حکایتی زیبا 🕊
قصابی که به معنای واقعی مرد بود و ملقب شد به جوانمرد قصاب 💐
عبدالحسین کیانی 32 سال پیش در این دنیا نفس میکشید و از نظر انسانی و اخلاقی فرد ممتازی بود و خود را مطیع دستگاه سید الشهدا علیه السلام دانسته و واقعا زیبا امتحان خود را پس داد
همیشه با وضو می رفت مغازه. هر گاه از او می پرسند: « عبدالحسین! چه خبر از وضع بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط میگفت الحمدلله … ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد… »
همیشه بیشتر از وزنه ای که توی کفه ترازو بود گوشت میگذاشت ، و می داد دست مشتری. همیشه کفه گوشت به کفه آن طرفی می چربید . هیچ کس کفه های ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود. همیشه سمت گوشت سنگین تر بود
هیچ وقت کسی نمیدید عبدالحسین پولی را که از مشتری هایش می گیرد، بشمارد. پول را که می گیرد، بدون اینکه حتی نگاهش کند، می انداخت توی دخل. این عادت همیشگی اش بود.
اگر مشتری مبلغ ناچیزی گوشت میخواست عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازویی هست» و البته همه می دانند که او همیشه بیشتر از حق مشتری گوشت می گذاشت توی ترازو. اصلاً گاهی اوقات که مشتری را می شناسد، نمی گذارد مشتری مبلغی را که گوشت می خواهد به زبان بیاورد. مقداری گوشت می پیچد توی کاغذ و می داد دستش.
مشتری هایش را می شناخت. آنهایی که وضع مادی خوبی نداشتند یا حدس می زند که نیازمند باشند یا اینکه عائله سنگینی دارند را دو برابر پولشان گوشت می داد. اصلاً گوشت را نمی گذاشت توی ترازو که طرف متوجه بشود داستان چیست.
گاهی اوقات برای اینکه بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کند که پول گرفته است. گاهی هم پول را می گیرد و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره برمیگرداند به مشتری. گاهی هم پول را می گرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می دهد دست مشتری و می گوید:«بفرما. مابقی پولت را بگیر». می خواست عزت نفس مشتری های نیازمندش را نشکند. عبدالحسین سال های سال اینگونه رفتار کرد.
فردی یکی دوبار از رو به روی مغازه رد می شود که عبدالحسین صدایش می زند و می گوید:
«تو گوشت می خوای اما پول نداری و خدا به دلت انداخته که این مغازه نسیه هم گوشت می ده… مرد انگار که کسی حرف دلش را زده باشد، گره های پیشانی اش باز می شود و می گوید: «خدا خیرت بدهد یک ماهه گوشت نخوردیم. میشه نیم کیلو گوشت بدی و این انگشتر عقیق رو هم بزاری گرو بمونه تا پولشو بدم؟» عبدالحسین بدون اینکه او را بشناسد، تکه ی بزرگی گوشت می پیچد توی کاغذ و انگشتر را هم می گذارد توی دست مرد. «اینو بزار دستت، برا نماز ثواب داره. هر وقت داشتی، پولشو بده»
مرد لبخند زنان گوشت را می گیرد و می رود. عبدالحسین زیر لب می گوید: «خدایا! امیدوارم که هیچ وقت برا دادن پول گوشت نیاد، اینطوری گفتم فکر نکنه بهش صدقه دادم و خجالت بکشد».
او فردی وارسته بود و خوب بلد بود در عاشقی قمار کند
پیرزنی می آید درب مغازه و صدا می زند: « عبدالحسین! مادر! این گوشت رو از فلانی خریدم، گوشت خوبی بهم داده؟» عبدالحسین گوشت را ورانداز می کند. یک تکه گوشت از لاشه آویزان در مغازه جدا می کند و می گذارد روی گوشت پیرزن و می گوید:« آره مادر! حالا دیگه گوشت خوبی شد». عادت همیشگی عبدالحسین همین است. هم دل مشتری را نمی شکند و هم دروغ نمی گوید. تازه این بماند که عصبانی شود و بگوید چرا از من خرید نکردی؟
معمولاً با گفتن نام قصاب، تصویر یک آدم خشن در ذهن ها نقش می بندد. اما عبدالحسین تنها جایی خشمگین می شد که برای خدا بود
همسر رئیس شهربانی آمده بود داخل مغازه اش و می گوید: «از این گوشت به من بده». عبدالحسین می گوید:«برو بیرون! مثل بقیه، سرنوبت… می گوید: «من زن رئیس شهربانی ام» و عبدالحسین که به معنای واقعی بجز خدا از هیچ کس نمی ترسد، پاسخ می دهد:«زن رئیس شهربانی باش. تو هم مثل بقیه.»
چند لحظه بعد دو مأمور شهربانی برای بردن عبدالحسین می آیند درب مغازه. او با مأمورها نمی رود ومی گوید: برید. کارم تموم شد، خودم میام.» کارش تمام می شود و می رود پیش رئیس شهربانی و می گوید: تو پشت میزت نشستی، برا قانون. منم تو مغازم برا قانون. اگه قرار به بی قانونیه، من از تو بهتر بلدم.» این را می گوید و از شهربانی می زند بیرون
ایشان چهل و سه بهار را گذراند و در نهایت ۱۲ گلوله او را به وادی موعود رهسپار کرد و به دیار معشوق شتافت و شهید شد
روحش شاد 🌺
@ranggarang
فخر رازی از مفسران قرآن کریم میگوید:
مانده بودم «لفی خسر» را چگونه معنا کنم
از بس فکر کردم خسته شدم و با خود گفتم
بروم سراغ سورههای دیگر تا فرجی شود ...
نقل میکند روزی گذرم
به بازار افتاد و دیدم کسی
با التماس فراوان به مردم میگوید:
مردم رحم کنید به کسی که
سرمایه اش در حال آب شدن هست
و داره نابود میشه
نگاه کردم دیدم او یخ فروش است
یک قالب یخ آورده، هوا هم گرم است
و یخ هم در حال آب شدن،
و او التماس میکند از مردم که
از من یخ بخرید
من معنای «لفی خسر» را در سوره عصر
از این یخ فروش فهمیدم
ما هم لحظه به لحظه یخ زندگیمان
در حال آب شدن است
اما قدر این نعمتها و فرصت های ناب را
نمی دانیم و درک نمی کنیم
مگر زمانی که دیر میشود
و جز افسوس کاری از ما ساخته نیست...
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر اهل کارهای خوب و نیک باشیم اما فقط نماز نخونیم،
خدا با ما چجوری حساب میکنه؟
#پیشنهاد_دانلود
@ranggarang
از يـخ پرسيدن كه چرا اينقدر سردی؟
يـخ جواب خوبی داد🌸🍃
گفت :كه من اوّلم آب و آخرم آب؛
پس *گرمی را با من چه كار ؟
پس ای انسان🌸🍃
اوّلت خاک* و آخرت هم *خاک؛
پس اين همه غرور از كجا
🌷اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم و سهل مخرجهم🌷
@ranggarang
وقتی داری باکسی درد و دل میکنی
درست مثل اینه که بهش یه چک سفید امضا بدون تاریخ میدی 🌸🍃
تا هر وقت هرجور خواست ازش استفاده کنه
پس مراقب باش که حرف دلت رو با کی وکجا میزنی🌸🍃
@ranggarang
🌸🍃🌸🍃
فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو که گناه کمتر کنم.
بهلول گفت: بدان وقتی گناه میکنی، یا نمیبینی که خدا تو را میبیند، پس کافری.
یا میبینی که تو را میبیند و گناه میکنی، پس او را نشناختهای و او را نزد خود حقیر و کوچک میشماری.
پس بدان شهادت به اللهاکبر، زمانی واقعی است که گناه نمیکنی. چون کسی که خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب مینشیند و دست از پا خطا نمیکند.
@ranggarang
🔴اقسام روزہ!
♻️سه نوع روزہ داریم:
۱- روزہ عام
۲- روزہ خاص
۳- روزہ خاص الخاص
🔵روزہ عام:
✅همان روزہ ای است که عموم مردم می گیرند؛ روزہ عام روزہ ای هست که انسان تنها از اموری که روزہ را باطل می کند خودداری می نماید.
🔵روزہ خاص:
✅روزہ ای است که روزہ دار علاوہ بر اینکه از خوردن و آشامیدن خودداری می ڪند اعضاء و جوارحش هم روزہ دارد؛
چشمش را هم از معصیت می بندد؛
غیبت نمی شنود، غیبت نمی ڪند، و ... این روزہ خاص است.
🔵روزہ خاص الخاص:
✅این روزہ، روزہ ای است که غیر از خدا هیچ چیز دیگری در دل روزہ دار نباشد؛
💠اگر در ماہ رمضان همه ڪارها برای خدا باشد؛ روزہ خاص الخاص تحقق می یابد
و از این رو در دعا از خدا مے خواهیم:
🔆 اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِے فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ یعنے خداوندا روزہ مرا روزہ خاص الخاص قرار بدہ
ماه_رمضان ماه_مبارک_رمضان
♻️〽️♻️〽️♻️〽️♻️〽️♻️
📘آیت الله مجتهدی ره
@ranggarang
✅ مبارک بودن ماه رمضان به چیست؟
🌷 امام خمینی:
امیدوارم که ان شاء اللَّه این ماه مبارک رمضان به همه شما مبارک باشد. و مبارک بودن به این است که بنا بر این بگذارید که به #تکالیف خدا عمل کنید.
📚صحیفه نور، جلد ١٩، صفحه ١۶
✍️ شرح: عمل به تکالیف یعنی انجام #واجبات شرعی و قانونی، و ترک #حرامهای شرعی و قانونی
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نقشه شوم انگلیس برای زن ایرانی
🔹پاسخ زیبای مریلا زارعی به زنانی که خواهان آزادی حجاب هستند
🗓 اجرای طرح استعماری حذف حجاب به دست رضاخان در سال۱۳۱۴ هجری شمسی
#حجاب
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥امارات کلا ۱۰ میلیون جمعیت داره،
تقریباً روزی ۳ میلیون بشکه نفت میفروشه،تحریم هم نیست،با اسرائیل هم مشکلی نداره،ولی با یه سیل چند ساعته این طور زیر آب رفته!
💥💥 صرفا جهت اطلاع خودتحقیر های وطنی✔️
@ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ با بقیه کلیپ ها خیلی فرق میکنه خوب تا آخرنگاه کنید😔😭😭😭
اللهم الفشع کل مریض 🤲🤲
@ranggarang
در قضاوت عجله نکنید
عکس را زوم کنید،
با تعجب می بینید که
به صحنهء
زیبایی تبدیل می شوند.
بسیاری از قضاوتها یمان اینطوریست
#قضاوت
@ranggarang
شبانگاهان_۲۰۲۳_۰۳_۲۴_۲۰_۰۶_۳۰_۱۶۷.mp3
6.33M
#مختاباد
شبانگاهان...
@ranggarang
#داستان_
#داستان_حضرت_ادم_
قسمت اول 👇
🍃#داستانحضرت آدم علیه السلام🍃
🌺خبر از آفرينش خليفه خدا در زمين، و پاسخ به سؤال فرشتگان🌺
خداوند اراده كرد تا در زمين خليفه و نماينده اى كه حاكم زمين باشد قرار دهد، چرا كه خداوند همه چيز را براى انسان آفريده است. موقعيت و لياقت انسان را به گونه اى قرار داده تا بتواند به عنوان نماينده خدا در زمين باشد.
خداوند قبل از آن كه آدم پدر انسانها را به عنوان نماينده خود در زمين بيافريند، اين موضوع بسيار مهم را به فرشتگان خبر داد. فرشتگان با شنيدن اين خبر سؤالى نمودند كه ظاهرى اعتراض گونه داشت و عرض كردند:
پروردگارا! آيا كسى را در زمين قرار مى دهى كه:
1 - فساد به راه مى اندازد
2 - و خونريزى مى كند
اين ما هستيم كه تسبيح و حمد تو را به جا مى آوريم، (بنابراين چرا اين مقام را به انسان گنهكار مى دهى نه به ما كه پاك و معصوم هستيم؟)
خداوند در پاسخ به سؤال آنها فرمود: من حقايقى را مى دانم كه شما نمى دانيد.
خداوند همه حقايق، اسرار و نامهاى همه چيز (و استعدادها و زمينه هاى رشد و تكامل در همه ابعاد) را به آدم آموخت. و آدم همه آنها را شناخت.
آنگاه خداوند آن حقايق و اسرار را به فرشتگان عرضه كرد و در معرض نمايش آنها قرار داد و به آنها فرمود: اگر راست مى گوييد كه لياقت نمايندگى خدا را داريد، نام اينها را به من خبر دهيد، و استعداد و شايستگى خود را براى نمايندگى خدا در زمين، نشان دهيد.
فرشتگان (دريافتند كه لياقت و شايستگى، تنها با عبادت و تسبيح و حمد به دست نمى آيد، بلكه علم و آگاهى پايه اصلى لياقت است از اين رو) با عذرخواهى به خدا عرض كردند: خدايا! تو پاك و منزه هستى، ما چيزى جز آن چه تو به ما آموخته اى نمى دانيم، تو دانا و حكيم مى باشى.
به اين ترتيب فرشتگان كه به لياقت و برترى آدم نسبت به خود پى برده و پاسخ سؤال خود را قانع كننده يافتند، به عذرخواهى پرداخته، و دريافتند كه خداوند مى خواهد انسانى به نام آدم بيافريند كه سمبل رشد و تكامل، و گل سرسبد موجودات است، و ساختار وجودى او به گونه اى آفريده شده كه لايق مقام نمايندگى خدا است.
ادامه دارد....
@ranggarang