بسم الله الرحمن الرحیم
📌چه مدرن!
در یک کارگاه مقالهنویسی پنج پاراگرافی، یکی از شرکتکنندگان برایم تعریف کرد که دختر نوزدهماههاش چند روزی است به دلیل زخم پایش، نمیتواند آنطور که دوست دارد بازی کند و تحرک داشته باشد؛ برای همین، مدام با دست پایش را میزند و انگار که او را مقصر این وضعیت بداند، با همان ادبیات کودکانهاش آن را خطاب قرار میدهد و میگوید: «پای بد!» دوستم در ادامه گفت: میدانم در این ماجرا نکتهای هست که میتوانم از آن برای نوشتن بخش «انگیزشی» یک مقالهٔ پنج پاراگرافی استفاده کنم؛ ولی هرچه در آن «تدبر» میکنم، متوجه آن نمیشوم. همانطور که داشت اینها را میگفت، به او گفتم: «چه مدرن!». توضیح این گفتهٔ مرا در ادامهٔ این نوشتار بخوانید که برای تبیین این جمله نوشته شده است: در #جامعه_ایمانی مبتنی بر رابطهٔ «#اخوت»، هر یک از اعضا دیگران را جزوی از کلیت خود میداند و با همین رویکرد با آنها رفتار میکند؛ حتی اگر از نظر او خطایی از آنها سر زده باشد. اما در #جامعه_مدرن، افراد یا در برابر خطای دیگران بیاعتنایند، یا بدون هیچ اقدام مؤثری برای اصلاح تنها به اعلام انزجار بسنده میکنند، یا خطاکارانی را که خطرشان بیشتر است طرد میکنند و آنها را از جامعه دور نگه میدارند.
ممکن است شما هم با من همنظر باشید که در سالهای اخیر، جملههای «عیسی به دین خود، موسی به دین خود»، «هر کس را توی قبر خودش میخوابانند» و مشابه آنها بیشتر در سطح جامعه به کار برده میشود. تازه همین جملهها هم تا وقتی به گوش میخورد که کسانی از پایگاه سنت اسلامی، به دلیل اهمیتی که به #سرنوشت_جامعه و دیگران میدهند، به یک نفر با یک رفتار متناسب با #جهان_مدرن غربی تذکری بدهند. وگرنه، چند وقتی است این #دوگانگی_درونی آنها نیز در همان درونشان سرکوب میشود و نهی از منکرشان را فرومیخورند؛ گویا اینها نیز از این دوگانگی درونی بین #سنت_و_مدرنیته و دردسرهای آن خسته شدهاند و ناچار به روند مدرن شدن جامعه تن دادهاند. در جامعهٔ مدرن، هر کس در جهان خودش زندگی میکند و جامعه یک پدیدهٔ حقیقی نیست که کسی بخواهد برای حفظ آن تلاشی بکند.
البته انصاف آن است که اوضاع همیشه هم اینقدر بد نیست؛ چون شهروندان جوامع مدرن گاهی به خطاهایی که از دیگران سر میزند واکنش هم نشان میدهند، اما در حد یک غُر زدن یا ابراز تنفر یا سرزنش کردن. هنگامیکه اعضای جامعه یکدیگر را جزوی از کلیت جامعه و درنتیجه، از خودشان بدانند، در صورت دیدن خطا از دیگری، سعی میکنند رفتار و گفتارشان با او سازنده باشد. درست مانند یک #خانواده سالم و متعادل که وقتی یک برادر یا خواهر خطایی میکند، دیگر خواهران و برادران فقط به سرزنش او بسنده نمیکنند؛ بلکه دلسوزانه تلاش میکنند تا اول مشکل او را بهدرستی بفهمند، بعد هم آن را به بهترین شکل حل کنند. به حکم آیهٔ «#إنما_المؤمنون_إخوة»، جامعهٔ ایمانی هم یک #خانواده_بزرگ است و باید چنین رابطهای میان اعضای آن برقرار باشد؛ همان «#نُصح و #خیرخواهی» که در رسالههای عملیه، جزو شرایط #نهی_از_منکر آمده است. اما در یک جامعهٔ مدرن، کسی دیگری را خواهر یا برادر خود نمیداند؛ پس در برابر خطای او بهجای دلسوزی، حداکثر ابراز تنفر میکند.
اما اگر روابط جامعه بر پایهٔ قاعدهٔ «خواهر و برادری» میان اعضا تنظیم نشود، کار به همینجا ختم نمیشود. در جامعهٔ مدرن، انسانها بهتدریج از بیاعتنایی و سرزنش دیگران، گرگ همدیگر میشوند. «#انسان_گرگ_انسان_است» توصیف جامعهای است که اگر کسی به هر دلیلی منافع دیگران را تهدید کند، باید از آن جامعه طرد یا بهکلی حذف شود؛ مگر آنکه زورشان به او نرسد. پس مدرنترین رفتار ممکن با یک خطاکار، بهجای تلاش برای ریشهیابی مشکلش و تلاش برای حل آن مشکل و اصلاح آن فرد و بازگرداندنش به مسیر زندگی سالم، حذف او است. اصرار و تأکید بر برخوردهای قانونی جدی و سختگیرانه با خطاهای اجتماعی، بدون برنامهریزی دقیق و اقدام متناسب برای مواجهههای تربیتی با خطاکاران، تناسبی با جامعهٔ ایمانی و #حکمرانی_رشدمحور ندارد.
خلاصه آنکه، جامعهای که نمیخواهد اسیر #توحش_مدرنیته شود باید مردمش را طوری بار بیاورد که در برابر خطاها و منکرهای دیگران، دلسوزانه رفتار کنند؛ همانگونه که با خواهر یا برادر خودشان. البته ممکن است کسی بگوید: انحصار مواجهه جوامع مدرن در سه حالت پیشگفته، بیانصافی است؛ چراکه در همان جوامع هم خیلیها درست همینطور دلسوزانه رفتار میکنند. پاسخ روشن است: آن عدهٔ قلیل، یا در ذات خود مدرن نیستند، یا هنوز چندانکه بایدوشاید مدرن نشدهاند؛ وگرنه، #انسان_مطلوب تمدن مدرن باید گرگ انسان باشد، و لاغیر.
#حکمرانی
#مقاله_پنج_پاراگرافی
✍مرتضی رجائی
🆔️ @rajaaei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این خانم طلافروش درست میگه؛ هم درباره اون آقای #متأهل_هوسباز، هم درباره دوستدخترش که یواشکی رفته وسط زندگی یه خانم متأهل.
البته ایشون برپایه روایت خودش از چیزی که دیده این دو تا توصیه اخلاقی رو میکنه؛ ولی میشه همین اتفاق رو، از زاویههای دیگه هم روایت کرد.
یکی از اونا، روایت اون آقا و امثال اون از بلائیه که سرشون اومده. کاش میتونستن به این خانم بگن: شما خانمهایی که دلتون بهحال خانمهای ما متأهلهای هوسباز میسوزه، چرا حواستون نیست که با این هفت قلم #آرایش و #جلوهگری و #کمپوششی، چطور دارید دل ما مردهای کوچه و خیابون رو به خودتون دعوت میکنید و دلمون رو از همسر و زندگی خودمون سرد میکنید؟!
یا روایت دوستدختر اون آقا و بقیه دوستدخترها. کاش میشد به این خانم بگن: اگه امثال شما با این آرایشها و پوششهای فریبا و #رفتارهای_دلبرانه تو سطح جامعه، چشم جوونها رو #هیز و دلشون رو هرجایی نکرده بودین که نتونن کنار فقط یکی از ما دخترهای مجرد آروم و قرار بگیرن، حالا ما هم رفته بودیم سر خونه بخت و مجبور نبودیم هرچند وقت یهبار #دوستدختر یکی باشیم!
تو #جهان_مدرن و برای مقلدان #مدرنیته، انسانها خواهر و برادر هم نیستن تا هوای هم و دل همدیگه رو داشته باشن.
تو جامعهای که #انسان_گرگ_انسان به حساب میاد، خانمها #حیا و #عفت رو ارزش خودشون نمیدونن و بهجای #ریحانه بودن، مادهگرگهایی هستن که هرکدوم قویتر باشه میتونه گرگ یا گرگهای نر بهتری رو به چنگ بیاره. طبیعیه که گرگهای نر هم بویی از وفاداری نبرده باشن و همیشه در کمین یه لقمه چرب و نرمتر باشن.
https://eitaa.com/tarbiat_hokmrani