1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پنج شنبه است و ياد درگذشتگان😔
🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
🔆امام صادق(ع)
هنگام عصر روز پنجشنبه فرشتگان از آسمان با قلمهاے طلا و صحيفه هاے نقره فرود می آيند و در عصر پنجشنبه و شب و روز جمعه تا هنگام غروب خورشيد جز صلوات بر محمّد و خاندان آن حضرت چيزے ننويسند.
📗مفاتیحالجنان
یادی کنیم از درگذشتگان،
پدران و مادران آسمانی با ذکر فاتحه و صلوات🌸
@ranggarang
@Maddahionlin4_5893110200046456450.mp3
زمان:
حجم:
3.35M
🌴شب زیارتی امام حسین (ع)
🍃گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما
🍃سر گیرد و برون رود از کربلای ما
🎙 #محمود_کریمی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌙 #شب_جمعه
@ranggarang
8.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅بی نیازی یعنی این!
✅حکایتی بسیار زیبا از عارف عالم حضرت آیت الله انصاری همدانی قدس سره
🔰#آیت_الله_ناصری
@ranggarang
21.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 این فیلم رو ذخیره کن تو فضای شخصیت
🔸هر موقع تو خلوت خودت گیر افتادی. دیدی همین الاناست که پات بلغزه و یه صحنهای ببینی که گناه توشه. یا یه حرفی میخوای بزنی که معصیت خداس.
⛔️ یه لحظه وایستا ⛔️
🔻 یه نفس عمیق بکش و این یک دقیقه و نیم رو ببین. مطمئن باش کلام این مرد هوس گناه رو از سرت میپرونه
#آیت_الله_بهجت
@ranggarang
❣دوست واقعى فقط خداست
البته اگه بخوای قبول کنی
"خدا" تنها دوستيه
❣ ڪه هيچوقت
پشتت رو خالى نمیڪنه و
❣ تنها دوستيه ڪه
هميشه محبتش یڪ
❣طرفه است
البته اگه باور کنید و ایمان به دوستی خدا داشته باشید.
اگه باور کردی حالا
با خدا دوستى ڪن
❣ڪه محتاج خلق نشی
@ranggarang
🌹از حضرت علی(ع) سوال کردند:
🛑سنگینتر از آسمان چیست؟
فرمود:
🛑 تهمت🛑 به انسان بےگناه.
از دریا پهناورتر چیست؟
فرمود:
💚 قلب💚 انسان قانع.
از زهر تلختر چیست؟
فرمود:
🌾صبر در برابر انسان نادان🌾
@ranggarang
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📋 امتحان شیعیان !
📿 شیعیان در وقت #نماز آزمایش میشوند !
🎙 حجت الاسلام راجی
@ranggarang
🍃🍂ســرگذشـــت ارواح
ســــــرگردان بــــ😱ـــــرزخ🍃🍂
#قسمــــت 〖سی_و_دوم〗
◽ مجدّداً خود را به قدمهای ایشان انداختم و بوسه زدم و ایستادم.
فرمودند: اگرچه دستوری داده نشده است که از شماها در همه عوالم برزخی توسّط (واسطه شده) و شفاعت بکنیم، بلکه این مسافرت را باید به زاد و توشه خود طی نمایید، مگر در آخر کار و سفر جهنّم، الّا آنکه مددهای باطن ما با شما است و فتوّت من مقتضی است که امثال شما مساکین که بارها تشنه در راه زیارت برادرم بوده و رفتهاید و اقامه عزای او را داشتهاید، دستگیری (کمک) و نگاهداری نماییم.
⇦ در این میان میدیدم جوانی کمسن، در پهلوی حضرت ابوالفضل علیهالسلام نشسته و مثل خورشید میدرخشد، به گونهای که طاقت دیدار نورانیت او را نداشتیم و جلالت و بزرگواری بسیار از او تراوش مینمود و حضرت ابوالفضل علیهالسلام گاهی با تأدّب و فروتنی با او سخن میگفت، معلوم بود که در نظر بزرگوارش مهمّ است.
🔻از هادی درباره او پرسیدم، گفت: نمیدانم! ولی آن صاحب صوت خوش که سوره «هل أتی (انسان)» را تلاوت مینمود، گویا همین شخص باشد.
از دیگری که از ما مقدّم بود، پرسیدم.
💫 گفت: گویا علی اصغر حجّت کبرای حسینی است. دلیل بر این، آن خطّ سرخی است که مثل طوق در زیر گلوی انورش دیده میشود که آن مبارک را زینت دیگری داده.
🔺گفتم: خیلی سزاوار و حتم است رجعت ما برای انتقام، ای کاش که ما را رجعت دهند.
حضرت ابوالفضل علیه السلام ملتفت مسّاره (گفتگوی سرّی) ما شد و فرمود: إن شاء اللَّه به زودی خواهد شد.
✨ «وَأُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ»؛
⇦ و [نعمت] دیگری که آن را دوست میدارید، [به شما عنایت فرماید]، یعنی همان یاری خداوند و پیروزی نزدیک.
➰ من یقین نمودم که آن جوان، علی بن الحسینعلیهما السلام است و در جلال و جمال او مبهوت بودم، به قدری مرا مجذوب نمود که نتوانستم نظر از او بردارم، و تند نظر نمودن به بزرگان، لعلّ (شاید) خلاف ادب باشد، وانگهی جلال و بزرگواری او، دور باش! و کور باش! مینمود، جلالش میراند و جمالش میخواند، در بین این دو محذور متضادّ واقع شده بودم و بدنم به شدّت میلرزید، به گونهای که نمیتوانستم از آن خودداری کنم.
🔹توجّه به من فرمود، گویا حال مرا دریافت، خلعتی فرستاد، به دوش من انداختند. من که این مرحمت را دیدم - که عشق و علاقه من را نسبت به خود توجّه نموده - لذا زمین را بوسیدم و قلبم از آن اضطراب تسکین یافت، که محبّت طرفینی است و بی درد سر شد.
🔸هادی گفت: بیا برویم به منزل خود استراحتی بنماییم، و یا اینکه در میان این باغات سیاحتی کنیم. تذکره که امضا شده، خلعت هم که گرفتی.
با خود گفتم: این بیچاره از سببی که طورِ او ورایِ طورِ عقل است، خبر ندارد و نمیداند که من چنان به این مجلس و اهل آن علاقهمند هستم که توانایی جدایی ندارم.
گفتم: هادی! در این مجلس، من زبان سخن ندارم، بپرس این خلعت را چرا به من داد؟ و حال آنکه من خود را قابل آن نمیدانم که نظری به من کند، تا چه رسد به این موهبت عُظمی هادی این عرض حال را به وکالت از من اظهار داشت.
◁◁ ادامه دارد...
#سیاحت_غرب
@ranggarang