هدایت شده از ققنوس
29.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مداحی و حرفهایی تازه در سطح حکمرانی»
فاطمیه اول گذشته بود و در مسیر مسافرتهای بینِشهری، گوشدادن به کارهای فاطمیه، مسیر را کوتاه میکرد... روحالله هم بهمثابه کارگردان رادیویی، صوتها را انتخاب میکرد و در نوبت پخش قرار میداد...
لابهلای کارها، یک قطعه میخکوبم کرد! با تمام کارهای قبل و بعد متفاوت بود، به روحالله گفتم دوباره بگذار... دوباره... و بازهم... هرچه بیشتر گوش میدادم باور میکردم اتفاق متفاوتی رقم خورده... شاید در مدت کوتاهی، دهها مرتبه گوش دادم... فیلم جلسه را که دیدم، تحیر و تحسینم مضاعف شد... تعجب میکردم چرا در این مدت، سروصدایی به پا نشده؟ چرا دیر دارم میشنوم؟...
متن کامل:
https://eitaa.com/qoqnoos2/421
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
هدایت شده از ققنوس
«با چه عنوانی خطابت کنیم؟»
(پیام تسلیتی که در همان خط اول زمینگیر شد...)
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور هیأتی...
که هم بر منبر هیأت دیده بودیمت، هم در میانه روضه، آقای روضهخوان! همان روزی که در جمع هیأتهای کشور «کرامتناالشهادة» را شرح میدادی... باید گمانمان میرفت...
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور اربعینی...
که تو را در مشایه دیده بودیم، که تو را در موکب امام رضا(ع)، دیده بودیم... اصلا خودت موکبدار بودی... با آمدنت، اربعین برای ما رنگوبوی دیگری گرفته بود و طعم خدمت به مردم شیرینتر شده بود...
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور شهدائی...
که تو را در راهیان نور دیده بودیم، در کانال کمیل، در خیِّن و شلمچه و طلاییه... تو را در علقمه، هنگام روایتگری از شهداء دیده بودیم...
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور امامرضایی...
که نام تو با حضرت رضا(ع)، گره خورده بود، که تو خودت خادمالرضا بودی و دوران شیرین خادمیات برای حضرت رضا(ع)، چه خاطره شیرینی را برایمان رقم زد... که اصلاً همه نشانهها گواه بر همین وصف تو هستند، هشتمین رییسجمهور! خادمالرضا! در روز میلاد امام رضا(ع) ردای خدمت بر تن کردی و در شب میلاد هشتمین امام، امام رضا(ع)، به دیدار یار شتافتی... حتی چهلمت هم میلاد موسیبنجعفر(ع) شده... آه! از چشمهای کور ما... مگر در عصر قهر آسمان و زمین، در دوران انقطاع وحی و بعثت انبیاء، معجزه چگونه باید رخ دهد؟
با چه عنوانی خطابت کنیم؟
رییسجمهور مردمی...
که آه! از این عنوان... این عنوان بیچارهمان کرده... حضورت در چادر زلزلهزدگان، بهآبزدنت در میانه سیل، عبا و عمامه خاکیات، خانه کوچک مادرت، برادران ساده و بینشانت، پیرمرد باصفای قمی که مانند فرزندازدستدادهها بر سر و سینه میزد و آن یکی که با واکر، خودش را به تشییع رسانده بود... پیرزنی که انگار هنوز امید داشت برگردی...
▫️▫️▫️
قرار بود برایت پیام تسلیت بنویسم، اما خط اول، در همان عنوان خطابت زمینگیر شدم...
پیام را نوشتند و منتشر کردند و من هنوز در همان خط اولم...
#سید_شهیدان_خدمت
#شهید_جمهور #رئیسی_عزیز
✍ #رحیم_آبفروش
@qoqnoos2