eitaa logo
رنگارنگ 🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
7هزار ویدیو
10 فایل
کانال متفاوت و مورد سلیقه همه قشرها مختلف.. داستان های کوتاه و بلند.. از حضرت ادم تا خاتم الانبیا.. حدیث و پیامهای آموزنده و کلیپ های کوتاه و بلند.. کپی برداری آزاد..
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت چهارم👇 داستان قرآنی اصحاب کهف 🌴 ولی پس از گذشتن آن بنابه اراده خداوند ، از خواب بیدار شدند و نظری به اطراف خود افکندند و از یکدیگر پرسیدند : 🌴 ما چقدر خوابیده ایم ؟ بعضی گفتند یک روز و بعضی اظهار کردند : یک نیمه روز خوابیده ایم . ولی مطلبی که موجب بهت شدید و حیرت آنها شد خشگ شدن درختها و نابودی آنها و گرسنگی خودشان بود . 🌴 هر چه درباره درختها و آبها فکر کردند ، فکرشان به جائی نرسید و سبب اینکه همه در یک روز از بین رفته اند ، بر آنها نامعلوم ماند . باری برای نجات از گرسنگی ، گفتند : یکی از ما باید محرمانه به شهر برود و با این بول مختصری که داریم غذائی تهیه کند ولی اینکار باید بی سر و صدا انجام شود و کسی از جریان کار ما اطلاع نیابد و گرنه ما را می‌کشند یا به بت پرستی وادار می سازند . 🌴 یکی از آنها که مردی آزموده و کاردان بود ، از جا برخواست . لباسهای مرد چوپان را گرفت و پوشید و به سوی شهر رهسپار شد . چون به دروازه شهر رسید ، شهر به نظرش نا آشنا آمد . قدم در شهر گذاشت . همه چیز را به وضع دیگری دید . کوچه ها و عمارتها تغییر کرده ، مغازه ها به صورت دیگری در آمده ، لباس مردم عوض شده و خصوصیات دیگر شهر نیز تغییر یافته بود . 🌴 این مطالب برای او موجب حیرت گردید . با خود می گفت خدایا من خواب می بینم ؟ آیا راه را گم کرده ام و این شهر ، شهر دیگری است ؟ چرا همه چیز عوض شده و چرا من این مردم را نمی شناسم . 🌴 به هر حال ، خود را به مغازه نانوائی رسانید . چند دانه نان برداشت و پولهای خود را به صاحب مغازه داد . خباز پولها را گرقت ، نظری برآن افکند و گفت ای جوان ! آیا گنج پیدا کرده ای ؟ گفت : نه . این پول خرمائی است که من پریروز فروخته ام و از این شهر رفته ام . 🌴 این جواب خباز را قانع نکرد و بالاخره او را نزد شاه برد و گفت : این جوان گنج پیدا کرده و این پولها نشانه آن است . شاه گفت : ای جوان ! نترس و حقیقت مطلب را بگو . ما با تو کاری نداریم . پیامبر ما عیسی بن مریم به ما دستور داده که از پیدا کننده گنج ، خمس آن را دریافت کنیم . اینک تو یک پنجم آن را به ما بده و به سلامت برو . دارد... @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلایت به خدا قبله ی دلهاست حسین شب جمعه حرمت محشر کبراست حسین مادرت آمده با ذکرِ بُنَیَّ قَتَلوکْ عطر سیب حرمت جلوه ی زهراست حسین @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
25.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 دختر کاپشن صورتی 🔻 روایت پدرِ «دختر کاپشن صورتی با گوشواره‌های قلبی» از روز حادثه برای اولین بار در حسینیه معلی یه خانواده چهارنفره بودیم که همسرم و دو تا بچه هام شهید شدن...به حالشون غبطه میخورم حسینیه معلی  @ranggarang
مادری از سربرنیتسا و فرزندانی از فلسطین @ranggarang
رنگارنگ 🌸
مادری از سربرنیتسا و فرزندانی از فلسطین @ranggarang
□ فاجعه‌ی رخ داده در سربرنیتسا آنقدری تکان‌دهنده هست که زنان شاهد این جنایت تصور مقایسه‌ی آنچه تجربه کرده‌اند را با هیچ رویداد دیگری ندارند. اینکه شهر یک شبه خالی از مردان و پسران شود و کودکان پیش چشم مادران سر بریده شوند. اما داستان ام سلیم فرق می‌کرد. ام سلیم می‌گفت من با چشم خودم جنایات سربرنیتسا را دیدم و تا سال‌ها درگیرش بودم. می‌گفت من به انکار همه چیز رسیدم و داشتم ایمانم را از دست می‌دادم. پس خدا در آن روزها کجا بود؟ اما تقدیر دست ام سلیم را در دستان مردی فلسطینی از اهلی نابلس گذاشته بود که اقوامش در غزه زندگی می‌کردند. ام سلیم می‌گفت آخرین بار یک سال قبل از غزه خارج شدیم. از کانادا برای دیدن اقوام همسرم به غزه رفته بودیم و پیش از آغاز جنگ از غزه بیرون رفتیم. حالا دیگر هیچ خبری از خانواده‌ی همسرش در غزه نداشتند. می‌گفت که آخرین بار با خواهر شوهرش تلفنی صحبت کرده بودند و دیگر نمی‌دانستند کجا هستند. ام سلیم می‌گفت که اتفاقی که در غزه دارد رخ می‌دهد به مراتب از نسل‌کشی سربرنیتسا سخت‌تر است و این اعتراف ساده‌ای نبود. هشت هزار نفری که در کمتر از ۷۰ ساعت قتل عام شدند پیش چشم او بود. این نرخ کشتار حتی هنوز از نرخ کشتار اسرائیل در غزه بالاتر است. با این حال ام سلیم در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود تکرار می‌کرد اتفاق غزه فجیع‌تر از آن جنایت هولناک است. حالا او به همراه مدینه و سلیم دختر و پسرش آمده بود به مزارستان پوتوچاری تا هم داغ خانواده‌ی از دست داده‌اش در سربرنیتسا را تازه نگه دارد و هم در هول نسل کشی مردم غزه اشک بریزد. ام سلیم می‌گفت خودم را با زنان و مادران غزه مقایسه می‌کنم که من چطور داشتم به پوچی می‌رسیدم و این مردم چطور محکم و با صلابت ایستاده‌اند. @ranggarang
کلیسا‌ها هم در محرم حسینیه می‌شوند.. بعد یه عده دنبال از بین بردن نام و یاد و پرچم امام حسین هستند @ranggarang
💠 عاشورای غزه و شرم بر ما 🔻مشاهده تلخ و تأسف‌برانگیز هئیت رفتن در این چند شب اول دهه محرم، فراموشی مسئله غزه و فلسطین بود. 🔻 واقعاً حیرت‌انگیز بود که سخنرانان و مداحان  طی این چند مطلقا به مردم مظلوم  فلسطین و جنایت وحشیانه و بی‌سابقه اسرائیل نپرداختند. 🔻امسال اولین محرم بعد از ماجرای عظیم طوفان‌الاقصی بود و در طی این ۹ ماه بیش از ده‌ها هزار کودک و زن شهید شدند ولی هئیت‌های حزب‌الهی و انقلابی هم انگار نه انگار. 🔻مگر فلسفه استمرار این منبر و مراسم برای شوریدن ابدی بر ظلم و جنایت و یاری مظلوم نیست؟ @ranggarang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وسایل زندگی ما در صندوق عقب یک پیکان جا می‌شد صدیقه عرب همسر شهید غلامرضا صالحی می‌گوید: زندگی را آسان می‌گرفتیم. همه وسایل زندگیمان در صندوق عقب یک خودروی پیکان جا می‌شد. به جای رخت آویز میخ به دیوار می‌کوبیدم و وقتی می‌خواستیم به شهر دیگری برویم، آن میخ‌ها را هم در می‌آوردم و با خود می‌بردم؛ غلامرضا می‌خندید و می‌گفت «مثل بچه‌های عملیات زندگی می‌کنی.» @ranggarang
✍عکس ماندگار علمداران لشکر ۴۱ ثارالله از سمت راست: شهید عباس اناری‌نوه، شهید سیدحمید میرافضلی و شهید محسن باقریان... @ranggarang
🌷 امام صادق (علیه السلام) : ✍️ لَيسَ مِن أحَدٍ وإن ساعَدَتهُ الاُمورُ بِمُستَخلِصٍ غَضارَةَ عَيشٍ إلاّ مِن خِلالِ مَكروهٍ. ‌ 🖌 هيچ كس نيست كه به نوشى بى نيش دست يابد ، اگر چه همه عوامل به يارى اش بيايد. ‌ @ranggarang