فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#علیرضاافتخارے
صیـاد...
@ranggarang
#کوروش
«روز کوروش»
#قسمت_سوم 🎬:
شاه تکیه بر تخت زرینش که دوطرف آن سر دو شیر طلاکاری به چشم میخورد و با پارچه ای زردوزی که بر ابرهای زخیم آن دوخته شده بود، زد و نگاهی خواستنی به ملکه کرد و گفت: چقدر تو زیبایی ملکهٔ من! براستی اگر کل ممالک زمین را بگردیم، زنی به زیبایی تو نخواهیم یافت، قامتی بلند و استوار، تنی سیمین، رویی گندمین و تیغ ابروهایت دل زار مرا هر لحظه میشکافد و ناز و غمزهٔ چشمان درشت و کشیده ات مرا به عالم دیگری میبرد و وای از این موهای نرمی که به حریر طعنه میزند و وقتی سر به شانه ات می گذارم، انگار طراوت بهار میهمان صورتم شده..
ملکه لبخندی زد و گفت: گوارای وجودتان که من همسر شما هستم و شما صاحب اختیار من...
پادشاه از جا بلند شد و با قدم های آرام که آهنگی آرام بخش بر سنگ های مرمر سفید کف تالار، ایجاد می کرد، کنار تخت طلایی ملکه که پایه هاش از تخت او کوتاه تر بود و بر سنگی از فیروزه گذارده شده بود، ایستاد وهمانطور که با دست بر آبشار بلند و قهوه ای رنگ موهای ملکه میکشید، گفت: تصمیم دارم در روزهای آینده جشنی باشکوه برپا کنم، جشنی با مهمانانی بلند مرتبه که من و تو در آنجا بدرخشیم و همانطور که نی دانی دعوت نامه به تمام ممالک تحت سلطه مان ارسال شده و تو هم هر که را دوست داری دعوت کن که تو ملکه این سرزمین پهناوری...
ملکه دست پادشاه را در دست گرفت و از جا بلند شد، تعظیم کوتاهی کرد و با نازی زنانه خود را در آغوش او رها نمود و در این هنگام تقه ای بر در تالار زده شد و پشت سرش صدای نگهبان بلند شد، بانو رکسانا به قصر آمده اند و خواستار دیدار با ملکه هستند.
ملکه شال پسته ای رنگی را که گوشه اش بر کمری لباس بلند و پولک دوزی شده ملکه دوخته شده بود را از بین بازوانش رد کرد و بر سر کشید بطوریکه موهای بلند و زیبایش زیر آن پنهان شد و رو به پادشاه گفت: سرورم رخصت دهید به دیدار رکسانا این پیرزن فهیم و مهربان بروم، خاطراتی را که از کوروش کبیر گفته، به قلم خودم نوشته ام، باید اینک برایش بخوانم تا همه طبق واقع نوشته شده باشد.
خشایار شاه همانطور که لبخند میزد سری به نشانه تایید تکان داد وگفت: تو یک گوهر گرانبهایی و در همه چیز بر دیگران پیشی گرفتی، تو دلیرمردی پدر بزرگمان را مینگاری تا یادبودی باشد برای آیندگان و میتوانی راحت باشی و موهای زیبایت را عیان کنی، چرا روی می پوشانی، آه که اگر دیگران بدانند تو چه فرشتهٔ زیبایی هستی، بانوجان! اینجا قصر خودمان است،راحت باش..
ملکه بوسه ای به دست شاه زد وگفت: سپاس ای سرورم! زیبایی های یک زن مختص شوهرش است، پس من در خلوت خودمان زیبایی هایم را به رخ شوهرم میکشم که شوهرم با دیدن زیبایی های زن های کوچه و بازار و کنیزکان زیبا روی، دلش نلرزد و تمام لرزش قلبش برای من باشد و بس و این است رسم نجیب زادگان و با زدن این حرف همانطور که روی به پادشاه داشت عقب عقب رفت تا از در خارج شد و به نزد رکسانا برود.
ادامه دارد..
🖍به قلم: ط_حسینی
@ranggarang
☘حضرت روح الله خمینی (ره) حق داشت که یک موی کوخنشینان رو بر همه کاخنشینان ترجیح میداد!
🔥حکام عرب بی غیرت...
#فلسطین #طوفان_الاقصی #غزه
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘از یه بچه فلسطینی میپرسن وقتی بزرگ بشی میخوای چه کاره بشی....
جوابشو گوش بدید...
#طوفان_الاقصی #فلسطین #غزه
@ranggarang
💠#غزه کلید رمز آلود ظهور
بشنو از نی چون حکایت می کند
غزّه را در خون روایت می کند
غزّه یعنی عزّ و ایمان و شرف
هجمهٔ مکر یهود از هر طرف
غزّه یعنی غربت و دلواپسی
موجی از فریادهای بی کسی
غزّه یعنی عشق و ایثار و جنون
رقص بسمل در میان خاک و خون
غزّه یعنی مادر دل بیقرار
در دل خاکستر و گرد و غبار
غزّه یعنی چشم بی تاب پدر
دیدنِ طفلان در خون غوطه ور
غزّه یعنی طفل ، تاول، آبله
لشکری از شمر و زجر و حرمله
غزّه یعنی در نبرد نیک و بد
امّت اسلام در یک کالبد
ما در اینجا غصّه و غم دیده ایم
یک جهان ظلم مجسّم دیده ایم
اشکهای بی صدا را دیده ایم
کُلُّ أرضٍ کربلا را دیده ایم
چشمهای غرقه خون منتظر
مردمی مظلوم امّا مقتدر
غزّه یعنی خیبر امروز ما
شعلهٔ فریاد عالم سوز ما
آه مظلوم است این جا در سکوت
می کند ویرانه بیت عنکبوت
غزّه یعنی ناله های سوخته
شعله های غیرتِ افروخته
غزّه یعنی عزّت و صبر و قرار
آخرین فریادهای انتظار
غزّه آغاز فتوحات ولی است
این نوید قطعی سیّد علی است
غزّه یعنی باب ظلمت سوی نور
با کلید رمز آلود ظهور
غزّه یعنی در دل عُسر و حَرَج
انتظار پیک جانبخش فرج
#مجتبی تاجیک «ساده»
@ranggarang
🔴اگر خدا عادل هست،چرا شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد هست؟(جواب خیلی از سوالاتتون ممکنه باشه)
1⃣اولا که زن و مرد با خصوصیات جسمی و رفتاری مساوی آفریده نشده اند که انتظار داشته باشیم احکام صادر شده برای آن ها مساوی هم باشد!
🔷 مثلا خلقیات روحی و اخلاقی زن و مرد با هم تفاوت دارد به همین خاطر اگر احکامی که خدا برای مرد گذاشته برای زن هم میگذاشت عین بی عدالتی بود!
2⃣ثانیا زن لطافت دارد و سرشار از احساسات پاک است⚘
به همین خاطر ممکن است وقتی در فضای پر از تشنج و استرس دادگاه قرار میگیرد یا اشک های متهم را میبیند
تحت تاثیر قرار گرفته و آنچه دیده است و میخواسته شهادت دهد را فراموش کند یا اشتباه کند...
❤️خداوند متعال در سوره بقره آیه ۲۸۲ دلیل اینکه چرا شهادت دو زن مساوی شهادت یک مرد هست را اینگونه بیان میکند که:
🌕ممکن است یکی از زن ها فراموش کند یا تحت تاثیر قرار بگیرد بهمین خاطر زن دیگر میتواند به زن اول کمک کند تا به یاد بیاورد.
3⃣ثالثا شهادت دادن یک تکلیف و وظیفه شرعی است نه یک امتیاز!
که بگوییم چون این امتیاز به مرد به این کیفیت داده شده است پس او بالاتر و برتر است...!!
4⃣تازه گاهی شهادت دادن زن موجب میشود متهم قصد آزار و اذیت شاهد را در آینده داشته باشد
که با شرط کردن شهادت دو زن به جای یک مرد،
شهادت یک زن به تنهایی فایده ندارد و مرد نمیتواند زن را متهم کند!
🌹و اینگونه عملا اسلام زن را از خطر احتمالی دور کرده است و در یک امری که شاید در ظاهر برای وی نفعی ندارد او را در معرض خطر قرار نداده است و این لطف به زن است⚘
🔴اما فراموش هم نکنیم که:
در بسیاری از موارد مخصوص زنان شهادت زنان به تنهایی پذیرفته میشود از جمله: بکارت، ولادت و…
❤️به دینمان اسلام افتخار و به دستور خدای مهربان اعتماد کنیم🌷
💥پیوست:
انصافا کدوم دین مثل اسلام،انقدر خانومها رو تحویل گرفته..؟
چیزهایی که از درک ما گاهی خارجه دلیل نمیشه فکر کنیم اسلام به زن ظلم کرده که...
@ranggarang
و حالا دلیل علمی اینکه چرا شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد هست:
❤️خداوند در آیه ۲۸۲ سوره بقره میفرماید:
دو نفر از مردان خود را به گواهی بگیرید و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن از میان کسانی گواه کنید که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، (این دو زن به همراه یکدیگر باید به جای مرد دیگر برای شاهد قرار گرفتن دعوت شوند)
تا اگر یکی از آن دو فراموش (یا اشتباه)کند، دیگری به یادش آورد.»
💥و اینک دانشمندان به این نتیجه رسیدند که:
حافظه کوتاه مدت زنان قوی تر از مردان هست و در عوض حافظه بلند مدتشان ضعیف تر از مردان هست...
و به همین خاطر درک این مساله که چرا شهادت زن نصف شهادت یک مرد هست یعنی ممکن هست زنها در اثر استرس و نگرانی دچار فراموش کردن بشوند و نیاز به کمک دارند قابل فهم تر میشود
@ranggarang
🔴عاقبت توبه واقعي!
✅گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند.
سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند
☑️اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره.
📝در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.
💠اما اگر نه؛
دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش
معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود.
⛔️شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
📚 از فرمایشات آیت الله فاطمی نیا
@ranggarang
خدايا🙏
یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم...
یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم...
یادم بده بدی دیدم "ببخشم" ولی بدی نکنم! چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه...
یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم...
یادم بده اگر سخت بگیرم "سخت میبینم"...
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه هم هستیم...
یادم بده چشمانم را روی بدیها و تلخیها ببندم ..
چرا که چشمان زیبا، بیشک زیبا مى بيند همه دنيا را
💕💙💕
@ranggarang
دیروز تو خیابون داشتم رد می شدم یه نفر رو دیدم نابینا بود
عصا دستش بود میکوبید اینور اونور آسفالت😒
دلم سوخت اومدم از خیابون ردش کنم دیدم سرش تو گوشی داره تو ایتا میچرخه
گفتم: داداش خوبی
گفت: اره چطور مگه!
گفتم: میبینی
گفت: اره چون حواسم به #ایتاست عصا دستم گرفتم نخورم زمین😐
یعنی یه وضعی شده هااا
دوستان زود برین بخرین تو این گرونی دلااااار داره عصا گرون میشه
#طنز
@ranggarang
💠#داستان
👈 حضرت شعیب فرمود :
گناه نکنید که خدا بر شما بلا نازل میکند..
یکی آمد و گفت : من خیلی هم گناه کردم ولی خدا اصلا بلایی بر من نازل نکرده!
خداوند به حضرت شعیب وحی میکند که به او بگو اتفاقا تو سر تا پا در زنجیر هستی..
آن فرد از حضرت شعیب درخواست نشانه میکند.
خداوند میگوید: به او بگو که عباداتش را فقط به عنوان تکلیف انجام میدهد و هیچ لذتی از آنها نمیبرد..
امام صادق علیه السلام فرمودند:
یقول اللّه تعالی: إنَّ أدْنی ما أصْنَعُ بِالْعَبْدِ إذا اثَرَ شَهْوَتَهُ عَلی طاعَتی أنْ احَرِّمَهُ لَذیذَ مُناجاتی.
خداوند تعالی می فرماید:
هنگامی که بنده من خواهش های نفسانی خویش را بر طاعت من ترجیح دهد،
کمترین کیفری که در حق او روا می دارم آن است که او را از لذت مناجات خودم محروم می سازم.
📚جامع السعادات، ج 3 ص48
#خواندنی
@ranggarang
💠#داستان
🔸تو همانی هستی که میاندیشی...
كوه بلندی بود كه لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
يک روز زلزلهای كوه را به لرزه در آورد و باعث شد كه يكی از تخمها از دامنه كوه به پايين بلغزد. بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعهای رسيد كه پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروسها میدانستند كه بايد از اين تخم مراقبت كنند و بالاخره هم مرغ پيری داوطلب شد تا روی آن بنشيند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنيا بيايد.
يک روز تخم شكست و جوجه عقاب از آن بيرون آمد.
جوجه عقاب مانند ساير جوجهها پرورش يافت و طولی نكشيد كه جوجه عقاب باور كرد كه چيزی جز يک جوجه خروس نيست.
او زندگی و خانوادهاش را دوست داشت اما چيزی از درون او فرياد میزد كه تو بيش از اين هستی…
تا اين كه يک روز كه داشت در مزرعه بازی میكرد متوجه چند عقاب شد كه در آسمان اوج میگرفتند و پرواز میكردند.
عقاب آهی كشيد و گفت: “ای كاش من هم میتوانستم مانند آنها پرواز كنم.”
مرغ و خروسها شروع كردند به خنديدن و گفتند تو خروسی و يک خروس هرگز نمیتواند بپرد
اما عقاب همچنان به خانواده واقعیاش كه در آسمان پرواز میكردند خيره شده بود و در آرزوی پرواز به سر میبرد.
اما هر موقع كه عقاب از رويايش سخن میگفت به او میگفتند كه رويای تو به حقيقت نمیپيوندد و عقاب هم كم كم باور كرد.
بعد از مدتی او ديگر به پرواز فكر نكرد و مانند يک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنيا رفت.
توهمانی كه میانديشی،
هرگاه به اين انديشيدی كه تو يک عقابی به دنبال روياهايت برو و به ياوههای مرغ و خروسهای اطرافت فكر نكن…
خودتون رو دوست داشته باشید تا آرامش رو احساس کنید.
هر زمان که میگید خودم رو دوست دارم ترس ها ناپدید میشه و جراتتون بیشتر میشه..
همه چیز از خودتون شروع میشه...
#خواندنی
@ranggarang
🌸خوشبختی
🦋پروانه ای است
🌸که اگر آن رادنبال کنی
🦋فرار میکند
🌸ولی اگر آرام وصبورباشی
🦋خودش روی شانه ات مینشیند 🥰
🌸زندگیتون پراز آرامش 🦋
#عصرتون_بخیر_
@ranggarang