eitaa logo
✳️محفل تفسیر و قرآن شناسی رحیق
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
728 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از کتاب (121) 🔅🔅🔅 ◽️آنچه در اين پيام كوتاه ارائه مي شود، نكاتي است پيرامون دانش و عرفان كه عنايت به آنها براي پژوهشگران اين همايش بي اثر نيست. ✅يكم. راه عرفان واقعي از تمام مقاطع راه معرفت شناسي جداست و تحت هدايت و حمايت معرفت وحياني است كه سلطان علوم و ملكه معارف ممكن است؛ اما مطلب اول، يعني استقلال عرفان از همه مراحل دانش حصولي براي آن است كه معرفت حسّي و تجربي كه در علوم طبيعي كارآمد است و دانش خيالي و وهمي و عقلي كه در معرفت رياضي راه گشاست، و علم عقلي تجريدي بدون دخالت ترسيم، تصوير و كم و كيف طبيعي و رياضي كه در دانش حكمت و كلام، و نيز برتر از آنها در علم عرفان نظري و استدلالي معمول و موجّه اند، همگي از سنخ مفهوم، وجود ذهني و علم حصولي اند و مسئول آنها عقل نظري است كه با دستمايه معقولات اوّلي و ثانوي و با سرمايه مزجات مفاهيم ذهني، سوداگري حصولي دارد نه حضوري، و تجارت حمل اوّلي دارد نه حمل شايع، و كالاي منسوج او فقط جامه ذهن را تأمين مي كند و هرگز به عين صادر نمي شود تا كسوت آن را تضمين نمايد. ▪️چون تمام عناوين و مفاهيم ذهني، هرچند به حمل اوّلي هركدام مدّعي استقلال اند و مالك خويشتن محسوب مي گردند، ولي به حمل شايع صناعي كه كارآمدي علوم از آن او است، تحت استعمار ذهن اند و هيچ كدام صاحب هويّت خود نيستند و همگان از خويشتن مسلوب اند و هويّت همه آنها تحت حمايت صورت ذهني ياعنوان ديگراند، و آنچه درباره شريك الباري سروده شد: و ما بحمل اولٍ شريكُ حقٍّ عُدّ بحملٍ شائعٍ ممّا خَلَقَ [منظومه حكيم سبزواري(قدس‌سرّه).] ▪️درباره خود باري تعالي نيز صادق است؛ چه اين كه عنوان واقع، خارج، عين هركدام به حمل اوّلي خودشان اند، ولي به حمل شايع صناعي كه اثر علمي برابر آن است، همگي مفهوم ذهني و بي اثرند، و امّا مطلب دوم، يعني تحت حمايت بودن عرفان عملي نسبت به معرفت وحياني، براي آن است كه عرفان عملي اصلاً در قلمرو انديشه حصولي نيست، بلكه در منطقه انگيزه عملي است كه آغاز آن تجليه ساحت بدن به امتثال دستورهاي شريعت و آنگاه تخليه صحنه دل از اخلاق نكوهيده، و سپس تحليه جان به زيور كمال و جمال مطلوب، و بخش چهارم آن فنا، يعني عدم شهود چيزي از ما سوي الله است، مگر به نحو استهلاك ظهور آن در (نور السموات والأرض) [سوره نور، آيه 35.]، و اين بخش چهارم به مَحو(فناي افعال در فعل حق) و طمس (فناي اوصاف در وصف حق) و مَحق (فناي وجودات در وجود حق) توزيع مي شود، و چون فناي آثار در اثر حق، مندرج در فناي افعال است، آن را جداگانه ياد نكرده اند، گرچه برخي آن را باهم يادآور شده اند.[ منظومه حكيم سبزواري(قدس‌سرّه) و تعليقه حكيم آشتياني(قدس‌سرّه)، ص 710.] من هماندم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست ▪️بنابراين، عرفان در ساحت عزم، اراده، نيّت، محبّت، اخلاص و نظاير آن است كه هيچ كدام از صنف دانش نيستند، بلكه همگي از سنخ گرايش اند و مسئول همه اينها عقل عملي است كه «به عُبِدَ الرحمان و اكتسب الجنان».[ الكافي، ج 1، ص 11.]هنگامي كه عمل صالح كه حُسن فعلي است، با ايمان خالص كه بيانگر حُسن فاعلي است، منسجم باشد و سالك از مقطع (عَمِلَ صالحاً)،[ سوره بقره، آيه 62.] به مرحله صالحان بار يابد كه گوهر هويت او با صلاح و فلاح و نجاح آميخته و متّحد باشد، شهود عيني بهره او مي گردد كه اين رؤيت مبارك همان عرفان مطلوب است و براي آن مراتبي است كه به اشارت رفت و همگي از نوع مشاهده اسماي حسناي خدا تا اوج و قلّه معرفت كه نصيب اوحدي از عارفان واصل مي گردد. ▪️چنين علمي كه شهودي است نه حصولي، عيني است نه ذهني، مصداقي است و نه مفهومي، با ميزان وحي كه آن نيز شهود عيني است نه مفهوم حصولي تفسير، توزين و تصحيح مي شود، زيرا وحي انبيا و اولياي معصوم از هرگونه سهو، نسيان، خطاي حكمي و موضوعي محفوظ است،و در عرصه شهود و عين اليقين، به مثابه بديهي در ساحتِ علم حصولي است. چون خود انسانِ كامل معصوم كه به حقّ اليقين بار يافت، حق مدار و صدق محور است، لذا تمام مشهودها بايد بر مشهود حق و صدق انسان كامل معصوم عرضه شود تا در صورت عدم مخالفت با آن معتبر باشد. ▪️بنابراين، عرفان را كه يك گرايش عملي منتهي به بينش شهودي است، بايد تحت ولايت وحي توجيه نمود و بر آن اعتماد كرد و به آن استناد نمود و به سوي آن گرويد؛ هرچند ميزان ديگري براي ارزيابي في الجمله مشاهدات اهل معرفت مطرح است كه به آن اشارت مي رود. 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (122) 🔅🔅🔅 ◽آنچه در اين پيام كوتاه ارائه مي شود، نكاتي است پيرامون دانش و عرفان كه عنايت به آنها براي پژوهشگران اين همايش بي اثر نيست. ✅ دوم. هرچند عرفان از سنخ بينش شهودي است نه دانش حصولي، و مسئول متعهد آن عقل عملي است نه عقل نظري، ليكن از آن جهت كه هر دو قسم عقل، همانند دو بال بالنده مرغ باغ ملكوت اند و روح مجرّد بشر در تكامل خود، از هر دو شأن بهره مي برد، ره توشه عقل نظري كه دانش مفهومي است، خواه در حكمت نظري و خواه در حكمت عملي، هم در پيدايش شهود عرفاني سهم اعداد و امداد دارد و هم در توزين صحّت و سقم آن، بعد از زوال حالت مشاهده و بازگشت عارف به حال عادي. امّا مطلب اول، يعني كمك علم حصولي در پيدايش معرفت عيني براي آن است كه سالك قبل از هر چيز با ادلّه ذهني به مبدأ هستي آشنا و به اوصاف و افعال وي آگاه و به ضرورت وحي و نبوت مطّلع، و از دستورهاي فقهي و حقوقي او با خبر، و از پي آمد شيرين و تلخ تقوا و طغوا مستحضر، و بالاخره از بهشت و دوزخ وقوفي حاصل خواهد كرد، و با ترغيب و ترهيبي كه در اين قلمرو نصيب او مي گردد، به سير و سلوك صالحانه مي پردازد. ▪ روح سالك با چشم دل معاني امور ياد شده را مي بيند(نه مصاديق آن را) و با جوارح و جوانح عملي برابر آنها عمل مي كند، همانطوري كه يك صنعت گر با چشم مي بيند و با دست كار مي كند و چشم هيچ گونه كاري غير از ديدن مقدور او نيست، عقل نظري احكام را مي فهمد و عقل عملي آنها را امتثال مي نمايد و عقل نظري هيچ گونه كاري غير از فهميدن ميسور او نخواهد بود؛ مثلاً در فنّ اخلاق كه جهاد اوسط است و در صحنه نفس نبرد بين فضيلت اخلاقي و رذيلت آن است، عقل نظري در تأمين مطالب حكمت عملي سهم تعيين كننده دارد و جريان قبح تندروي شهوت و غضب را به خوبي مي فهمد و ضرورت تعديل آنها را ادراك مي نمايد، اما هيچ ادراكي از خود شهوت و غضب كه از سنخ گرايش اند نه دانش و از صنف كاراند نه علم ندارد. ▪ غرض آنكه دانش حصولي در رهبري مراكز تصميم گيري سهم امدادي دارد. وقتي سالك مقاطع ابتدايي و مياني صراط مستقيم را پيمود، رفته رفته به اوج شهود عروج مي نمايد، و اما مطلب دوم، يعني كمك دانش حصولي در توزين حق و باطل مشهود عرفاني، بعد از بازگشت عارف به حال عادي، براي آن است كه اگر در همان فضاي شهود، تطبيق مشهود عارف غير معصوم بر مشهود ولي معصوم مقدور يا لازم نبود و در صحنه عادي شك علمي پديد آمد كه آيا چنين مكشوفي در مثال متصل بود يا مثال منفصل و از هواجس نفساني و القاهاي شيطاني بود يا الهام هاي رحماني، آنگاه مي توان از اصول قطعي بيّن يا مُبيَّن حكمت و كلام استمداد نمود و در كفّه ميزانِ عقلِ نظري حق و باطل آن را روشن نمود؛ چه اينكه با موازين منطقي صدق و كذب قضاياي معقولِ حكمت و كلام را مي توان به دست آورد، به طوري كه اصول حكمت و كلام براي عرفان، به مثابه منطق براي حكمت و كلام باشد. بنابراين، ره آورد عقل نظري در دو مقطع آغاز و انجام مُعين و معاون نتيجه عقل عملي است. ▪ البته در اين جهت فرقي بين مستقلات عقلي محض و نقلي محض و ملفّق از عقلي و نقلي نيست، زيرا ادراك معقول صرف و منقول صرف و مُلفق از هر دو، به عهده عقل نظري است، چون فهميدن رسالت عاقله و فاهمه انسان است، خواه آن مفهوم معقول باشد و خواه منقول و خواه مُؤلَّف از آنها. ▪ اين تعاون متقابل نموداري از هماهنگي قرآن، برهان و عرفان است. هرچند مصطلح هر فنّي ويژه آن است؛ مثلاً تفكّر در فنّ برهان حركت از معلوم به مجهول و انتقال مجدد از مجهول به معلوم و نتيجه گيري است و در فنّ عرفان، عبارت از سير از باطل به حق است؛ تفكّر رفتن از باطل سوي حق به جزو اندر بديدن كل مطلق[گلشن راز شبستري.] 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (123) 🔅🔅🔅 ◽آنچه در اين پيام كوتاه ارائه مي شود، نكاتي است پيرامون دانش و عرفان كه عنايت به آنها براي پژوهشگران اين همايش بي اثر نيست. ✅ سوم. عرفان نظري سلطان علوم نظري، از قبيل تجربي، رياضي و تجريدي، حِكْمي و كلامي است. عرفان عملي ملكه فنون عملي اخلاق و سير و سلوك ارتياضي است؛ يعني آنچه جزء دانش رياضي است، تحت هدايت عرفان نظري ثمر بخش است، و گرنه تيغ تيز در كف بي كفايت زنگي خمار آلود است، و آنچه جزء گرايش رياضت است، تحت امامت عرفان عملي مثمر است، و گرنه تحجّر خشم آلود. ▪ تفاوت مهمّ اخلاق و عرفان عملي آن است كه محور اخلاق، تحصيل فضيلت انساني،مانند عدل، صدق، امانت، ايثار و احسان است و مدار عرفان عملي تحصيل شهود اسماي حسناي الهي و مظاهر آن از قبيل بهشت و دوزخ و فرشتگاني كه بر مستقيمانِ در توحيد فرود مي آيند؛ (الذين قالوا ربّنا اللّه ثمَّ استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة) [سوره فصّلت، آيه 30.]؛ يعني عارف ملكات فاضله را داراست و در صدد ديدن مبدأ و منتهاي آنها است، ولي عابد يا زاهدِ متخلّق مي كوشد كه صاحب فضيلت شود يا فضيلت حاصل را حفظ كند و همين تمايز اساسي باعث تفكيك ميدان جهاد و ساحت نبرد اخلاق و عرفان شد، زيرا فنّ اخلاق كه پايين تر از فنّ عرفان عملي است، صحنه رويارويي عقل عملي اَمّارِ به حُسْن، عدل و امانت، و نفس امّار به سوء، ظلم و خيانت است، و اين همان جهاد مياني و اوسط است، ولي فنّ عرفان عملي ساحت نبرد توانفرساي قلّه عقل عملي و عقل نظري است، زيرا عقل نظري در صدد دانش حصولي است و عقل عملي در تلاش براي بينش حضوري است؛ يكي مي خواهد به همان ره آورد ذهني بسنده كند، و ديگري مي خروشد تا «از علم به عين آيد و از گوش به آغوش». ▪ چون كارگاه عقل نظري حكيم و متكلّم با وجود ظلّي، مفهوم ذهني و دانش حصولي تأمين مي شود، توان همراهي يا هماوردي عقل عملي عارف كه بارگاه رفيع او با وجود عيني، مصداق خارجي و بينش حضوري، چون بنيان مرصوص بنا شد ندارد؛ يكي پاي چوبين دارد: پاي استدلاليان چوبين بود پاي چوبين سخت بي تمكين بود [مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 2128.] ▪ و ديگري بر براق سپهر پيما سوار است و به راكب اسب چوبين مي گويد: اسب چوبين برتراشيدي كه اينست اسب من گر نه چوبين است اسبت خواجه يك منزل بتاز [ديوان شمس تبريزي.] ▪ يكي شمشير چوبين دارد، چون شيداي مفهوم ذهني است كه از حوزه ذهن او بيرون نخواهد بود؛ عشقي كه بر انسان بود شمشير چوبين آن بود آن عشق با رحمان شود چون آخر آيد ابتلاء [ديوان شمس تبريزي.] ▪ و ديگري وارث سيف علوي است كه با بينش وراثت نه با دانش دراست بدست آورد؛ ديدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتي در خواب غفلت بي خبر، زو بو علي و بو علا بي ذوق آن جاني كه او، در ماجرا و گفت وگو هر لحظه گرمي مي كند، با بو العلي و بو العلا [ديوان شمس تبريزي.] ▪ در چنان همراهي نابرابر و چنين هماوردي ناموزون، عقب افتاده و مهزوم را چاره اي جز اين نيست كه استغاثه نمايد و از مبدأ فيض داد خواهي كند تا او را از بُرهان برهاند و به عرفان برساند؛ عشق ز زنجير خويش، جست و خرد را گرفت عقل زدستانِ عشق، ناله كنان داد داد [ديوان شمس تبريزي.] 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom 👇👇👇