💢اولی الامر چه کسانی هستند؟
📚گزیده ای از 180 پرسش و پاسخ آیت الله مکارم شیرازی
🆔 yon.ir/BXSzU
🌐 @rahyafte_com
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃
امام زمان(علیه السلام)💐
هر کسى که به دنبال حاجت خداوند عزوجل باشد، خداوند نیز دنبال کننده و برآورنده ى حاجت او خواهد بود.
📚بحارالأنوار، ج51، ص331
#حديث_روز 💌
🌐 @rahyafte_com
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
♨️ #محمد_کریم 18 سال داشت.
روی #مین رفت ، پای چپش را ازدست داد .
✨ساعت ها سینه خیز حرکت کرد تا خودرا نجات دهد درد و خستگی را در چشمانش میتوان دید.
✨ازاین عملیات جان سالم به درد برد اما در عملیات دیگری حضور داشت که قطع نخاع شد .
✨33 سال از آن زمان می گذرد قدرت تکلم ندارد او هم اکنون در شهرستان فلاورجان زندگی می کند .کشاورزی می کرد اما مدتی است ازکارافتاده شده .شرایط جسمی ومالی خوبی ندارد .
✨حقوق جانبازی وپرستاری با توجه به خرج و مخارج درمان برایشان کافی نیست .
آنها حتی هزینه خرید تخت خواب مناسب را ندارند .
راوی وعکاس:جلیلی فر
#سهم_ازسفره_انقلاب
#غیرت_عباس
#جانباز_محمد_کریم_کیانی_فلاورجانی
🌐 @rahyafte_com
👈جیمز لی بوردمن #تازه_مسلمان از کشور استرالیا
🍃دین اسلام حقیقت واقعی
🌐 @rahyafte_com
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
🌷 کتاب غروب غفلت🌷 #قسمت_سوم یک دفعه سر کلاس به دبیر معارفمون گفتم : شما که اینقدر از اسلام تعریف می
🌷کتاب غروب غفلت🌷
#قسمت_چهارم
تقریبا نزدیک های کنکور بود که با کامران توی چت آشنا شدم . چند روز یکبار با هم حرف می زدیم؛ اما کم کم این حرف زدنها زیاد تر شد.😉
کامران 4 سال از من بزرگتر بود و دانشجوی حسابداری . شبها به بهانه کنکور بیدار بودم و با هم چت می کردیم . بعد از چند هفته خیلی به هم عادت کرده بودیم .
اگر یک شب به هر دلیلی نمی تونستیم با هم حرف بزنیم فکر می کردیم دیگه دنیا به آخر رسیده . خودم هم اصلا فکر نمی کردم بهش علاقه پیدا کنم؛ اما این علاقه کاذب ایجاد شده بود😍😍😍 و من نمی تونستم بدون اون یک روز رو هم حتی بگذرانم .😘😘😘
کامران اصرار داشت عکسم رو ببینه یا با هم قرار بگذاریم بیرون همدیگر رو ببینیم؛ اما من می ترسیدم. 😳😳
واهمه داشتم از اینکه آدم بی خودی باشه و عکسم برام دردسر بشه و یا اگر بیرون باهاش قرار بگذارم دیگه اون منو می شناسه و می تونه برام دردسر درست کنه و از این می ترسیدم کسی از فامیل و دوستان ما رو ببینند.🙊😱😱
از اون اصرار و از من هم انکار.
اواخر تابستون بود که بالاخره منو راضی کرد که توی پارک قرار بگذاریم و همدیگر رو ببینیم. ☺️😘😊
قرار شد دوشنبه ساعت 4 بعد از ظهر به بهانه کلاس انگلیسی توی پارک ملت همدیگر رو ببینیم. اطلاعاتی درباره لباس ها مون بهم دادیم و جای قرار رو مشخص کردیم.
ترس و اضطراب بدی داشتم .
☹️☹️حالم بد بود و تقریبا مامانم هم متوجه نگرانی و اضطرابم شده بود.
بعد از ناهار بهم گفت: «می خواهی امروز کلاس نرو! اصلا حال نداری.»
گفتم: «نه امروز امتحان میان ترم دارم باید بروم.»
ادامه دارد....
🌐 @rahyafte_com
خدایا نیکی ات بر من در روزهای زندگى ام پیوسته بود، پس نیکی خویش را در هنگام مرگم از من قطع مکن.
🌺مناجات شعبانیه
🌙 #نماز_شب
🌐 @rahyafte_com در
♦دیانا سیوریکاتازه مسلمان آمریکایی
🔸هرچه بیشتر در مورد اسلام یاد میگرفتم، سعی میکردم یک فرد درستکارتر باشم. لباسهایی میپوشیدم که هم متواضع تر بنظر بیایم هم حجاب داشته باشم
rahyafteha.ir/9812/
🔴اکنون من یک #مسلمانم((قسمت دوم))
🔷مادرم وقتی فهمید که دخترش قصد دارد مسلمان شود، بسیار به هم ریخت و اغلب جمله تحقیرآمیزی را در موردم به کار میبرد که مفهومش این بود که تو داری دیوانه میشوی و دائم از من میپرسید که آیا تو آدم نرمالی هستی. یادم میاد طوری رفتار میکردم که انگار هنوز پایبند به مسیحیت هستم مادرم هم دائماً از من میپرسید این چه کتابیه که می خوانی؟ او کاملاً امیدوار بود که من یک مسیحی بشم و همیشه با گفتن این جمله که “من غسل تعمید شدم” تهدید میکرد که نمیتونم یک مسلمان بشوم. گاهی شک میکردم و واقعاً این انتخاب برایم سخت بود...
🔶من مجبور بودم نمازهایم را در دل شب وقتی همه خواب بودند بخوانم. قرآنم را مخفی کنم. من نمیتوانستم در مورد اسلام حرفی بزنم و من هیچ کس را نداشتم که به حرفهایم گوش دهد یا از من مراقبت کند. یادم میآید احساس میکردم دیگر عضو خانوادهام نیستم و هیچ کس مرا دوست ندارد. آنها فراموش کرده بودند که من دختر و خواهرشان هستم. خوب میفهمیدم که آنها به من به چشم یک دیوانه مذهبی نگاه میکردند و دوست نداشتند که با من باشند.
تا اینکه بعد از سفر لندن مادرم گفت که “دلم برایت تنگ شده” این جمله مرهمی برای این همه درد و سرخوردگی من بود...
🔹🔸متن کامل این قسمت در سایت #رهیافته
🆔 rahyafteha.ir/9812/
🌐 @rahyafte_com
⚽به خانه پدرش دستبرد زدند. دزد شناسایی شد. به پدرش گفت ازشکایت صرفنظر کنند و شغلی هم برای دزد دستوپاکرد. مگر #مسلمانی و انسانیت همین نیست؟ ممنون آقای #محمدصلاح که همهجا میدرخشی.
🌐 @rahyafte_com
💥#تلنگر
✅کالای ابدی، لازمه زندگی ابدی
🌺حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی (مدظله العالی)
🌐 @rahyafte_com
❇️ یکی از محصولات قدیمی انجمن شهید ادواردو آنیلی
در سطح شهر اصفهان که در یک مغازه آرایشگاه مردم را #امر_به_معروف می کند.
📷 تصویر ارسالی از اعضا انجمن در #اصفهان
@rahyafte_com
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
#امام_زمان(علیه السلام) :
اگر طلب مغفرت و آمرزش برخى از شما براى یکدیگر نبود، تمام اهل زمین هلاک مى گشتند.
📚دلائل الامامة، ص297
#حديث_روز 💌
🌐 @rahyafte_com
✅پاسخ ژنرال آمریکایی به #شهید_ادواردو_آنیلی در واقعهی #طبس:
"خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود"
🌐 @rahyafte_com
👇👇
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود.
⭕️یک بار در امریکا به بازدید از یک کارخانه هلیکوپترسازی می رود و مقامات کارخانه و ژنرالهای ارتش امریکا درباره کارخانه و تولیداتش برایش توضیح می دهند. در ادامه بازدید به یک هلیکوپتر میرسند که یک ژنرال در موردش میگوید، این هلیکوپتر تمام تکنولوژیهای برتر جهان را در خود دارد و از همان هلیکوپترهایی است که در جریان طبس به کار رفته است. ادواردو میگوید در طبس که این هلیکوپترهای امریکایی شکست خوردهاند. آن ژنرال امریکایی هم در پاسخش میگوید خدای آنها از هلیکوپترهای ما قویتر بود.
✅بعدها ادواردو به یکی از دوستان ایرانیاش گفته بود که با تمام سختیها و مصائبی که به من وارد میشود هر از چند گاهی چنین جملههایی من را سر حال می آورد!
✅تصویری از شهید ادواردو آنیلی (انجمن شهید ادواردو آنیلی)
@rahyafte_com
خانم پروفسورماريا ليفينی(آمريكایى تبار)پس ازپیوستن به دین اسلام به حرم أمير المؤمنين (ع) مشرف شد. او گفت:تشرف من به دین اسلام، نتیجه التزام، اخلاقمداری وامانتداری است که ازمسلمانان دیدم.
@rahyafte_com
رهیافتگان (تازه مسلمانان) وابسته به انجمن شهید انیلی
🌷کتاب غروب غفلت🌷 #قسمت_چهارم تقریبا نزدیک های کنکور بود که با کامران توی چت آشنا شدم . چند روز یکبا
🌷 #کتاب_غروب_غفلت🌷
#قسمت_پنجم
آره واقعا حالم بد بود . 😐دلهره و اضطراب داشتم، می ترسیدم کامران اون کسی نباشه که من توی ذهنم ساختم، می ترسیدم کامران از من خوشش نیاد، می ترسیدم کسی منو توی پارک ببینه، خلاصه هزار ترس و وحشت دیگه.😳😞😞
یک ربع قبل از قرار رسیدم، رفتم یک سمت دیگه پارک و محل قرار رو زیر نظر داشتم.😎😎
یک پسر 24 -25 ساله اومد و نشست روی صندلی .
عکسش رو دیده بودم؛ اما تا حدودی با خودش فرق داشت.
اصلا پاهام نای حرکت نداشت که بروم جلو. ضربان قلبم فکر کنم بالای 400 می زد. دفعه اولم بود که با کسی قرار می گذاشتم .😯
نمی دونم اون هم مثل من دفعه اولش بود یا نه!
من اهل قید و بندی نبودم اما اهل دوست پسر هم نبودم. 😰
یک دو ساعتی با هم قدم زدیم و حرف زدیم. بالاخره مدت کلاس انگلیسی هم تموم شد و از هم خداحافظی کردیم. 😍
شب تا صبح به حرفهامون فکر میکردم. احساس می کردم بعد از دیدن علاقه ام بهش جدی تر شده است. 😍😍♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️
فکر می کردم آدم خوبیه و می تونم بهش اعتماد کنم و پایه های یک زندگی جدید را با کمک اون بسازم.💑
فردای اون روز توی چت بهم گفت دیشب تا صبح به من فکر می کرده و نخوابیده است.
دو تامون عاشق شده بودیم و فکر می کردیم گمشده مون رو پیدا کردیم .👩❤️💋👩
دیگه بیشتر با هم قرار می گذاشتیم و با هم بیرون می رفتیم.
با اینکه بهش علاقه پیدا کرده بودم؛ ولی یک ترس و نگرانی ته دلم بود. ☹️😍
همش می ترسیدم نکنه با کسی دیگه هم دوست باشه و یا توی همین چت ها با کسی دیگه هم دوست بشه.😳😳
شاید اون هم همین احساس رو نسبت به من داشت. نمی دونم!!
اما همیشه طوری حرف می زد که احساس می کردم واقعا با هیچ کسی رابطه نداره.♥️♥️♥️
ادامه دارد.....
🌐 @rahyafte_com
اى خدا چگونه ازدرگاه لطفت محروم و نااميد برگردم درصورتى كه به جود و احسان تو حسن ظن بسيار داشتم كه به حالم ترحم كرده و عاقبت از اهل نجاتم مى گردانى
🌺 #مناجات_شعبانیه
🌙 #نماز_شب
🌐 @rahyafte_com
♦️ شری جعفری,تازه مسلمان آمریکایی
🔸ماحق نداریم از طرف اسلام نظرات شخصی و نادرست به کسی بدهیم،
واین گناه هست . اینگونه رفتار ها از حقیقت دین اسلام به دور است
rahyafteha.ir/52142
⭕روایت شری جعفری,تازه مسلمان آمریکایی همان داستان قدیمی مسلمانی ماست که فاصله عمیق رفتار مسلمانی با مسلمان نامی یا شناسنامه ای را نشان می دهد. ناهنجاری که شاید برای ما عادی شده باشد ولی تازه مسلمانانی که با مطالعه اسلام با ما برخورد می کنند با مواجهه با این دوگانگی متحیر و آزرده خاطر می شوند.
🔷لطفا خودتون رو معرفی کنید وچه مدت هست که مسلمانید؟
_شِری جعفری هستم در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمدم . الان تقریبا ۷یا ۸ سال میشه که مسلمان هستم. هفت سالِ به دستورات اسلام عمل میکنم ولی قبل از آن هم اسلام رو قبول داشتم. من در اصل از زمانی که با همسرم آشنا شدم، مسلمان شدم
🔶رفتار مردم ایران باشما چطور بود و چقدر روی باورهای اسلامی و مسلمان شدن شما تاثیر گذاشتند؟
-وقتی من به ایران رفتم، رفتار مردم ایران با چیزی که همسرم می گفت خیلی فرق داشت
مثلا اینکه نباید پشت سر مردم حرف بزنم یا غیبت کنم و خیلی چیزهای شبیه به اون
ولی در رفتار بعضی ها چنین چیزی ندیدم.
یکی از اولین تجربیاتم در ایران این بود که وقتی با همسرم برای خرید نان به بیرون از خانه رفتیم و در صف خرید ایستادیم، جلوی چشم ما بعضی ها نوبت رو رعایت نمی کردند.
اونها داشتند حق ما را ضایع میکردند در حالیکه در اسلام اجازه نداریم حقوق دیگران را ضایع کنیم؛ یا اینکه می دیدم مردم در صحبتهاشون یا تلفنی غیبت همدیگر را میکردند...
🔹🔹متن کامل این مصاحبه در سایت #رهیافته ولینک زیر
🆔 rahyafteha.ir/52142/
🌐 @rahyafte_com