بسم الله الرحمن الرحیم
✍️کشتی نجات
کشتی شکستگانیم ای بادشرطه برخیز
باشد که بازبینم دیدار آشنا را
رَبِّ اَدْخِلْني في لُجَّةِ بَحْرِ اَحَدِيَّتِكَ، وَطَمْطامِ يَمِّ وَحْدانِيَّتِكَ(۱)
تو شاهد بودی چگونه کشتی ما غرق شد تمام دارایی و همراهانم نقش بر آب شدند و تنها من جان سالم بدر بردم؛ در این مدت تو مونس و شاهد غمهای من بودی تو بودی که ذره ذره آب شدنم را به چشم خود دیدی و سکوت کردی، با سکوتی که مرا آرامش میدهد، عمق نگاه تو مرا تسکین میدهد و تو با بر هم زدن لبهایت دنیا دنیا پیام به من مخابره میکنی هر چند ظاهراً صدایت را نمیشنوم چرا که کلام تو گوش جان میخواهد شنیدن کلام تو گوش جان میخواهد زیرا از عمق جانت برخاسته.
من سوار بر کشتی شدم با تمام اهل و عیال و دارائیم ، مسرور و غرق در شادی، به تنها چیزی که فکر نمیکردم ویرانی بود تا اینکه دریا دچار طوفان شد آنگاه بود که با آه و حسرت و اشک دارایی هایم را بدرقه کردم، با دستان خود دستاوردهایم را تقدیم دریا کردم همان داراییهایی که همهی تکیه گاه و امیدم بودند به آنها میبالیدم و موجب فخر و غرورم شده بودند را در برابر عظمت دریا نَمی بیش نیافتم.
تو ماهی در آب هستی و بقاء تو به بودن در آب است اما هر چند بالهای به بیرون از آب نگذاشتهای اما خوب میدانی فراتر از آب هم زندگانی جاریاست و تو نباید خود را محدود به آب کنی به همین خاطر است که هرازگاهی سر از آب بیرون میآوری تا هم هوایی تازه کنی و هم دل تنگی که دلش هوای تو را کرده را نیز نظاره کنی؛ اینک تو شده ای مونس من، تو سر به هوا شدی تا بگویی هرچند با آبشش زندگانی میگذرانی اما خوب میدانم می خواهی ابرازکنی که میدانی فراتر از حیات آبی، حیات دیگری نیز وجود دارد؛ من نیز هم اکنون به باور تو رسیدهام ، من نیز فهمیدم این حیات موقتی است؛ آری تو میخواهی بگویی حواست هست هوایی در این حوالی وجود دارد چرا که پرندگانی را میبینی که بر فراز دریا چه سبکبال در حال پروازند، تو نیز باله هایت میل پریدن دارد پرواز به سمت بینهایت آنجایی که دیگر هیچ محدودیتی وجود ندارد چرا که این جا ماهیها یا شکار ماهیخوار میشوند یا توسط ماهیهای بزرگ تر از خود به کام مرگ میروند و گاهی نیز بخاطر طمعِ خودشان اسیر کرم های درشت قلاب ماهیگیران شده، گاهی نیز فوج فوج در تور ماهیگیران اسیر میگردند و تو خوب میدانی این جا مکان ماندن نیست این جا مکان رفتن است، این جا مسکن نیست این جا معبر است، این جا هدف نیست بلکه وسیله است، این جا خبری از میوه هم نیست فقط و فقط شکوفه است من نیز به باور تو رسیدهام این جا جای ماندن نیست اگر خوب توجهکنی متوجه خواهیشد که باید سریع عبور کرد چرا که بوی دریا نیز به تو میگوید برو نایست.
موج دریا جزر و مد دریا آرامش و سکون را به غارت میبرد نایست بشتاب تو ابد در پیش داری، من و تو داریم به چشم میبینیم غرق شدگان را ، کشتی شکستگان را و من دستانم را بر تخته سنگی قلاب کرده و منتظر کشتی نجاتی نشستهام تا ریسمان نجات را بگیرم و بالا بروم (وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ الله ِجَمِیعاً وَ لا تَفَرَقوا)۲ همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید. چرا که این جا آب است و آب است و آب ، شور است و شور است و شور و من تشنهی آب شیرین؛ گفتم از آب بیاد لب عطشان کسی افتادم صدایی می آید صدایی آشنا دریا را موج برداشته است باز این چه شورش است که در خلق عالم است؛ آمده است مرا با خود ببرد تا مهیای سفرم کند باید توشه ای بردارم سفری در پیش است سفری طولانی راه برگشتی نیست و تو هم می دانی (انّ الحُسَین مِصبَاحُ الهُدی وَ سَفینَةُ النَجَاه)۳
مرضیه رمضان قاسم
پی نوشت ها
۱- دعای سیفی صغیر، مفاتیح الجنان
۲- سوره مبارکه آل عمران، آیه 103
۳- بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۰۵
#مشق_های_کلامیم
#تراوشات_ذهنیم
#دلنوشته_هایم
@ramezan_ghasem110