eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
10.3هزار ویدیو
24 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
@Maddahionlinمداحی آنلاین - ای فرشته ی من چرا پرت شکسته - حاج احمد واعظی.mp3
زمان: حجم: 8.26M
🔳 🌴ای فرشته ی من چرا پرت شکسته 🌴قلب نازنینت چرا به من نشسته 🎙حاج 👌بسیار دلنشین @ranggarang
🥀 شیعیان رخت عزا بر تن کنید خانه شیرخدا غرق عزای ست 🥀 🥀 🥀 @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☕️ چای زندگیتون همیشه تازه دم ☕️ دلتون گرم و جمع تون همیشه جمع ☕️ دوروبرتون پر از عطر لبخند ☕️ پراز دلخوشی وامید وشادی @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غ⁣☘ بندر بریس، سیستان و بلوچستان @ranggarang
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖥 چه کسی به ایران مأموریت داده که اسراییل رو محو کنه؟! 🗣 شبهه دکتر صادق زیباکلام و پاسخ دقیق کوروش علیانی نویسنده کتابِ متاستاز اسراییل @ranggarang
🙂میگفت؛ اون‌ دنیا وقتی‌دارن‌ کارا و رفتاراتو نشونت‌ میدن... متوجه می شی که اگه‌خیلی‌ازکارا روانجام‌نداده‌بودی می تونستی‌به‌ چه‌ جاهایی‌برسی💔 همین‌قدرتلخ... @ranggarang
🐜🌼 🍃امیرالمؤمنین علی علیه السلام: به خدا قسم! اگر آسمانها و زمین را به من بدهند تا پوست دانه‌ای جو را از به ستم از مورچه‌ای بگیرم هرگز چنین نخواهم کرد. @ranggarang
💠 👈کوره حوادث آهنگری پس از گذراندن دوره جوانی پرشر و شور خود تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند سال‌ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگی‌اش چیزی درست به نظر نمی‌آمد. حتی مشکلاتش مدام بیش‌تر می‌شد. یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعا عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفته‌ای مرد خداترسی بشوی، زندگی‌ات بدتر شده، نمی‌خواهم ایمانت را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاش‌هایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده.» آهنگر بلافاصله پاسخ نداد. او هم بارها همین فکر را کرده بود و نمی‌فهمید چه بر سر زندگی‌اش آمده. اما نمی‌خواست دوستش را بی‌پاسخ بگذارد، شروع کرد به حرف زدن و سرانجام پاسخی را که می‌خواست یافت. این پاسخ آهنگر بود: «در این کارگاه، فولاد خام برایم می‌آورند و باید از آن شمشیر بسازم. می‌دانی چه طور این کار را می‌کنم؟ اول تکه‌ی فولاد را به اندازه‌ی جهنم حرارت می‌دهم تا سرخ شود. بعد با بی‌رحمی، سنگین‌ترین پتک را بر می‌دارم و پشت سر هم به آن ضربه می‌زنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که می‌خواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو می‌کنم، و تمام این کارگاه را بخار آب می‌گیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست.» آهنگر مدتی سکوت کرد و ادامه داد: «گاهی فولادی که به دستم می‌رسد، نمی‌تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سر، تمامش را ترک می‌اندازد. می‌دانم که این فولاد، هرگز تیغه‌ی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد.» باز مکث کرد و بعد ادامه داد: «می‌دانم که خدا دارد مرا در آتش رنج فرو می‌برد. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفته‌ام، و گاهی به شدت احساس سرما می‌کنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج می‌برد. اما تنها چیزی که می‌خواهم، این است: خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو می‌خواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که می‌پسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده، اما هرگز مرا به کوه فولادهای بی فایده پرتاب نکن.» @ranggarang