#داستان
#کودکانه
#داستان_کودکانه
#وظیفه_شناسی_در_برابر_قرآن
یه داستان واقعی برای وظیفه شناسی انسان در برابر قرآن👌👌
حتما برای بچه ها بخونید😍
👇👇👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇👇
#بخش_اول
حدود ۵۰ سال پیش در فرانسه پیر مرد ۵۰ ساله ای از اهالی ترکیه زندگی می کرد که ابراهیم نام داشت و یک خواربار فروشی را اداره می کرد.
این خواربارفروشی در آپارتمانی واقع بود که خانوادهای یهودی در یکی از واحدهای آن زندگی می کردند.😊
این خانواده پسری داشتند به نام جاد که هفت سال بیشتر نداشت جاد عادت داشت هر روز برای خرید نیازمندی های منزل به مغازه عمو ابراهیم می آمد و هر بار هنگام خروج از مغازه از فرصت استفاده می کرد و شکلاتی می دزدید.😱 روزی جاد فراموش کرد که از مغازه شکلات بردارد ابراهیم او را صدا زد و به او یادآوری کرد. مشکلاتی را که هر روز بر می داشته فراموش کرده بردارد جاد حسابی تعجب کرد😳
او گمان می کرد عمو ابراهیم از دزدی های او چیزی نمی داند و برای همین از او خواهش کرد که او را ببخشد و به او قول داد دیگر این کار را نکند.
عمو ابراهیم گفت نه به شرطی تو را می بخشم که به من قول بدهی هرگز در زندگیت دزدی نکنی و در مقابل می توانی هر روز از مغازه من یک شکلات برداری☺️
جاد با خوشحالی این شرکت را پذیرفت سالها گذشت و عمو ابراهیم برای جاد یهودی مانند پدری مهربان بود هر وقت جاد با مشکلی برخورد می کرد حوادث روزگار به تنگ میآمد پیش عمو ابراهیم میرفت و مشکل خود را برای او مطرح میکرد☺️ ابراهیم هم کتابی را از کشوی میز مغازه بیرون می آورد و به جاد می داد از او می خواست صفحهای از کتاب را باز کند و وقتی جاد کتاب را باز میکرد، عمو ابراهیم ۲ صفحه از کتاب را میخواند و کتاب را می بست و این گونه مشکل جاد را حل کرد😊 جاد وقتی از مغازه بیرون میآمد احساس میکرد ناراحتی اش برطرف و مشکلش حل شده است😊سالها گذشت بعد از ۱۷ سال عمو ابراهیم از دنیا رفت😭
#ادامه_دارد
🌸🌸🌸🌸
به کانال موسسه قرآنی راه بهشت بپیوندید🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/44433424C4b42baf0f2
#داستان
#کودکانه
#داستان_کودکانه
#وظیفه_شناسی_در_برابر_قران
👇👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇👇
#بخش_دوم
و قبل از وفاتش صندوقی برای فرزندانش به جا گذاشت. او در صندوق کتابی را گذاشته بود که همیشه جاد آن را در مغازه میدید. به فرزندانش وصیت کرد کتاب را به جاد هدیه دهند.🥇 وقتی فرزندان عمو ابراهیم صندوق را به جاد دادند، او از مرگ عمو ابراهیم با خبر شد😔 از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد چراکه عمو ابراهیم یاور او در همه مشکلات بود😭 روزها گذشت روزی برای ایجاد مشکلی پیش آمد و به یاد عمو ابراهیم و صندوقی افتاد که به او هدیه داده بود .
صندوق را آورد و آن را باز کرد دید درصندوق همان کتابی است که همیشه آن را در مغازه عمو ابراهیم میکرد و عمو ابراهیم آن را میخواند.📙
صفحهای از کتاب را باز کرد اما کتاب به زبان عربی بود و او از زبان عربی چیزی نمی دانست. او پیش همکاری از اهالی تونس رفت و از او خواهش کرد تا دو صفحه از کتاب را برایش بخواند.🤲
او نیز خواند پس از اینکه جاد مشکلش را برای همکار تونسی اش شرح داد. مرد تونسی راه حلی برای مشکلش پیدا کرد.👌 جاد شگفت زده از او پرسید این کتاب چیست؟😳 مرد تونسی گفت: این قرآن کریم کتاب مسلمانان است.😄 گفت چگونه می توانم مسلمان شوم؟ مرد تونسی گفت: کافیست شهادتین را بگویید و از شریعت پیروی کنی✅
جاد با راهنماییهای مرد تونسی گفت: اشهد و ان لا اله الا الله و اشهد و ان محمد رسول الله» مسلمان شد و به خاطر بزرگداشت کتاب مقدس مسلمانان نام خود را جادالله قرآنی گذاشت و تصمیم گرفت عمر خود را وقف خدمت به قرآن کند.😊
جاد الله قرآن را فرا گرفت و آن را فهمید و در اروپا دیگران را هم به اسلام دعوت کرد، تا آنجا که تعداد زیادی یهودی و مسیحی مسلمان شدند. روزی از روزها در حالی که جاد الله اوراق قدیمی خود را زیر و رو می کرد، قرآنی را که عمو ابراهیم به او هدیه داده بود باز کرد📙 ناگهان در صفحه اول قرآن نقشه جهان را دید بارها این نقشه را دیده بود اما به آن توجه نکرده بود.
روی آن نقشه قاره آفریقا توجهش را جلب کرد چراکه روی آن امضای عمو ابراهیم نقش بسته و در زیر آن این آیه ۱۲۵سوره نحل نوشته شده بود: با حکمت و اندرز نیکو دیگران را به راه پروردگارت دعوت کن😍
جاد الله فهمید وصیت عمو ابراهیم را فهمید و جهت نشر دین خدا به آفریقا رفت.
جاد الله قرآنی ۳۰ سال از عمر خود را برای دعوت انسان ها به سوی خدا در آفریقا سپری کرد. او در سال ۲۰۰۳ میلادی در آفریقا به دلیل بیماری از دنیا رفت او هنگام فوت ۵۴ سال داشت🙏
🌸🌸🌸🌸
به کانال موسسه قرآنی راه بهشت بپیوندید🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/44433424C4b42baf0f2