"در پاسخ به دلنوشتهای در فراق مادر"
از بیمادریاش نوشته بود، از شب یلدای سال قبل که مادرش بود، حدس زدم ستارهی اشک نیز هنگام نوشتن متنش، بر گونههای همچو ماهش جاری شدهباشد، یقین داشتم همهی اعضای گروه با خواندن متن او غمهای عالم یکجا روی شانههایشان ریخته باشد.
میشد غم بیمادری همگروهیمان را لمس کرد.
معلوم بود دلش برای مادرش خیلی تنگ شده است و مثل همهی ما محتاج عاطفهی مادر است.
قشنگ معلوم بود دچار افسردگی بعد از سوگ شده است، چون او هم مثل ما خیلی عاشق مادرش است از اینکه شاهبیتِ شعر زندگیاش مفقود شده حسابی بیقراری میکرد.
پیدا بود بقیهی حرفهایش را با آهِ و ناله گذاشته است برای فردا، بر سر مزار مادر.
زیرا هر چه اطرافش را مینگریست قطعهی اصلی پازلِ عمرش را پیدا نمیکرد.
ما وظیفه داریم و لابدیم از گذشتگان یاد کنیم
اما ای کاش همانطور که عشقمان را خرج عزیزان سفر کرده میکنیم یک هزارم آن را خرج کسانی کنیم که در کنارمان نفس میکشند زیرا بودن ما و آنها در دنیا نیز همیشگی نیست.
اگر به حکمت الهی ایمان نداشتیم شاید همگی آرزو میکردیم کاشکی هیچ پدر و مادری دنیا را بدرود نمیگفت، یا همهی فرزندان به همراه پدر و مادرانشان از قطار زندگی پیاده میشدند زیرا ما طاقت فراق آنها را نداریم و همگیمان دوست داریم در خوشیها و ناملایمات زندگی در کنارمان باشند.
اما ما مامور به وظیفهی بندگی هستیم و یادمان باشد هر کسی برود "خدا هست".
اگر والدین تو، علیالظاهر و با جسم مادی کنارت نیستند، نباید اوقات خود و دیگران را تلخ کنی، گاهی باید در فراق عزیزانمان نقش انسانهای فراموشکار را بازی کنیم و چه خوب اسمی بر داغ گذاشتهاند چون هیچگاه سرد نمیشود اما باید در فراقشان خود را به تحلّم بزنیم تا بتوانیم زندگانی را ادامه دهیم و عزیزانی که الان در کنارمان هستند را نیز ببینیم و قدرشان را بیشتر بدانیم و دریابیمشان.
آدم بعد از داغ دیگر آن آدم سابق نمیشود اما اگر غرق در امواج غم و حسرت شویم دق میکنیم،
خاطرات عزیزان سفر کرده همیشه در دلمان هست اما باید با دیو غم جنگید و داشتهها و دلخوشیهای زندگی را از یاد نبرد و با آنها شاد بود.
🖊نویسنده: مرضیه رمضان قاسم
#مادر
#پدر
#یلدای_فراق
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef