روزنوشتهای رسول محمدزاده
فردا عازمم😭😭😭 اگر خدا بخواهد از همه دوستانم حلالیت می طلبم چند سال اخیر بدلیل کارهای مدرسه و دلایل
قسمت دوم #مثنوی_اربعین:
سالها بود که این جاده فقط معبر بود
معبری بود ولی دیو بر او چنبر بود
معبری بسته که دلبسته ی راهش بودیم
یوسفی بود که محتاج نگاهش بودیم
بچه ها با همه ی جان به دل جاده زدند
شربتی بود که لا جرعه از آن باده زدند
معبر امروز ولی جاده و راهی آزاد
برکت خون شهیدان همه ی راه آباد
گر چه این راه همه طول مسیرش عالی است
بچه ها! حیف که جای شهدامان خالی است
#کربلا
#شعر
#اعترافات_اربعینی
حج که مشرف شده بودم، اتاق مون اتاق ویژه ی کاروان بود.
دکتر علی عسکری، معاون فنی صداوسیما
حاج عباس سخایی (بازاری بزرگوار)
حاج جواد افجه (برادر رییس کاروان)
و بنده ۲۶ ساله
کاروان مون مداح نداشت. و من هم خُلقم این نیست که این جور جاها خودم را معرفی کنم.
چند روزی گذشت
نمی دانم چطور ولی رییس کاروان مون، حاج حبیب افجه ای دوست داشتنی، فهمید من روضه هم می خوانم
خلاصه از اون به بعد گاه گاهی روضه خوانی داشتم
کمیل
دعای عرفه
روضه پشت بقیع
و حتی جشن عید غدیر
و...
معمولاً یا با دکتر علی عسکری مشرف می شدم
یا با حاج عباس سخایی عزیز
حاج عباس حرف معمولی که می زد عین دانشگاه بود
یک روز توی راه که داشتیم مشرف می شدیم بیت الله، حاج عباس بهم گفت تو وظیفه اخلاقی داشتی که از اول بیای بگی من روضه خوانم و...
دلیلش هم این بود که می گفت منِ موبایل فروش حقمشتری می دانم که گوشی ها را بگذارم توی ویترین تا به انتخاب مردم کمک کنم.
تو هم باید خودت را خیلی شیک بگذاری ویترین تا به اطرافیانت راحت تر خیر برسانی.
اون روز قبول کردم
ولی شاکله و شخصیت را نمی شود کاری کرد
این اخلاق را از مرحوم پدرم دارم
پرزنت کننده خوبی هستم
ولی وقتی به شخص خودم می رسم، حالم از پرزنت خودم خوب نیست.
ولی حیفم می آید
همه برای یه روضه دارند له له می زنند.
😔
#کربلا
روضه هم خواندم
وژدانم نگذاشت نخونم
کولر اتوبوس هم خیلی سرده
واقعا این نظام سر تا پاش مشکله
لطفا مسوولین رسیدگی کنند