eitaa logo
راه جاودان
1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
114 فایل
سـلام بر بنـدگانِ اللّـه🌹 همانها ڪہ تعقـل میڪنند.. ارتباط با مدیر @sajhader @Anoori80 @f_javid لینک گروه و کانال مشاوره خانواده ومذهبی ما: 👇👇 🌹 @rahejavedan 🌹http://eitaa.com/joinchat/1740570640Cb9036c01c1 
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از راه جاودان
7 نکته دیگری که قابل توجه هست اینکه یزید درهرصورت قصدش کشتن امام حسین علیه السلام، بود چون امام را مانعی برای حکومت خودش می دید؛ مانعی که سبب تسلط بر قلبهای مردم مومن شده بود و او میخواست این مانع را از سر راه بردارد و امام حسین علیه السلام، تمیخواستند در خانه امن الهی خونشان ریخته شود و هدر برد و در تاریخ محو شود. در مکه نامه های کوفیان بدست امام میرسد با توجه به شناخت مردم کوفه و اوضاع سیاسی کوفه سیاستمدارانی مثل ابن عباس به امام حسین علیه السلام، پیشنهاد میکنند به هیچ وجه به سمت کوفه حرکت نکنند بلکه سمت یمن بروند..و در یمن پناه بگیرند در حالیکه امام شخصیتی نبودند که آرام بنشینند یک گوشه ای پنهان شوند، و یزید هم کاری به کارشان نداشته باشد امام حسین علیه السلام، اگر در مکه ترور میشدند یا به جای کوفه به یمن میرفتند یک داستان جنایی برایشان درست میکردند با قهرمانی یزید و ابن سعد مثل طفلان مسلم و تمام... بنابراین امام نه قصدشان ماندن در مکه بود بخاطر اینکه در حال احرام ممکن بود ماموران بنی امیه خون مبارکشان را بریرند و هتک خانه خدا شود؛ هتک حج و اسلام شود و هم اینکه خون پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هدر برود مثلا شایعه کنند حسین علی با فلان شخص اختلاف حزیی داشت و او ایشان را کشت و قاتل هم مخفی شد..این یعنی خون امام بی نتیجه در تاریخ محو می شد. بنابراین امام در صحبتهایی که با بعضی کسانی که مخالف رفتن به امام به کوفه بودند میفرمودند یزیدیان مرا رها نمیکنند تا این خون را از قلب من بیرون بریزند چون اختلاف امام با اینها اختلاف آشتی پذیر نبود.. اینها اگر بیعت هم نمیخواستند امام حسین علیه اسلام، ساکت نمینشستند تا امت جدش را اصلاح بکند و گرنه اینها تاریخ را تغییر میدادند گذشته اسلام ، روش و سنت پیامبر را دگرگون جلوه میدادند و اسلام ناب پایان میگرفت... امام که به هرحال میخواستند مکه را ترک کنند به سمت کوفه حرکت کردند یکی از اثرهای حرکت به سمت کوفه از نظر قضاوت تاریخ هست که شاید ما امروز میگفتیم فرصت مناسبی برای امام علیه السلام بوجود آمد و چرا دعوت مردم کوفه را اگر امام قبول میکردند مثلا در یمن ترور نمیشدند و غیره. امام به هرحال میخواستند نهضت را شکل بدهند حالا این دعوت مردم کوفه باعث شد نهضت در عراق شکل بگیرد نه در یمن یا مدینه و مکه یک مرور کنیم امام سه راه داشتند یک پیشنهاد مروان که با بیعت تسلیم بشوند و مهر تایید یا یزیدیان بزنند ؛ دین و آخرتشان را به دنیای یزید بفروشند به دنیای مسلمین بفزوشند به امور مسلیمن بیتوجه باشند که چنین اجازه ای را نه خدا به ایشان میدهد نه دین میدهد نه ایمانشان نه سینه ای که از آن شیرخورده و نه روح متعالی خود امام حسین این احازه را به او نمیدهد دومین راه یا فرار به دره یا دامنه کوهی مثل یاغیها بود که در مخلوطی از ترس و شحاعت زنذگی را سپری کنند که روح بلند امام کجا و فرار درکوهها کجا... ضمن اینکه ترور ناجوانمردانه و محوشدن خون ایشان در تاریخ نتیجه اش میشد.. سومین راه ایستادگی است تا شهادتی عزتمندانه شما که شیعه امام هستید کدام راه را انتخاب میکردید از ذلت بیعت و ننگ زندگی با خوک صفتان و یا فراری ذلیل به یمن یا تروری بی اثر در یمن یا مکه و یا خلق نمایشگاهی پر از معرفت و عشق و شور و بندگی ... ادامه ان شاءالله در صوت بعد... یامهدی💐 @rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 (علیک السلام) ...💧خوبى رمز لا حول و لا قوة الا بالله به همين است . تو مى توانى از لحن و آهنگ كلام حسين ، در بيان اين رمز، حال و موقعيت او را دريابى .....آرى ، لحن اين لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشيد بر زمين است . تو ناگهان از زمين كنده مى شوى و به سمت صدا پر مى كشى و از فاصله اى نه چندان دور، ذوالجناح را مى بينى كه بر گرد سوار فرو افتاده خويش مى چرخد و با هجمه هاى خويش ، محاصره دشمن را بازتر مى كند. چه بايد بكنى ؟ حسين به ماندن در خيمه فرمان داده است اما دل ، تاب و قرار ماندن ندارد. و دل مگر حسين است و فرمان دل مگر غير از فرمان حسين ؟ اگر پيش بروى فرمان پيشين حسين را نبرده اى و اگر بازپس بنشينى، تمكين به اين دل حسينى نكرده اى. كاش حسين چيزى بگويد و به كلام و حجتى تكليف را روشنى ببخشد. اين صداى اوست كه خطاب به تو فرياد مى زند:درياب اين كودك را! و تو چشم مى گردانى و كودكى را مى بينى كه بى واهمه از هر چه سپاه و لشكر و دشمن به سوى حسين مى دود و پيوسته عمو را صدا مى زند. تو جان گرفته از فرمان حسين ، تمام توانت را در پاهايت مى ريزى و به سوى كودك خيز بر مى دارى . عبدالله صداى تو را مى شنود و حضور و تعقيب را در مى يابد اما بنا ندارد كه گوش جز به دلش و سر جز به حسينش بسپارد. وقتى تو از پشت ، پيراهنش را مى گيرى و او را بغل مى زنى ، گمان مى كنى كه به چنگش آورده اى و از رفتن و گريختن بازش داشته اى . اما هنوز اين گمان را در ذهن مضمضه نكرده اى كه او چون ماهى چابكى از تور دستهاى تو مى گريزد و خود را به امام مى رساند. در ميان حلقه دشمن ، جاى تو نيست . اين را دل تو و نگاه حسين هر دو مى گويند. پس ناگزيرى كه در چند قدمى بايستى و ببينى كه ابجر بن كعب شمشيرش را به قصد حسين فرا مى برد و ببينى كه عبدالله نيز دستش را به دفاع از امام بلند مى كند و بشنوى اين كلام كودكانه عبدالله را كه : تو را به عموى من چه كار اى خبيث زاده ناپاك ! و ببينى كه شمشير، سبعانه فرود مى آيد و از دست نازك عبدالله عبور مى كند، آنچنانكه دست و بازو به پوست ، معلق مى ماند. و بشنوى نواى وا اماه عبدالله را كه از اعماق جگر فرياد مى كشد و مادر را به يارى مى طلبد. و ببينى كه چگونه حسين او را در آغوش مى كشد و با كلام و نگاه و نوازش تسلايش مى دهد: صبور باش عزيز دلم ! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت ديدار خواهى كرد و آغوش پيامبر را به رويت گشاده خواهى يافت و... و ببينى ... نه ... دستت را به روى چشمهايت بگذارى تا نبينى كه چگونه دو پيكر عمو و برادر زاده به هم دوخته مى شود. حسين تو اما با اينهمه زخم ، هنوز ايستاده مانده است . ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تكيه گاه كرده است تا همچنان برپا بماند. آنچه اكنون براى تو مانده ، پيكر غرق به خون عبدالله است و جاى پاى خون آلوده حسين . حسين تلاش مى كند كه از جايگاه تو و خيمه ها فاصله بگيرد و جنگ را به ميانه ميدان بكشاند. اما كدام جنگ ؟ جسته و گريخته مى شنوى كه او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصيحت مى كند و از عواقب كار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بينى كه ضارب و مضروب خويش را انتخاب مى كند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى ديگر مى پردازد. اگر در جبين نسلهاى آينده كسى ، نور رستگارى مى بيند، از او در مى گذرد اگر چه از همو ضربه مى خورد اما به كشتنش راضى نمى شود. جنگى چنين فقط از دست و دل كسى چون حسين برمى آيد. كسى به موعظه كسانى برخيزد كه او را محاصره كرده اند و هر كدام براى كشتنش از ديگرى سبقت مى گيرند. كسى دلش براى كسانى بسوزد كه با سنگ و تير و نيزه و شمشير و كمان ، كمين كرده اند تا ضربات بيشترى بر او وارد آورند و زودتر كارش را بسازند. واى ... مشت بر پيشانى مكوب زينب ! اگر چه اين سنگ كه از مقابل مى آيد، مقصدش پيشانى حسين است .فقط كاش حسين ، پيراهن را به ستردن پيشانى ، بالا نياورد و سينه اش طمع تير دشمن را برنيانگيزد. 🍃، پرتو دهم (نسخه pdf) 🍃 @rahejavedan
19.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامه‌های ماریه | قسمت ششم 🔹ماریه میگه تعداد آدم بدها انقدر زیاد شده که همه دشت رو پر کرده، ولی قاسم که برادرزاده آقای امام حسین می‌شه بهش گفته ما تا وقتی عمو عباس رو داریم نباید از هیچ چیزی بترسیم. 🏴 @rahejavedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه‌های ماریه | قسمت هفتم 🔹ماریه این بار نوشته آدم‌بدها آب فرات رو روی اون‌ها بستند، بابای ماریه بهش گفته اون‌ها می‌خوان آقای امام حسین رو اذیت کنند،‌برای همین هم پیش رقیه کوچولو رفته تا دلداریش بده و بهش بگه کنارشه! 🖤@rahejavedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه‌های ماریه | قسمت هشتم 🔹ماریه توی این نامه خیلی خسته و تشنه‌ست، برای همین چشماش دیگه رمق نداره،اون میگه: اینجا هیچ کس دلش نمیاد از آبی که تو خیمه‌ها باقی مونده آب بخوره چون همه آب رو برای علی اصغر کوچولو نگه داشتیم. 🏴 @rahejavedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️ السلام علیک یا صاحبَ الزَّمان ☀️ سلام بر شما که میخواهید سرباز و شبیه امام زمان ☀️ باشید. 🇮🇷 🔹 🔹 🔹 ☀️🔹 🔹 🔹 🇮🇷 نشانی کانال و گروه لشکر صاحب الزمان ☀️ /لشکریان نوجوان کانال برای ارائهٔ دروس http://eitaa.com/lashkariyaneSahebazzaman و گروه برای پرسش و پاسخ نوجوان عزیز هر سوالی داری رو راحت بپرس https://eitaa.com/joinchat/3689152644C0c2d866ea3 این کانال و گروه متعلق به 👈 تمام نوجوانان عزیز👉 هست. یامهدی 💐
بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴 سلام بر شما محبان اول مرد تاریخ 🌹امام حسین🌹 موثرترین و وحدت بخشترین مرد جهان همو که آنقدر مدبرانه و بابرنامه قیام کرد که یک قطره خون مبارک خودش و یارانش هدر نرفت و در کل تاریخ منشا انقلابها و ظلم ستیزی ها شد عاشقان شهادت، تربیت نمود و ملتی که عاشق شهادت است بدبختی و ذلت ندارد.... امام حسین🌸 مردی است که اسلام ناب را در روز عاشورا به نمایش گذاشت عاشورا=پکیج اسلام شناسی مثلآ باتوجه به عاشورا درمیبابیم مفهوم رضا و توکل و صبر را. در مییابیم که عبادات برای نتیجه دنیایی نیست بلکه 👈چون دنیافقط و فقط مزرعه آخرت است پس عبادات آمادگی برای زندگی اصلیمون هست لذا نباید توقع داشت با گفتن بسم الله* در هر کاری به نتیجه دنیایی مطلوب رسید بلکه 👈👈👈👈👈لوازم رسیدن به نتیجه برای همه انسانها چه مسلمان چه مشرک و منافق یکیست: هر کسی تلاش و تدبیر و حرکت به سمت هدف، داشته باشد رسیدنش به نتیجه،امکان دارد. اما مومن وقتی بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 میگوید تلاشش نه تنها برای دنیایش موثر است بلکه تلاشش پیش فرست میشود برای آخرتش اما دنیامحور، چون نمیخواهد تلاشش برای آخرتش هم سوددهی داشته باشد و فقط همین دنیا را طالب است طبیعی و منطقی هست که تلاشش برای زندگی ابدیش مفید نخواهد بود. پس از ابتدا دین را خوب تعلیم دهیم ما برای آخرت برای ابدیت برای جاودانگی زندگی میکنیم لذا باید بسم الله الرحمن الرحیم🌹 بگوییم عبادت کنیم نماز بخوانیم انفاق کنیم همه و همه به خاطر خواست خدا🌸 که خدا🌸 هم از ما عبادات را خواسته برای ساختن لوازم زندگی ابدیمون که بسیار بسیار مهم است چون جاودان است🌷 حال قطعا در دنیاهم نتایج خاص خودش را دارد. 👈هدف،دنیانیست اما فواید دنیایی هم دارد👉 وگرنه اگر دنیا اصل بود امام حسین🌹 هم بسم الله الرحمن الرحیم🌹گفتند ظاهرا اون زمان شکست بود اما در عوض جهاد و تلاششان برای زندگی ابدیشان موثر بود ضمن اینکه برای حفظ اصول انسانیت انسانهای تاریخ هم موثر است.... @rahejavedan یامهدی💐
🌷🍃🌷🍃🌷 ☀️انسان باید به گونه ای باشد که خود مبلغ اسلام باشد... در خانواده نیز انسانهای مؤمن آنقدر اخلاق و رفتارشان عالی هست و اینقدر خود کنترلی دارند که بچه ها احساس می کنند نماینده اسلام را می بینند... @rahejavedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 🍃آیت‌الله مجتهدی هر سال ظهر عاشورا در مراسمی که در مدرسه خودشان داشتند، داستانی را تعربف می‌کردند که در رابطه با خوابی بود که مقبل کاشانی یکی از شاعران اهل بیت(ع) نقل می‌کنند که به این شرح است:(برگرفته از سایت snn.ir محتشم دارای مقام و رتبه بلندی بوده است و لهذا اشعار او را در بالای ایوان طلای مولی الکونین حضرت مولانا الحسین(ع) نوشته اند. مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه کیفیت خواب مقبل را از حزن المؤمنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده: در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت برد. پس به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاع الطریق (راهزنان) ، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند. بعضی قرض کردند و رفتند و من همانجا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیه ای در آنجا بود که شبها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز میگریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم. شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین(ع) حاجب و مانع داشته باشد. هر که خواهد گو بیا و گو برو کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری(س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند. قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافٌین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدٌس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقٌر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیٌدالشٌهداء(ع) آمده اند. آنکه بر همه مصدٌر (و مقدٌم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفیٌ الله علی نبینا و آله و علیه السٌلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیٌ الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داود و آن سلیمان و آن کلیم الله و آن روح الله است. در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمٌد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم(ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پلٌه اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پلٌه دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پلٌه نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:(ادامه در پیام بعد) @rahejavedan
🏴 کشتی شکست خورده طوفان کربلاء در خاک و خون فتاده به میدان کربلاء گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء عرض کرد یا رسول‌الله بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم زقحط آب، سلیمان کربلاء صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کرد و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کرده‌اند، آبی را که خدا بر کلاب و ذئاب و کفار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کرده‌اند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سربرهنه برآمد زکوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زار زار چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت: جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل گشتند بی‌عماری و محمل، شترسوار پیامبر (ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید. حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمد که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود، به طرف قبر سیدالشهداء و عرض کرد: یا رسول‌الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صید دست و پا زده خون حسین توست خاموش محتشم که دل سنگ آب شد مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، لذا محتشم از منبر پایین آمد. چون رسول خدا (ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطا فرمود. مقبل می‌گوید با خود گفتم خاک بر سرت، ای بی‌قابلیت، این همه شعر و مرثیه گفته‌ای، حال معلوم شد که پسند نشده، تو حاضر بودی و پیامبر (ص) اعتنا نفرمود به تو، محتشم را احضار فرمود و اضعار خود را خواند و پیامبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید. پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضی بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنایی مرا ببیند و خجالت بکشم. چون روانه شدم، و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه سیاه‌پوش، از حرم بیرون آمد و دوان‌دوان رفت خدمت پیامبر (ص) و عرض کرد یا رسول‌الله (ص) دخترت فاطمه (س) می‌گوید: چرا دل مقبل را شکستی او هم برای فرزندم حسین (ع) مرثیه گفته است. در این هنگام فرمود مقبل بیا، دخترم فاطمه (س) میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانی، مقبل می‌گوید بدین شعف چیزی نمانده بود، که جانم از بدنم برود، آمدم تعظیم کردم و رفتم بالای منبر، در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان. پس دانستم که میان من و محتشم، چه قدر فرق است، با خود خیال می‌کردم که در مقابل آن مرثیه‌های دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم، یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم آورده‌ام سه شعر خواندم و عرض کردم یا رسول‌الله روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان نه ذوالجناح دگر تاب اسقامت داشت نه سید الشهدا (ع) بر جدال طاقت داشت هوا زباد مخالفت چه قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد چون این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم (ص) بر سر می‌زد و می‌گفت واولداه، که یک مرتبه حوریه‌ای صدا زد، مقبل بس است. فاطمه زهرا (س) روی قبر حسین (ع) غش کرد. مقبل می‌گوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت می‌کردند، که در نزد امثال و اقران، و نزد محتشم سرافراز می‌شدم. که ناگاه دیدم از حرم مطهر، جوانی بی‌سر، و با بدن پاره‌پاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم می‌دهم. @rahejavedan
new.mp3
4.53M
💓 🌷 همه سوار ماشین زمان، از لابه‌لای تقویم جهان... 🌷 رد می شدیم میرفتیم اونور بی کران.... ❤️ کاشکی بودیم کنارت یا حسین 🎙حاج میثم مطیعی 🌱 مناسب برای و و بزرگترها 🌸🍃 شما می‌‌توانید این👆 کلیپ صوتی را، هنگام خوابیدن شب فرزندان، هنگام بازی فرزندان در محیط خانه و یا هنگام مسافرت در ماشین برای بچه ها پخش نمایید. 🖤@rahejavedan
راه جاودان
نامه‌های ماریه | قسمت هشتم 🔹ماریه توی این نامه خیلی خسته و تشنه‌ست، برای همین چشماش دیگه رمق نداره،
نامه‌های ماریه | قسمت نهم ▪️ماریه می‌گه این روزا اونا میرن تو خیمه‌ای که قبلا خیمه مشک‌ها بوده، تا روی خاکش که یه کمی خیسه دراز بکشن و تشنگی‌کمتر اذیتشون کنه. اون نوشته شمر بدجنس یه نامه برای عمو عباس فرستاده و اونو حسابی عصبانی کرده.. 🏴@rahejavedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAx0CVBp6RAACApdfFtuFuCYpI9P4BA6reIXWtwwI3AACpwYAAtJK6FFj7n_H_AGRmBoE.mp3
8.54M
🔳 🌴روضه حضرت ابوالفضل العباس😭 🌴عباس تو همه ی لشکر منی 🎤 🏴@rahejavedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5828089763894135544.mp3
5.02M
اے اهݪ حرم میروعلمدار نیامد😭😭 [سید مهدے میرداماد] 🏴@rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 💧💧همين كه برادر، عمامه پيامبر را بر سر بگذارد، شمشير پيامبر را در دست بگيرد و به سمت سپاه دشمن حركت كند كافيست تا غم عالم بر دلت بنشيند. كافيست تا تمامى مصيبتهاى پنجاه ساله بر ذهنت هجوم بياورد و غربت و تنهايى جاودانه پدر، از اعماق جگرت سر باز كند. اما برادر به اين بسنده نمى كند، مقابل دشمن مى ايستد، تكيه اش را بر شمشير پيامبر مى دهد و در مقابل سياهدلانى كه به خون سرخ او تشنه اند، لب به موعظه مى گشايد: مردم ! در آرامش ، گوش به حرفهايم بسپاريد و شتاب نكنيد تا من آنچه حق شما بر من است به جاى آورم كه موعظت شماست و اتمام حجت بر شما. درنگ كنيد تا من ، انگيزه سفرم را به اين ديار، روشن كنم . اگر عذرم را پذيرفتيد و تصديقم كرديد و با من از در انصاف درآمديد خوشا به سعادت شما، كه اگر چنين شود، راه هجوم شما بر من بسته است . اما اگر عذرم را نپذيرفتيد و با من از در انصاف در نيامديد، دست به دست هم دهيد و تمام قوا و شركاء خود را به كار گيريد، به مقصود خود عمل كنيد و به من مهلت ندهيد. چه ، مى دانيد كه در فضاى روشن و بى ابهام گام مى زنيد. به هرحال ولايت من با خداست و پشتيبان من اوست . هم او كه كتاب را فرو فرستاد و ولايت همه صالحان و نيكوكاران را به عهده گرفت . بندگان خدا! تقوا پيشه كند و از دنيا برحذر باشيد. اگر بنا بود همه دنيا به يك نفر داده شود يا يكى براى دنيا باقى بماند، چه كسى بهتر از پيامبران براى بقا و شايسته تر به رضا و راضى تر به قضاء؟! اما بناى آفريدگار بر اين نيست ، كه او دنيا را براى فنا آفريده است . تازه هاى دنيا كهنه است ، نعمتهايش فرسوده و متلاشى شده و روشنايى سرورش ، تاريك و ظلمت زده . دنيا، منزلى پست و خانه اى موقت است . كاروانسراست . پس در انديشه توشه باشيد و بدانيد كه بهترين ره توشه تقواست . تقوا پيشه كنيد تا خداوند رستگارتان كند... او چون طبيبى كه به زواياى وجود بيمار آگاه است ، مى داند كه مشكل اين مردم ، مشكل دنياست ، مشكل علاقه به دنيا و از ياد بردن خدا و عالم عقبى . فقط علقه هاى دنيا مى تواند انسان را اينچنين به خاك سياه شقاوت بنشاند. فقط پشت كردن به خدا مى تواند، پشت عزت انسان را اينچنين به خاك بمالد. فقط از یاد بردن خدا مى تواند حجابهايى چنين ضخيم و نفوذناپذير بر چشم و دل انسان بيفكند تا آنجا كه آيات روشن خدا را منكر شود و خون فرزندان پيامبر خدا را مباح بشمرد...🌹 🍃 (پرتو چهارم) نسخه pdf 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️ 🏴 صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین🏴 ...💧💧دوست دارى به انگشت اشاره ات ، پرده از ظواهر عالم بردارى و لشكر بينهايت اجنه را نشان اين سپاه بى مقدار دشمن دهى و تقاضاى تضرع آميز امدادشان را به دشمن بفهمانى و بفهمانى كه يك اشاره امام كافيست تا ميان سرها و بدنهايشان فاصله اندازد و زمين كربلا را از سرهايشان سياه كند اما امام با اشاره مژگانش آنها را به آرامش مى خواند و اشتياق ديدارش با رسول الله را به رخشان مى كشد. دوست دارى ...ولى هيچ كدام از اين كارها را كه دوست دارى ، انجام نمى دهى . فقط چشم از شكاف خيمه به امام مى دوزى و رد نگاه او را دنبال مى كنى . امام ، نگاهش را بر چهره پيرترها عبور مى دهد و باز اراده سخن گفتن مى كند و تو با خود مى انديشى كه مگر هنوز حرفى براى گفتن مانده است ؟ مگر هيچ رگى از غيرت و هشيارى در اين قوم باقى است كه بتوان بر آن تكيه كرد و احتمال تاءثير را بر آن بنا نهاد؟ مى دانى كه حسين به منفى بودن اين پاسخ واقف تر است اما او فوق وظيفه عمل مى كند و دلش براى راهيان جهنم هم مى سوزد.مردم ! ببينيد چه كسى پيش روى شما ايستاده است . سپس به وجدانهايتان مراجعه كنيد و ببينيد كه آيا كشتن من و شكستن حريم من رواست ؟ آيا من فرزندزاده پيامبر شما نيستم ؟ و فرزند وصى او و پسرعم او و اولين ايمان آورنده به خدا تصديق كننده رسول او و آنچه از جانب پروردگار آمده ؟ آيا حمزه سيدالشهداء عموى من نيست ؟ آيا جعفر طيار عموى من نيست ؟ آيا مادر من ، فاطمه دختر پيامبر شما نيست ؟ آيا جده ام خديجه ، اولين زن اسلام آورده نيست ؟ آيا پيامبر درباره من و برادرم نفرموده كه ما سيد جوانان اهل بهشتيم ؟ آيا انكار مى كنيد كه پيامبر جد من است ؟ فاطمه مادر من است ؟ على پدر من است و...؟ بغض ، راه گلويت را سد مى كند، اشك در چشمهايت حلقه مى زند و قلبت گر مى گيرد. مى خواهى از همان شكاف خيمه فرياد بزنى : برادر! همين افتخارات ما جرائم ماست . اگر تو فرزند على نبودى ، اگر جد تو پيامبر نبود كه سران اين قوم با تو دشمنى نمى كردند و چنين لشكرى به جنگ با تو نمى فرستادند! عداوت اينها به احد برمى گردد، به بدر، به حنين . كينه اينها كينه خندقى است . بغض اينها، بغض خيبرى است . مسأله اينها، مساله پيامبر و على است... 🍃 نسخه pdf 🍃 eitaa.com/rahejavedan https://ble.im/rahejavedan
Majid Banifatemeh - Yara Delbaro Deldara Mahe Jahanara.mp3
15.48M
مداحی زیبای سید مجید بنی فاطمه یارا دلبر و دلدارا..... 🏴@rahejavedan
▪️▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️▪️ (علیک السلام)🏴 ⬛️ امشب در کربلا چه خبر است؟ فلما وصل الكتاب إلي عمربن سعد، أمر مناديه فنادي: وقتي كه نامه ي ابن زياد به عمر بن سعد رسيد، جارچي خود را فرمان داد تا بانگ زند: إنا قد أجلنا حسينا و أصحابه يومهم و ليلتهم، فشق ذلك علي الحسين عليه السلام و علي أصحابه، فقام الحسين عليه السلام في أصحابه خطيبا، فقال: ما حسين و يارانش را امروز و امشبشان، مهلت داديم. اين سخن بر حسين عليه السلام و يارانش گران آمد، حسين عليه السلام برخاست و در ميان يارانش، سخناني ايراد كرد و گفت: اللهم إني لاأعرف أهل بيت أبر و لاأزكي و لاأطهر من أهل بيتي، و لاأصحابا هم خير من أصحابي. و قد نزل بي ما قد ترون و أنتم في حل من بيعتي، ليست لي في أعناقكم بيعة و لا لي عليكم ذمة و هذا الليل قد غشيكم فاتخذه جملا و تفرقوا في سواده، فإن القوم إنما يطلبونني و لو ظفروا بي لذهلوا عن طلب غيري. بار پروردگارا من خانداني نيكوكارتر، پاك تر و بي رياتر از خاندانم و ياراني نيك تر از يارانم، نمي شناسم. شما مي‌بينيد كه بر من چه آمده است. اينك از قيد بيعت من آزاديد مرا بر گردن شما، بيعتي و شما را بر من پيماني نيست و اكنون، شب شما را در برگرفته است از خلوت آن بهره گيريد و در سياهي شب پراكنده شويد كه اين گروه، تنها مرا مي‌جويند و اگر بر من چيره گردند از جستجوي ديگران دست بر مي‌دارند. فقام إليه عبدالله بن مسلم بن عقيل بن أبي طالب، فقال: «عبدالله پسر مسلم بن عقيل» برخاست و گفت: يابن رسول الله ماذا يقول لنا الناس إن خذلنا شيخنا و كبيرنا و سيدنا و ابن سيد الأعمام و أبن نبينا سيدالأنبياء، لم نضرب معه بسيف و لم تقاتل معه برمح!؟ لا والله أو نرد موردك و تجعل أنفسنا دون نفسك و دماءنا دون دمك، فإذا نحن فعلنا ذلك فقد قضينا ما علينا و خرجنا مما لزمنا. يابن رسول الله، ما اگر پير، بزرگ، سرور خويش، پسر عموي بزرگ خود و فرزند پيامبرمان، آن سرآمد [ صفحه ۱۴۰] پيامبران را تنها بگذاريم و در كنارش شمشيري نزنيم و به همراهش، با نيزه اي نجنگيم مردم به ما چه خواهند گفت؟ نه، به خدا ما تو را تنها نمي گذاريم تا در سرانجام تو درآييم و جان و خون خود را فداي جان و خود تو سازيم هرگاه كه چنين كرديم، آن گاه است كه رسالت خود را انجام داده و از پيماني كه برماست، سرفراز بيرون آمده ايم. و قام إليه رجل يقال له زهير بن القين البجلي، فقال: يابن رسول الله وددت أني قتلت ثم نشرت، ثم قتلت، ثم نشرت، ثم قتلت ثم نشرت فيك و في الذين معك مأة قتلة و أن الله دفع بي عنكم أهل البيت. مردي كه به او «زهير بن قين بجلي» گفته مي‌شد، به پا خاست و گفت: اي پسر رسول خدا! دوست داشتم در راه تو و آنان كه با تواند كشته مي‌شدم، سپس زنده مي‌شدم و باز كشته مي‌شدم و دوباره زنده مي‌شدم و كشته مي‌شدم و صدبار كشته مي‌شدم تا خدا به وسيله ي من از شما، اهل بيت، دفاع مي‌كرد. فقال: له و لأصحابه: جزيتم خيرا. ثم أن الحسين عليه السلام أمر بحقيرة فحفرت حول عسكره شبه الخندق، و أمر فحشيت حطبا و أرسل علينا إبنه في ثلاثين فارسا و عشين راجلا ليسقوا الماء و هم علي وجل شديد. امام حسين عليه السلام به او و يارانش گفت: خدا شما را پاداش نيك دهاد! امام حسين عليه السلام، سپس امر فرمود، كندك كوچكي شبيه خندق، در گرد سپاهش بكنند و آن را از هيزم پر كنند. و پسرش، علي را با سي سواره و بيست پياده - كه سخت، بيمناك بودند - فرستاد تا آب بياورند. و أنشأ الحسين عليه السلام يقول: در آن حال، امام حسين عليه السلام اين اشعار را ترنم مي‌كرد: يا دهر أف لك من خليل كم لك في الإشراق و الأصيل من طالب و صاحب قتيل و الدهر لايفنع بالبديل و أنما الأمر إلي الجليل و كل حي سالك سبيلي - اف بر تو اي روزگار، اي يار بي وفا! چه بسيار خواهان و دوستدارانت را، شب و روز مي‌كشي و هرگز به اين خون خواري پايان نمي دهي. - كارها همگي، تنها به دست خدا است. هر زنده اي، چون من، به سوي مرگ مي‌رود. ثم قال لأصحابه: قوموا فاشربوا الماء يكن آخر زادكم و توضوءوا و اغتسلوا و اغسلوا ثيابكم لتكون أكفانكم.... امام حسين عليه السلام سپس به يارانش گفت: برخيزيد و از اين آب (آبي كه در آن شب، برخي از ياران به فرماندهي علي اكبر از فرات آورده بودند) بخوريد تا آخرين توشه و بهره ي شما از اين جهان باشد و وضو سازيد و غسل كنيد و لباس هايتان را بشوييد كه كفن‌هاي شما خواهد بود. مقتل الحسين عليه السلام به روايت شيخ صدوق (قدس سره) @rahejavedan
▪️▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️▪️ 🏴 ▪️▫️ ▪️▫️ امشب شهادت نامه ی عشاق، امضا می‌شود فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می‌شود امشب کنار یکدگر،بنشسته آل مصطفی فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود امشب بود برپا اگر، این خیمه ی ثاراللهی فردا به دست دشمنان، برکنده از جا می‌شود امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می‌شود امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می‌شود امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند فردا به زیر خارها، گمگشته پیدا می‌شود امشب رقیه حلقه ء زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می‌شود امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه، بی دست سقّا می‌شود امشب که قاسم، زینت گلزار آل مصطفاست فردا ز مرکب، سرنگون، این سرو رعنا می‌شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می‌شود امشب به دست شاه دشت،باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود امشب سر سِرّ خدا بر دامن زینب بود فردا انیس خولی و دیر نصاری می‌شود ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد "حسان" فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می‌شود حسان چایچیان @rahejavedan