بازنشر این پیام، دوستان دیگر را همراه کنید.
🇵🇸 شماره کارت کمک به جبهه مقاومت: 💳
5041721113532122
شماره شبا: IR
440700010002211322774002
(برای کپی رو شماره کلیک کنید) ⚠️ به جز برنامه «آپ» که برای حساب‌های حقوقی محدودیت در تعداد واریزهای روزانه دارد، از هر برنامه دیگر بانکی و... واریز کنید مشکلی نخواهید داشت. 📥 پاسخ‌گویی به سؤالات: @Hamiane_ghaze ☎️ 09128118362 🚩 احرار | هیأت و جهانی‌اندیشی ▫️https://eitaa.com/joinchat/2345468379C8708b302f7
«روی جنازه من هم حساب کن...» (یادداشت سرکارخانم دکتر فاطمه میری‌طایفه‌فرد درباره فیلم مجنون) از پشت سر، صدای کندن پلاستیک نازک روی لواشک می‌آید، به قول مامان «گدا که شب جمعه‌شو گم نمی‌کنه»، من هم این صدا را فراموش نمی‌کنم؛ برمی‌گردم دختر نوجوانی با پوست لواشک کلنجار می‌رود، آن یکی پفیلا با خودش آورده است، آن یکی شیرکاکائو، آن‌طرف اما با دست خالی می‌جنگد، خاک به سر و رویش نشسته، بچه‌ها توی کانال دارند قیچی می‌شوند، از رصد برمی‌گردد، همان آب گرم و مانده توی قمقمه پلاستیکی را سر می‌کشد. آخرین جرعه شیرکاکائو هم تمام می‌شود. پشت خاکریز خودی، بعثی‌ها با تمام تجهیزات می‌خواهند عملیات کنند. این طرف دختر بچه‌ای به پدرش می‌گوید: _ بابا اینا آدم بدا هستن؟ _ آره باباجان، هیس! بذار مردم فیلم ببینن. این‌طرف سوار بر موتور جنازه شهید را با خودش به عقب می‌آورد، جنازه را با پرچم ایران چفت می‌کند تا نیفتد. این طرف شهید شده، خبر به می‌رسد. مهمات نیست. حالا حسابی دست‌تنها شده. این طرف دختر بچه به بابایش می‌گوید: _ بابا تنها شده؟ کسی نمیاد کمکش؟ _ هیسسس! میاد باباجان، میاد... خدا بزرگه... ▫️▫️▫️ تصمیم می‌گیرد بماند و جزیره را حفظ کند، حتی به قاعده مساحت جنازه‌اش بر روی خاک مجنون. پشت بی‌سیم، صدای خودمان می‌آید: «حاجی روی جنازه ما هم حساب کن». این‌جای فیلم رتبه‌یک‌کنکوربودن حسابی خودش را نشان می‌دهد. او معادلات جنگ را با دستان خالی تغییر می‌دهد. ▫️▫️▫️ سال‌های زیادی است که مجاور قمم، اما به اندازه امشب را دوست نداشته‌ام، اما امشب با همین فیلم سینمایی نیم‌بند، چه‌قدر برایم عزیز شدی حاجی! ببخش من را که تو را نشناختم، ببخش که سینمای ما قادر به نشان‌دادن تو نیست، حتی به اندازه شباهت چهره‌‌ات. تو بزرگی و در قاب سینما نمی‌گنجی، اما در دل‌های عاشقان چرا... تو زنده‌ای حاجی! نه فقط در دل حاج خانم، مادرتان، توی دل من، ما... تو زنده‌ای توی تمام صفحات تاریخ این کشور... همان وقتی که سر کتاب باز می‌شود، تو دوبار می‌جنگی و دوباره خواننده شک می‌کند که تاریخ می‌خواند یا شاه‌نامه!؟ دلم می‌خواهد جرأت تو را داشته باشم و بگویم: «روی جنازه من هم حساب کن ». ✍️ ▫️@del_gooye ▫️@qoqnoos2
ققنوس
«روی جنازه من هم حساب کن...» (یادداشت سرکارخانم دکتر فاطمه میری‌طایفه‌فرد درباره فیلم مجنون) از پشت
«سهم ناچیز این مردم نجیب از سینمای انقلاب اسلامی» (یادداشتی برای مجنونی که حق لیلی را ادا نکرد) زین‌الدینش به کنار... اما «مجنون»، از آب درنیامده... فیلم، فیلم نشده... حالا این‌که سال ۱۴۰۲ نامزد ۱۴ سیمرغ شده و چهارتای آن‌ها را هم کاسب شده، حرف دیگری است که باید در جای خودش از هیأت داوران بازپرسید... ▫️ اما چه کنیم، فعلاً سهم ما از سینمای انقلاب اسلامی، همین فیلم‌هاست، مدتی باید به «صیاد» و «اشک هور» و «اسفند» و «خدای جنگ» راضی باشیم تا شاید دوباره این سینما «ایستاده در غبار»، «به وقت شام»، «چ» بزاید... «مجنون»، فیلم قوی‌ای نیست، اگرچه قصه زین‌الدینش شنیدنی باشد... شاید هم عیب از است که سینمایی زندگی نکرده! «مجنون» فیلم قوی‌ای نیست، اما باید ببینیدش، باید رفت و بلیط خرید و در سینما دید... چاره‌ای نیست، این سهم ناچیز سینمای انقلاب اسلامی است برای مردم نجیب ایران اسلامی..‌. که اگر همین سهم را اخذ نکنیم، باید به ابتذال «پیرپسر» و انحراف «زن و بچه» و توحش «صددام» و یا دروغ‌پردازی‌های «تاسیان» و تحریف‌های «سووشون» تن دهیم! ▫️ را نمی‌شناسم، «مجنون» اولین فیلمش بوده، برایش آرزو می‌کنم در همین مسیر ادامه دهد و باز هم برای شقایق‌های آتش‌گرفته، بخواند و فیلم بسازد، اما خوش بخواند و خوب بسازد... ▫️▫️▫️ اما در این بین افسوس می‌خورم از خرج‌کردن نابجای امثال و و «تیم ملی کشتی» و «قهرمانان المپیک» و... یک روز برای «فرمانروای آب» و یک روز برای «مجنون»... فردا هم برای... دقیقاً مانند هیأتی که ضعف‌های تشکیلاتی و شبکه‌سازی خود را می‌خواهد با آوردن فلان مداح مشهور و منبری سلبریتی بپوشاند و ماله‌کشی کند... ما حق نداریم سرمایه‌های انسانی خود را بی‌قاعده و بدون حساب و کتاب خرج کنیم، ما ثروتی بالاتر از سرمایه‌های انسانی خود نداریم... ما این سرمایه را ارزان به دست نیاورده‌ایم که ارزان از دست بدهیم... برادران! لطفاً رعایت کنید! ✍️ ▫️@qoqnoos2
ققنوس
«کاش حاج‌آقای هوایی خواب بوده باشد!» (اربعین‌نوشت۱۸؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۴شنبه|۲۱مرداد۱۴۰۴
«چای این موکب خوردن دارد!» (اربعین‌نوشت۱۹؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۴شنبه|۲۱مرداد۱۴۰۴|۱۸صفر۱۴۴۷| موکب‌های فشرده و پشت‌هم، پرچم‌های رنگارنگ ملیت‌های مختلف، پذیرایی‌های متنوع، نواهای گونه‌گون... کمی جلوتر بچه‌های حشدالشعبی، موکبی زده‌اند که غنائم گرفته‌شده از داعش را به نمایش گذاشته‌اند... عمود ۳۲۷، غرفه جماعتی از هندوستان است، گرافیک محیطی شیکی دارد... کمی جلوتر می‌رسیم به موکبی که نام موکب ۳۱۳ است؛ اما عمودش نه! کار بچه‌های لبنان است، با همان استاندارد و کلاس‌کار بچه‌های لبنان، با محیط‌آرایی ویژه خودشان، فضاسازی و‌ گرافیک محیطی متفاوت و پذیرایی خاص! در حیاط صندلی چیده‌اند و زائران روی صندلی‌ها استراحت می‌کنند و پذیرایی می‌شوند؛ می‌خواهیم نماز مغرب‌وعشاء را همین‌جا بخوانیم، تا برویم تجدیدوضو کنیم و برگردیم، دست هر کدام از بچه‌ها یک ظرف سیب‌زمینی سرخ‌کرده و کریپسی است! می‌رویم در حسینیه برای نماز، خنکای مطبوعی به صورتت می‌نشیند... چشمم می‌افتد به کولرهای گازی ایستاده مقابل... روحانی سیه‌چرده‌ای با لباس خادمی موکب ایستاده به جماعت...، تا برسیم نماز تمام شده و آن روحانی هم از حسینیه خارج می‌شود... بعد از نماز پشت میز موکب می‌بینمش، ایستاده و خدمت می‌کند، غذا توزیع می‌کند و...، لابه‌لا هم وقتی کاری نیست، می‌نشیند و قرآن می‌خواند... ▫️ عمود ۳۵۰ می‌رسیم به پمپ‌بنزین، تقاطعی که می‌رود به سمت روستای کفل، محل دفن حضرت ذوالکفل نبی از پیامبران بنی‌اسرائیل... شاید نام این پیامبر را به حزقیال نبی شنیده باشید... این منطقه جزو استان بابل عراق حساب می‌شود؛ باز هم اهالی کفل آمده‌اند و مهمان‌نوازی می‌کنند... خاطرات خوبی از این نقطه داریم... هر بار که به این‌جا می‌رسیم، اهالی روستا با انواع خودروی سواری و وانت و مینی‌کامیونت و... چند کیلومتر راه را آمده‌اند تا هر کدام زائرانی را پیدا کرده به منزل برند... چندباری مهمان‌شان شده‌ایم... نقطه خوبی هم هست برای تغییر مسیر از مشایه به طریق‌العلماء یا طریق‌شط... اگر بخواهید ترکیبی طی طریق کنید پیشنهاد می‌کنم تا این‌جا را از مسیر اصلی مشایه بیایید، در این نقطه همراه اهالی روستا بروید به روستای کفل و فردا که می‌خواهند شما را به همین نقطه برگردانند، ازشان بخواهید تا همان کنار جاده شط یا نخلستان ببرند... شاید برای بعضی سؤال پیش بیاید که مگر طریق‌العلماء با طریق شط فرق دارد؟ باید عرض کنم در حد بررسی شخصی حقیر، به جز مسیر اصلی مشایه که به موازات جاده نجف تا کربلاست، سه مسیر دیگر هم با فواصل مختلف، سمت راست شما قرار دارد... یک مسیر، سمت راست شط هست که همان را طریق شط می‌گوییم، یک مسیر هم سمت چپ شط که البته ملصق به شط نیست، و نخلستان‌ها بین شط و این مسیر فاصله انداخته‌اند، این همان مسیری است که امروزه معروف است به طریق‌العلماء... هر دو مسیر رونق دارند و بافت سنتی خود را حفظ کرده‌اند، موکب‌های عظیم کم‌تری در این دو مسیر می‌بینید، به جایش تا دل‌تان بخواهد منازل اهالی روستاهای مسیر برای مبیت مهیاست، آن هم همراه با وای‌فای مجانی! این دو مسیر تا حدی شناخته‌شده هستند، اما در طول این سال‌ها جمعیتی را دیده‌ام که اگرچه بسیار نبودند، اما در سمت چپ شط، مابین شط و نخلستان‌ها حرکت می‌کردند، مسیری که صعب‌العبورتر و سخت‌تر به نظر می‌رسید و خبر خاصی هم از مواکب پذیرایی و... نبود... جاهایی هم مسیر از کناره شط فاصله می‌گرفت و داخل نخلستان می‌شد... با روایت‌هایی که از فلسفه طریق‌العلماء شنیده بودم و این‌که برای پنهان‌ماندن از مأمورین امنیتی و... خواص علمای اهل اربعین، از جاده‌های مخفی و میان نخلستان‌ها به زیارت می‌رفته‌اند، گمانم بر این است طریق‌العلماء اصلی همین باشد و ما امروز در جاده‌ای به موازات آن که کمی هموارتر و آبادتر است، حرکت می‌کنیم... ▫️▫️▫️ بالاخره از عمود ۳۵۰ با یک ماشین داغان، تا عمود سبعمیه می‌رویم، عمود ۷۰۰... همین که پیاده می‌شویم و از جاده وارد مسیر پیاده‌روی می‌شویم، موکب کوچکی شبیه دکه‌های خودمان توجهم را جلب می‌کند، عکس آقا را زده به دیواره دکه و زیرش نوشته: «جاي ابوعلي بالعافیة»، می‌گویم «چای این موکب خوردن دارد!» می‌ایستیم به صفای عکسی که زده، چایی می‌زنیم... ▫️ چند قدمی که می‌رویم جلوتر، موکب برادران افغانستان خودنمایی می‌کند، پرچم افغانستان را زده‌اند و شعری از اقبال: آسیا یک پیکر آب و گل است ملت افغان در آن پیکر دل است از فساد او فساد آسیا در گشاد او گشاد آسیا تصاویر حاج قاسم، آیت‌الله رئیسی، ابومهدی، سیدحسن، شهید عبدالعلی مزاری کنار هم قرار گرفته‌اند، عکس آقا و امام هم بالاتر، در دو گوشه... ادامه دارد... ✍️ ▫️@qoqnoos2
ققنوس
«چای این موکب خوردن دارد!» (اربعین‌نوشت۱۹؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۴شنبه|۲۱مرداد۱۴۰۴|۱۸صفر۱۴۴۷
3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«چای این موکب خوردن دارد!» (اربعین‌نوشت۱۹؛ روزنوشت‌های سفر اربعین ۱۴۰۴) |۴شنبه|۲۱مرداد۱۴۰۴|۱۸صفر۱۴۴۷| بالاخره از عمود ۳۵۰ با یک ماشین داغان، تا عمود سبعمیه می‌رویم، عمود ۷۰۰... همین که پیاده می‌شویم و از جاده وارد مسیر پیاده‌روی، موکب کوچکی شبیه دکه‌های خودمان توجهم را جلب می‌کند، عکس آقا را زده به دیواره دکه و زیرش نوشته: «جاي ابوعلي بالعافیة»، می‌گویم «چای این موکب خوردن دارد!» می‌ایستیم به صفای عکسی که زده، چایی می‌زنیم... متن کامل را این‌جا بخوانید... ✍️ ▫️@qoqnoos2
«تمام شهر اگر خط‌به‌خط پر از خشمند...» (نوسروده برادر عزیزم هنرمند هیأتی مهدی مردانی) بدون تیر، بدون نشانه یاد بگیر شکار را برو بی‌دام‌ودانه یاد بگیر برای دل‌نسپردن بهانه بسیار است تو عشق را بنشین بی‌بهانه یاد بگیر امید را شده از زیر سنگ پیدا کن به سمت نور بیا، از جوانه یاد بگیر به سنگ و صخره اگر خورد وا نمی‌ماند اگر مسافری، از رودخانه یاد بگیر زمانه تلخ اگر شد، چه باک، می‌گذرد تو هم گذشت کن و از زمانه یاد بگیر اگر که چتر گرفتند دیگران بر سر تو از ترنم باران، ترانه یاد بگیر تمام شهر اگر خط‌به‌خط پر از خشمند مرا بخوان، غزلی عاشقانه یاد بگیر آبان ۱۴۰۴ ✍️ ▫️@qoqnoos2