eitaa logo
✳️ جُستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
809 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @Sayyedali1997 @s_m_a57
مشاهده در ایتا
دانلود
📚تفسیر سوره قیامت 📝نگاشت: (8) نکته هایی در باره مراحل روح و نفس انسان و ... 🔅🔅🔅 🔰تفسير: 📋نكته ها: ⏪ 1 - (محكمه وجدان ) يا (قيامت صغرى ) 🔹از قرآن مجيد به خوبى استفاده مى شود كه روح و نفس انسانى داراى سه مرحله است : 1️⃣1 - (نفس اماره ) يعنى روح سركش كه پيوسته انسان را به زشتيها و بديها دعوت مى كـنـد، و شـهـوات و فـجـور را در بـرابـر او زينت مى بخشد، اين همان چيزى است كه همسر عـزيـز مـصـر، آن زن هـوسـباز هنگامى كه پايان شوم كار خود را مشاهده كرد به آن اشاره نمود و گفت : و ما ابرى ء نفسى ان النفس لامارة بالسوء: (من هرگز نفس خود را تبرئه نمى كنم ، چرا كه نفس سركش ‍ همواره به بديها فرمان مى دهد) (سوره يوسف آيه 53). 2️⃣2 - (نـفـس لوامـه ) كه در آيات مورد بحث به آن اشاره شده ، روحى است بيدار و نسبتا آگاه ، ▪️هر چند هنوز در برابر گناه مصونيت نيافته گاه لغزش پيدا مى كند.و در دامان گناه مى افتد اما كمى بعد بيدار مى شود توبه مى كند و به مسير سعادت باز مـى گـردد، انـحـراف درباره او كاملا ممكن است ، ولى موقتى است نه دائم ، گناه از او سر مى زند، اما چيزى نمى گذرد كه جاى خود را به ملامت و سرزنش و توبه مى دهد. ▪️ايـن هـمـان چـيـزى اسـت كـه از آن به عنوان (وجدان اخلاقى ) ياد مى كنند، در بعضى از انـسـانـهـا بـسـيـار قـوى و نـيـرومـنـد اسـت و بـعـضى بسيار ضعيف و ناتوان ولى به هر حال در هر انسانى وجود دارد ديگر اينكه با كثرت گناه آن را به كلى از كار بيندازد. 3️⃣3 - (نـفـس مـطـمـئنـه ) يـعـنـى روح تـكـامل يافته اى كه به مرحله اطمينان رسيده ، نفس سركش را رام كرده ، و به مقام تقواى كامل و احساس مسؤ وليت رسيده كه ديگر به آسانى لغزش براى او امكان پذير نيست . ▪️ايـن هـمـان اسـت كـه در سـوره والفـجر آيه 27 و 28 مى فرمايد: يا ايتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربك راضية مرضية : (اى نفس ‍ مطمئنه ! به سوى پروردگارت باز گرد، در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو)به هر حال اين (نفس لوامه ) چنانكه گفتيم رستاخيز كوچكى است در درون جان هر انسان كـه بـعـد از انـجـام يـك كـار نـيـك يـا بـد، بـلافـاصـله مـحـكـمـه آن در درون جـان تشكيل مى گردد و به حساب و كتاب او مى رسد. ▫️لذا گاه در برابر يك كار نيك و مهم چنان احساس آرامش درونى مى كند و روح او لبريز از شـادى و نـشـاط مـى شـود، كـه لذت و شـكـوه و زيـبـائى آن بـا هـيـچ بـيـان و قـلمـى قابل توصيف نيست . ▫️و به عكس ، گاهى به دنبال يك خلاف و جنايت بزرگ چنان گرفتار كابوس وحشتناك ، و طـوفـانـى از غم و اندوه مى گردد، و از درون مى سوزد، كه از زندگى به كلى سير مى شـود، و حـتى گاه براى رهائى از چنگال اين ناراحتى خود را آگاهانه به مقامات قضائى معرفى و به چوبه دار تسليم مى كند. 🌷🌷🌷 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
استاد آیت الله محمد هادی 🔅🔅🔅 🔰درس دهم:يكسان سازى مصحف‌ها ◾️مشخصات كلى مصحف‌هاى عثمانى 1️⃣١. ترتيب: ترتيب سوره‌ها در مصحف عثمانى، همان ترتيبى است كه در قرآن كنونى وجود دارد و با ترتيب مصحف‌هاى صحابه (به‌خصوص مصحف ابىّ‌بن‌كعب) تطبيق مى‌كرد و تنها در مواردى اندك با آنها مطابقت نداشت. 2️⃣٢. نقطه و علامت: مصحف‌هاى عثمانى به مقتضاى شيوه نگارشى كه در آن زمان ميان مردم عرب رايج بود، از هر نشانه و علامتى كه حروف نقطه‌دار و بى‌نقطه را مشخص كند خالى بود؛ لذا، بين «با»، «تا» ، «يا» و «ثا» تفاوتى نبود، «ج» و «ح» و «خ» از يكديگر تشخيص داده نمى‌شدند و همچنين حركت و اعراب كلمات به‌وسيلۀ فتحه، كسره، ضمه و تنوين نشان داده نمى‌شد و خواننده خود، مى‌بايست به هنگام قرائت، با توجه به قرائن، آنها را از يكديگر تميز مى‌داد و وزن و اعراب كلمه را شخصاً مى‌شناخت. به همين دليل، در ابتدا قرائت قرآن فقط‍‌ به سماع و نقل موكول بود و جز از راه شنيدن، قرائت قرآن تقريباً غير ممكن بود. در هر صورت، علّت اصلى پيدايش اختلاف قرائت در زمان‌هاى بعدى، خالى بودن مصحف‌ها از علايم و نشانه‌ها بود؛ زيرا مردم به شنيدن و حفظ‍‌ كردن قرآن اتكا داشتند و در طول زمان، اشتباهاتى در نقل يا شنيدن آيه‌اى رخ مى‌داد. به‌علاوه نفوذ و رخنۀ اقوام غير عرب در جزيرة العرب و افزايش جمعيت آنان با گسترش قلمرو اسلام، خود موجب اختلاف قرائت مى‌شد. 3️⃣٣. ناهنجارى نوشتارى: رسم‌الخط‍‌ مصحف عثمانى، در مقايسه با رسم‌الخط‍‌ عمومى و متداول، داراى غلطهاى املايى و تناقض‌هايى در نحوۀ نوشتن كلمات بود، به‌گونه‌اى كه اگر قرآن از طريق سماع و تواتر در قرائت ضبط‍‌ نمى‌شد و مسلمانان اين روش را از پيشينيان خود به ارث نمى‌بردند و با دقت و توجه تمام به حفظ‍‌ آن نمى‌كوشيدند، امروزه قرائت صحيح بسيارى از كلمات محال مى‌نمود. علت اين امر عدم آشنايى عرب به فنون خط‍‌ و روش‌هاى كتابت آن زمان بوده‌است. 🖇ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅 تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 🔰کلمات با حقایق بیرونی متفاوتند، [مانند کلمه درخت با خود درخت]، کلمات همه ناقص‌اند و قرآن کریم نیز با کلمات رایج بشر نازل شده، پس خطا و نقص دارد.! ▫️کدام اسم یا توصیفی، عین حقیقت مسمّا یا موصوف می‌باشد؟ ممکن است اسم کسی "عبدالله" باشد، اما خودش اصلاً "عبدالله" نباشد، یا حتی اگر چون رسول اعظم، حضرت محمد صلوات الله علیه و آله، مصداق کامل "عبدالله" باشد، باز هم اسم یا توصیفش با خودش فرق دارد. 🔹●- تفاوت بسیاری وجود دارد بین "نقص" با "خطا"؛ که البته به قرآن کریم هیچکدام راه ندارد [که توضیح داده خواهد شد]. شاید شما یک شخص، یا مقام، یک کرامت، یا منظره از طبیعت و یا ... را نسبت به آن چه هست، ناقص توصیف نمایید، اما این دلیل همان مقدار توصیف شما خطا باشد. الف - یک معنای "نزول" همین است، نزول یعنی "پایین آمدن" از مرتبۀ حقیقت خودش و این اختصاصی به آیات قرآن کریم ندارد، بلکه نسبت به هر حقیقتی ثابت است. *- فرض کنید که در دلتان کسی را دوست دارید؛ این محبت و عشق شما، اصلاً قابل توصیف نیست و هیچ کلمه یا مهفومی، عین آن نمی‌باشد؛ اما این حقیقت در ذهن شما به مرتبۀ مفاهیم کلی و جزئی نزول می‌یابد - سپس به مرتبه "کلمه - واژه" به زبان خودتان نزول می‌یابد - پس از آن به مرتبۀ صدا نزول می‌یابد و پس از آن به مرتبه الفاظ نزول می‌یابد و بالاخره بیان می‌گردد [گفتن]. *- قابل توجه و تأمل، دریافت مخاطب شماست. ممکن است شما موضوع انشایی تعیین کنید به عنوان «من تو را دوست دارم» - ممکن است در دیکته بگویید: «من تو را دوست دارم» - ممکن است نام یک کتاب چنین باشد - اما یک موقع برای اظهار محبّت، حال دل را به زبان آورده و به محبوب خود می‌گویید: «من تو را دوست دارم». ▫️مخاطب شما، به راحتی درک می‌کنید که جمله شما، موضوع انشاء بود، یا دیکته، یا اظهار محبّت؟ اگر اظهار محبت باشد، او از راه شنیدن با گوش، این پیام را دریافت می‌دارد - سپس کلمات را به عالَمِ معانی و مفاهیم ارتقا می‌بخشد - سپس تا عالَم درک بالا می‌برد و در افق بالاتر به "دل" می‌رساند و فهم می‌کند که محبّتش به دل شما نشسته و شما او را دوست دارید؛ لذا با همین کلمات، حالت دل شما را همانگونه که در دلتان هست، با دلش فهم و درک می‌نماید. یعنی روحش، روح محیط بر کلام و بیان شما را درک می‌نماید. 🌷🌷🌷 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom ادامه در پست پایین👇🏾👇🏾👇🏾
👆🏽👆🏽👆🏽 ☑️ب - قرار نیست که کلمات، عین حقیقت بیرونی باشند، که اگر چنین بود، آنها نیز حقیقت بودند، نه کلمه. لذا نباید آنها را با هم مقایسه نمود. اصلاً هم سنخ نیستند که مقایسه شوند، یکی حقیقت وجودی دارد و دیگر کلمه‌ای است که معنا و مفهوم و منظوری دارد. ☑️ج - واژگان (کلمات) همه "اسم و آیه" هستند، و هر دو در فارسی به "نشانه" برگردان (ترجمه) می‌شوند، با این تفاوت که "اسم" نشانه‌ای برای اشاره به یک شخص، یک چیز یا یک حالت و صفت است، اما "آیه"، نشانه‌ای است که دلالت و راهنمایی می‌کند. ▫️به عنوان مثال: «علَمک راهنمایی»، اسم یک چیزی است، اما "علامت" روی آن، نشانه -"آیه"ای- است که به شما اطلاعاتی می‌دهد، دلالت دارد و راهنمایی می‌نماید. 🔹اگر اسم شما "علیرضا یا فاطمه" باشد؛ این نشانه‌ای برای اشاره به شخص شماست، اما اگر اسم‌های دیگری چون: پدر، مادر، فرزند، دانشجو، پزشک، مهندس، کارگر، کارفرما و ... داشته باشید، به وجهی از وجوه شما دلالت دارند. شاید در یک زمان، چندین اسم و آیه داشته باشید. ●- اسم‌های خداوند سبحان و آیات او در زمین و آسمان‌ها و یا کلام وحی [قرآن مجید] نیز از این قواعد مستثنا نمی‌باشند، برخی اشاره به شخص دارند و برخی دیگر دلالت می‌کنند؛ مثل این که بگویید: الله، خالق همه چیز است. اسم "الله" به خودش اشاره دارد و اسم خالق به خالقیت (فعل) او دلالت دارد و به سوی او راهنمایی می‌کند. 🖇نتیجه: بنابراین، نه تنها لزومی ندارد که کلمه، اسم یا مفهوم، عین حقیقت خارجی باشد، بلکه اساساً چنین چیزی محال است، چرا که اگر چنین باشد که دیگر اسم، کلمه یا مفهوم نیستند، بلکه همان حقیقت‌اند. ▫️اگر یک اسم شما "همسر یا پدر" باشد؛ قرار نیست که این کلمات، خودشان همسر یا پدر باشند، بلکه این واژگان، وجهی از شما را معرفی می‌کنند و بر آن دلالت دارند. لذا نه به پدر و همسر بودن شما نقصی وارد می‌شود، نه این کلمات در معرفی و بیان وجه یا حالت مورد نظر ناقص هستند و نه خطایی رخ داده است. ▫️ در قضیۀ مطروحه در پرسش، زود نتیجه گرفته شده که «پس قرآن کریم ناقص و خطاست!» گویی که قضیه فقط برای رسیدن به این نتیجه طراحی شده است! ولی روشن شد که اختصاصی به قرآن کریم ندارد و در هر بیانی، همین اصول حاکم است و به هیچ کدام نیز نقص یا خطا وارد نمی‌شود. ●-🔹 اسم هر کسی با خودش متفاوت است - نشانه‌های [آیات] هر کسی، با خودش متفاوت است - بیان هر حقیقتی، با خود حقیقت وجودی آن متفاوت است - جرا که همه، "نشانه"های یک حقیقت بیرونی هستند، نه خودش؛ و هیچ کدام نیز اگر درست بیان شوند، نه ناقص هستند و نه خطا! ▫️یک واژه‌ای مانند: "مادر یا پزشک"، اسم‌هایی جهت معرفی وجهی از وجوه یک شخص می‌باشند، نه خودش - یک ساختمان نشانه (آیه)ای از مهندسین و کارگران و عوامل می‌باشد، نه خود آنها - یک تابلوی نقاشی، نشانه‌ای از نقاش می‌باشد، نه خودش! و البته خودش، اسم‌ها و نشانه‌های دیگر هم دارد؛ و این اسم‌ها و نشانه‌ها که در قالب کلمات بیان می‌گردند، نه ناقص هستند و نه خطا. بله، اگر کسی بخواهد یک تابلوی نقاشی را تماماً توصیف کند و به "این یک بوم نقاشی است" بسنده کند، ناقص توصیف کرده است، نه خطا؛ اما اگر فقط به خود بوم اشاره کنند و بپرسند: «این چیست؟» و او بگوید: «یک بوم نقاشی است»، کاملاً درست تعریف و توصیف نموده است. ●-🔹 اسم‌ها و آیات خداوند سبحان، نشانه‌های او هستند، نه خودش؛ قرآن مجید نیز "کلام الله" است، نه خود خداوند سبحان. 🌷🌷🌷 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
ir.nokatquran.karbordi.apk
6.19M
شامل نکات : ✅ اعتقادی ✅ اخلاقی ✅ اجتماعی ✅ خانواده ✅ سیاسی واقتصادی ✅ داستان ولطیفه ✅ معما و ... 🌺نکات قرآنی به صورت ساده و دسته بندی شده میباشد. 🌹قابل استفاده برای محققان و فرهیختگان و عموم مردم 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌موقعیت های غیر ساکن رابطه و همراهی با دگر انديشان وجذب دیگران نباید به عقب نشینی از اصول بیانجامد.دینداری کافر پسند همان کفر است.و چنانچه دشمنان از نوع دینداری شما خشنود بودند در تدین خویش تردید کنید.!جبهه کفر و نفاق وقتی از ما راضی می شود که همه هویت دینی خویش را کنار گذاشته و در میدان های گوناگون حیات از او پیروی کنیم. 📋نکته ای از آیه ۱۲۰ سوره بقره 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📚تفسیر سوره قیامت 📝نگاشت: (9) نکته هایی در باره دادگاه عالی وجدان... 🔅🔅🔅 🔰تفسير: 📋نكته ها: ⏪1 - (محكمه وجدان ) يا (قيامت صغرى ) 🔹اين دادگاه عجيب درونى (وجدان)شباهت عجيبى به دادگاه رستاخيز دارد: 1️⃣1 - قاضى و شاهد و مجرى حكم در حقيقت در اينجا يكى است همانطور كه در قيامت چنين است : عـالم الغـيـب و الشـهادة انت تحكم بين عبادك خداوندا تو از اسرار پنهان و آشكار آگاهى و تو در ميان بندگانت قضاوت خواهى كرد (زمر - آيه 46). 2️⃣2 - ايـن دادگـاه وجـدان تـوصيه و رشوه و پارتى و پرونده سازى رائج بشرى را نمى پـذيـرد، هـمانطور كه درباره دادگاه قيامت نيز مى خوانيم : و اتقوا يوما لا تجزى نفس عن نـفـس شـيئا و لا يقبل منها شفاعة و لا يؤ خذ منها عدل و لا هم ينصرون : (از آن روز بترسيد كـه هـيـچـكـس بـجـاى ديـگرى مجازات نمى شود، و نه شفاعتى پذيرفته مى گردد، و نه فديه و رشوه اى ، و نه يارى مى شوند) (سوره بقره - آيه 48). 3️⃣3 - محكمه وجدان مهمترين و قطورترين پرونده ها را در كوتاهترين مدت رسيدگى كرده ، حكم نهائى خود را به سرعت صادر مى كند، نه استيناف در آن هست ، و نـه تـجديد نظر، و نه ماهها و سالها سرگردانى همانطور كه در دادگاه رستاخيز نيز مـى خوانيم : و الله يحكم لا معقب لحكمه و هو سريع الحساب . (خداوند حكم مى كند و حكم او رد و نقض نمى شود و حساب او سريع است ) (سوره رعد - آيه 41). 4️⃣4 - مجازات و كيفرش بر خلاف مجازاتهاى دادگاههاى رسمى اين جهان نخستين جرقه هايش در اعـمـاق دل و جـان افـروخـتـه مـى شود، و از آنجا به بيرون سرايت مى كند، نخست روح انـسـان را مـى آزارد، سـپـس آثـارش در جـسـم ، و چـهره و دگرگون شدن خواب و خوراك او آشكار مى شود، همانطور كه درباره دادگاه قيامت نيز مى خوانيم : نار الله الموقدة التى تـطـلع عـلى الافـئدة ، (آتـش بر افروخته الهى كه از قلبها زبانه مى كشد)! (سوره همزه - آيه 6 - 7). 5️⃣5 - ايـن دادگـاه وجـدان چندان نياز به ناظر و شهود ندارد، بلكه معلومات و آگاهيهاى خود انـسـان مـتـهـم را بـه عنوان (شهود) به نفع يا بر ضد او مى پذيرد! همانطور كه در دادگـاه رسـتـاخـيـز نـيـز ذرات وجـود انـسـان حـتـى دسـت و پـا و پـوست تن او گواهان بر اعمال او هستند چنانكه مى فرمايد: حـتـى اذا مـا جـاءوهـا شـهـد عليهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم : (چون به كنار آتش دوزخ بـرسـنـد گـوش و چـشم و پوست تن آنها بر ضد آنها گواهى مى دهد) (سوره فصلت - آيه 20). ايـن شـبـاهـت عـجيب در ميان اين دو دادگاه نشانه ديگرى بر فطرى بودن مساءله معاد است ، زيرا چگونه مى توان باور كرد در وجود يك انسان كه قطره كوچكى از اين اقيانوس عظيم هـسـتـى اسـت ، چـنـان حساب و كتاب و دادگاه مرموز و اسرارآميزى وجود داشته باشد، اما در درون اين عالم بزرگ مطلقا حساب و كتاب و دادگاه و محكمه اى وجود نداشته باشد، اين باور كردنى نيست . 🌷🌷🌷 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅 تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
Nuh - 01.mp3
6.67M
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 💢 تفسیرصوتی سوره نوح 📼 آیت الله جوادی آملی- جلسه اول ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جُستارهای قرآنی رحیق
#چشمه_حکمت #درس_گفتار
📌هشدار و بشارت ⏺در سوره مبارکه «نساء» فرمود رسالت ضروري است، نبوت ضروري است و رهبري الهي ضروري است و خدا کار خود را کرده است تا کسي احتجاج نکند. از همان قسمت قصّه نوح و امثال نوح را به تدريج در آيات قرآن کريم ذکر کرد. فرمود طبق آن اصل کلّي که «النبوة ضروريةٌ لا ريب فيها»، ما نوح را فرستاديم. ⏺در تعبير ﴿إِنَّا﴾ گاهي عظمت آن مقام باعث است، گاهي فرشته‌هايي که زير مجموعه تدبير الهي‌ هستند به عنوان مدبرات امر، در اجراي اين مأموريت سهمي دارند؛ لذا با متکلم «مع الغير» ياد مي‌کند. حالا يا تفخيم است يا با حضور مدبرات امر است. ﴿إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ﴾، تعبير قوم هم يک تعبير عاطفي است، گاهي انبيا از قوم خودشان بودند، گاهي انبيا از قوم خودشان نبودند. ⏺آنهايي که از قوم خودشان بودند، برادر قومي و قبيلگي بودند. آنهايي که از قوم خودشان نبودند، برادر انساني بودند. انبيايي بودند که از قبيله خودشان نبودند؛ مثل لوط و امثال ايشان، اما اگر در اين‌گونه از موارد تعبير «يا أخي» ياد مي‌کنند؛ يعني برادر انساني! در اينجا وجود مبارک نوح را براي قوم فرستادند، گرچه در همان سوره مبارکه «نساء» فرمود: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ﴾، اينها آمدند براي تبشير و براي إنذار و براي هر دو؛ اما آن نيرويي که اثربخش‌تر است، مسئله إنذار است؛ يعني مسئله شوق به بهشت آن قدر اثر ندارد که «خَوْفاً مِنَ النَّارِ» اثر دارد؛ لذا در عين حال که قرآن کريم تبشير و إنذار را وصف همه انبيا مي‌داند؛ اما در هيچ جا وصف آنها را منحصر در تبشير نکرده است... 📼فرازی از سوره نوح جلسه اول 🌹🌹🌹 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(139) 📌 ویژگی های فردی کارگزار فرهنگی 🌿🌿🌿 **** ⏪47-خودداری از اظهارات بی پایه و اعتراف بر ناآگاهی خود قُلْ إِنْ أَدْري أَ قَريبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً (25/جن) بگو من نمى‏دانم آنچه به شما وعده داده شده نزديك است، يا پروردگارم زمانى براى آن قرار مى‏دهد؟! ☑️گفتن نمى‌دانم، عيب نيست. «قُلْ إِنْ أَدْرِي» 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جُستارهای قرآنی رحیق
. 🔰 مهریه سنگین، سفیهانه و باطل است 💠 مساله (مال) آنقدر مهم است که قرآن کریم در اوائل سوره مبارکه نساء فرمود: (و لا توتوا السّفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاماً)*. چون عامل قیام یک ملت است، این را به دست سفهاء ندهید (و لا توتوا السفهاء اموالکم)، مگر اینکه رشد اینها را تعیین کنید. این نهی جلویش را می گیرد! صرف اینکه حُسن فعلی دارد، کافی نیست؛ شخص باید باشد، و باشد، همه جوانب را ملاحظه کرده باشد؛ و این آیه دارد که اصلاً نمی تواند در مسائل مالی دخالت بکند. غالب این آقایان _فقها_ می گویند که معامله سفهی باطل است، و به نظر ما گذشته از اینکه معامله سفیه باطل است، معامله سفهی هم باطل است که این در کتاب نکاح مطرح شد. (معامله سفهی) این است که این شخص بالغ هست، عاقل هست؛ اما یک وقتی برای خوشایند یک کار غیر عاقلانه انجام داد. این پسر عاقل هست و درس خوانده است، جدّی است؛ اما این ای که می گوید به اندازه تاریخ تولد سکه باشد؛ این کار، کار سفهی است! این در خیابان یا بیابان دیده، در آن لحظه خوشش آمده؛ و برای او دارد به اندازه تاریخ تولدش _هزار و سیصد و فلان_ سکه مهر می کند! این آقا سفهی نیست، تحصیل کرده است، آن هم سفهی نیست؛ ولی این کار، کار سفیهانه است. این پس فردا اگر هزار و سیصد و فلان مهر کرده، هزار روزش را باید به زندان برود، حالا آن سیصد روزش را اگر جشن گلریزانی پیدا شد ...؛ این سفهی است دیگر! اینکه در اوائل سوره مبارکه نساء دارد که مال تان را به دست سفیه ندهید، این است. (مهر) جزء رکن نیست؛ در بحث های گذشته نکاح توجه داشتید که اگر عقد بدون مهر هم باشد صحیح است. عقد نظیر (لا صلاه الا بطهور)* نیست که اگر _طهور_ نباشد، نماز باطل است. مهر، رکن نیست؛ اگر اصلاً عالماً عامداً مهر را ذکر نکردند؛ این به _مهر المثل_ تبدیل می شود. مهر رکن عقد نیست، ایجاب و قبول و معلوم بودن طرفین رکن عقد است. حالا این آقا خوشش آمده، گفته به اندازه تاریخ تولد مهریه است؛ این کار، کار سفهی است. قدرت دارد، آن که ندارد عقلش است، پس او عقل ندارد! مال باید به دست رشید باشد. --------------------------------------------- 📌 سوره نساء / آیه ۵ 📌 من لا یحضره الفقیه / جلد ۱ / صفحه ۳۳ 📋 درس خارج فقه 📆 قم ؛ ۱۴۰۰/۱۲/۱۴