eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.4هزار عکس
19.6هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌺#شهید_شاهرخ_ضرغام (33) 🌺 .#خستگی_ناپذیر #نماز_صبح #همه_چی_دست_خداست (#راوی : آقای جبار ستوده) .ني
🌺 ( 35) 🌺 1 ( : مير عاصف شاهمرادی) ظهر روز سی و يکم بود. با بمباران فرودگاه های کشور عليه شروع شد. همه بچه ها مانده بودند که چه کار کنند. اين بار فقط درگيری با گروهک ها يا حمله به يک شهر نبود، بلکه بيش از هزار کيلومتر مرز خاکی ما مورد حمله قرار گرفته بود.شب در جمع بچه ها در مسجد نشسته بوديم. يکی از بچه ها از در وارد شد و را صدا کرد. نامه ای را به او داد و گفت: از طرف دفتر وزارت دفاع ارسال شده از سوی برای تمام نيروهایی که در حضور داشتند اين نامه ارسال شده بود. تقاضای حضور در مناطق جنگی را داشت. شاهرخ به سراغ تمامی رفقای قديم و جديد رفت. صبح روز يازدهم مهر با دو دستگاه اتوبوس و حدود هفتاد نفر نيرو راهی جنوب شديم. وقتی وارد شديم همه چيز به هم ريخته بود. آوارگان زيادی به داخل شهر آمده بودند. رزمندگان هم از شهرهای مختلف می آمدند و... همه به سراغ استانداری و محل استقرار دکتر چمران می رفتند. سه روز در اهواز مانديم. دكتر چمران برای نيروها صحبت كرد. به همراه ايشان برای انجام عمليات راهی منطقه سوسنگرد شديم.در جريان اين حمله سه دستگاه تانک دشمن را منهدم كرديم. سه دستگاه تانک ديگر را هم غنيمت گرفتيم. تعدادی از نيروهای دشمن را هم به اسارت در آورديم.بعد از اين حمله شهيد چمران برای نيروها صحبت كرد و گفت: اگر می خواهيد کاری انجام دهيد، اينجا نمانيد، برويد خرمشهر ما هم تصميم گرفتيم که حرکت کنيم. اما چگونه!؟ ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
🌱 یادش بخیر روزهای تمرین و نرمش و ورزش گرگ و میش هوا، پوتین به پا، گتر کرده و مرتب به‌صف می‌شدیم و در جلو چادرهای گرم و نرم،منظم می‌ایستادیم و با چند "از جلو نظام، خبردار"، خواب و خماری از سرمان می‌افتاد و بطرف میدان صبحگاه حرکت می‌کردیم با روبرو شدن با دیگر گروهان‌ها سلام گروهانی می‌دادیم و جواب گروهانی می‌شنیدیم و حالی می‌کردیم و در جای خود می‌ایستادیم یاد گرفته بودیم برای هر حرکت و هر کاری، شعاری داشته باشیم که از آن شعوری برداشت شود و فیضی نصیبمان کند شعارِ بعد از هر خبرداری "یارب، قو علی خدمتک جوارحی" بود و "یا حسین" و یا "حسین منی ان من حسین" شعارهای دویدن،دفتر چهل برگی می‌شد و با شعار "حیدر، حیدر" شور می‌گرفتیم و چفیه‌ها را درهوا می‌چرخانیدیم و جان می‌گرفتیم اشعار شوخ طبیعی ونکته پرانی‌ها جای خود داشت وچنان فضا را تلطیف می‌کرد که دل کندن را از آنحال سخت می‌نمود ▫️▫️▫️▫️▫️▫️ خاطره رزمنده اهل «مهدی شهر»سمنان: یادم می آید نیروهای ما جزء لشگر۷ خوزستان درعملیات فتح المبین شده بودند.در آنجا برخی شعارها درمراسم صبحگاهی را از زبان نیروهای عرب زبان لشگر شنیدیم شهیدربانیان این شعارها و رجزها را یاد گرفته بود و درمراسم صبحگاهی می خواند: «َانَا مُسلِم اَنَا حُریَه  انَا مُسلِم اَنَا حُریَه       الموت لصدامیه انَا مُسلِم اَنَا حُریَه الموت لامریکیه انَا مُسلِم اَنَا حُریَه  الموت لاسرائلیه  انَا مُسلِم اَنَا حُریَه  لاشرقیه  لاغربیه  انَا مُسلِم اَنَا حُریَه  جمهوری اسلامیه  انَا مُسلِم اَنَا حُریَه صدام جاروبرقیه 😂 انَا مُسلِم اَنَا حُریَه 💠 دوران
〰🍃✨〰 〰✨🍃〰                ﷽ 😊طنز جبهه😊 💠دعای ماه رجب 🔹ایام ماه رجب بود و هر روز دعای «یا مَن اَرجوه لِکُلِّ خَیر» را می‌خواندیم. روحانی گردان قبل از مراسم، برای آن دسته از دوستان که مثل ما توجیه نبودند، توضیح می داد که وقتی به عبارت “یا ذوالجلال و الاکرام “رسیدید، که در ادامه آن جمله “حَرِّم شَیبَتی عَلَی النّار ” می آید، با دست چپ، محاسن خود را بگیرید و انگشت سبابه دست دیگر را به چپ و راست حرکت دهید. 🔸هنوز حرف حاجی تمام نشده، یکی از بچه های تُخس بسیجی، از انتهای مجلس بلند شد و گفت: حاج آقا! اگر کسی محاسن نداشت، چه کار کنه؟ ▪️برادر روحانی هم کم نیاورد و در جواب گفت: محاسن بغل دستی‌اش را بگیره! چاره‌ای نیست، فعلاً دوتایی استفاده کنند تا بعد! 😊... و بچه ‌ها زدند زیر خنده🍀🌼🌸 🌴 دوران ‌‌‍‌‎‌•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
💕 شهید بروجردی، محبوب دل‌ها❣️ 💠 سال 1361 در کوران نبرد آزادسازی جاده پیرانشهر به سردشت بودیم. خاطرم هست آن سال سرمای سختی منطقه را فرا گرفته بود. در محل استقرار نیروها، اتاقی اختصاص داشت به فرماندهان عملیات: شهید محمد بروجردی فرمانده قرارگاه حمزه، شهید محمود کاوه، فرمانده تیپ شهدا، شهید عبدی و ... که ده دوازده نفری می‌شدیم. اینجا هم اتاق طرح‌ریزی عملیات و جلسه مشورتی با فرماندهان بود و نیز محل صرف غذا و استراحت. 🔹 هنگام خواب، به دلیل سرمای شدید و برف و سرمای شدید هر کسی جای مناسب و گرمی را در اتاق برای استراحت انتخاب می‌کرد از جمله خود من! 🔸درست در همین موقع شهید بروجردی که فرمانده ارشد ما بود از اتاق بیرون می‌رفت. به او می‌گفتیم: حاج آقا کجا؟ حالا که وقت بیرون رفتن نیست! یه کم نجنبید دیگر جایی در اتاق برای خوابیدن پیدا نمی‌کنید!! ▪️ولی او اتاق را ترک می‌کرد و در محوطه و در سرمای سخت و استخوان‌سوز قدم می‌زد تا اینکه همه می‌خوابیدند. سپس وارد شده و در دم درب اتاق که سوز و سرما می‌آمد می‌خوابید. او نمی‌خواست نیمه‌های شب که برای تهجد و اقامه نماز شب برمی‌خواست،کسی را بیدار کند! 🔺این نمونه‌ای از صفات برجسته شهید بروجردی بود که همه را مفتون و شیفته خود ساخته بود، از بسیجی‌ها و رزمندگان گرفته تا مردم بومی کُرد ─ (راوی: جواد نظامپور، همرزم شهید کاوه و از مسئولین لشکر ویژه شهدا) دوران ✍در این سرمای سخت زمستان، یادی کنیم از حاج احمد متوسلیان، هم او که(به گفته شهید همت)خود را مرید بروجردی می‌دانست و شیفته سلوک و معنویت این سردار بزرگ بود @rafiq_shahidam96
ظهور این جوانان نشانه‌ای است بر پایان عصر حاکمیت ظلم و استکبار و نزدیک شدن دولت کریمه‌ی آل مُحَمَّد ﷺ 🌷 شهید آوینی دوران @rafiq_shahidam96