eitaa logo
✳️محفل تفسیر و قرآن شناسی رحیق
2.9هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
728 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از کتاب (112) 🔅🔅🔅 ▪ با عنايت به اينكه معيار تشخيص نزد برخي فقط احساس است و تجربه و گاهي معادلات رياضي، و معارف وَحياني اصلاً در آن دخيل نيست، زيرا دين معاذ الله همانند اساطير كهن و افسانه هاي فرسوده است. لازم چنين اِلحادي اين است كه انسان مسئولِ اداره جامعه، رَبِّ خود و ملّت و اِلهِ خويش و مردم باشد. فرعون كه مدّعي ربوبيتِ برتر بود؛ (أنا ربّكم الأعلي) [سوره نازعات، آيه 24.]و داعيه الوهيّت انحصاري، يعني توحيد فرعونيّت داشت: (ما علمتُ لكم مِنْ إلهٍ غيري) [سوره قصص، آيه 38.]، بيش از اين نمي گفت، زيرا وي ادعاي وجوب وجود نداشت و داعيه خالقيّت آسمان و زمين را در سر نمي پروراند و مدّعي آفرينش مردم مصر نبود، بلكه مقصود وي در آن ادّعا و اين داعيه اين بود: جامعه مصر در نيل به سعادت محتاج به خداوند نيست، تنها قانونِ ناشي از انديشه من است كه عهده دار تأمين كمال و ترقّي مردم است. در نتيجه مبدأ تصميم و تدوين قانون سعادت آور، خود انسان است و غايت اجراي قوانين فقط رفاه انسان و آرامش مادي و التذاذ صوري او است؛ يعني در جريان تعليم و تربيت، اداره جامعه و تأمين سعادت، خود انسان آغاز و انجام همه امور است؛ (هو الأوّل والاخر).[ سوره حديد، آيه 3.] ▪ صلاح و طلاحِ جنگ و صلح، توسعه و تضييق در تمام ابعاد زندگي در مدار انسانِ مادي و احساسي و تجربي دور مي زند. گرچه ابتكار صنعت، فن آوري و تكنولوژي، مبتني بر مبناي فاسد سكولاريزم و كاسد اومانيزم نيست، ليكن كيفيّت بهره داري از آن و كميت استفاده از آن و موقعيّت داد و ستد و ساير امور مربوط به آن، همگي ناشي از نگرش خاص به انسان، جهان و پيوند بين آنها است. ▪ آنچه در جهان معاصر مي گذرد، نشان آن است كه تيغ تيز تكنولوژي به دست مستان استكبار است كه از يك سو داعيه نظم نوين و از سوي ديگر سياست سياه سركوب، سبب سيه رويي آنها است؛ (...إنّ الملوك إذا دَخَلوا قريةً أفْسَدُوها وجعلوا أعزّة أهلها أذلّةً وكذلك يفعلون).[ سوره نمل، آيه 34.] لاشه انديشه اومانيزم را در نظام جاهلي كهن مي توان يافت؛ در آن دوران اومانيزم توزيع شده بود. هر قبيله اي انسان مدارِ نژادِ خويش بود، و شعار رسمي و حاكم آن روزگار كه به منزله قانون اساسي عهد جاهليت بود و همگان آن را با خون خود امضا كرده بودند، اين بود: «أنصر أخاك ظالماً أو مظلوماً»؛ به ياري هم قبيله ات قيام كن، خواه ظالم باشد و خواه مظلوم؛ يعني ارزش فقط از آنِ انسان هم نژاد است، نه از آنِ عدل. چنين بينشي در اين عصر تيغ آهيخته را به سَمت مستضعفان انتفاضه مي گيرد و توطئه مشئوم خود را عليه نظام اسلامي متوجه مي كند. ▪ رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم با تعليم كتاب و حكمت و تزكيه نفوس، جهان بيني الهي را مطرح، و ارزش انسان را در تقرّب به خداي سبحان اعلام داشت و همزمان با تبديل نظام فرسوده جاهلي به نظام بالنده ديني، شعار مزبور را دگرگون كرد و فرمود: به كمك مظلوم مبادرت كن، خواه از نژادت باشد يا نه، و براي همان شعار جاهلي معناي جديدي ارايه كرد و فرمود: «اُنصر أخاك ظالماً أو مظلوماً ، إن يك ظالماً فَارْدُده عن ظلمه، وإن يك مظلوماً فانصره» [نهج الفصاحه، ج2، ص612]؛ برادرت را ياري كن، چه ظالم باشد و چه مظلوم، ياري كردن او اگر ظالم باشد، به نهي از منكر نمودن او و جلوگيري از ظلم وي است، و ياري نمودن او اگر مظلوم باشد، به ظلم زدايي از وي و كمك رساني به او است. ▪ البته مقصود از برادر، هر مسلمان، بلكه هر موحّد و در نهايت هر انسان بي گناه است و اختصاص به قبيله يا نژاد معيّن ندارد. اين فضيلت مسبوق به جهاد اوسط و تزكيه نفس است؛ ظالم از مظلوم آن كس پي بَرد كاو سَرِ نَفْسِ ظلوم خود بُرَد ورنه آن ظالم كه نفس است از درون خصم هر مظلوم باشد از برون [مثنوي معنوي، دفتر سوم، ابيات 2435 ـ 2436.] ادامه دارد.... ☘☘☘ 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (113) 🔅🔅🔅 ✅ اصل هفتم. دين مُنِيْفِ اسلام، ضمن ارج نهادن به هر چه يقين منطقي يا طمأنينه آور است، داوري نهايي را به عهده وحي معصوم مي داند و متشرّعان را به مرجع الهي ارجاع مي دهد؛ (...فإن تنازعتم في شي ء فردّوه إلي الله و رسوله) [سوره نساء، آيه 59.] و به آنان اعلام مي دارد كه هرچند در نظام تكوين آزاداند و در قبول يا نكول مُلْزَم نيستند، ولي در نظام تشريع مأمور به پذيرش داوري وحي اند و تمرّد از آن عقاب آور است؛ (وما كان لمؤمن ولامؤمنة إذا قَضَي الله ورسولُه أمراً أن يكون لهم الخيرة من أمرهم وَمن يَعصِ اللّهَ ورسولَه فقد ضَلَّ ضلالاً مُبِيناً).[ سوره احزاب، آيه 36.] ▪ آنچه به عنوان نمونه مي توان از اسلام درباره بطلان تفكّر سكولاريزم و اومانيزم و مانند آن، كه بازگشت به دعواي ربوبيت در همه شئون زندگي يا بخشي از آن است، صرف نظر از برهان عقلي بر اطلاق توحيد ربوبي و اُلوهي ارايه كرد، آياتي است كه هوامداران را نكوهش و هوس محوران را گمراه مي داند: (اَفرأيت من اتّخذ إلهه هواه و أضَلّه الله علي علم وخَتَم علي سَمْعِه وقَلْبه وجَعَلَ علي بَصَره غشاوةً فمن يهديه مِن بعدالله أفلا تذكّرون) [سوره جاثيه، آيه 23.]؛ كسي كه خود را در تمام امور زندگي يا قسمتي از آن مستغني از دين مي انگارد و ميل خود را منبع استنباط قانون مدني قرار مي دهد و علم خويش را معيار تشخيص حق و باطل مي پندارد، گوش ملكوتي و قلب انساني او مختوم و مُهر شده است و بر چشم باطني او پرده غرور، غفلت و الحاد آويخته است، و چون مبَدأ اصلي هدايت خداوند است و چنين شخصي از خالق خود اعراض و از وي بي نياز شده است، كس ديگري او را راهنمايي نخواهد كرد، لذا در ضلال آشكار مي ماند، و سر از طَغْوي و تنمّر درمي آورد؛ (إنّ الإنسانَ لَيَطْغي اَنْ رآه استغني).[ سوره علق، آيات 6ـ 7.] ▪ نداي قرآن درباره رهنمود الهي اين است كه دين آسماني جامعه را به حيات معنوي و انساني مي رساند و كسي كه در فضاي زندگي ديني بيمار شد، او را درمان مي كند؛ اين دو مطلب از پيام هاي محوري قرآن كريم [است]، يكي حيات بخشي دين و ديگري شفادهي آن. حيات بخشي را در آيه (يا أيّها الّذين آمنوا استجيبوا لِلّه وللرّسول إذا دعاكم لما يحييكم) [سوره انفال، آيه 24.] فرمود و شفادهي را در آيه (ونُنَزّلُ من القرانِ ما هو شفاءٌ ورحمةٌ) [سوره اِسراء، آيه 82.]بيان كرد. ▪ اين دو مطلب همانند ساير معارف قرآني از صدر تا ساقه، در كِسوتِ حق يا در صحابت آن نازل شد؛ (بالحقّ أنزلناه وبالحقّ نزل) [سوره اسراء، آيه 105.]و هيچ گونه باطل در حدوث يا بقا آن را تهديد نمي كند؛ (لايأتِيه الباطلُ مِنْ بين يَدَيْهِ ولامِنْ خَلْفِه)[ سوره فصّلت، آيه 42.]. اين گونه مطالب قرآني از محكمات آن محسوب مي شود و تشابه را به حَرَم آنها راه نيست. ▪ بنابراين، دين الهي هم حيات انساني را تأمين مي كند، و هم سلامت او در تبيين اين مطلب مُتْقن از آسيب افسانه و گزند اسطوره منزّه است؛ پس دين نه افيون است و نه افسون، زيرا افيون هم سلامت را تهديد مي نمايد و هم حيات را، و افسون نيز هم صحت را زائل مي كند و هم حيات را، و هرگز افيون با عامل حيات ارزيابي نمي شود و افسون با شفابخش مقايسه نخواهد شد؛ سِحْر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار سامري كيست كه دست از يد بيضا بِبُرد[ديوان حافظ.] هوا محوري كه انديشه خام بشري را بر مسند داوري مي نشاند و از هوس خويش استفتا مي كند و در برابر وحي الهي خصمانه موضع مي گيرد، آگاه باشد كه: حُبابْ را چو فتد باد نخوت اندر سر كلاه داريش اندر سرِ سراب رود[ديوان حافظ.] آنكه سراب هوا را با سَرِ آب خدا خلط مي كند، هماره تشنه است و هرگز سيراب نخواهد شد. تنها راهيان صَوْب كوثراند كه از هر سراب مُبَرَّا و سيراب مي گردند، وگرنه تكاثرپردازان و كثرت طلبان و تفرقه خواهان دائماً عطشان اند. به اميد آنكه همگان از افيون سكولاريزم و افسون اومانيزم و ديگر اسطوره ها و افسانه ها برهيم و به مايه حيات و پايه شفاي حقيقي برسيم، زيرا فيض الهي دايمي است و در هر عصر و مصري تجلّي ويژه دارد؛ عصا زد بر سر دريا كه بَر جَه برآورد از دل دريا غبار او عصا را گفت بگذار اين عصايي همي پيچيد بر خود همچو مار او غذاها هم غذا جويند از وي كه گندم را دهد آب از غَمام او نمايد چرخْ بَيْتُ العنكبوتي چو بنمايد مقامِ بي‌مقام او همه عالم گرفت است آفتابي زهي كوري كه مي‌گويد كدام او[ديوان شمس تبريزي.] ☘️☘️☘️ 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (114) 🔅🔅🔅 ✳️ معبر فلسفه ▪️ باید بدانیم که یونان، معبر فلسفه است نه مبدا آن؛ ابراهیم خلیل که دست به تبر برد و به قول سعدی «همه بت های آذری بشکست» و بعد ماجرای «بَرْداً وَ سَلاماً» رخ داد، یونانی های خوش فهم این پیام ابراهیم خلیل را که از بابل به یونان رسیده بود را دریافت کردند که ابوریحان بیرونی در کتاب شریف خود به نام «تحقیق ماللهند» به این نکته اشاره می کند که سقراط این پیام الهی را شنید و فهمید که انسان موجودی ابدی است که بعد از مرگ به جهان ثبوت می رود، لذا در پای عقیده خود ماند و سم را نوشید. پس می‌شود کسی راه ابراهیم خلیل را طی کند و بشود سقراط و افلاطون و ارسطو. ✳️ حاکمیت جهانی قرآن 🔸 در سوره‌هایی مثل توبه و فتح، قرآن کتابی معرفی شده‌است که بر تمامی مکتب‌های جهان حکومت دارد. در چند جای قرآن می فرماید «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» یعنی اسلام باید بر همه مکاتب دیگر پیروز باشد و کل شرق و غرب عالم باید زیر پوشش قرآن قرار بگیرد، چون این کتاب علاوه بر آنچه دیگر کتب الهی دارند، دارای «هیمنه» است «الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ»؛ یعنی قرآن بر كتب آسمانی ديگر برتری و تسلط دارد. هیمنه قرآن یعنی سیطره و سلطنت قرآن بر تمامی کتب و مکاتب عالم، فلذا قرآن کتابی جهانی است و اقتضای آن جهانی فکر کردن است. ✳️ ویژگی های منتظر حقیقی ظهور 🔸 اگر حضرت صاحب(عج) امروز ظهور فرمودند و عالمی فرمودند برای تبلیغ به فلان کشوربرو! آیا این توان در ما هست؟، ما باید کتب کشورهای دیگر و مکاتب دیگر را بدانیم تا اگر به شرق رفتیم شرقی حرف بزنیم و اگر به غرب رفتیم غربی حرف بزنیم و سخن خود را به أنها برسانیم و حقانیت خود را بر ایشان اثبات نماییم، این معنای جهانی فکر کردن است. 🔸 ما اگر جهانی حرف بزنیم باید جهانی هم فکر کنیم و اگر محدوده فکر ما قم یا ایران یا حتی خاورمیانه‌ باشد، آنگاه عمل‌مان با آیه شریفه هماهنگ نیست، فلذا منتظر واقعی کسی است که جهانی فکر می کند جهانی حرف می زند و جهانی عمل می کند. ✳️ مبلغ کیست؟ 🔸 جریان فتح خیبر برای مسلمانان مدینه و جامعه اسلامی بسیار مشکل گشا و حائز اهمیت بود که عظمت این فتح و آن حماسه آفرینی حضرت امیر(ع) بر کسی پوشیده نیست، از سوی دیگر در همین روز جعفر پسرعموی پیامبر(ص) از حبشه به مدینه بازگشت، پیامبر(ص) با شنیدن این خبر فرمود نمی دانم از فتح خیبر خوشحال تر باشم یا از بازگشت جعفر؟! 🔸 جعفر یک روحانی و مبلغ بود، در واقع یک روحانی به حبشه رفته و آنجا را طی چند سال متحول کرده و حرف اسلام را به آنجا منتقل کرده، این در نظر پیامبر(ص) معادل با فتح خیبر است تا جایی که می فرماید نمی دانم از فتح خیبر خوشحال تر باشم یا از بازگشت جعفر؟ در نتیجه فتح، فقط با وسیله شمشیر به دست نمی آید بلکه با قلم نیز می توان فاتح شد و یک روحانی می تواند کاری کند که معادل با فتح خیبر باشد، کسی نمی تواند خود را با اهل بیت(ع) مقایسه کند، اما جعفر یک روحانی مبلغ بود که در حبشه به تبلیغ اسلام پرداخت و به این مقام رسید، چرا شما مانند او نباشید و کاری معادل با فتح خیبر نکنید؟! ☘️☘️☘️ 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (115) 🔅🔅🔅 ✳️جهانی بودن قرآن ▪️ ذات اقدس اله گفت قرآن باید جهانی باشد و پیامبر مسئول جهانی کردن این کتاب بود وعلما، وارثان انبیا هستند و این غیر از آن است که اولاد وارث پدر است زیرا در ارث مادی، باید پدر بمیرد تا ارث به وارث برسد اما در ارث معنوی ابتدا وارث باید بمیرد تا ارث نصیبش شود و این معنای «موتوا قبل ان تموتوا» است. ▪️ رسول اکرم(ص) یک زبان محلی دارد که مربوط به مسلمانان است ویک زبان منطقه ای دارد که مربوط به موحدان است و یک زبان جهانی و بین المللی دارد که آن زبان عقل و فطرت است که برهانی و دلیل محور است لذا باید با حکمت با جهانیان سخن گفت. ✳️ نقش فلسفه در حل مسائل دینی ▪️ تا علوم عقلی و کلام و فلسفه نباشد بسیاری از معارف و اعتقادات دینی قابل حل نیست، در ادعیه نیز نیازمند فهم فلسفی هستیم، اگر بخواهیم یک دعا را تنها از طریق فهم ادبی بفهمیم کمتر به عمق آن پی می بریم، گاهی یک سطر از زیارت نامه‌ها و احادیث وقتی به دست بزرگان بیفتد و بخواهند تدریسش کنند می‌شود چندین جلد کتاب. ▪️ مناجات «شعبانیه» از غنی‌ترین و قوی‌ترین مدارک دینی ماست، اولِ مناجات «شعبانیه» منادات است، بعد وقتی انسان احساس قُرب الهی کرد می‌شود مناجات و با خدا نجوا می‌کند. بعد وقتی نفسش تمام شد در همین مناجات «شعبانیه» به ما می‌گویند به خدا بگو من نفسم تمام شد حالا تو مناجات بکن من گوش بدهم «وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِكَ فَناجَیتَهُ سِرّاً» خدایا من حرفم تمام شد حالا تو با من حرف بزن که لذت حرف تو را من بشنوم و مدهوش بشوم نه بیهوش! «وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لَاحَظْتَهُ»، بعد ناز شروع می‌شود و آن ناز این است که به ما در مناجات «شعبانیه» گفتند به خدا بگو خدایا «إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ»؛ خدایا اگر تو در معاد یا در دنیا در یک فرصت دیگری به من اعتراض کنی بگویی چرا گناه کردی؟ من هم می‌گویم تو که بزرگ بودی چرا نبخشیدی؟! این راه نیاز نیست این راه ناز است. این مساله همان ناز کردن است که توضیح آن مستلزم علوم عقلی است. ▪️ آب فقط می تواند نجاسات ظاهری را پاک کند اما ما یک سلسله غده‌های بدخیم داریم مانند حرف حرام یا استعمار خارجی که آب نمی تواند آن‌ها ‌را پاک کند این آلودگی ها را تنها خون شهید پاک می کند؛ «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ» همین بود که امام گفت؛ «خون بر شمشیر پیروز است». ▪️ کشوری که خون داد زمین آن طیب و طاهر است و زمین طیب و طاهر میوه‌های پاک می‌دهد؛ امروز زمین این کشور پاک است لذا ما باید در این زمین، میوه‌ای را به ثمر بنشانیم که غرب را در برابر حکومت جهانی دین محکوم نماید اما تا فلسفه و علوم عقلی مهجور باشد، این اتفاق نخواهد افتاد. ☘️☘️☘️ 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (116) 🔅🔅🔅 📌کرامت انسان ✅اصل يكم. كرامت انسان كه مرهون خلافت او است، اقتضا دارد كه وي فقط در مدرسه مُسْتَخْلَف عنه خود به فراگيري علوم الهي بپردازد و دانشي را از غير او نياموزد و در غير راه وي به كار نگيرد، زيرا علمي كه نه از اوست، برخطاست و هر عملي كه نه براي او است، خطيئه خواهد بود. انديشه اي از خطا و انگيزه اي از خطيئه بودن مصون است كه از عقل ناب و نقل سَره ديني پايه گرفته باشد و در دلمايه خلوص و صفا مايه دار شده باشد. ▪️لذا خداي سبحان مدرسه بشريّت را فراگيري اسماي حسناي الهي ناميد و خود را معلّم اين مكتب ناميد و فارغ التحصيل هاي آن را فرشته پرور دانست و درباره عناصر محوري ياد شده چنين فرمود: (وعَلَّم آدم الأسماء كلّها... ) [سوره بقره، آيه 31.]كه به معلّم و متون درسي مكتب خدا اشارت دارد و (يا آدم أنبئهم بأسمائهم... ) [سوره بقره، آشيه 33.]كه به مَلَك پروري انسان كامل عنايت دارد. رسالت انسانِ فراغت يافته از بارگاه منيعِ تعليم اسماي خدا، همانا بيان معارف قرآن و عترت است كه به چنين زبان آموزنده اهتمام شد و سخن نغز و پر مغز (علّمه البيان... ) [سوره الرحمن، آيه 4.]، يادآور آن است و نيز بَنان نويسنده مسطورِ سودمند است كه كلام تابناكِ (والقلم و ما يسطرون) [سوره قلم، آيه 1.]گواه سوگند خدا به آن است كه رسالت انسانِ تعلّم يافته از مكتب آفريدگار خويش، ايراد مقال و ارائه مقالتي است كه فرشته خويي را رواج دهد و ددمنشي شيطان هاي كوچك و بزرگ را فرونشاند و هرگونه نفاق و شقاق را رجم و طرد كند و حَرم اَمْن نظام اسلامي ميهن خود را از تطاول مهاجمان فرهنگي و شبيخون غارتگران حريت و استقلال مصون دارد. ▪️چون علم اسماي حسنا آميخته با عمل صالح است و نظير قرآن و عترت از يك ديگر جدا نيستند، متعلّمان چنين مكتبي انديشوران وارسته اند كه دل دادگي آنان با خردورزي هماهنگ، و خردمندي آنها با دلبري وصاحبدلي مقرون است. جَسْت دلم كه من دَوَم گفت خرد كه من رَوَم كرد اشارت از كَرَم گفت بَلي، كلا كما خوان چو رسيد از آسمان دست بشوي و هم دهان تا كه نيايد از كَفَتْ بوي پياز و گندنا كانِ نمك رسيد هين گر تو مليح و عاشقي كأس ستان و كاسه ده شور گزين، نه شوربا [ديوان شمس تبريزي.] ☘️☘️☘️ 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (117) 🔅🔅🔅 📌 دانشگاه اسلامی ✅ اصل دوم. عناصر محوري فضاي علمي كشور را متون درسي از يك سو، معلمان و متعلمان از سوي ديگر تشكيل مي دهند. وقتي دانشگاه اسلامي مي شود كه علوم تدويني آن مخالف رهنمود وحي و عقل برهاني نباشد و معلمان و متعلمان در بخش عقائد، اخلاق و اعمال، نه به ذَنْبِ شخصي آلوده و نه به گناه اجتماعي مبتلا باشند. ▪ در اين حال، قلمرو كتاب هاي درسي از نفوذ شبهات واهي و بدآموزي هاي مستور يا مشهور مصون بوده، رفتار و گفتار و نوشتار و بالاخره كردار مسئولانِ پذيرش دانشجويان و پرورش آنان، از عصيان يا نسيان عمدي كه در حدّ خود تخلّف رسمي محسوب مي گردد، محفوظ اند و سيرت و سنّت متعلمان علم و اخلاق گرايي بوده و از شيوه مشئوم مدرك پرستي نجات يافته و دانش را براي تقرّب به ساحتِ قدسِ دانش آفرين فرامي گيرند، ▪ حضرت امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: «وَجدتُ عِلمَ الناسِ كلَّهُ في اربع؛ اوّلها اَن تَعرفَ ربّك، و الثاني اَن تَعرفَ ما صَنَعَ بك و الثالث ان تَعْرفَ ما أراد بك و الرابع اَن تعرفَ ما يُخرجكَ عن دينك».[ الكافي، ج 1،ص 50.]دانش صائب و سودمند جامعه انساني را در چهار رشته يافتم؛ 🔸 اول معرفت پروردگارو شناخت توحيد آن، 🔸 دوم شناخت كيفيت پروراندن و نحوه تدبير و اراده او، 🔸 سوم معرفت دين، شريعت و دستورهاي مذهبي كه خداوند آنها را از مردم خواست، 🔸 و چهارم شناخت چيزي كه باعث ارتداد و خروج از دين مي گردد. معارف اصول و فروع دين در اين حديث نوراني بازگو شد و چنين علمي نافع خواهد بود و براي اسلامي شدن مراكز فرهنگي، به ويژه آموزش عالي راهكار مناسبي است، زيرا هم جنبه علمي آن ملحوظ شده است و هم صبغه عملي و اخلاقي آن مورد عنايت قرار گرفت. ▪ اگر قلم به دست بي عقل و علم افتد، حكم ناصواب صادر و اجرا مي شود: چون قلم در دست غدّاري فتاد لا جرم منصور بر داري فتاد چون سفيهان را اين كار و كيا لازم آمد يقتلون الانبياء [مثنوي معنوي، دفتر دوم، ابيات 1398 ـ 1399.] ▪ و اگر حكم در اختيار گمراه واقع شود، وبال به حساب كمال مي آيد و چاه جاه تلقي مي شود و سقوط صعود محسوب مي گردد: حكم چون در دست گمراهي فتاد جاه پنداريد و در چاهي فتاد طفل راه فقر چون پيري گرفت پَي روان را غولِ ادباري گرفت احمقان سرور شده ستند و زِبيم عاقلان سرها كشيده در گليم [همان، دفتر چهارم، ابيات 1447 ـ 1452.] ☘☘☘ 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (118) 🔅🔅🔅 📌استقلال علمی ✅اصل سوم. استقلال علمي چونان استقلال سياسي، اقتصادي، نظامي، و مانند آن از مسائل اساسي نظام اسلامي است ▪️و معناي استقلال علمي تنها در اين نيست كه از اعزام دانشجو به خارج بي نياز شويم يا از دعوت استاد به داخل مستغني گرديم، بلكه در توليد فرهنگ و فنّ آوري و نوپروري و ابتكار، به بارگاه رفيعي نائل شويم كه در آن مقام منيع، انسانِ صاحبدل و فنّان، مظهرِ اسمِ مباركِ بديعِ خداي سبحان قرار مي گيرد و هرگز غبار كهنگي بر افكار او نمي نشيند و هيچ گاه اثر فرسودگي در آراي او مشهود نمي شود و در هيچ بخشي از صدر مطالب تا ساقه مسائل مطروح وي نشان گسستگي ديده نمي شود، بلكه پيكر منسجم ره آورد فكري او از قرن تا قدم موزون و متعادل است، زيرا هم رخدادهاي جهان بيرون معلوم او است و هم نيازهاي درون جامعه انساني معروف وي است، و هم ارتباط او به مخزن علم ازلي خداي سبحان محفوظ و هم افاضه مبدئي كه دائم الفضل و الفيض است مستمر. بنابراين، چنين انديشوري هم در مرتبه دانش تجربي كه به احساس و طبيعت نزديك تر از سائر علوم است، مستقل مي شود و هم در علم رياضي كه از استحكام بيشتري برخوردار است، خود كفا مي گردد و هم راه به فنِّ شريفِ برتر كلام و حكمت الهي پيدا مي كند و گاهي نيز از رائحه دل انگيز عرفان نظري معطّر مي شود و هم احرام كوي عرفان عملي را از ياد نمي برد و همه اين ره توشه ها را فداي مقدم سلطانِ علوم و ملكه دانش ها، بينش ها و گرايش ها، يعني وحي و الهام انبيا و رسولان و اوليا(عليهم‌السلام)، به ويژه اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم‌السلام) كه حضرت صديقه كبري فاطمه زهراٍّ و نيز حضرت مريم عذرا از زمره آن ذوات مقدّس محسوب اند مي نمايد. ▪️دانشگاه و حوزه اي كه از چنان اساتيد و چنين برنامه درسي و اخلاقي متنعم باشد، توانمند است كه استقلال علمي كشور اسلامي خويش را رقم بزند و مقتدر است در تدوين معارف بديع خود قلم بزند و قادر است در كوي قرآن و عترت قدم بنهد و سزاوار است وصي وصيتنامه الهي و سياسي امام راحلِ باشد و بجاست وارث فلاح و صلاح و نجاح شهيدان شاهد گردد و سبب دلگرمي آزادگان سرافراز شود و خلاصه مرزبان قانون اساسي و ولايت فقيه باشد، تا هيچ بيگانه اي طمع خام در سر نپروراند و هيچ آشنايي احساس يأس نكند. ▪️قرآن حكيم ضمن ترغيب به بررسي عالَم و مُلك قلمرو طبيعت، تَحْضِيض به رسيدگي عالَم ملكوت و منطقه فراطبيعت را ملحوظ داشت و صاحب نظرانِ نظريّه پرداز را به پرواز ملكوتي فراخواند و چنين فرمود: (اَوَلم يَنْظروا في ملكوتِ السَّمواتِ والأرضِ و ما خَلقَ اللّهُ من شي ءٍ و اَن عسي أن يكون قد اقتربَ اَجلهُمْ فَبِأي حديثٍ بعدهُ يُؤمنُون)[ سوره اعراف، آيه 185.]. پي بردن به ملكوت و باطن جهان طبيعت به صنعت فروغ مذهب مي بخشد و آن را از تيه تكاثر به طور كوثر منتقل مي نمايد، زيرا مشاهده ملكوتِ اشيا از شهود زمامدار آن،يعني خداي سبحان تهي نيست؛ (قُلْ مَنْ بيدهِ ملكوتُ كلّ شي ءٍ و هو يُجيرُ و لا يُجار عليه).[ سوره مؤمنون، آيه 88.] يك پژوهشگر حوزوي يا دانشگاهي با غوصِ در بحر ملكوت، هم گوهر ناب و كمياب ابتكار و فن آوري را به ارمغان مي آورد و هم چشم دل او دست غيبي را كه هماره بر سر سالكانِ صالح كشيده مي شود و همواره از آستين نامرئي بدر مي آيد و سينه نامحرم را مي كوبد و او را از افيون خواني دين و نظر سنجي ناصواب و طرح غمخواري از خونخوار و دسيسه پذيرش وسوسه شيطان بزرگ باز مي دارد، مشاهده مي كند؛ چنين مُحقق متحقّقي شايسته نام پرافتخار دانشور بسيجي است كه مباركش باد. در راه رضاي تو، قربان شده جان، و آن‌گه در پرده‌ي قرب تو، زنده شده قربان‌ها ميدان رضاي تو، پُر گرد غم و محنت ما روفته از ديده، آن گرد زميدان‌ها چون فضل تو شد نظار چه باك زبي باكي چون ذكر تو شد حاضر، چه بيم زنسيان‌ها گر دُرّ عطا بخشي، آنك صدفش دل‌ها ور تير بلا باري، اينك هدفش جان‌ها[ديوان حكيم سنائي.] ☘️☘️☘️ 🔅به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (119) 🔅🔅🔅 📌استعلای علمی کشور ✅ اصل چهارم. استعلاي علمي همچون استعلاي شئون ديگر كشور، از مطالب و مطالبات صحيح مجاهدان نستوه اين مرز و بوم است كه ضمن مسئوليت همگان، بسيج اساتيد حساسيّت ويژه اي نسبت به آن خواهد داشت. ▪️ استعلاي علمي جامعه مسلمان به معناي مظهريت درست آنان براي اسم مبارك علي اعلاي الهي است. چنين نامي كه از محتواي محمود برخوردار است، از مضمونِ مذموم برخي از واژه ها، مانندِ استكبار، استنكار در پيشگاه علم و عقل منزّه است، زيرا معناي استعلاي مورد بحث، حفظ اعتلاي موجود و حراست از آن و طلب علوّ برينِ مفقود است كه چنين كار سترگي شيوه سالكان پويا و راهيان جويا است و دستور چنين برتري طلبي ممدوح از حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم رسيد كه فرمود: «إنّ اللّه سبحانه يُحبّ مَعالِيَ الأمور و يكره سفسافها» [وسائل الشيعه، ج 17، ص 73.]؛ خداوند كارهاي والا، همت هاي بالا و افكار بلند را دوست دارد و امور نازل، پست و فرومايه را نمي پذيرد. ▪️ نماز كه ستون دين و مصداق بارز صراط مستقيم است، با ذكر پر بركتِ عظيم و اعلا در ركوع و سجود آميخته است كه عبد سالك را در قدم اول به عظمت و علوّ مأنوس نمايد و در قدم دوم به وادي اعظم و اعلا برساند، زيرا هرچه بنده صالح به اعتلا بار يابد، كوچكي ما سوي اللّه را كه خود نيز در آن زمره است، بهتر مي يابد و بزرگي خداي اعلا را بيشتر مشاهده مي كند؛«عظُم الخالق في أنفسهم فصغر ما دونهُ في أعينهم... »[ نهج البلاغه، خطبه 193.]. بر عكس، فرد طالح كه در اثر بزرگ بيني دنياي فرومايه، برده او مي شود و از عبوديت شرف بخشِ خداي اعلا محروم مي گردد: «...من عظُمتْ الدنيا في عينهِ و كبُرَ موقعها من قلبه، آثرها علي اللّه تعالي فانقطع اليها و صار عبداً لها».[ همان، خطبه 160.] ▪️ اكنون كه حُسْنِ استعلاي علمي روشن و فرق آن با استكبار مذموم معلوم شد، لازم است مسئولان علمي آموزشِ عالي، به ويژه بسيج اساتيد دانشگاه ها عنايت فرمايند تا اولاً تمام مطالب مطروح در جوّ دانش و پژوهش بازنگري و پالايش شده، بخش هاي فائل و آفل احتمالي آنها زائل گردد و جوانه هاي جديد و بالنده و به روز و كار آمد بر آنها افزوده شده و انسجام بين سالف و آنف حفظ شود و نوترين ره آورد فنّي بشري كه در حدّ خود فيض تازه الهي است، مورد ارزيابي قرار گيرد و طبق رهنمود مباركِ «اعلمُ الناسِ مَن جمعَ علم الناس إلي علمه» [من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 394.]امتثال شود و از صدور يا ظهورِ ره توشه داخلي به بيرون از مرزهاي اقليمي كه از جنبه الهي و انساني، هرگز خارج از حوزه اسلامي نخواهد بود، دريغ نشود و همين تعامل متقابل و تعاطي متعادل مايه ترميم قصور گذشته و مانع پديد آمدن فتور و پايه تجلّي اعتلاي آينده خواهد بود. ▪️ راز محمود بودن اين گونه اعتلاي علمي و رمز ممدوح بودن آن همين است كه بركات فراواني را به همراه دارد، زيرا رهايي از ظلم و ضَيم و نجات از تحقير و توهينِ مستكبران را در بر دارد و رسيدن به ترويج فرهنگ ناب وتكريم همه جوامع انساني و خواستن كاميابي آنان از ارمغان معارف ديني و نيل به انديشه صائب و انگيزه صالح را توصيه مي نمايد و مصداق روشن اهتمام به امور مسلمانان است؛ چه اينكه تفسير عملي آياتي است كه توده مردم را به عنوان (يا أيها الناس) [سوره بقره، آيه 21.]، خطاب كرده است، زيرا در فرهنگ قرآن حكيم، جامعه بشري امانت خداست و رهبران آسماني امناي الهي اند، عالمان راستين وارثان معنوي پيام آوران وحي اند و مأموريت همگان، بدون واسطه يا باواسطه، نجات انسانيت از جهل علمي و جهالت عملي است كه در رسالت حضرت ختمي مرتبت تجلي يافت؛ «...فهداهم به من الضلالة و انقذهم بمكانه من الجهالة».[ نهج البلاغه، خطبه 1.] ▪️ تشخيص خير و مصلحت جامعه و قيام به ارزيابي آن و اقدام به تحقّق آن، به مثابه مجراي افاضه الهي قرار گرفتن است. از دعاي حضرت امام سجاد(عليه‌السلام) كه فرمود: «...وَ اَجرِ للناسِ علي يدي الخيرَ و لا تمْحقْهُ بالمنِّ وَهبْ لي معالي الاخلاقِ وَ اعْصِمْني مِنَ الفخرِ»؛[ صحيفه سجاديه، دعاي 20، ص 92.]خدايا بر دستم خير مردم را جاري فرما و آن را با منّت نهادن محو و بي اثر نفرما و اخلاق بلند را به من هبه فرما و مرا از گزند فخر فروشي و مباهات بي جا حفظ فرما، همين مطلب استنباط مي شود. 🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (120) 🔅🔅🔅 ✅ اصل پنجم. رسالت انديشمندانِ بسيج،گذشته از تعليمِ متونِ تأليف يافته از ره آورد عقل و نقل، تأمين آرامش دل و طمأنينه قلب سالكان نوپا است. مهم ترين عاملي كه سبب نا آرامي دل ها است، همانا هراس از تهاجم و پيروزي دشمن از يك سو و اندوه از انبوهِ تهديدهاي متخاصم از سوي ديگر است. ▪ براي رفع نگراني موجود در برخي افراد و دفع آن نسبت به بعض ديگر، بايد به دژي پناه برد كه دژبان آن خدايي است كه سراسر موجودهاي طبيعي و فرا طبيعي ستاد و سپاه اجرايي اويند؛ «كلمة لا إله إلاّ الله حصني فمن قالها دخل حصني و من دخل حصني اَمِنَ مِنْ عَذابي» [بحار الانوار، ج 49، ص 127.]، (و للّه جنود السموات والأرض) [سوره فتح، آيه 4.]، لذا خداشناسان راستين از غير خدا نمي هراسند، زيرا در تمام شئون زندگي كه خوف و رجا از مظاهر بارز آن است، موحّداند؛ (الذين يبلّغون رسالات اللّه و يَخشونه و لا يخشون أحداً إلاّ اللّه).[ سوره احزاب، آيه 39.]قرآن حكيم به منظور خوف زدايي حضرت موساي کليم(عليه‌السلام) از پيروزي ساحران و آل فرعون چنين پيامي دارد: (لا تخف إنّك أنتَ الأعلي) [سوره طه، آيه 68.]؛نترس تو برتر و بالاتري، و براي اندوه روبي حضرت ختمي مرتبت صلي الله عليه و آله و سلم از گفته هاي باطل ياوه گويان چنين حكمي دارد: (قَدْ نَعلمُ إنّه ليحزُنكَ الذي يقولون) [سوره انعام، آيه 33.]، (ولا يَحْزُنكَ قولهم إنّ العزّة للّه جميعاً هو السميع العليم).[ سوره يونس، آيه 65.] ▪ وقتي تمام عزّت و نفوذ ناپذيري و اقتدار در اختيار خداي سبحان باشد، مجالي براي هراس كاذب از دشمن و اندوه ناصواب از او نيست. آنچه بسيجيان عزيزِ متحصّنِ در حِصنِ توحيد را از ديگران ممتاز مي كند، همين تأمين الهي است. لذا نه از بيگانه امان نامه مي طلبند و نه نوشيدن كاسه زهر را به هم ديگر تعارف مي كنند، چون كأس لبريز ولايتمداري كاسه زهرآگين شكست را به كام ديگران مي ريزد و آنچه امام راحل(قدس‌سرّه) نوشيد، صبر تلخ بود كه ثمر شيرين داد و فروپاشي حزب بعث را دربرداشت و متلاشي شدن اشغالگرانِ مستكبر را به همراه دارد، زيرا آغاز و انجام بارگاه رفيع آفرينش حق است: (ما خلقنا السموات والأرض و ما بينهما إلاّ بالحقّ) [سوره احقاف، آيه 3.] و تهديد باطل و تحديد عاطل را راهي به نظام متقن حق نيست؛ مردم متديّن از غير خدا نمي هراسند و به غير او اميد ندارند. ▪ شجره طوباي انقلاب اسلامي به رهبري امام راحل«قده» ثمر شيرين پيروزي دفاع مقدّس و استقرار و استحكام نظام الهي، شاهد صدق و وفاداري مردان و زنان موحّدِ اين مرز و بوم است. 🔹 پروردگارا! جمهوري اسلامي، مقام معظم رهبري، دولت و ملّت و مملكت را حفظ فرما! امام راحل و شهدا را با اوليا محشور فرما! مسئولان به ويژه متصديان اين همايشِ باشكوه را نصرت فرما! جوادي آملي 14/3/1382 🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (121) 🔅🔅🔅 ◽️آنچه در اين پيام كوتاه ارائه مي شود، نكاتي است پيرامون دانش و عرفان كه عنايت به آنها براي پژوهشگران اين همايش بي اثر نيست. ✅يكم. راه عرفان واقعي از تمام مقاطع راه معرفت شناسي جداست و تحت هدايت و حمايت معرفت وحياني است كه سلطان علوم و ملكه معارف ممكن است؛ اما مطلب اول، يعني استقلال عرفان از همه مراحل دانش حصولي براي آن است كه معرفت حسّي و تجربي كه در علوم طبيعي كارآمد است و دانش خيالي و وهمي و عقلي كه در معرفت رياضي راه گشاست، و علم عقلي تجريدي بدون دخالت ترسيم، تصوير و كم و كيف طبيعي و رياضي كه در دانش حكمت و كلام، و نيز برتر از آنها در علم عرفان نظري و استدلالي معمول و موجّه اند، همگي از سنخ مفهوم، وجود ذهني و علم حصولي اند و مسئول آنها عقل نظري است كه با دستمايه معقولات اوّلي و ثانوي و با سرمايه مزجات مفاهيم ذهني، سوداگري حصولي دارد نه حضوري، و تجارت حمل اوّلي دارد نه حمل شايع، و كالاي منسوج او فقط جامه ذهن را تأمين مي كند و هرگز به عين صادر نمي شود تا كسوت آن را تضمين نمايد. ▪️چون تمام عناوين و مفاهيم ذهني، هرچند به حمل اوّلي هركدام مدّعي استقلال اند و مالك خويشتن محسوب مي گردند، ولي به حمل شايع صناعي كه كارآمدي علوم از آن او است، تحت استعمار ذهن اند و هيچ كدام صاحب هويّت خود نيستند و همگان از خويشتن مسلوب اند و هويّت همه آنها تحت حمايت صورت ذهني ياعنوان ديگراند، و آنچه درباره شريك الباري سروده شد: و ما بحمل اولٍ شريكُ حقٍّ عُدّ بحملٍ شائعٍ ممّا خَلَقَ [منظومه حكيم سبزواري(قدس‌سرّه).] ▪️درباره خود باري تعالي نيز صادق است؛ چه اين كه عنوان واقع، خارج، عين هركدام به حمل اوّلي خودشان اند، ولي به حمل شايع صناعي كه اثر علمي برابر آن است، همگي مفهوم ذهني و بي اثرند، و امّا مطلب دوم، يعني تحت حمايت بودن عرفان عملي نسبت به معرفت وحياني، براي آن است كه عرفان عملي اصلاً در قلمرو انديشه حصولي نيست، بلكه در منطقه انگيزه عملي است كه آغاز آن تجليه ساحت بدن به امتثال دستورهاي شريعت و آنگاه تخليه صحنه دل از اخلاق نكوهيده، و سپس تحليه جان به زيور كمال و جمال مطلوب، و بخش چهارم آن فنا، يعني عدم شهود چيزي از ما سوي الله است، مگر به نحو استهلاك ظهور آن در (نور السموات والأرض) [سوره نور، آيه 35.]، و اين بخش چهارم به مَحو(فناي افعال در فعل حق) و طمس (فناي اوصاف در وصف حق) و مَحق (فناي وجودات در وجود حق) توزيع مي شود، و چون فناي آثار در اثر حق، مندرج در فناي افعال است، آن را جداگانه ياد نكرده اند، گرچه برخي آن را باهم يادآور شده اند.[ منظومه حكيم سبزواري(قدس‌سرّه) و تعليقه حكيم آشتياني(قدس‌سرّه)، ص 710.] من هماندم كه وضو ساختم از چشمه عشق چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست ▪️بنابراين، عرفان در ساحت عزم، اراده، نيّت، محبّت، اخلاص و نظاير آن است كه هيچ كدام از صنف دانش نيستند، بلكه همگي از سنخ گرايش اند و مسئول همه اينها عقل عملي است كه «به عُبِدَ الرحمان و اكتسب الجنان».[ الكافي، ج 1، ص 11.]هنگامي كه عمل صالح كه حُسن فعلي است، با ايمان خالص كه بيانگر حُسن فاعلي است، منسجم باشد و سالك از مقطع (عَمِلَ صالحاً)،[ سوره بقره، آيه 62.] به مرحله صالحان بار يابد كه گوهر هويت او با صلاح و فلاح و نجاح آميخته و متّحد باشد، شهود عيني بهره او مي گردد كه اين رؤيت مبارك همان عرفان مطلوب است و براي آن مراتبي است كه به اشارت رفت و همگي از نوع مشاهده اسماي حسناي خدا تا اوج و قلّه معرفت كه نصيب اوحدي از عارفان واصل مي گردد. ▪️چنين علمي كه شهودي است نه حصولي، عيني است نه ذهني، مصداقي است و نه مفهومي، با ميزان وحي كه آن نيز شهود عيني است نه مفهوم حصولي تفسير، توزين و تصحيح مي شود، زيرا وحي انبيا و اولياي معصوم از هرگونه سهو، نسيان، خطاي حكمي و موضوعي محفوظ است،و در عرصه شهود و عين اليقين، به مثابه بديهي در ساحتِ علم حصولي است. چون خود انسانِ كامل معصوم كه به حقّ اليقين بار يافت، حق مدار و صدق محور است، لذا تمام مشهودها بايد بر مشهود حق و صدق انسان كامل معصوم عرضه شود تا در صورت عدم مخالفت با آن معتبر باشد. ▪️بنابراين، عرفان را كه يك گرايش عملي منتهي به بينش شهودي است، بايد تحت ولايت وحي توجيه نمود و بر آن اعتماد كرد و به آن استناد نمود و به سوي آن گرويد؛ هرچند ميزان ديگري براي ارزيابي في الجمله مشاهدات اهل معرفت مطرح است كه به آن اشارت مي رود. 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (122) 🔅🔅🔅 ◽آنچه در اين پيام كوتاه ارائه مي شود، نكاتي است پيرامون دانش و عرفان كه عنايت به آنها براي پژوهشگران اين همايش بي اثر نيست. ✅ دوم. هرچند عرفان از سنخ بينش شهودي است نه دانش حصولي، و مسئول متعهد آن عقل عملي است نه عقل نظري، ليكن از آن جهت كه هر دو قسم عقل، همانند دو بال بالنده مرغ باغ ملكوت اند و روح مجرّد بشر در تكامل خود، از هر دو شأن بهره مي برد، ره توشه عقل نظري كه دانش مفهومي است، خواه در حكمت نظري و خواه در حكمت عملي، هم در پيدايش شهود عرفاني سهم اعداد و امداد دارد و هم در توزين صحّت و سقم آن، بعد از زوال حالت مشاهده و بازگشت عارف به حال عادي. امّا مطلب اول، يعني كمك علم حصولي در پيدايش معرفت عيني براي آن است كه سالك قبل از هر چيز با ادلّه ذهني به مبدأ هستي آشنا و به اوصاف و افعال وي آگاه و به ضرورت وحي و نبوت مطّلع، و از دستورهاي فقهي و حقوقي او با خبر، و از پي آمد شيرين و تلخ تقوا و طغوا مستحضر، و بالاخره از بهشت و دوزخ وقوفي حاصل خواهد كرد، و با ترغيب و ترهيبي كه در اين قلمرو نصيب او مي گردد، به سير و سلوك صالحانه مي پردازد. ▪ روح سالك با چشم دل معاني امور ياد شده را مي بيند(نه مصاديق آن را) و با جوارح و جوانح عملي برابر آنها عمل مي كند، همانطوري كه يك صنعت گر با چشم مي بيند و با دست كار مي كند و چشم هيچ گونه كاري غير از ديدن مقدور او نيست، عقل نظري احكام را مي فهمد و عقل عملي آنها را امتثال مي نمايد و عقل نظري هيچ گونه كاري غير از فهميدن ميسور او نخواهد بود؛ مثلاً در فنّ اخلاق كه جهاد اوسط است و در صحنه نفس نبرد بين فضيلت اخلاقي و رذيلت آن است، عقل نظري در تأمين مطالب حكمت عملي سهم تعيين كننده دارد و جريان قبح تندروي شهوت و غضب را به خوبي مي فهمد و ضرورت تعديل آنها را ادراك مي نمايد، اما هيچ ادراكي از خود شهوت و غضب كه از سنخ گرايش اند نه دانش و از صنف كاراند نه علم ندارد. ▪ غرض آنكه دانش حصولي در رهبري مراكز تصميم گيري سهم امدادي دارد. وقتي سالك مقاطع ابتدايي و مياني صراط مستقيم را پيمود، رفته رفته به اوج شهود عروج مي نمايد، و اما مطلب دوم، يعني كمك دانش حصولي در توزين حق و باطل مشهود عرفاني، بعد از بازگشت عارف به حال عادي، براي آن است كه اگر در همان فضاي شهود، تطبيق مشهود عارف غير معصوم بر مشهود ولي معصوم مقدور يا لازم نبود و در صحنه عادي شك علمي پديد آمد كه آيا چنين مكشوفي در مثال متصل بود يا مثال منفصل و از هواجس نفساني و القاهاي شيطاني بود يا الهام هاي رحماني، آنگاه مي توان از اصول قطعي بيّن يا مُبيَّن حكمت و كلام استمداد نمود و در كفّه ميزانِ عقلِ نظري حق و باطل آن را روشن نمود؛ چه اينكه با موازين منطقي صدق و كذب قضاياي معقولِ حكمت و كلام را مي توان به دست آورد، به طوري كه اصول حكمت و كلام براي عرفان، به مثابه منطق براي حكمت و كلام باشد. بنابراين، ره آورد عقل نظري در دو مقطع آغاز و انجام مُعين و معاون نتيجه عقل عملي است. ▪ البته در اين جهت فرقي بين مستقلات عقلي محض و نقلي محض و ملفّق از عقلي و نقلي نيست، زيرا ادراك معقول صرف و منقول صرف و مُلفق از هر دو، به عهده عقل نظري است، چون فهميدن رسالت عاقله و فاهمه انسان است، خواه آن مفهوم معقول باشد و خواه منقول و خواه مُؤلَّف از آنها. ▪ اين تعاون متقابل نموداري از هماهنگي قرآن، برهان و عرفان است. هرچند مصطلح هر فنّي ويژه آن است؛ مثلاً تفكّر در فنّ برهان حركت از معلوم به مجهول و انتقال مجدد از مجهول به معلوم و نتيجه گيري است و در فنّ عرفان، عبارت از سير از باطل به حق است؛ تفكّر رفتن از باطل سوي حق به جزو اندر بديدن كل مطلق[گلشن راز شبستري.] 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (123) 🔅🔅🔅 ◽آنچه در اين پيام كوتاه ارائه مي شود، نكاتي است پيرامون دانش و عرفان كه عنايت به آنها براي پژوهشگران اين همايش بي اثر نيست. ✅ سوم. عرفان نظري سلطان علوم نظري، از قبيل تجربي، رياضي و تجريدي، حِكْمي و كلامي است. عرفان عملي ملكه فنون عملي اخلاق و سير و سلوك ارتياضي است؛ يعني آنچه جزء دانش رياضي است، تحت هدايت عرفان نظري ثمر بخش است، و گرنه تيغ تيز در كف بي كفايت زنگي خمار آلود است، و آنچه جزء گرايش رياضت است، تحت امامت عرفان عملي مثمر است، و گرنه تحجّر خشم آلود. ▪ تفاوت مهمّ اخلاق و عرفان عملي آن است كه محور اخلاق، تحصيل فضيلت انساني،مانند عدل، صدق، امانت، ايثار و احسان است و مدار عرفان عملي تحصيل شهود اسماي حسناي الهي و مظاهر آن از قبيل بهشت و دوزخ و فرشتگاني كه بر مستقيمانِ در توحيد فرود مي آيند؛ (الذين قالوا ربّنا اللّه ثمَّ استقاموا تتنزّل عليهم الملائكة) [سوره فصّلت، آيه 30.]؛ يعني عارف ملكات فاضله را داراست و در صدد ديدن مبدأ و منتهاي آنها است، ولي عابد يا زاهدِ متخلّق مي كوشد كه صاحب فضيلت شود يا فضيلت حاصل را حفظ كند و همين تمايز اساسي باعث تفكيك ميدان جهاد و ساحت نبرد اخلاق و عرفان شد، زيرا فنّ اخلاق كه پايين تر از فنّ عرفان عملي است، صحنه رويارويي عقل عملي اَمّارِ به حُسْن، عدل و امانت، و نفس امّار به سوء، ظلم و خيانت است، و اين همان جهاد مياني و اوسط است، ولي فنّ عرفان عملي ساحت نبرد توانفرساي قلّه عقل عملي و عقل نظري است، زيرا عقل نظري در صدد دانش حصولي است و عقل عملي در تلاش براي بينش حضوري است؛ يكي مي خواهد به همان ره آورد ذهني بسنده كند، و ديگري مي خروشد تا «از علم به عين آيد و از گوش به آغوش». ▪ چون كارگاه عقل نظري حكيم و متكلّم با وجود ظلّي، مفهوم ذهني و دانش حصولي تأمين مي شود، توان همراهي يا هماوردي عقل عملي عارف كه بارگاه رفيع او با وجود عيني، مصداق خارجي و بينش حضوري، چون بنيان مرصوص بنا شد ندارد؛ يكي پاي چوبين دارد: پاي استدلاليان چوبين بود پاي چوبين سخت بي تمكين بود [مثنوي معنوي، دفتر اول، بيت 2128.] ▪ و ديگري بر براق سپهر پيما سوار است و به راكب اسب چوبين مي گويد: اسب چوبين برتراشيدي كه اينست اسب من گر نه چوبين است اسبت خواجه يك منزل بتاز [ديوان شمس تبريزي.] ▪ يكي شمشير چوبين دارد، چون شيداي مفهوم ذهني است كه از حوزه ذهن او بيرون نخواهد بود؛ عشقي كه بر انسان بود شمشير چوبين آن بود آن عشق با رحمان شود چون آخر آيد ابتلاء [ديوان شمس تبريزي.] ▪ و ديگري وارث سيف علوي است كه با بينش وراثت نه با دانش دراست بدست آورد؛ ديدم سحر آن شاه را بر شاهراه هل اتي در خواب غفلت بي خبر، زو بو علي و بو علا بي ذوق آن جاني كه او، در ماجرا و گفت وگو هر لحظه گرمي مي كند، با بو العلي و بو العلا [ديوان شمس تبريزي.] ▪ در چنان همراهي نابرابر و چنين هماوردي ناموزون، عقب افتاده و مهزوم را چاره اي جز اين نيست كه استغاثه نمايد و از مبدأ فيض داد خواهي كند تا او را از بُرهان برهاند و به عرفان برساند؛ عشق ز زنجير خويش، جست و خرد را گرفت عقل زدستانِ عشق، ناله كنان داد داد [ديوان شمس تبريزي.] 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom 👇👇👇
برشی از کتاب (124) 🔅🔅🔅 📌 رسالت زنان در تضمين اَمْنيّت و وظيفه آنان در تعديل بحران هاي احتمالي مملكت (1) ▪ تشخيص آن رسالت و تبيين اين وظيفه، بدون انسان شناسي ميسور نيست و بهترين راه معرفتِ ساختارِ بشرْ كه در هندسه آن بين زن و مرد امتيازي نيست، هرچند تمايزي هست، بررسي پيام انسان آفرين، يعني خداي سبحان است و صراط مستقيم در تحقيق چنين شناخت، همانا جمع بين برهان عقلي و دليل نقلي براي كشف رهنمود آفريدگار انسان و جهان و پروردگار پيوند بين اين دو است، زيرا ظهور هر كدام از اين دو، يعني انسان كه جهان كوچك است و جهان كه انسان بزرگ است، به وسيله تجلّي خداوند در چهره اسمي از اسماي حسناي الهي است، و جلوه پيوند بين اين دو، يعني كيفيّت ارتباط بشر با جهان و نحوه تعادلِ جهان با انسان، عصاره نكاحِ برخي از اسماي جمال با بعضي از اسماي جلال است، لذا بنيانِ مرصوصِ چنان مَعْرفتِ برين و جامع، محصولِ تناكحِ عقل و نقل خواهد بود؛ يعني معرفت شناس بايد با دو جناحِ داده هاي الهي از درون كه عقل فطري نام دارد و يافته هاي نقلي از بيرون كه قرآن و عترت ناميده مي شوند، در سپهر تحقيق پرواز كند تا در حدّ توان خود به حجّت ديني بار يابد و طبق آن، برنامه حياتبخش را تدوين و برابر همان برنامه عمل نمايد. ادامه دارد... 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (125) 🔅🔅🔅 📌 رسالت زنان در تضمين اَمْنيّت و وظيفه آنان در تعديل بحران هاي احتمالي مملكت (2) ✅ اصل يكم. آفرينش موجودِ امكاني وقتي كامل و زيبا است كه هدفمند باشد اوّلاً، به ابزار مناسبِ با آن مقصد مجهز باشد ثانياً، و به صراط مستقيم بين خود و مقصود آگاه باشد ثالثاً، و تمام اين ويژگي هاي سه گانه در آيه (رَبُّنا الذي اَعْطي كل شي ء خَلْقَه ثم هَدي) [سوره طه، آيه 50.]تعبيه شده است، و انسان در بين همه موجودهاي امكاني به نحو كمال داراي جلال ساختاري و جمال هنرمندي خداست. لذا در آيه (لقد خلقنا الانسان في اَحْسَن تقويم) [سوره تين، آيه 4.]به جلالتمداري وي اشاره شد، و در اين جامعيّت بين زن و مرد هيچ تفاوت نوعي يافت نمي شود و تمايز صنفي اين دو از هم مانع اشتراك آنان در تطوّرات شگفت انگيز طبيعي و تمثّلات اعجازآميز فراطبيعي كه آيه (...ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارك الله اَحْسَنُ الخالقين) [سوره مؤمنون، آيه 14.]عهده دار هر دو بخش آن است، نخواهد بود، و حجاب تماثل نوعي اين دو صنف در بهره برداري از نفْخه رَحْمان كه از كوي (نَفَخْتُ فيه من روحي) [سوره حجر، آيه 29.]مي ورزد، نمي باشد. ▪ بر هر دو صنف لازم است كه گوهر اصيل خويش را بهتر شناسند و از آن كاملاً پاسداري نمايند و جام خلقت و جامه آفرينش را منكوس و معكوس ننمايند و قِشر را لُبّ نپندارند؛ اي حبيب الله نهان در خار تن گنج ربّاني نهان در مار تن نيست صورتْ چشم را نيكو بمال تا ببيني شعشه نور جلال [مثنوي معنوي، دفتر ششم، بيت 4588.] اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (126) 🔅🔅🔅 📌 رسالت زنان در تضمين اَمْنيّت و وظيفه آنان در تعديل بحران هاي احتمالي مملكت (3) ✅ اصل دوم. حقيقت انسانِ صالحِ سالك كه صبغه خلافت الهي را به همراه دارد، همانند قرآن كريم تجلّي ويژه خداست كه منزّه از تجافي و تهي شدن جايگاه آغازين نزول فيض مي باشد. چنين تجلّي خاص، به معناي آويختن حَبْل هويّت انسان از آسمان غيب به زمين شهادت است، و چون اين طنابِ قرآن گونه آويخته شد، نه انداخته، بنابراين يك طرف هستي بشر، فراطبيعي و غيبي است و طرف ديگر آن طبيعي و مشهود است و انسان كامل مي تواند جامع غيب و شهادت گردد و در صِحابت قرآن و عترت و اعتصام به اين دو حَبْل ناگسستني خدا از گزند نقصْ و آسيبِ عيب برهد، و به ثمر شيرين شجر شرف و شرع برسد. چنين موهبتي بهره آسمان يا زمين نشد؛ تاج كرّمنا است بر فرق سرت طوق اعطيناك آويز بَرَت جوهر است انسان و چرخ او را عَرَض جمله فرع و سايه اند و تو غَرَض [مثنوي معنوي، دفتر پنجم، ابيات 3574 ـ 3575.] ▪ و اگر از تَدَلّي به خدا و تولّي اولياي الهي ناكام شد و سهمي غير از خاكدان تن و آغِل بدن نداشت، آنگاه نه تنها فراتر از سپهر نيست، بلكه فروتر از زمين هم خواهد بود؛ (ولاتَمْشِ في الارضِ مَرَحاً انّك لَنْ تَخْرِقَ الارضَ ولَنْ تَبْلُغَ الجِبالَ طولاً).[ سوره اسراء، آيه 37.] 🔅🔅🔅 💻برای ترویج و تبلیغ آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (127) 🔅🔅🔅 📌 رسالت زنان در تضمين اَمْنيّت و وظيفه آنان در تعديل بحران هاي احتمالي مملكت (4) ✅ اصل سوم. گوهر ناب و كالاي گرانبهاي هويّتِ انساني، بيش از هرچيز در معرض تهاجم غارتگران بين المللي و شبيخون رهزنان جهاني است، و زن از جهتي بيش از مرد، در تنگناي محاصره آدم ربايان چندچهره است؛ چه اينكه از جهتي مرد بيش از زن آفت پذير بوده و كژراهه مي رود، چون وظايف ديني به مقدار خطر توزيع مي شود، رسالت زن به منظور مهار بحران و تضمين امنيّت خود و ديگران خطير بوده و اهتمام ويژه مي طلبد، تاكارشناسانه زمينه بهداشت و پيشگيري آسيب سياسي و اجتماعي فراهم گردد و نوبت به درمان بيماري اخلاقي و فرهنگي نرسد، به طوري كه هماره دَفع بحران قبل از رفع آن حاصل شود و چنين حال محمودي را اِعْداد مي نامند كه قرآن حكيم مبتكر آن است و دراين باره فرموده است: (واَعِدّوا لَهُم ما استطعتم من قوّةٍ ومِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبونَ به عدوّاللّهِ وعَدُوّكم وآخرين مِنْ دُونِهم لاتَعْلَمونَهُمُ الله يَعْلَمهم وما تُنْقِوا مِنْ شي ءٍ في سبيل الله يُوَفَّ اِلَيْكم واَنْتُم لاتُظْلَمون).[ سوره انفال، آيه 60.] ▪ رهنمود آيه مزبورْ معارف وافري است كه به برخي از آن ها اشاره مي شود: ⬅ 1. دعوت امّت اسلامي به آمادگي كامل؛ لازم چنين اعداد و استعدادي بيداري قبلي و هشياري پيشين است، زيرا ملّتِ به خوابِ سياسي فرو رفته و نيز جامعه غفلت زده، نه از توطئه گري بحران آفرينان آگاهند، و نه از رمز رهايي از آن باخبرند. تنها مردم بيدار و هشيارند كه هم مي فهمند و هم صلاحيت بحران زدايي را دارند. ⬅ 2. مقصود از قوّت تنها توان نظامي نيست؛ چه اينكه از حضرت امام جعفر صادق(عليه‌السلام) سؤال شد، منظور از «قوّت» در آيه (خذوا ما آتيناكم بقوّةٍ) [سوره بقره، آيه 63.]، خصوص نيروي بدن ها است يا اعمّ از آن و نيروي دل ها است. آن حضرت(عليه‌السلام) در پاسخ فرمود: «فيهما جميعاً» [بحارالأنوار، ج67، ص178.]؛ يعني هم توان نظامي و نيروي مادي لازم است و هم توان فرهنگي و نيروي معنوي، چون دشمنِ ستم پيشه گاهي با انديشه و زماني با تيشه به ريشه دين حمله مي كند. البته مراد از توان معنوي صرف دانش و آگاهي نيست، بلكه گذشته از خردورزي و جزم علمي، ايمان مداري و عزم عملي كه در قلمرو عقل عملي است، لازم خواهد بود. ⬅ 3. دشمنِ مهاجم گاهي مستقيماً با اهانت به مكتبِ خدا و افيون دانستن قرآن و افسون پنداشتن عترت و افسانه خواندن معارف ديني و اعلام زوال تاريخ مصرف اسلام به حريم اعتقاد و حَرَم وحي حمله مي كند و زماني مستقيماً با اغراضِ مشئومِ استعمار، استثمار، استعباد، استبداد و بالاخره استحمار مي تازد، و در هر حال بحران پديد مي آورد و با شعار مشخص از هوا و زمين و دريا فتنه را آغاز مي نمايد و مدار عداوت خود را بي پرده بازگو مي كند، ولي گاهي دشمني خويش را مستور نموده، مرموزانه و مزدورانه و مُزَوّرانه، هم به مكتب الهي مي تازد و هم به مردم اسلام مدار حمله مي نمايد، به طوري كه نه معارف اعتقادي از گزند او در امان است و نه منافع ملّي و مصالح مردمي از آسيب وي مصون و به نحو عادي قابل شناسايي هم نيست و فقط خداوند از نهاد و نهانشان آگاه، البته طولي نمي كشد كه اسرار مكتوم و مكنونِ سياست مشئوم آنها مشهود خواهد شد؛ چه اين كه در قرآن كريم چنين آمده است: (اَمْ حَسِبَ الّذينَ في قُلَوبهم مرضٌ ان لن يخرج الله اَضْغانهم).[ سوره محمد، آيه 29.] 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (128) 🔅🔅🔅 📌 رسالت زنان در تضمين اَمْنيّت و وظيفه آنان در تعديل بحران هاي احتمالي مملكت (5) ▪ 4. هرگونه هزينه اي كه در تحصيل توان فرهنگي و تأمين نيروي نظامي و نيز در به كارگيري آن جهت پيشگيري بحران يا درمان و برطرف كردن آشوبِ پديده تحمّل شود، خداوند آن را ترميم مي نمايد و جبران خواهد كرد و هيچ گونه ستمي در كار نيست و هيچ كس درباره كار ديني مورد ظلم واقع نمي شود، زيرا مهم ترين حَكَم و داور خداي عادل است. ▪ تمام پيام هاي اين گونه از آيات قرآن كريم كه رهنمود دفاع از كيان دين و حريم عقيده و حَرَم وحي و منطقه اسلامي را به همراه دارد، متوجّه همه مسلمانان جهان، اعم از زن و مرد است، زيرا دفاع غير از جهاد ابتدايي است و آنچه به عنوان مهم ترين رخداد تاريخي قرن بيستم ميلادي و چهاردهم هجري به رهبري امام راحل(قدس‌سرّه) در ايران اسلامي ثبت شد، همانا دفاع مردان و زنان از قلمرو دين و مهار بحرانِ محلّي، منطقه اي و بين المللي بود، چون تهاجم بيگانه مُثلّثِ مشئومي بود كه هم رژيم محلّي را به استبداد و هم رژيم منطقه اي را به همخواني مستبدان و هم رژيم بين المللي را به استثمار و استعباد فرامي خواند و پاسخ اين فراخوان گسترده و هماهنگ،بدون حضور همه جانبه زنان مسئول و متعهد ممكن نبود و نيست، زيرا اطلاع زنان از روش ها و منش هاي هم صنفان خود آسان تر، و حمايت و هدايت آنان نسبت به آسيب ديدگان صنف خويش موثّرتر است. 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (129) 🔅🔅🔅 📌 رسالت زنان در تضمين اَمْنيّت و وظيفه آنان در تعديل بحران هاي احتمالي مملكت (6 پایان) ✅ اصل چهارم. چون صراط مستقيم ويژگي دارد كه شناخت آن از تشخيص موي باريك دقيق تر و پيمودن آن از رفتن بر لبه شمشير تيز دشوارتر است، هرچند با مُراجعَت به سلطان علوم و ملكه معارف، يعني وحي الهي، معرفت آن ميسور و با مراقبت و مُحاسَبَتِ نفسْ طي كردن آن مقدور مي شود، گروهي كه از رجوع به منابعِ وَحياني ناكام و از رقيب و حسيب خود بودن محروم اند، به دام افراط و تور تفريط افتاده، كژراهه مي روند. ▪ آنچه در جاهليتِ كهن رخ داده بود كه در آن دختر زنده به گور مي رفت و زن از بسياري از حقوق الهي و انساني خود بي بهره بود، تفريط درباره زن بود و آنچه از جاهليتِ مُدِرن پديد آمد كه در آن تفكّر فمينيسم رواج دارد، افراط درباره آن است؛ چه اينكه اصل تفكر اومانيسم نارواست، زيرا هرگونه حقّي كه براي شخصيّت حقيقي يا حقوقي صنف يا نوع انسان ثابت مي شود، بايد در مدار هويّت عيني و هستي خارجي او بيرون نباشد، چون حق تابع ذي حق است، اگر ذي حق موجودِ محدودِ نيازمند بود، حق او بايد در محور هستي او بگردد و فراتر از آن نباشد. ▪ انسان، اعم از مرد و زن، موجودي است آفريده خداوند و كاملاً تحت تدبير ربوبي او اداره مي شود و بايد در مدار حقّي كه خداي سبحان تحديد كرده و متجاوز از آن را تهديد نموده و حافظ و نگهبان او را تحبيب و ترغيب و طاغي و باغي نسبت به آن را ترهيب و تخويف كرده است، طواف نمايد، و از كعبه حق مداري به بتكده اومانيسمي يا فمينيسمي منحرف نشده و كژراهه نرود. تفكّر فمينيسمي در حدّ خود بحران هويّت را به همراه دارد كه ابطال آن در گرو انسان شناسي كامل در ظلّ جهان بيني توحيدي است. ▪ خواهران بزرگوار آگاهند كه بحران تنها خياباني يا بياباني نيست، بلكه گاهي در متن كتاب هاي رسمي ظهور نموده و زماني در مجلّات يا روزنامه ها بروز مي كند و شبهه علمي را در كنار شهوت عملي تزريق مي نمايد؛ ▪ بنابراين بر همگان لازم است كه فساد فرهنگي را همراه با آشوب كوي و برزن بررسي نمايند و بهداشت چنان دسيسه و درمان چنين فتنه اي را با بَنان و بَيان و با قلم و قدم و با سِلاح و صلاح، و بالاخره با هر وسيله اي به عهده گيرند، زيرا رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «مَنْ رَدَّ عَنْ قومٍ مِنَ المسلمينَ عاديةَ ماءٍ او نارٍ وَجَبَتْ له الجنّةُ» [الكافي، ج 2، ص 164.]؛ هر كس جلوي تعدّي آب و طغيان آتش را بگيرد و نگذارد مسلماني در معرض سيل و مانند آن قرار گيرد يا مسلماني را از سوخت و سوز برهاند و مانع نفوذ آتش شود، بهشت براي وي واجب و ثابت است. ▪ اين نكته نيز روشن است كه گرايش هاي لائيكي، منش هاي سُوءِاخلاقي، روش هاي ناپسند و نارواي اجتماعي، بيش از تعدّي آب و تجاوز آتش خسارت بار است و در اين مسئوليتِ دفاعي و صيانتي هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست، زيرا جريان دفاع از حوزه اسلامي و حراستِ از عفاف و پاكدامني و حمايت از تماميّت ارضي و نظاير آن، از مهمّ ترين امور جمعي محسوب مي شود كه در آن رهبران الهي حضور تام داشته و اِشراف كامل دارند و در چنين موقعيّت حسّاسي، هيچ مؤمن راستين، اعم از زن و مرد، صحنه را رها نمي كند و رفاه زودگذر را بر شكوه پايدار ترجيح نمي دهد. ▪ پيام قرآن حكيم در اين باره تعيين كننده وظيفه رسمي است: (إنّما المؤمنون الذين آمنوا بالله ورسوله وإذا كانوا معه علي امرٍ جامعٍ لم يذهبوا حتّي يستئذنوه... ) [سوره نور، آيه 62.]؛ مؤمنان راستين گروهي اند كه به خداوند و رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم او ايمان آورده اند و هنگامي كه با آن حضرت صلي الله عليه و آله و سلم در امر جامع و كار اجتماعي كه بارزترين مصداق آن دفاع از ميهن اسلامي است باشند، هرگز بدون اذن و(بدون عذر معقول و مقبول) صحنه را رها نمي نمايند. 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (130) 🔅🔅🔅 بسم الله الرحمن الرحيم و ايّاه نستعين با تحيّت و دعا 🔹مرقوم شريف[اين مطالب پاسخ استاد به نامه يكي از ارادتمندان خود ايشان است.]كه حاوي برخي از سؤال هاي فقهي و بعضي از پرسش هاي اجتماعي و خانوادگي بود، دريافت شد. عنايت به پاره اي از معارف الهي در باره انسان و دين، پاسخ درخواست هاي مكتوب را تأمين مي كند: ✅1. حقوق فراواني كه براي انسان ثابت است، مانند استقلال، آزادي و ...، مرهون كرامت هويّت او است؛ (لقد كرّمنا بني آدم ... ).[ سوره اسراء، آيه 70.] ✅2. كرامت انسان در گِرو خلافت او است كه جانشين خالق خود در زمين است؛ (انّي جاعل في الأرض خليفةً).[ سوره بقره، آيه 30.] ✅3. خلافت انسان كه منشأ كرامت او است، تكاليف زيادي را به همراه دارد كه بازگشت همه آنها به تحليل ژرفاي خلافت است، زيرا خليفه آن است كه قانون مُسْتَخلف عنه، يعني خداي سبحان را اجرا كند، نه آنكه در حاشيه اَمن مائده خلافت بنشيند و از مأدُبه آن خوانِ الهي طعام كرامت برگيرد و در موقع عمل بر محورِ (اَفَرأيتَ مَنِ اتّخذ اِلهَه هَواه) [سوره جاثيه، آيه 23.]حركت كند. ❇️صلاحِ انسان كه از كرانه هاي نامعلوم نيستي تا به اقليم هستي اين همه راه آمد و آنچه در پيش دارد، مراحلي بيش از آن است كه پشت سر گذاشت؛ (انّك كادحٌ إلي ربّك كدحاً فملاقيه) [سوره انشقاق، آيه 6.]، براي او مستور است: (عسي اَن تُحبّوا شيئاً و هو شرّ لكم ... ) [سوره بقره، آيه 216.]؛ (لا تَدْرونَ اَيّهم اَقرب لكُم نفعاً)،[ سوره نساء، آيه 11.]لذا ممكن است طَلاحي را فَلاح، طَغْوايي را تَقوي و بالاخره سَرابي را سَرِآب بپندارد و وَهْنِ واقعي را عِزّت تلقي كند. بنابراين، بهترين راه عزيز شدن امتثال دستور خداي عزيز حكيم است. (مَن كان يُريد العزّة فلله العزّة جميعاً... ) [سوره فاطر، آيه 10.] 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
برشی از کتاب (131) 🔅🔅🔅 ✅ 5.اصالت انسان را حياتِ متألّهانه وي تأمين مي نمايد كه در انديشه صائب و انگيزه صالح او تبلور دارد. هرگز فرهنگِ عرفي برخاسته از خواسته هاي غيروَحياني، توان ارزيابي عزّت و ذلّت جامعه بشري را ندارد. متفكّرانِ آزادانديش، هرچند مسلمان نباشند، به مكتب پيروان هر ديني حرمت مي نهند. وقتي در كاخ كرملين رئيس جمهور اتّحاد جماهير سوسياليستي شوروي سابق، جناب «ميخائيل گورباچف» به منظور دست دادن به خانمي كه هيئت اعزامي از طرف امام خميني(قدس‌سرّه) را همراهي مي كرد، دستش را جلو آورد، آن خانم در كمال اقتدار ديني كه بيانگر صلابت اسلام و حصين بودن بنيانِ مرصوصِ قرآن و عترت است، امتناع نمود، ترجمان محضر راز اين نپذيرفتن را ممنوع بودن مصافحه با نامحرم در اسلام اعلام كرد، جناب گورباچف گفت: «من به مكتب شما احترام مي گذارم». ✅ 6. آنچه از صدر و ساقه مكتوب برمي آيد اين است كه بحمدالله شخصيّت ارجمند ديني، عناصر محوري خانواده ها را تشكيل مي دهند، چنين افرادي آگاه اند كه دلمايه هر بَيْتِ مَنيعي مهر، و جانمايه آن رَحمَت است؛ پيام خداي سبحان در تنظيم خانواده اين است: (خَلَقَ لكم من أنفسكم أزواجاً لتَسكُنوا إليها و جَعَلَ بَينَكم مودّةً و رَحْمةً).[ سوره روم، آيه 21.] ▪ هويّت زن از سنخ مرد است اولاً، تأمين سكينت، طمأنينه و آرامش به عهده زن است، هر چند تأمين مسكن(به معناي خانه) به عهده مرد است ثانياً، عاملِ اِتْقان، استحكام و صيانتِ از فروپاشي نظامِ محبوب و مطلوبِ خانواده مرهونِ دو اصل قلبي و مشترك بين زن و مرد است؛ دوستي عاقلانه، گذشت عاطفي و معقول ثالثاً. بنابراين، «ضَرْبُ الحَبيبِ زَبيبْ».[ ضرب المثل عربي است به اين معنا: درشتي و تنبيه دوست همانند كشمش شيرين است.]خواهد و هرگز واهمه دگرانديش، خاطره تلخ اختلاف را در قلمرو صفا و وفاي خانوادگي راه نخواهد داد، 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 🔰 خدا، هرگز بنده خود را رها نمی کند 💠 خیلی این حرف بلند است، که خدا هرگز بنده اش را رها نمی کند؛ هیچ وقت! هیچ ممکن نیست کسی بگوید (یا الله) و خدا به او جواب ندهد؛ حالا به احد انحاء جواب می دهد. و آن استدلال خود زکریا (سلام الله علیه) است؛ عرض کرد: پروردگارا! من که پیر شدم، سنّم کم نیست؛ (ربّ انّی وهن العظم منّی و اشتعل الرّاس شیباً)، پیر شدم، عمر زیادی را گذراندم؛ این را برای آن نگفته که من بچه می خواهم، الآن پیر هستم؛ آن در جمله های دیگر است‌. من پیر شدم، امّا در تمام این مدت (و لم اکن بدعائک ربّ شقیّاً)؛ یعنی تا کنون اینطور نبود که من بگویم خدا، جواب ندهی!! الآن که سنّم هم پیر شده است؛ اصلاً هیچ سابقه ندارد. خیلی این حرف بلند است؛ (ربّ انّی وهن العظم منّی و اشتعل الرّاس شیباً و لم اکن بدعائک ربّ شقیّاً)* ؛ نه اینکه پیر شدم، بچه‌دار شدن سخت است، آن جریان فرزند داری که می گوید سخت است و اینها، می گوید: (و امراتی عاقر)* ، آن حرف دیگر است؛ امّا در این زمینه دیگر نگفت فرزند داری برای من سخت است، این از آن نیست؛ امّا تا کنون نشد که من بگویم (خدا)، تو بگویی چه کسی است؟!! هیچ وقت نشد من بگویم (خدا)، تو جواب ندهی، (و لم اکن بدعائک ربّ شقیّاً)؛ این حرف خیلی بلند است!! ------------------------------------------------ 📌 سوره مریم / آیه ۴ 📌 سوره آل عمران / آیه ۴۰ 📋 درس خارج فقه 📆 قم ؛ ۱۴۰۰/۰۹/۰۷ 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔰چگونه خدا دوست ما می شود؟ 🔹ذات اقدس اله در سوره مبارکه آل عمران این راه را فراسوی ما گذاشت فرمود: ☑️اولاً باید بکوشید که " محب خدا " باشید، ☑️بعد هم به دنبال حبیب حرکت کنید تا از مرحله محب بودن به مرحله محبوب بودن منتقل بشوید که خدا دوست شما بشود شما دوست خدا هستید. 🔹خب همه نیازهای شما را خدا بر طرف میکند؛ یقیناً به او علاقمند هستید 🔹اما خدا دوست شماست؛ چه جور می شود خدا دوست شما باشد؟ تا انسان صبغه و رنگ الهی پیدا نکند آن خاکستری بودن خاکی خود را رها نکند فرشته خوی نشود، متخلق به اخلاق الهی نشود، اسمی از اسمای الهی نشود شانی از شئون الهی نشود که "محبوب خدا " نیست . 🌅این دعای نورانی سحر را تمام سحرها بخوانید ☑️منتها نه به قصد ورود این در حدود بیست و چهار _ پنج جمله است ☑️در قنوت های نماز شب تان بخوانید حالا که نماز شب میخوانید در قنوت بخوانید غیر قنوت بخوانید از بهاء شروع بکنید، اللهم اني اسالك من بهائک با بهاء و کل بھائک بھیء؛ تا به این قسمت: اللهم انى اسالك بما انت فيه من الشان و الجبروت و اسالک بكل شان وحده هر شب بخوانید تا بشوید شانی از شئون الهی وقتی آنجا شدید محبوب خدا میشوید . ☑️خدا که به آسمان علاقه ندارد بساط آسمان را به هم می زند؛ ☑️به ماه و آفتاب که خدا علاقه ندارد روزی بساط ماه و آفتاب را جمع میکند؛ اذا الشمس كورت . و اذا النجوم انكدرت همه این اجرام نیر و روشن را یک وقتی تیره و تار میکند ☑️خدا به اینها که علاقه ندارد اما به شان خود علاقه دارد اگر کسی شان خدا شد واقعاً آیت حق شد محبوب خداست. 🔅وجود مبارک امیر المومنین (سلام الله علیه که فرمود: ما لله آیه اکبر منی از من آیه و علامت و نشانه ای بزرگتر نیست؛ در زیارت این امام همام که این زیارت را هم هر روز _ ان شاء الله _ شما بخوانید بیش از دو _ سه دقیقه وقت ندارد؛ این زیارت امین الله است اما در حقیقت دعاست اکثری اش دعاست؛ "فاجعل نفسی راضیه بقضائک محبه لاولیائک محبوبه فی ارضک و سمائک " 🔹خدایا! طرزی نسبت به من رفتار کن که همه ملائکه به من علاقمند باشند؛ خُب این چه مقامی است؟! 📚تفسير موضوعی قرآن کریم17 قم ؛ ۱۳۷۶/۱۱/۱۶ 🎇 صفحه قرآنی رحیق گنجینه آموزه‌های الهی @rahighemakhtoom