eitaa logo
راشِدون
163 دنبال‌کننده
987 عکس
176 ویدیو
13 فایل
اگردنیاراغاری‌تصورکنیم‌وماهمان‌انسانهای‌اولیه‌باشیم که‌کمی‌رشدکرده وصاحب‌تکنولوژی‌شده‌ایم، هنوزهم‌برای‌بقاواثرگذاری،به‌«نوشتن‌»نیازداریم. مهمان اتاق عملی ومعمارنویسنده‌‌ای هستیدکه جهان معمولی وفهم ناکاملش رابه کلمه تبدیل می‌کند. شیعه‌ی‌مولاعلی|همسر|مادر
مشاهده در ایتا
دانلود
، رسواییِ محض است که حاشا نشود! عاشقی با اگر و شاید و اما نشود...
راشِدون
گفتَم «حُسِین» وُ میلِ پَریدن شروع شد دَر سینه اَم دوباره تَپیدن شَروع شد.. ♥️
تا که پرسیدم زِ قَلبم، عشق چیست؟ در جوابم اینچنین گفت و گریست: لیلی و مجنون فقط افسانه‌اَند در دستِ حسینِ بنِ علی‌ست...♥️
4_5969956098503871497.mp3
7.47M
نصیبِ عاشقان در ، جز غم نیست... غمِ شان وُصول است! و در این وصول جز آتش (سوختن) و نَم (گِریستَن) نیست... ❞ عَبهَرُ العاشِقین
، کمالِ محبت و محبت، صفتِ حق است. در اسم، غلط مَشو! که عشق و محبت یکی است. صفتِ اوست و قائم به ذات او. در آن تَغَیُّر (دگرگونی) نیست. سِرِشتِ گوهرِ عشق، در ازل بوده است. در آن (عشق)، عقل و جان را راه نبوده است... ❞شیخ روزبهانِ فَسایی +عشق، کارِ مردانِ خداست..
، یکرنگی تقاضا می کند، این روشن است وَرنَه شمع، آتش چرا زد همچو خود، پروانه را؟ صائب تبریزی +یک‌رنگ شو..
بارِ ديگر طرح كن با من سوالِ را تا منِ ماهی بگويم پاسخِ قلاب چيست...! عرفان پاكزاد
تو اَز زَمانِ ، دَرونِ مَن بودی وَگَرنه که اینقَدَر اِتِّفاقی نیست! بابتِ نعمتِ ولایتِ مولاعلی و بچه هاش تو رو شکر میکنم.. دَمِ اولین نفر از اجدادم گرم که شیعه شد و کارِ ما رو راحت کرد. به قولِ مرحوم کوهستانی من برای اون جَدی که اولین بار مذهب شیعه رو قبول کردن، هر روز فاتحه میخونم و به این وسیله از اون ها قدردانی میکنم چون زحمتِ ما رو به این خاطر کم کردند :) توفیق از جانبِ توست... پس اول از همه بابتِ روزهایی که بی حسین گذشتن، بگذر و ببخش.. و دوم اینکه در این عمر باقی مونده، توفیق بده که فقط زیرِ پرچمِ حسین بمونم و گُلِ جَوونیم رو بریزم به پایِ حسین! کمک کن بتونم از فضائلِ اهل بیت و سربازان راه حق، هم بگم و هم بهشون عمل کنم و مایه یِ سرافرازیِ اون ها باشم نه مایه یِ ننگ.. من رو پیشِ مولاعلی رو سفید کن.. این بنده‌ی بی سر و پات رو پاکیزه بپذیر.. +چند روز دیرتر، ولی ساده و در کنار عزیزان🌱
مرتضی آوینی
راشِدون
به قصد جانِ من در جلوه آمد قدِ رعنایت به قربانت شوم جانا، بمیرم پیشِ بالایت ازین بهتر نمی‌دانم طریق
. یه محب دو بار میمیره... یه بار وقتی که میمیره، یه بارم وقتی از یار، کامران و کامجو میشه و به وصالِ او میرسه.. .
آیا وصال از کم می‌کند؟ چه می‌شود آدمی به وصال معشوقش که می‌رسد، نسبت به آن بی‌تفاوت می‌شود؟ البته شاید «بی تفاوت» فقط برداشت ظاهری ماجرا باشد. شاید عاشق بعد از وصال عشقش، دلش گرم می‌شود به داشتنش و دیگر فعلِ تلاش در عملش نسبت معشوق دیده نمی‌شود. ذهنم مدام بین صفا و مروه‌ی وصال و فراق می‌چرخد، فراق عاشقانه و تلاش برای جلب نظر معشوق را به وصال خوفناک ترجیح می‌دهد و از وصال دلِ خوشی ندارد.. شاید آن‌هایی که احساسات عمیق‌تری دارند، در بازی وصل شکست خورده‌ترند تا آن‌هایی که عشق را برای وصل میخواهند، نه برای زندگیِ ابد. من وصل را دوست دارم اما به غم و شوقی که در فِراق یار هست، بیشتر عشق می‌ورزم... دو ماه قمری هست که هر سال هم در فِراقش غمگینم و هم در وصالش.. رونقِ جانی و بی بودنِ تو رفتنی‌ام ای غم عشق تو مقبول ترین گوهر من... رجب برای من هم پر از شوق است و هم پر از خوف. شوق رسیدن به یار و خوفِ از دست دادنش، دو دست دور قلبم که جایی میانشان مدام گرم می‌شود و گرفته.... مولا علی! کمی آرام‌تر بگذر و بگذار دمی بیشتر مستی کنیم... گر میسر نیست ما را کامِ او عشق بازی می‌کنیم با نامِ او.. ماهِ شکافتنِ دیوارِ خانه‌ی خدا برای بنده‌ی خدا علی بن اَبی طالب مبارک...♥️ + صدقه‌ی اول ماه یادتون نره🌱 + یا مولا! سعی می‌کنم امانت‌دار خوبی باشم براتون... ✅اطلاعیه: در روزهای ماه رجب، این کانال به کلماتی راجع به مولاعلی مفتخر می‌شود...
راشِدون
#رقعه
. یکی از عواملی که انسان را در جامعه تنها می‌گذارد، بیگانه بودن اوست با آنچه که مردم همه می‌شناسند، تشنه ماندن اوست در کنار جویبارهایی که مردم از آن می‌آشامند و لذت می‌برند، گرسنه ماندن اوست بر سر سفره‌ای که همه خوب می‌خورند و سیر می‌شوند. روح به میزانی که تکامل می‌یابد و به آن انسان متعالی‌ای که قرآن از آن به نام قصه‌ی آدم یاد می‌کند می‌رسد، تنهاتر می‌شود. چه کسی تنها نیست؟ کسی که با همه، یعنی در همه سطح است. کسی که رنگ زمان به خود می‌گیرد. رنگ همه را به خود می‌گیرد، با همگان تفاهم دارد و با وضع موجود به هر شکلش و هر بُعدش منطبق است. این آدم احساس تنهایی، تک بودن و مجهول بودن نمی‌کند. چرا که از جنس همگان است. او در جمع است، با جمع می‌خورد، می‌پوشد، می‌سازد و لذت می‌برد. احساس خلأ مربوط به روحی است که آنچه در این جامعه و زمان و در این ابتذال روزمره وجود دارد، نمی‌تواند سیرش کند. احساس گریز، احساس تنهایی در جامعه و روی زمین و احساس عشق که عکس العمل این گریز است، او را به طرف آن کسی که می‌پرستدش و با او تفاهم دارد می‌کشاند و به آن جایی که شایسته‌ی اوست و متناسب با شخصیت او. احساس و در یک روح، به میزانی که این روح می‌کند، قوی‌تر، شدیدتر و آورتر می‌شود. انسان متعالی، تنهایی و عشق است. و شب‌های خاموش نخلستان/ایرج‌ زند