eitaa logo
ربط عاشقی 🇵🇸
3.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
93 فایل
ربط دل من و تو ربط عاشقی‌ست/اینجا سخن ز کهتر و مهتر نمی‌رود رهبرحکیم انقلاب ۹۲/۲/۲ بانوان ستاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی استان اصفهان ارتباط با ادمین: @jebhe97
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید... 🔰 و در محضر مادر شهید مدافع حرم، محمود رادمهر و فرزند گرامی اش 🔸 انتظار بازگشت، نقض پیمانِ با خداست. 💡 ان‌شاء‌الله برگشت شهدا چشم مسئولین را باز و بازتر کند! @rabteasheghi
🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری "یا بشیر اخبرنی عن ابی‌عبدالله‌الحسین (علیه‌السلام). اولادی و من تحت الخضرا کلهم فدا لابی‌عبدالله‌الحسین" بشیر فرستاده امام سجاد روبروی این بانو متحیر نشسته است. خبر شهادت فرزندانش عباس و عبدالله و جعفر و عثمان را داده است و از این بانو نشنیده است جز سوال در مورد امام حسین علیه‌السلام. "ای بشیر! خبر از اباعبدالله‌الحسین بده که فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله" و چون بشیر خبر شهادت امام حسین را به او داد صیحه‌ای کشید و گفت: "قد قطعت نیاط قلبی" ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. 🗓 تهران ۱۳۶۷ هجری شمسی رهبر انقلاب روبروی مادرِ شهید ژان داوید نشسته است. برای مادرِ شهید؛ از مادر دیگری؛ از حلیمه‌خاتون نامی می‌گوید، تا دلِ او آرام شود: "هفته‌ی گذشته خانه‌ای رفتم، که ۵ عکس به دیوار زده بودند. چهار جوان، مثل چهار دسته‌گل. و پدر که بعد از بچه‌ها شهید شده بود. تاریخ شهادت را که برای من گفتند دیدم که از شهادت اولین تا آخرین یک سال فاصله نشده است. واقعا چیز عجیبی است! انسان واقعاً منقلب می‌شد. مادر خانواده همه‌ی آن کوه مصیبت را تحمل می‌کرد؛ تنهایی. من واقعا خیلی آن خانم را بزرگ و با ارزش یافتم. خیلی با عظمت دیدم آن خانم را " 🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری ام‌البنین دست عبیدالله فرزند عباسش را گرفته است. عبیدالله شاهد زنده‌ای است از واقعه عاشورا. ام‌البنین نوحه می‌خواند. او مانند تمام تبارش دلیر است و ادیب. آن‌چنان غوغا به پا می‌کند که مردم مدینه اطراف او گرد می‌آیند و با او هم ناله می‌شوند. مروان‌بن‌حکم حاکم مدینه هم می‌گرید. و این مرثیه‌ها و شعرها نه در عزای فرزندان که برای تبلیغ کربلا است و روضه‌داری برای امامش حسین! 🗓 تهران ۱۳۸۸ هجری شمسی روزهای فتنه است. این روزها برای حلیمه‌خاتون سخت می‌گذرد. دعوت ناگهانی به بیت آقا دلش را روشن می‌کند. آقا را که می‌بیند و صحبت‌هایش را می‌شنود خیالش راحت می‌شود و دلش آرام می‌گیرد. آقا از در بیرون می‌رود ولی از در دیگر روبه‌روی او می‌آید. از حلیمه خاتون می‌پرسد: مادر چیزی نمی‌خواهید؟ حلیمه خاتون می‌گوید: هیچ چیزی جز سلامتی شما را نمی‌خواهم. 🗓 از فاطمه‌بنت‌حزام تا ام‌البنینِ خانه‌ی علی فاطمه از تبار بنی‌کلاب بود که دلیری و دستگیری از خلق مرامشان بود و ذوق و قریحه سرمایه‌شان. اما آنچه فاطمه‌بنت‌حزام را ام‌البنینِ علی و تاریخ ساخت، ادبش بود و خضوع‌اش در برابر ولایت و در برابر زهرا (سلام‌الله‌علیها) و فرزندان زهرا و بزرگترین سرمایه مادرانه‌اش برای عباس. 🚩 به احترام او؛ و تمام ام‌البنین‌های تاریخ؛ حلیمه‌خاتون خانیان، همسر شهید سیدحمزه سجادیان و مادر شهیدان سیدقاسم، سیدداوود، سیدکاظم و سیدکریم، زهرا کارکوب، زهرا موزونی، سکینه واعظی، تاج طلا شیراوند و ... تمام نام‌های درخشانی که تاریخ به نور آن‌ها روشن است. 🖊 راضیه ترکان ▪️وفات حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد. @rabteasheghi
🔻چشم‌هایش به در خشک نشده‌بود که اگر شده بود، آرام و بی‌صدا کنجی می‌نشست و برای این همه دوری و رنج با عالم و آدم قهر می‌کرد. همان آدم‌هایی که پسرش برای حفظ دین و امنیت‌شان، جانش را کف دست گرفته‌بود و از مادرش دل کنده‌بود. 💦 گیرم که آرام نشسته بود و ریز ریز گریه‌هایش را از بی‌خبری توی تنهایی خودش ریخته بود. مگر اشکالی دارد اشک‌های یک مادر را در غم از دست دادن تک‌پسرش، دشمن نبیند؟ یا خودی‌ها کمتر زخم زبانش بزنند که امثال پسرت را با یک مشت شعار فرستادند دم تیغ دشمن... 💫 چه ایرادی دارد ساکت بودن؟ که گاهی سکوت مُهر همراهی است با آرمان‌های پسر، کلید صبری می‌شود بر سال‌های بی‌خبری. بی‌خبری از مزاری که نیست تا وقت و بی‌وقت دل پرغصه‌اش را بردارد و کنار خانه‌ی خاکی ببرد تا آرام گیرد. ⁉️ مگر از قدیم نگفته‌اند خاک سرد است؟ حالا کجاست آن خاکی که جسم پسر را در آغوش گرفته و سرمایش، سوزِ تنهاییِ مادر را خنک کند؟ حالا که حتی مزاری نیست عید به عید بالای سر تمام سنگ سفیدهای گلزار شهرشان که روی‌شان با قرمز نوشته بودند شهید گمنام، گل‌های شب بوی رنگ به رنگ می‌گذارد. شاید پیش خودش می‌گفت: "تمام‌شان جای پسری که هیچ نشانی از او نیست" و این طور دلش آرام می‌شد. 🥀 قلم مقابل بلندای قامت صبر مادر شهید گمنام کم می‌آورد، می‌شکند آن‌جا که شنید مادری چند روز بعد از پیدا شدن پسرش، چشم روی دنیای بی‌پسرش بست. انگار که تازه دلش آرام گرفته باشد و دیگر کاری در این دنیا نداشته‌باشد، کسی چه می‌داند؟ قلم فقط یک عکسی دیده که مادری بعد از سی‌وچهار سال استخوان‌های پسرش را توی آغوش کشیده، انگار که تمام آرامش عالم را پاشیده‌اند توی صورتش، اما مگر می‌تواند از آن بنویسد و تصویر کند. 🖊قلم فقط یک چیز را می‌تواند بنویسد: "پایه‌های انقلاب، روی صبر تک تک مادران این شهدا محکم و محکم‌تر شد بی‌چشم‌داشتی از انقلاب، بی‌منتی." 💬 قلم می‌پرسد با خودت چند چندی بانو؟ تقی به توقی می‌خورد کل نظام و آرمان‌هایت را فراموش می‌کنی بی آن که تکه‌ای از دلت را کنده باشند یا صبوری‌ات به اندازه‌ی سی‌وچند سال قد کشیده‌باشد. 🚩 قلم در جوابش مِن مِن می‌کند و فقط از یک جمله مدد می‌خواهد السلام علی قلب زینب صبور ✨ به بهانه‌ی آسمانی شدن مادر شهید علیپور پیشکش به ساحت پاک و صبور تمام مادران شهدا 🖊 م . محمدیان @rabteasheghi
هدایت شده از ربط عاشقی 🇵🇸
🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری "یا بشیر اخبرنی عن ابی‌عبدالله‌الحسین (علیه‌السلام). اولادی و من تحت الخضرا کلهم فدا لابی‌عبدالله‌الحسین" بشیر فرستاده امام سجاد روبروی این بانو متحیر نشسته است. خبر شهادت فرزندانش عباس و عبدالله و جعفر و عثمان را داده است و از این بانو نشنیده است جز سوال در مورد امام حسین علیه‌السلام. "ای بشیر! خبر از اباعبدالله‌الحسین بده که فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان مینایی است فدای اباعبدالله" و چون بشیر خبر شهادت امام حسین را به او داد صیحه‌ای کشید و گفت: "قد قطعت نیاط قلبی" ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد. 🗓 تهران ۱۳۶۷ هجری شمسی رهبر انقلاب روبروی مادرِ شهید ژان داوید نشسته است. برای مادرِ شهید؛ از مادر دیگری؛ از حلیمه‌خاتون نامی می‌گوید، تا دلِ او آرام شود: "هفته‌ی گذشته خانه‌ای رفتم، که ۵ عکس به دیوار زده بودند. چهار جوان، مثل چهار دسته‌گل. و پدر که بعد از بچه‌ها شهید شده بود. تاریخ شهادت را که برای من گفتند دیدم که از شهادت اولین تا آخرین یک سال فاصله نشده است. واقعا چیز عجیبی است! انسان واقعاً منقلب می‌شد. مادر خانواده همه‌ی آن کوه مصیبت را تحمل می‌کرد؛ تنهایی. من واقعا خیلی آن خانم را بزرگ و با ارزش یافتم. خیلی با عظمت دیدم آن خانم را " 🗓 مدینه ۶۱ هجری قمری ام‌البنین دست عبیدالله فرزند عباسش را گرفته است. عبیدالله شاهد زنده‌ای است از واقعه عاشورا. ام‌البنین نوحه می‌خواند. او مانند تمام تبارش دلیر است و ادیب. آن‌چنان غوغا به پا می‌کند که مردم مدینه اطراف او گرد می‌آیند و با او هم ناله می‌شوند. مروان‌بن‌حکم حاکم مدینه هم می‌گرید. و این مرثیه‌ها و شعرها نه در عزای فرزندان که برای تبلیغ کربلا است و روضه‌داری برای امامش حسین! 🗓 تهران ۱۳۸۸ هجری شمسی روزهای فتنه است. این روزها برای حلیمه‌خاتون سخت می‌گذرد. دعوت ناگهانی به بیت آقا دلش را روشن می‌کند. آقا را که می‌بیند و صحبت‌هایش را می‌شنود خیالش راحت می‌شود و دلش آرام می‌گیرد. آقا از در بیرون می‌رود ولی از در دیگر روبه‌روی او می‌آید. از حلیمه خاتون می‌پرسد: مادر چیزی نمی‌خواهید؟ حلیمه خاتون می‌گوید: هیچ چیزی جز سلامتی شما را نمی‌خواهم. 🗓 از فاطمه‌بنت‌حزام تا ام‌البنینِ خانه‌ی علی فاطمه از تبار بنی‌کلاب بود که دلیری و دستگیری از خلق مرامشان بود و ذوق و قریحه سرمایه‌شان. اما آنچه فاطمه‌بنت‌حزام را ام‌البنینِ علی و تاریخ ساخت، ادبش بود و خضوع‌اش در برابر ولایت و در برابر زهرا (سلام‌الله‌علیها) و فرزندان زهرا و بزرگترین سرمایه مادرانه‌اش برای عباس. 🚩 به احترام او؛ و تمام ام‌البنین‌های تاریخ؛ حلیمه‌خاتون خانیان، همسر شهید سیدحمزه سجادیان و مادر شهیدان سیدقاسم، سیدداوود، سیدکاظم و سیدکریم، زهرا کارکوب، زهرا موزونی، سکینه واعظی، تاج طلا شیراوند و ... تمام نام‌های درخشانی که تاریخ به نور آن‌ها روشن است. 🖊 راضیه ترکان ▪️وفات حضرت ام‌البنین (سلام‌الله‌علیها) تسلیت باد. @rabteasheghi