هیچوقت احساسِ تنهایی نکنین
هیچوقت نگید دست تنهام
هیچوقت نگید کسی حرفمو نمیفهمه!
هیچوقت نگید تنها موندم دیگه!
همیشه آخرِ مجلس امام زمانت هست
همیشه انتهایِ قلبت امام زمان هست.
او انتها نرفته ها! تو در انتها جاش دادی
چون جا خوب خوبا رو به دیگران دادی و امید به غیر بستی و اون آخرا گفتی اگه نشد میرم به امام زمان میگم و عرض حاجت میکنم و اگه حاجتمو داد که هیچ، اگه نداد او بهم توجه نمیکنه و دوسم نداره و امام زمان و تَشَیُع هم خداحافظ!
امام زمان رو بذاریم اولویت
ببینیم چقدر دنیا متفاوت میشه :)❤️
#طرحنوشت
+ شب نیمه شعبان
اتاق عمل
شب زنده داری
با پنج تا جراحی
اللهم تَقَبَّل مِنّا...
+ یجاییام بین خواب و بیداری
یه حالتیام بین گیجی و هوشیاری
پاهامو میکشم
سرم درد میکنه و سنگینه
درونم به هم میپیچه
دهنم ترش شده و احساس تهوع دارم
گمونم کیک یزدیش مونده بود
چشمام میسوزه
صدای اذانو میشنوم
لبخند میزنم
خداجون
عجب شبی ساختی واسمون :)
مریضو به ریکاوری منتقل میکنیم
کشان کشان میرم سمت استیشن
دکتر چشاش قرمزه
تو فکره که چیزی از دستور شرح عمل جا نمونه
یه اُنْدانْسِتْرون اضافه میکنه
پرونده رو جمع میکنم میدم دست همکارم
خودمو میرسونم رِست
در اتاقو میبندم
توی تاریکی مطلق دراز میکشم
کلمهی «خدمت» توی ذهنم میرقصه...
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دیدن ضعفت،
دوستت ناراحت میشه
و دشمنت خوشحال..
#برپا
+خندههای آقا >>>>>>>>
به قصد جانِ من در جلوه آمد قدِ رعنایت
به قربانت شوم جانا، بمیرم پیشِ بالایت
ازین بهتر نمیدانم طریقِ مهربانی را
که ننشینم ز پا، تا جان دهم از مهر در پایت
توانم آن زمان در عشق، لافِ دردمندی زد
که از درمان گریزم تا بمیرم در تمنایت
خوش آن مردن که بر بالینِ خویشَت بینم و باشد
اجل در قبضِ جان، تن مضطرب، من در تماشایت :)
چو روزِ مرگ دوزندم کفن بهرِ سبکباری
روان کن جانبِ من، تاری از جعدِ سمن سایت
چو روی منکرانِ عشق در محشر، سیه گردد
نشانِ رو سفیدیهای ما، بس داغِ سودایت
چه مَردم کُش نگاهست این، که جانِ محتشم بادا
بلا گردانِ مژگانِ سیاه و چشمِ شهلایت
❞محتشم کاشانی
+ به به...
راشِدون
به قصد جانِ من در جلوه آمد قدِ رعنایت به قربانت شوم جانا، بمیرم پیشِ بالایت ازین بهتر نمیدانم طریق
سر عملها
با جراحا و همکارا درباره انتخابات صحبت میکنیم
یه سریا اهل فکرن
یه سریا اهل لجبازی
با اهل فکر و منطق گفتگو میکنم
با اهل لجبازی لبخند و سکوت
و بهشون میگیم که این تفکر شما برای خود شماست
بقیه میتونن از حق خودشون استفاده کنن
اونا رو معذب نکنید!
و خودتونم میدونید که اینجا هرکسی به فکر نفع خودشه و منم به نفعمه که توی انتخابات شرکت کنم
لابد شما به نفعتون نیست دیگه..
نفع من توی سربلندی کشورم در برابر اوناییه که همیشه دنبال اینن که بزننشو اون رو بدبختو ذلیل نشون بدن.
نفع شما توی چیه؟
معمولا حرفشون اینه که اصن چه فرقی میکنه کی بیاد(!). مگه اینایی که اومدن تا الان چیکار کردن که بقیه بخوان انجام بدن(!). اصن همه چی فرمایشیه(!). مجلس هم مجلس فرمایشیه(!). همه چی از قبل تعیین شده(!). مگه تا الان که رای دادیم چیشد که حالا بشه(!). مردم ما روز به روز فقیرتر شدن فقط(!) برا ما هیچ فرقی نداره کی بیاد. همشون مثل همن (!) و ...
#طرحنوشت
#انتخابات
اعزه تازه دارن از اقدامات مجلس و اهمیت مجلس توی امورات مملکت عکس و فیلم درست میکنن
خب چرا زودتر اینارو با مردم درمیون نمیذاشتین؟
چرا زودتر صحن مجلس رو بصورت زنده از تلویزیون نشون نمیدادین؟
چرا تا الان توی تلویزیون و اخبار و غیره، از اقدامات مثبت و منفی مجلس نمیگفتین؟
هممون دقیقه نودی کار میکنیم
بعد که میان توی صورتمون تف میکنن که
اصن شما تا الان کجا بودی
بهمون بر هم میخوره ...
اونوقت یه عده دارن صبح تا شب و شب تا صبح
به هفتاد روش سامورایی وسط صحبتها پاره پوره میشن تا جبران مافات کنن..
بهت بربخوره!
#برپا
#آینه
جانانم آرزوست.mp3
4.16M
این هوای برفی
یه هات چاکلت میطلبه و
یه جانانم آرزوست...
+درمانِ دردِ من نَبُوَد غیرِ دردِ دوست
هر دم دوا کنی که درمانم آرزوست...
+صلی الله علیک یا اباعبدالله
هدایت شده از هجرت | مامان دکتر |موحد
برف که نه، سوز برفی می آید
نمیدانم، تطبیق زمانی نداده ام، که آن زمان هوای مدینه چطور بوده - شب ها-
چهل پنجاه دقیقه بچه بغلت باشد از این خانه به آن خانه، شاید سختی اش برابری کند با حمل شش ماهه، از این کوچه به آن کوچه.
چهارتای دیگر را گذاشته ام خانه. دوتایشان خواب، دوتا مشغول بازی. اگر با من همراه میشدند، بیشتر شبیه میشدم به آن کسی که همه آرزویم خادمه درگاهش شدن است.
آخر دوست دارم که شبیه باشم
تأسی کنم
همین است که نذر کرده ام در چهل خانه را بزنم.
منِ زن، منِ مادر، با بچه...
با یکی از همسایه ها، شکلات خریده ایم و امروز شروع کرده ایم.
در همین چند روز باقیمانده،
برویم مردم را، امت را، تواصی کنیم به حق، دعوت کنیم به مشارکت
یکی یکی، چهره به چهره.
استرس داشتیم. با «یا فاطمة الزهرا اغیثینی» شروع کردیم اما از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان از ۱۵-۱۶ خانه امروز، ۶-۷ تا نبودند، بقیه هم گفتند حتما رأی خواهند داد!
همسایههای خوبی داریم؛
کار آسان ما کجا، گفت و گو با بزرگان و جنگاوران و سیاسیون مدینه کجا…
گفتیم اگر بشود فردا برویم با خانم های مغازه دار محل صحبت کنیم. من آشنایی ندارم، اما همسایه همراهم گفت با بیشترشان سلام علیک دارد. انشاءالله که فایده کند. حداقل برای شروع صحبت.
فاطمه زهرا - سلام الله علیها - هم آشنایی داشت. همه ناسلامتی، یک روزی اصحاب پدرش بودند، هم رزم های شوهرش بودند، زن هایشان هم مسجدی های خودش بودند. ولی فایده نکرد. یعنی کرد ها، ولی در حد اینکه همان شب فقط، دم در، به حرفهایش گوش کنند و سر تکان دهند. اما صبح که میشود هیچ کس پای کار نیاید.
نذر کرده ام در چهل خانه را بزنم.
چه در را باز کنند چه نکنند
چه حرفم را گوش دهند چه ندهند
چه با من موافق باشند و با لبخند بدرقه ام کنند چه از کوره در بروند و به اندازه همه اعصاب خردی شان از اوضاع اقتصاد و معیشت، سر من داد بزنند.
نذر کرده ام کاری شبیه #مادرش کنم - ولو با کلی تفاوت در شکل و شرایط -
بلکه خود و خدایش ببینند که امت این عصر و زمان، با آن مردم هزاری توفیر دارند
و
#آمدنش کمی زودتر شود…
@hejrat_kon
پینوشت:
نوشتم که شاید به کار کسی بیاید. بقیه هم بلند شوند با هم تأسی کنیم. نذری چند پیاله شله زرد، چند تکه کیک، چند دانه شکلات، بهانه های خوبی هستند برای تواصی به حق، برای یاری آخرالزمانی امیرالمؤمنین، برای تقویت حکومتی که زمینه حکومت فرزند فاطمه است…