5️⃣
🔘 سلام خدا بر لعنت گوی دشمنان اهل بیت(ع)
🔻 رسول خدا(ص) فرمودند:
«كسى که از يارى ما - اهل بيت - عاجز و ناتوان شد و در نهان و خلوت هاى خويش به #لعن_دشمنان ما پرداخت، صداى او را خدا، به همه فرشتگان- از زمين تا عرش الهى- می رساند.
▪️ و هر زمان كه اين مرد، دشمنان ما را لعن خاصى کند، (فرشتگان)، او را #يارى و مساعدت می كنند و به لعن هر کس مشغول است (آنان نيز) لعنش می كنند!
▪️ آنگاه به ستایش اين (مرد الهى) می پردازند و می گویند: بار الها! بر اين بنده خود، #صلوات (و #سلام) بفرست! بندهاى كه؛ آنچه در امكانش بود (در راه تو) بخشيد و اگر بيش از آن، توانایی داشت، انجام مي داد.
▪️ در اين هنگام از جانب خداى عزّ و جلّ ندایی فرا می رسد كه:
به حقيقت دعاى شما را دوست داشتم و ندايتان را شنيدم و بر روح او صلوات (و سلام) فرستادم و او را نزد خودم از اخيار و #برگزيدگان و پاكيزگان قرار دادم.»
📚 تفسير فاتحة الكتاب از امام حسن عسكرى(ع), تهران، کعبه، صص 48- 49.
#ثواب_لعن
#دشمنان_امام_حسین_ع
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
6️⃣
🔘 پرندگان لعنت گو
🔻داوود بن فرقد نقل می کند:
در خانه امام صادق (ع) نشسته بودم که چشمم به كبوتر (حمام) افتاد كه مشغول خواندن بود و زياد مى خواند، امام (ع) به من نگاه نموده و فرمودند: «اى داود مى دانى اين حيوان چه مى گويد؟»
▪️ عرض كردم: «خير فدايت شوم.»
حضرت فرمودند: «قاتلان حسين بن على (ع) را #لعنت مى كند. از اين حيوان تهيه كنيد و در منازلتان نگهدارى كنيد.»
📚 ابن قولويه، «كامل الزيارات»، ترجمه ذهنى تهرانى، ص 316.
#ثواب_لعن
#دشمنان_امام_حسین_ع
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
moztar.mp3
زمان:
حجم:
5.05M
🔘 مضطر
▫️ دیر شده آمدنت، بگو کی میآیی
پیر شده سینهزنت، بگو کی میآیی...
#صاحب_عزا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
7️⃣
🔘 نجات کشتی نوح(ع) با لعن دشمنان امام حسین(ع)
🔻 پس از آنکه فرمان #عذاب بر قوم حضرت نوح(ع) نازل شد و همه پرندگان و چرندگان و مؤمنان بر کشتی نوح(ع) سوار شدند، از آسمان و زمین آب فوران کرد.
▪️ وزش باد شدید نیز وحشت و اضطراب مردم را دو چندان کرده است. کشتی بر امواج پر تلاطم آب سرگردان شد. مدتی در راه بود که ناگهان از حرکت ایستاد.
▪️ نوح نبی(ع)، مضطرب و نگران با خود می گفت: «خدایا! چه شده است؛ چرا کشتی حرکت نمی کند؟»
ناگهان ندا آمد: «ای نبی الله! این جا، سرزمینی است که فرزند زاده ی خاتم الانبیا (ص) و پسر اشرف اولیا کشته می شود.»
▪️ نوح پرسید: «قاتل او کیست؟»
ندا آمد: «قاتل او، #ملعون آسمان ها و زمین است.»
▪️ نوح نبی(ع) چهار بار قاتلان آن حضرت را #لعن کرد تا سرانجام کشتی به راه افتاد و از غرق شدن #نجات پیدا کرد.
📚 علامه مجلسی، بحارالانوار، ج10، ص 158.
#ثواب_لعن
#دشمنان_امام_حسین_ع
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
1️⃣
🔘 مادران کربلا: مادر #عمرو_بن_جناده
🔷 مادر شهید
▪️ او با پسر و همسرش با کاروان امام حسین(ع) همراه شد. همسر او در کارزار #عاشورا به #شهادت رسید و پسر او نیز، با تشویق مادر راهی میدان شد.
▪️ مادر عمرو، پس از شهادت پسرش عمرو یکی از خیمه ها را برداشت و با آن دو نفر از اشرار قوم حرامیان را به دوزخ فرستاد و رجز خواند:
من پیرزنی ضعیف هستم که قدم خمیده و پیکرم لاغر و پوسیده شده؛ ولی ای گروه کافران! در یاری فرزندان عزیز حضرت فاطمه عزتمند، ضربه سختی به شما می زنم.
▪️ امام حسین (ع) پس از این، او را به خیام بازگرداند و در حق او دعا خیر فرمود.
▪️ او پس از شهادت امام حسین (ع) همراه با باقی زنان و کودکان، به دست گرگ صفتان #اسیر شد.
🔷 آخرین لحظات شهید
▪️ کلاه خودش برای سرش بزرگ بود. کسی فکر نمی کرد نوجوان یازده ساله ای به میدان برود. ولی امکانات همین بود.
▪️ گرمی دستهای حسین بن علی (ع) را هنوز بر شانه اش احساس می کرد. نیزه را به دست گرفت و از زیر کلاه خود لشکریان را از نظر گذراند. در دلش «یا علی (ع)» گفت و رجز خواند:
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر...
امیر من حسین است و چه خوب امیری است.
▪️ سرور دل رسول بشیر نذیر است. پدر او علی مرتضی (ع) و مادرش فاطمه ی زهرا (س) است.
آیا چون او همانندی می شناسید؟ او نوری دارد، درخشنده تر از نور درخشان خورشید و رخساره ای چون قرص ماه!
🔷 وداع
▪️ زن، موهای سرخ شده ی عمرو را نوازش کرد و بوسید. سرش را به سینه چسباند و گفت:
چه خوب جنگیدی عمرو من! نور دیده ی مادر!» دوباره سرش را بالا گرفت و در چشمهایش نگریست و به لبهای چاک چاکش.
▪️ مادر، برخاست، سر را بوسید و گفت: «خداحافظ!» به سمت لشکر دشمن پرتابش کرد و درست به صورت کسی زد که از گریه ی او می خندید...
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ج 1، ص 907.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_
2️⃣
🔘 مادران کربلا: قمر
🔷 مادر شهید
▪️ #قمر , مادر #وهب_بن_عبدالله و به #ام_وهب مشهور بود. او زنی شجاع و دلیر از یکی از طوایف مسیحی بود. او، پسر و همسر پسرش به دست امام حسین(ع) مسلمان شدند و با حضرت راهی #کربلا گشتند.
▪️ ام وهب، پسرش را تشویق به جنگ می کرد و از جنگاوری خود او نیز در مقاتل سخن به میان آمده است. او با عمود یکی از خیمه ها 2 تن از سربازان عمر بن سعد ملعون را به دوزخ فرستاد و از طرفی با سر بریده ی پسر خود نیز فرد دیگری را کشت.
▪️ او زمانی دست از جنگ کشید که امام حسین (ع) او را خطاب قرار داده و فرمودند: «ای مادر وهب! تو با پسرت به خدمت جناب رسول خدا (ص) مشرف خواهید شد. به سوی خیمه برگرد که جهاد از زنان برداشته شده است.»
🔷 آخرین لحظه ی شهید
▪️ وهب، تازه داماد بود. در صورتش برق جوانی و طراوت می درخشید و وقتی رجز می خواند، همه از هیبتش عقب می رفتند. امّ وهب، شانه های نازک عروسش را گرفته بود و آرامش می کرد و گاهی وقتی جنگ سخت می شد و هانیه تاب از کف می داد، به او نهیب می زد که: «بنگر شجاعت شوهرت را!»
▪️ وهب برای خداحافظی بازگشت. خون و عرق از سر و رویش می چکید ولی همچنان لبخند می زد. به سمت مادر و همسرش دوید و از مادرش پرسید: «مادر مهربانم! از من راضی شدی؟»
امّ وهب چشم از هانیه که خیره به وهب نگاه می کرد، برداشت و گفت: «هنوز نه! زمانی راضی می شوم که در مقابل امامت تو را کشته و به خون غلتیده ببینم.»
🔷 وداع
▪️ سر وهب درست در دامن مادرش افتاد. چیزی نمانده بود که هانیه از هوش برود. ولی مادر، از جا برخاست و با قدمهای محکم به سمت لشکر لعینان رفت. سر را بدون نشانه گیری به میان لشکر پرت کرد و فریاد زد:
چیزی را که در راه خدا داده ایم، پس نمی گیریم!
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ج 1، ص 865.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
3️⃣
🔘 مادران کربلا: ام کلثوم صغری
🔷 مادر شهید
▪️ ام کلثوم صغری: او دختر امیرمؤمنان، همسر #مسلم بن عقیل و مادر دو شهید #کربلا بودند. محمد و عبدالله.
▪️ حضرت مسلم (ع) چهار پسر داشتند که دو نفر از آنها در کربلا شهید شدند و دو نفر دیگر در #کوفه. ام کلثوم(ع) پس از شهادت امام حسین(ع) به دست حرامیان، #اسیر شد.
🔷 آخرین لحظه ی شهید
▪️ کسی از یاران نمانده بود. برادران و عموها و فرزندانشان، لباس رزم پوشیده و در خیمه نشسته بودند تا به مولایشان بگویند: «تا ما هستیم، به علی اکبر (ع) اذن میدان نده!»
▪️ #عبدالله_بن_مسلم از جا برخاست. حتی پیش از پسران #ام_البنین. اذن گرفت و به میدان رفت و رجز خواند:
▪️ «امروز پدرم مسلم را ملاقات می کنم و کسانی که در راه دین رسول خدا، شربت #شهادت نوشیدند.
▪️ اینان در بین مردم به دروغگویی شناخته نمی شدند؛ بلکه آنها بزرگان و شریفان قبیله اند: از سادات #بنی_هاشم.
🔷 وداع
▪️ چشم ام کلثوم به شکاف پیشانی عبدالله عادت نمی کرد. به خاطر می آورد: وقتی نگاهش می کرد که چگونه با دست عرق از پیشانی می گیرد، یک لحظه دیده بود که تیر، دست و پیشانی را به هم دوخته بود.
▪️ مادر، از روی اسب، سربلند کرده بود به نیزه می نگریست و بارها از خودش پرسید: چه می شد اگر دشت، اینهمه داغ و سوزان نبود...
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار،ج 1، ص 922.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
4️⃣
🔘 مادران کربلا: رباب
🔷 مادر شهید
▪️ #رباب ، دختر عاقل و عالمِ عدی بن اوس از #انصار ساکن #شام بود. کسی کلامش به فصاحت مشهور و زبانش به شاعری گشورده شده بود.
▪️ پس از ازدواج با حسین بن علی (ع)، مورد توجه و علاقه ایشان قرار گرفت؛ تا جایی که ایشان درباره رباب و دخترش فرموده است: «هرگز زندگی در خانه ای را دوست ندارم که در آن #سکینه و رباب نباشند. می خواهم تمام مال خود را نثارشان نمایم و من را سرزنش و عتاب نکنید.»
▪️رباب که در واقعه #کربلا حضور داشت، پس از #اربعین یکسال در زیر آفتاب نشست و هرگز در سایه نرفت تا اینکه از این مصیبت، به دیدار خداوند شتافت.
🔷 آخرین لحظه ی شهید
▪️ لبهای #علی_اصغر ، مثل ماهیان بیرون از آب به هم می خورد. رباب، لبهای خشکش را گاز گرفت و او را به سینه ی بی شیر چسباند. ناگهان برخاست. هاجر وار میان خیمه ها می دوید و طلب آب می کرد.
▪️ #زینب (س) با چشمان پر اشک به او می نگریست. فرزند برادر را به آغوش گرفت و به سمت حسین (ع) رفت. رباب در سکوت به زینب خیره شد که طفل را در دستان برادر گذاشت و فرمود: «این طفل تو سه روز است آبی ننوشیده. از این قوم برای او جرعه ای #آب بطلب.»
▪️ حسین بن علی (ع) به سمت لشکریان دشمن برگشت و فرمود: «ای مردم! شما پیروان و خانواده ام را کشتید. جگر این طفل شیرخواره از #تشنگی آتش گرفته است. نزدیک به هلاکت رسیدن است، جرعه آبی برای این تشنه لب بدهید.»
▪️ رباب، به چشم خود دید، حرمله را و گلوی شش ماهه اش را. رباب، در سکوت، به رضای الهی راضی شد.
🔷 وداع
▪️برای علی (ع) یک قبر کوچک با غلاف شمشیر می کند و خاک مزارش با اشک در می آمیخت. صدای آه حسین (ع) زنها را از خیمه بیرون کشید. اول ام کلثوم دوید... پایش به لباس عربی می پیچید و زمین می خورد؛ آخر برادرزاده اش برای چه کشته بودند؟
▪️ فریاد می کشید: ای وای از آتش دلم! آه از این مصیبت!
▪️ علی در خاک رفت ولی این آخرین دیدار رباب نبود. رباب، زمانی که با دستان بسته و پای غل شده در زنجیر، در کاروان می رفت، بارها و بارها سر بلند کرد و سر علی را بر قامت نیزه دید و دید و دید...
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار،ج 1، ص 1009.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
5️⃣
🔘 مادران کربلا: زینب کبری(س)
🔷 مادر شهید
▪️ حضرت #زینب_کبری (س), سومین فرزند امیرمؤمنان علی(ع) و فاطمه زهرا(س), حدوداً پنج ساله بود که مادرش به شهادت رسید و در جوانی پدرش و کمی بعد, برادر بزرگش حسن مجتبی(ع) و حدوداً در پنجاه سالگی، در #کربلا برادر مجبوبش امام حسین(ع) به #شهادت رسید.
▪️ از نقش ایشان در کربلا، همین جمله بس که
سرّ نی در #نینوا می ماند اگر زینب نبود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود...
▪️ حضرت زینب (س)، مادر دو شهید کربلا بودند: #عون و #محمد بن #عبدالله_بن_جعفر_طیار.
🔷 آخرین لحظه ی شهید
▪️ اول محمد رجز خواند:
از این دشمنان به خداوند شکوه میبرم؛ این قوم و مردمی که در گمراهی و کوردلی به سر میبرند...
▪️ و بعد عون خواند:
اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفرم؛ شهید صدق و صفاست و رویش چون مهتاب درخشنده است و در باغ های بهشت با بالهای سبز پرواز می کند و همین برای سربلندی من کافی است.
▪️ دورشان را گرفتند و جنگیدن آغاز شد. دو برادر، فرزند بزرگان بودند. پشت به پشت هم، همچون علی(ع) جنگیدند و کربلا, محراب خونین شهادتشان شد...
🔷 وداع
▪️حسین (ع)، عون رو با یک دست و محمد را با دست دیگر در آغوش گرفته بود و به سمت خیمه شهدا می آورد. اشک بر گونه هایش جاری بود. تا پیکر خونین آن دو رسید، زنان بر سر زنان جمع شدند.
▪️ هر شهیدی که می آوردند، اول از همه زینب(س) به سمتش می دوید. فرزندانش که آمدند، از گوشه خیمه چند دانه اشک به استقبالشان ریخت.
▪️بیرون نیامد که مبادا رخساره زیبای برادر را شرمنده ببیند...
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ص 927.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
6️⃣
🔘 مادران کربلا: فاطمه زهرا(س)
🔷 مادر شهید
▪️ #فاطمه زهرا(س), دختر رسول گرامی اسلام(ص) و همسر علی بن ابی طالب(ع) بود. کسی که به فضائل او هیچ کس نتوانسته و نمی تواند دست یابد.
▪️ حضرت فاطمه کبری(س) در سال یازدهم هجری، در حمایت از ولایت امیرمؤمنان (ع)، مجروح شده و به #شهادت رسیدند و با شهادت ایشان و فرزندانشان, اسلام زنده ماند و رشد یافت.
🔷 آخرین لحظه ی شهید
▪️ نفس نفس زنان دور پیکر خون آلود او جمع شده بودند. با وجود صدها زخم، چون ماه تابان می درخشید. از همه زیباتر بود. کسی پا بر سینه او گذاشت و ما بقی همچون زوزه ی کفتار، قهقهه زدند. دور تا دور او را گرفتند. هر کس چیزی دستش بود و عجیب آنکه، شمشیر و نیزه و سنان و تیر، همه خون آلود بودند.
▪️ شنیدند که آب خواست. همه خندیدند . کسی وقیحانه گفت: آبی جز شراب دوزخی نمی نوشی آن هم در هاویه!
▪️ و #حسین (ع) با آخرین رمق گفت: «بلکه نزد جدم رسول خدا(ص) می روم و در منزل او که قرارگاه صدق است, تحت حمایت خدای توانا خواهم بود و از آب پاک بنوشم و از آنچه با من کردید به او شکایت می کنم.»
▪️ همه خشمگین شدند. حمله کردند و دریدند و جهان، بر هم ریخت.
▪️ دشت، تاریک تاریک شد، سرخ سرخ از خاک سرخی که از صحرا برخاسته بود و در باد می پیچید و همه چیز را محو می کرد. وقتی که باد فرو نشست، جز لاله ای در خون، چیزی میان قتلگاه نبود و هیچکس صدای شیون سوزناک فاطمه (س) را نشنید...
🔷 وداع
▪️ «ای زینب! ام کلثوم! حسن! حسین! این آخرین ملاقات با مادرتان است تا در #بهشت همدیگر را ملاقات کنیم. بیایید و توشه بگیرید.»
▪️ جمله علی (ع) به پایان نرسیده بود که فرزندان درد کشیده گرد مادر جمع شدند.
▪️ حسین (ع) صورتش را بر پای مادر گذاشته بود و می گریست و می گفت: « مادر! منم فرزندت حسين! با من حرف بزن پيش از آنكه دلم از كار بيفتد.»
▪️ ماجرا تمام نشد، شمشیر #انتقام در پیش است و زهرا (س)، انتقام خون فرزندانش را خواهد گرفت. هم انتقام خون حسین (ع) را هم انتقام خون #عباس را...
📚 مجلسی، محمد باقر، محن الابرار، ترجمه ی مقتل بحارالانوار، ص 927.
#مادران_کربلا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
🔘 پاداش خادمان مجلس امام حسین(ع)
▪️ از امور پر #ثواب و پاداش، #خدمت در برپایی مراسم عزای سید و سالار شهیدان عالم حضرت سیدالشهدا(ع) است.
▪️چنانچه در این باره روایت شده است که مردی از اهالی بحرین بیان داشته است: من خیلی راغب شنیدن مراثی امام حسین(ع) بودم، شب و روز در مجالس سوگواری آن حضرت شرکت می کردم و هیچ امری نمی توانست مرا از رفتن به مجالس عزای اباعبدالله باز دارد.
▪️ یک سال شب نهم محرم، آنقدر در مصیبت آن حضرت گریستم که خسته شده و در کناری نشستم، خواب چشمانم را فرا گرفت و در خواب دیدم که در باغ بزرگی مثل باغ های بهشت قرار دارم و انواع و اقسام درختان دیده می شود و مرغان بر سر شاخه ها مانند مادر بچه مرده نوحه می کنند!
▪️گفتم: سبحان الله این مرغان چرا اینطور ناله می کنند؟!
با خود گفتم: این ناله ها نیست مگر به خاطر مولایم حسین(ع).
▪️ به ناگاه صدای گریه ای شدید به گوشم رسید که نزدیک بود دلم شکافته شود. چند قدم به دنبال صدای گریه رفتم، کنار حوضی رسیدم دیدم بانویی کنار حوض نشسته پیراهن سفید پاره پاره ای در دست دارد و خون آن را می شوید! و به آثار جراحات نگاه می کند و می گرید چنانکه نزدیک است از گریه اش آسمان منشق شود و بر زمین فرود آید!
▪️ می گفت: پدرجان ببین این امت با ما چه کردند؟ تا من به دنیا بودم حق مرا ضایع کردند و پهلویم را شکستند و ارثم را گرفتند. سپس مصائب ابن عمش را بیان داشت تا آنجا که گفت: این ها بس نبود که حسینم را کشتند.
▪️بعد فرمود: فرزندم چرا از نام خود خبر ندادی؟ شاید جد و پدر تو را نمی شناختند که با لب تشنه شهیدت کردند؟! ناگاه در طرف مشرق بدن بی سری را دیدم که می گفت: به حق خودت مادرجان من جد و پدر خودم را معرفی کردم. مقام مرا ملاحظه نکردند، آب #فرات را به رویم بستند، خود و اهل بیتم را تشنه گذاشتند!
▪️من قدم پیش نهاده و سلام کرده و عرضه داشتم این پیراهن پاره پاره و خونین و این بدن بی سر کیست؟!
ناله ای جانسوز از دل برآورد و فرمود: من #مادر این شهید مظلومم، من دختر پیغمبر این امتم، من مادر حسینم که امت جدش او را کشتند و ناگاه دیدم که بانوان چندی سر از جانب درختان, مانند آفتابی که طلوع کند, مویه کنان آمده و اطراف آن بدن بی سر نشستند.
▪️ من از پیراهنی که آن بانو می شست سؤال کردم، فرمود: پیراهن پسرم حسین است که در روز #عاشورا پوشیده بوده. گفتم: با آن چکار می کنی؟
▪️ فرمود: این #پیراهن وسیله ی گریه من است تا روزی که آن را در دست گرفته و در عرصه محشر بایستم و به پروردگارم از ستم #بنی_امیه شکوه کنم و خدا از خشم من خشمگین خواهد شد و همه ظالمان به خانواده ما را جمع خواهد کرد و زبانه آتش آن ها را فرا گیرد.
▪️ عرض کردم: ای سیده! پدرم نوحه خوان فرزندت حسین بود. خدا با او چه کرد؟ فرمودند: کاخی در مقابل کاخ های ما دارد.
▪️ عرض کردم: کسی که در عزای شما بگرید و از مالش در عزای حسین(ع) صرف کند و در غم او بی خوابی کشیده و در حاجت عزادارانش بکوشد و در راه او تشنگان را آب دهد و به دشمنانش #لعنت کند، چیست؟
▪️ فرمودند: #بهشت است. همه ی این کارها کمک به ماست و مژده و بشارت بده به کسانی که به این امور مشغولند که در بهشت همسایه ما خواهند بود. به حق پدرم و همسرم و فرزندم که روز #قیامت تا کودکی از آنها بیرون باشد, به بهشت نخواهم رفت و این پیغام را به آن ها برسان.
📚 «دارالسلام»، ترجمه کمره ای، ج 2, ص 190؛ سید رضا حسینی الازری، «۷۲ داستان از شفاعت امام حسین (ع)»، ص ۹۲-۹۳.
#پاداش_عزاداری
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org
Dalile doshmani.mp3
زمان:
حجم:
7.29M
🔘 دلیل دشمنی
▫️ همانهایی که در زمان حضرت موسی(ع) در تعقیب ایشان بودند، الآن همان رجّالهها به دنبال پیدا کردن وجود نازنین حضرت بقیةالله(عج) هستند...
#صاحب_عزا
#مهدیه_ثارالله
#ماه_محرم
@mouood_org