9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامههای ماریه | قسمت هفتم
🔹ماریه این بار نوشته آدمبدها آب فرات رو روی اونها بستند، بابای ماریه بهش گفته اونها میخوان آقای امام حسین رو اذیت کنند،برای همین هم پیش رقیه کوچولو رفته تا دلداریش بده و بهش بگه کنارشه!
#محرم
🖤@rahejavedan
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نامههای ماریه | قسمت هشتم
🔹ماریه توی این نامه خیلی خسته و تشنهست، برای همین چشماش دیگه رمق نداره،اون میگه: اینجا هیچ کس دلش نمیاد از آبی که تو خیمهها باقی مونده آب بخوره چون همه آب رو برای علی اصغر کوچولو نگه داشتیم.
#محرم
🏴 @rahejavedan
راه جاودان
نامههای ماریه| قسمت اول 🔹ماریه یه دختر بچه کوچیک و هم بازی حضرت رقیه سلاماللهعلیها در کاروان عاش
قسمت اول نامه های ماریه🖤
👆👆👆
هدایت شده از لشکریان نوجوان صاحب الزمان راه جاودان(نصر)
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
السلام علیک یا صاحبَ الزَّمان ☀️
سلام بر شما که میخواهید سرباز و شبیه امام زمان ☀️ باشید.
🇮🇷 🔹 🔹 🔹 ☀️🔹 🔹 🔹 🇮🇷
نشانی کانال و گروه لشکر صاحب الزمان ☀️ /لشکریان نوجوان
کانال برای ارائهٔ دروس
http://eitaa.com/lashkariyaneSahebazzaman
و
گروه برای پرسش و پاسخ
نوجوان عزیز هر سوالی داری رو راحت بپرس
https://eitaa.com/joinchat/3689152644C0c2d866ea3
این کانال و گروه متعلق به
👈 تمام نوجوانان عزیز👉 هست.
یامهدی 💐
بسم الله الرحمن الرحیم▪️
🏴السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین🏴
#هر_خانه_یک_حسینیه
#محرم
#استاد_خانم_جاوید
سلام بر شما محبان اول مرد تاریخ
🌹امام حسین🌹
موثرترین و وحدت بخشترین مرد جهان
همو که
آنقدر مدبرانه و بابرنامه قیام کرد که
یک قطره خون مبارک خودش و یارانش هدر نرفت
و
در کل تاریخ
منشا انقلابها و ظلم ستیزی ها شد
عاشقان شهادت، تربیت نمود
و
ملتی که عاشق شهادت است بدبختی و ذلت ندارد....
امام حسین🌸 مردی است که
اسلام ناب را در روز عاشورا به نمایش گذاشت
عاشورا=پکیج اسلام شناسی
مثلآ
باتوجه به عاشورا
درمیبابیم مفهوم رضا و توکل و صبر را.
در مییابیم که
عبادات برای نتیجه دنیایی نیست
بلکه
👈چون دنیافقط و فقط مزرعه آخرت است پس
عبادات آمادگی برای زندگی اصلیمون هست
لذا
نباید توقع داشت با گفتن بسم الله* در هر کاری به نتیجه دنیایی مطلوب رسید بلکه
👈👈👈👈👈لوازم رسیدن به نتیجه برای همه انسانها چه مسلمان چه مشرک و منافق
یکیست: هر کسی تلاش و تدبیر و حرکت به سمت هدف، داشته باشد
رسیدنش به نتیجه،امکان دارد.
اما
مومن
وقتی بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
میگوید تلاشش نه تنها برای دنیایش موثر است بلکه
تلاشش پیش فرست میشود برای آخرتش
اما
دنیامحور، چون نمیخواهد تلاشش برای آخرتش هم سوددهی داشته باشد و فقط همین دنیا را طالب است طبیعی و منطقی هست که
تلاشش برای زندگی ابدیش مفید نخواهد بود.
پس
از ابتدا
دین را خوب تعلیم دهیم
ما
برای آخرت برای ابدیت برای جاودانگی زندگی میکنیم لذا
باید بسم الله الرحمن الرحیم🌹 بگوییم عبادت کنیم نماز بخوانیم انفاق کنیم همه و همه به خاطر خواست خدا🌸
که خدا🌸 هم از ما عبادات را خواسته برای ساختن لوازم زندگی ابدیمون
که بسیار بسیار مهم است چون جاودان است🌷
حال
قطعا
در دنیاهم نتایج خاص خودش را دارد.
👈هدف،دنیانیست اما فواید دنیایی هم دارد👉
وگرنه
اگر دنیا اصل بود امام حسین🌹 هم بسم الله الرحمن الرحیم🌹گفتند ظاهرا اون زمان شکست بود اما
در عوض
جهاد و تلاششان برای زندگی ابدیشان موثر بود ضمن اینکه
برای حفظ اصول انسانیت انسانهای تاریخ هم موثر است....
@rahejavedan
یامهدی💐
#تربیت_دینی_فرزند✨
#استاد_جاوید
🌷🍃🌷🍃🌷
☀️انسان باید به گونه ای باشد که خود مبلغ اسلام باشد... در خانواده نیز انسانهای مؤمن آنقدر اخلاق و رفتارشان عالی هست و اینقدر خود کنترلی دارند که بچه ها احساس می کنند نماینده اسلام را می بینند...
@rahejavedan
▪️بسم الله الرحمن الرحیم▪️
#مقبل_کاشانی
🏴#هر_خانه_یک_حسینیه
#بخش_اول
🍃آیتالله مجتهدی هر سال ظهر عاشورا در مراسمی که در مدرسه خودشان داشتند، داستانی را تعربف میکردند که در رابطه با خوابی بود که مقبل کاشانی یکی از شاعران اهل بیت(ع) نقل میکنند که به این شرح است:(برگرفته از سایت snn.ir
محتشم دارای مقام و رتبه بلندی بوده است و لهذا اشعار او را در بالای ایوان طلای مولی الکونین حضرت مولانا الحسین(ع) نوشته اند.
مرحوم حاج اسماعیل سبزواری در کتاب عددالسنه کیفیت خواب مقبل را از حزن المؤمنین نقل نموده و فرموده که خود احقر در اصفهان در خانواده مقبل کیفیت خواب را به خط او نیز دیدم که خوابش را چنین نقل نموده:
در سالی که زوار بسیاری، از اصفهان به جهت زیارت عاشورا عازم کربلا شدند و من مرد تهی دستی بودم، به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء روحی له الفداء در دلم بماند، پس او دلش بر من سوخت و بر حال من رقت برد. پس به اتفاق همه و این رفیق شفیق، روانه شدیم ولی در نزدیکی گلپایگان جمعی از قطاع الطریق (راهزنان) ، شبانه بر سر زوار ریختند و همه را غارت نمودند و ایشان برهنه و عریان وارد گلپایگان شدند.
بعضی قرض کردند و رفتند و من همانجا ماندم، نه اسباب رفتن داشتم و نه دل برگشتن، تا آنکه ماه محرم شد، حسینیه ای در آنجا بود که شبها، شیعیان در آن مشغول عزاداری بودند، من هم در آنجا به سر بردم و شب و روز میگریستم. در اواخر شب خوابم ربود، و در عالم واقعه دیدم وارد کربلا شدم، و رفتم به جانب حرم که مشرف شوم و اذن دخول میخواستم.
شخصی مرا مانع شد و به دست اشاره کرد که برگرد، که الآن وقت زیارت کردن تو نیست، گفتم بنا نبود حرم جناب ابی عبدالله الحسین(ع) حاجب و مانع داشته باشد.
هر که خواهد گو بیا و گو برو
کبر و ناز و حاجب و دربان در این درگاه نیست
گفت ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا(س) و مادرش خدیجه کبری(س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده اند.
قدری تأمل کن، آن ها که فارغ شدند نوبت تو میشود.
گفتم تو کیستی؟ گفت من ملکی هستم از جمله حافٌین حول حرم مطهر، که دائم برای زوار استغفار میکنم.
پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن گردش میداد، جمعی را در صحن مقدٌس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقٌر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟
گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیٌدالشٌهداء(ع) آمده اند.
آنکه بر همه مصدٌر (و مقدٌم) نشسته، حضرت آدم ابوالبشر صفیٌ الله علی نبینا و آله و علیه السٌلام است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح نجیٌ الله است و در طرف چپش حضرت ابراهیم خلیل الله است و آن یکی شیث است و دیگری ادریس است و آن هود و آن صالح و آن اسماعیل و آن اسحاق و آن داود و آن سلیمان و آن کلیم الله و آن روح الله است.
در این اثناء دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نقر زیر بغلهای او را گرفته بودند، پس همه انبیاء برخاستند و تعظیم او نمودند و آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست و بعد از لحظه ای سر بلند کرد و فرمود محتشم را بیاورید.
پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمٌد مصطفی(ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند و او مردی خوش سیما و کوتاه قد و عمامه ژولیده بر سر داشت، و چون وارد شد تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین(ع) آمده اند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم.
به امر پیامبر اکرم(ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پلٌه اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پلٌه دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پلٌه نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان.
مقبل میگوید حواسم را جمع نمودم ببینم محتشم کدام بند مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:(ادامه در پیام بعد)
@rahejavedan
#مقبل_کاشانی
🏴#هر_خانه_یک_حسینیه
#بخش_دوم
کشتی شکست خورده طوفان کربلاء
در خاک و خون فتاده به میدان کربلاء
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست
خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلاء
عرض کرد یا رسولالله
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم زقحط آب، سلیمان کربلاء
صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کرد و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کردهاند، آبی را که خدا بر کلاب و ذئاب و کفار مباح کرده، امت من، بر اولاد من حرام کردهاند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سربرهنه برآمد زکوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه دست بر سر زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت:
جمعی که پاس محملشان بود جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل، شترسوار
پیامبر (ص) فرمود بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید.
حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان، محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمد که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره نمود، به طرف قبر سیدالشهداء و عرض کرد: یا رسولالله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن
این کشته فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده خون حسین توست
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
ملکی صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، لذا محتشم از منبر پایین آمد.
چون رسول خدا (ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان خلعت به او عطا فرمود.
مقبل میگوید با خود گفتم خاک بر سرت، ای بیقابلیت، این همه شعر و مرثیه گفتهای، حال معلوم شد که پسند نشده، تو حاضر بودی و پیامبر (ص) اعتنا نفرمود به تو، محتشم را احضار فرمود و اضعار خود را خواند و پیامبران گریستند و به خلعت مفتخر گردید.
پس خود را بسیار ملامت نمودم و راضی بودم که زمین شکافته شود و من بر زمین فرو روم و خواستم زودتر از صحن بیرون روم که مبادا آشنایی مرا ببیند و خجالت بکشم.
چون روانه شدم، و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم حوریه سیاهپوش، از حرم بیرون آمد و دواندوان رفت خدمت پیامبر (ص) و عرض کرد یا رسولالله (ص) دخترت فاطمه (س) میگوید: چرا دل مقبل را شکستی او هم برای فرزندم حسین (ع) مرثیه گفته است.
در این هنگام فرمود مقبل بیا، دخترم فاطمه (س) میل دارد تو هم اشعار خود را بخوانی، مقبل میگوید بدین شعف چیزی نمانده بود، که جانم از بدنم برود، آمدم تعظیم کردم و رفتم بالای منبر، در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان.
پس دانستم که میان من و محتشم، چه قدر فرق است، با خود خیال میکردم که در مقابل آن مرثیههای دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم، یادم آمد که واقعه شهادت را از همه بهتر به نظم آوردهام سه شعر خواندم و عرض کردم یا رسولالله
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حرکت ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب اسقامت داشت
نه سید الشهدا (ع) بر جدال طاقت داشت
هوا زباد مخالفت چه قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
چون این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم (ص) بر سر میزد و میگفت واولداه، که یک مرتبه حوریهای صدا زد، مقبل بس است. فاطمه زهرا (س) روی قبر حسین (ع) غش کرد.
مقبل میگوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت میکردند، که در نزد امثال و اقران، و نزد محتشم سرافراز میشدم.
که ناگاه دیدم از حرم مطهر، جوانی بیسر، و با بدن پارهپاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم میدهم.
#صلّی_الله_علیک_یا_اباعبد_الله
#التماس_دعا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
@rahejavedan