eitaa logo
هیئتـــ‌ رَیآحیـن‌الهُـ❤️ـدے
1.2هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
50 فایل
💌| عنایـــت‌حضـــرت‌مهـــدی(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)مارابه‌اینجـــارســـانده‌اســـت... 🌿|هیـــئت‌نوجـــوانان‌دختـــر‌انصــارالشهــداءدارالعبـــاده‌یـــزد 😉| کپی؟ حلاله‌رفیق 🤗| خــٰادِم‌کانــٰال‌و‌َتَبــــٰادُل: @rayahin_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ سلام به دوستان گل رَیـآحیــن‌الهُـ♥️ـدے احوالتون چطوره؟😘🌸 ان شاء الله که عزاداری هاتون مورد قبول خداوند باشه و خودتون و عزیزانتون سلامت باشین🥺🖤 📣یه خبر داغ داغ ♨️ براتون آوردم🤩 مثل همیشه با یه ویژه ماه 🕯 اومدیم تا در کنار شما باشیم😇 اما ایندفعه مون بـازدیـ👀ــدی هستش و باید تمام تلاشتون رو بکنین💪🏻 تا بتونین برنده ی جایزه های قشنگمون باشین😜😋 💢محوریت های چالشمون💢 1⃣.ساخت عکس نوشته🖼 ؛ کلیپ🎞 یا پادکست 🎙 با یکی از جملات زیبای خطبه حضرت زینب سلام الله علیها یا امام سجاد علیه السلام📯 🤭پیشنهاد ما اینه که ابعاد عکس نوشته و کلیپ ۱×۱ یا ۹×۱۶ همچنین مدت زمان کلیپ و پادکست کمتر از سه دقیقه⏱باشه. 2⃣. سرودن شعر ✏️یا نوشتن انشایی زیبا 📝با موضوع منظور از جمله ی «ما رَاَیتَ اِلّا جَمیلا» چیست؟!🤔 😉راستی حواستون باشه که شعر باید حداقل ۲ بیت📜 و انشاء ۲ بند باشه... ⏳مدت زمان شرکت در ⌛️ ارسال اثر:از ۱۴شهریور تا ۳۱ شهریور مدت زمان انتشار بنر: از یک شنبه ۲۷ محرم(۱۴شهریور) تااربعین حسینی(۵مهر) 🏆بریم سراغ جوایزمون😍❤️ 🏵نفرات اول تا سوم 0⃣0⃣1⃣ هزار تومان🤑 🎖نفرات چهارم تا ششم 0⃣5⃣ هزار تومان💰 🏅نفرات هفتم تا دهم شـگفـتـــــ🎁ـــــانـــه🎏 💌جهت شرکت در چالش آثارتون رو به شناسه خادم کانال ارسال کنید: @dokhtarane_booyesib_admin منتظرمون باشید یا علی مدد✋🏻🍃 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir
رمان 🍁 📖 از طرف دیگر، مروان در اطراف خانه امام پرسه میزنـد. او در فکر آن است که آیا امام همراه با مردم براي بیعت با یزیـد به مسـجد خواهد آمد یا نه؟! امام حسـین علیه السلام، از خانه خود بیرون می‌آید. مروان خوشحال میشود و گمان میکند که امام میخواهد همچون مردم دیگر، به مسـجد برود. او امام را از دور زیر نظر دارد ، ولی امام به سوي مسـجد نمیرود. مروان میفهمد که امام براي بررسـی اوضاع شهر از خانه خارج شده و تصمیم ندارد به مسجد برود. مروان با خود میگوید که خوب است نزد حسین بروم و با او سخن بگویم،شاید راضی شود به مسجد برود. ــ اي حسین! من آمدهام تا تو را نصیحت کنم. ــ نصیحت تو چیست؟ ــ بیا و با یزید بیعت کن. این کار براي دین و دنیاي تو بهتر است. ــ « ِإنَّا لِلّه و اِنَّا اِلَیهِ راجِعون »؛ اگر یزید بر امّت اسـلام خلافت کند، دیگر باید فاتحه اسلام را خواند. اي مروان! از من میخواهی با یزید بیعت کنم، در حالی که میدانی او مردي فاسق و ستمکار است.38 مروان سـر خود را پایین میانـدازد و میفهمـد که دیگر باید فکر بیعت امام را از سـر خود، بیرون کند.*** امیر مدینه، در مسـجد نشسته است و مردم مدینه با یزید بیعت میکنند، اما هرچه منتظر میماند،خبري از امام حسین علیه السلام نیست. برنامه بیعت تمام میشود و امیر مدینه به قصـر باز میگردد. مروان، نزد او می آید و به او گزارش میدهد که امام حسـین علیه السلام حاضر به بیعت با یزید نیست. اکنون پیک مخصوص یزید، آماده بازگشت به شام است. امیر مدینه نامه اي به یزید مینویسد که حسین با او بیعت نخواهد کرد.39 چند روز پس از آن، نامه به دست یزید میرسد. او با خواندن آن بسـیار عصـبانی میشود.چشـمان یزید از شدت غضب،خون آلود است و دسـتور میدهـد تا این نامه را بنویسـند: «از یزیـد،خلیفه مسـلمانان به امیر مـدینه: هنگامی که این نامه به دست تو رسـید، بار دیگر از مردم مدینه بیعت بگیر، و باید همراه جواب این نامه،سـِر حسـین را برایم بفرستی و بدانکه جایزه اي بسیار بزرگ در انتظار توست».40 گسـتاخی یزید را ببین! او از امیر مدینه میخواهد که جواب نامه اش فقط سـر امام حسین علیه السلام باشد. به راستی،چه حوادثی در انتظار مـدینه است؟! وقتی این نامه به مـدینه برسد،چه اتّفاقی خواهد افتاد!؟*** هم اینک،شب یکشـنبه بیست و هشـتم رجب سال شصت هجري است و ما در مدینه هستیم. 🔜ادامه دارد... 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir
17.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گاندو 🐊 این‌زن‌ها‌هستن‌که‌میتونن‌ ³نسل‌بعدخودشون‌رو‌تغییر‌بدن‼️ 🌹| @dokhtarane_booyesib ☘| @booyesib_ir
📢📢📢 اداره کل امور بانوان سازمان تبلیغات اسلامی برگزار می‌کند: 📺دومین کارگاه مجازی دختران نوجوان تراز انقلاب اسلامی ✴چالش های تخلیه هیجانات دختران ✴راهکار زیست شاد دختران و تعالی اجتماعی در جمع های دوستانه 🧕استاد سرکار خانم یاسمن علی آباد 📚پژوهشگر تعلیم و تربیت کارشناسی ارشد فلسفه و روانشناسی 📆زمان: دوشنبه ۱۵ شهریور ساعت ۱۱صبح 📌مکان: پخش زنده از طریق لینک👇🏻👇🏻 سلام علیکم لینک وبینار روز دوشنبه با موضوع دختران نوجوان تراز انقلاب اسلامی(2): https://webinar.mobasheran.org/webinar/index/1056
💚 عشق یعنی یک خمینی سادگی عشق یعنی با علی دلدادگی عشق یعنی لا فتی الا علی عشق یعنی رهبرم سید علی ☘| @dokhtarane_booyesib 🌻| @booyesib_ir
رمان 🍁 📖 نامه رسان یزیـد، با فرمان قتل امام در راه مـدینه است. او بایـد حدود هزار کیلومتر راه را طی کند تا به مدینه برسد. برای همین،چند روز دیگر در راه خواهد بود. امشب همه مردم مدینه در خوابند. امیر مدینه هم، در خواب خوشی است. خواننـده عزیز! میدانم که تو هم مثل من خیلی نگرانی.چنـد روز دیگر نامه به مـدینه خواهـد رسـید، آن وقت چه خواهـدشـد؟! آیاموافقی با هم به سوی حرم پیامبر صلی الله علیه و آله برویم و برای امام خویش دعا کنیم؟! آنجا را نگاه کن! او کیست که در این تاریکی شب، به این سو می‌آید؟! صورتش در دل شب می‌درخشد.چقدر با وقار راه میرود.شاید او مولایمان حسین علیه السلام باشد! آری! درست حدس زدی. او کنار قبر جدّش، پیامبر صـلی الله علیه و آله می‌آید تا با او سـخن بگوید. پس به نماز می‌ایسـتد تا با معبودخود، راز و نیاز کند، او اکنون به سـجده رفته و اشک می‌ریزد. میخواهی صدای امام را بشنوی؟! گوش کن: «بار خدایا! تو میدانی که من برای اصـلاح جدّ امّتم قیـام میکنم. من برای زنـده کردن امر به معروف و نهی از منکر، آمـاده ام تا جانم را فـدا کنم. یزید میخواهد دین تو را نابود کند تا هیچ اثری از آن باقی نماند. من میخواهم از دین تو دفاع کنم». این سـخنان، بوی جدایی میدهد.گویی امام تصـمیم سـفر دارد و این آخرین نماز او در حرم پیامبر صلی الله علیه و آله است. آری! او آمده است تا با جدّ خویش،خداحافظی کند. جانم فدای تو ای آقایی که در شـهر خودت هم در امان نیستی! شمشـیرها، در انتظار رسیدن نامه یزید هستندتا تو را کنار قبر جدّت رسول خدا صـلی الله علیه و آله شهید کنند. یزید میخواهد تو را در همین شهر به قتل برساند تا صدای عدالت و آزادگی تو، به گوش مردم نرسـد. او میدانـد که حرکت و قیام تو سـبب بیـداری جهان اسـلام خواهد شد، اما تو خود را برای این سـفر آماده کرده ای، تا دین اسلام را از خطر نابودی نجات دهی و به تمام مردم درس آزادگی و مردانگی بدهی. سفر تو،سفر بیداری تاریخ است.سفِر زندگی شرافتمندانه است. لحظـاتی امـام در سـجده به خـواب میرود. رسول خـدا صـلی الله علیه و آله را میبینـد که آغوش خود را می‌گشایـد و حسـینش را در آغوش میگیرد. سپس، پیامبر صلی الله علیه و آله میاند و میان دو چشم او را می‌بوسد و می‌فرماید: «ای حسین!خدا برای تو مقامی معین کردهاست که جز با شهادت به آن نمیرسی». امـام از خواب بیـدار میشود، در حـالیکه اشـک شوق دیـدار یار، بر چشـمانش حلقه زده است. اکنون دیگر همه چیز معلوم شـده است،سفر شهادت آغاز میشود: «بسم الله الرّحمن الرّحیم». امام حسین علیه السلام می‌خواهد از مسجد بیرون برود.خوب است همراه ایشان برویم. امـام در جـایی می‌نشـیند و دست روی خـاك می‌گـذارد و مشـغول سـخن گفتن می‌شـود. آیـا میدانی اینجـا کجـاست؟! نمیدانم، تاریکی شب مانع شده است. من فقط صدای امام را میشنوم: مادر! 🔜ادامه دارد... 🥀| @dokhtarane_booyesib 🏴| @booyesib_ir
#حدیث مشورت دژی در مقابل پشیمانی و مایه ی ایمنی از سرزنش است نثر الدر 🦋| @dokhtarane_booyesib 🍀| @booyesib_ir
🍃 چرا میگیم بزنم به تخته ، نمیگیم ماشاءالله🤨🤔؟! یکی از دوستان نقل میکرد که یه روز با یکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم. بهش گفتم: کار تو عالی بود😊. گفت: بزنم به تخته(Touch wood)🙄. بعدش گفت: شما مسلمونا حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید🤔؟! گفتم: ما هم همین را استفاده میکنیم😐. رفیقم تعجب کرد و گفت: عجب..! بهش گفتم : چی عجیب بود؟! اون گفت: ما منظورمان از تخته ، همان تخته صلیب است که شرِ خون‌آشامان و پلیدی را از ما دور میکند..!😳😱 تازه فهمیدم که سال‌هاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم شور😢 ما نادانسته به‌جای اینکه با گفتن : ماشاءالله ، به خدا پناه ببریم ، به چوب و تخته صلیب پناه میبردیم.!☹️😞 ای کاش اصل هر کلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم ، بشناسیم☹️. تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم. اما از این به بعد این کلمه را بکار نبریم😉🚶🏻‍♀. 🌼| @dokhtarane_booyesib 🌙| @booyesib_ir
📚|#کتابگردی 📔|نام کتاب:فرشته‌ای در برهوت ✍🏻|نویسنده:مجید پورولی کلشتری 🌀|انتشارات:عهد مانا 🔎|معرفی کتاب: «فرشته‌ای در برهوت»، روایت داستانی از دختری اهل سنت سیستان و بلوچستان است که عاشق پسری از شیعیان می شود🙊. خواستگاری پر ماجرا که به چالش بین سنی و شیعه کشیده می شود😁. جلسه خواستگاری او به اثبات حقانیت امیرالمؤمنان علی (ع) می گذرد و خانواده دختر را متحول می کند. این جلسه با تعصب بزرگ خاندان او به چالش کشیده می شود و..😧 کتاب در قالب رمان خیلی آرام و هنرمندانه فرق دو قومیت و مذهب را عنوان می‌کند☺️! عمده‌ ی داستان در کلام خواستگار و عبدالحمید رقم می‌خورد ، پرسش و پاسخ‌ هایی که دل مخاطب کتاب و شخصیت‌ های داستان را تکان می‌دهد😍. اختلاف‌‌‌ها را روشن بیان میکند. وصلتی که سختی‌ های زیادی دارد. کتاب همزمان که مخاطب را درگیر عشق ممنوعه دو جوان می‌کند، در زمانی کوتاه که صرف خواندن کتاب می‌شود، آگاهی‌ هایی نیز راجع به لازمه‌ی بودن ولایت می‌ رساند! 📝|برشی از کتاب: حکیمه خاتون آرام آرام پیش آمد و در یک قدمی رسول ایستاد و پرسید: آن جانماز را که تربتِ کربلا بود همراهت آورده ای؟!👀 رسول سری تکان داد. دست کرد توی جیبش و جانمازِ کوچکِ سبزی را بیرون آورد و طرفِ حکیمه خاتون بُرد. حکیمه خاتون جانماز را گرفت و نگاهش کرد و گفت: می شود برای من باشد ، تا همیشه؟! رسول سری تکان داد. از سر و صورتش آبِ باران می چکید و شانه اش از شدّت گریه تکان می خورد. حکیمه خاتون نگاهش کرد و گفت: حالا برو ... رسول توی هق هقِ گریه گفت: برای همیشه؟!..🥺 💕| @dokhtarane_booyesib 🌿| @booyesib_ir