13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جمعه
نماهنگ « الهی عظم البلا » با استفاده از تکنیک دیپ فیک 🌸🍃
❀| @dokhtarane_booyesib
❀| @booyesib_ir
#منبر_کوتاه
بخوای یا نخوای
ساعتها و روزهای عمرت داره میره ‼️
.
یا خوابی یا مشغول کار 🚶🏻♀
یا تفریح یا عبادت 🤲✨
یا ...
.
فقط خواستم بگم اگه نیتت رضای خدا باشه
همش ثوابه 👌😍
.
و اگه نیت دنیا،
همش حسرت 🥀
.
❌ حواست به نیتت باشه رفیق ... ❌
☘| @dokhtarane_booyesib
🌻| @booyesib_ir
#جمعه
یه دختر امام زمانی ...
برای ارتباط بهتر با امام زمانمون قرائت دعای عهد رو بعد از نماز صبح فراموش نکنیم💚🤲
☘️| @dokhtarane_booyesib
🌻| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت19
ولی امام میداند که مکه هم در امان نیست. پس صلاح در این است که به سوی کوفه حرکت کند.
***
آیا محمد بن حنفیه را به یاد می آوری؟! برادر امام حسین علیه السلام را میگویم. همان که به دستور امام ( در موقع حرکت از مدینه،) به عنوان نماینده امام در آن شهر ماند.
اکنون او برای انجام مراسم حج و دیدن برادر به سوی میآید.
او شب هشـتم ذیالحجه به مکه میرسـد، اما همین که وارد شـهر میشـود به او خـبر میدهنـد که اگر میخـواهی برادرت حسـین
علیه السلام را ببینی، فرصت زیادی نداری. زیرا ایشان فردا صبح زود، به سوی کوفه حرکت میکند.
مگر او اعمال حج را انجام نمیدهد؟!
ّمحمد بن حنفیه با عجله خدمت برادر میرسد. امام حسین علیه السلام را در آغوش میگیرد. اشکش جاری میشود و میگوید: «ای برادر! چرا میخواهی به سوی کوفه بروی؟! مگر فراموش کردی که آنهـا بـا پـدرمان چه کردنـد؟! مگر به یاد نـداری که با برادرمان،
حسن علیه السـلام،چگونه برخورد کردنـد؟!
من میترسم که آنهـا باز هم بیوفایی کننـد. ای برادر، در مکه بمان که اینجا حرم امن
الهی است».
امام میفرماید: «ای برادر! بدان که یزید، برای کشتن من در این شهر، برنامه ریزی کرده است».
محمد بن حنفیه با شـنیدن این سـخن به فکر فرو میرود. آیـا امام حسـین علیه السـلام کنار خانه خـدا هم در امان نیست؟! او به امام
میگوید: «برادر، به سوی کشور یمن برو که آنجا شیعیان زیادی هستند».
امام نیز میفرماید: «من در مورد پیشنهاد تو فکر میکنم».
محمد بن حنفیه اکنون آرام میگیرد و نزد خواهرش زینب علیهاالسـلام میرود تا با او دیداری تازه کند. امشب اولین شبی است که
لشکر یزید در مکه مستقر شدهاند. باید به هوش بود و بیدار!
آیا موافقی امشب، من و تو کنار خانه امام نگهبانی بدهیم؟!
جوانان بنیهاشم جمع شدهاند. عباس را نگاه کن! او هر رفت و آمـدی را با دقت زیر نظر دارد. مگر جان امام درخطر است؟!چرا
باید چنین باشد، مگر اینجا حرم امن خدا نیست؟! به راستی،چه شده که حقیقت حرم، اینگونه جانش در خطر است؟!
سی نفر از هواداران بنی اُمیه که قرار است نقشه قتـل امـام را اجرا کننـد، اکنون خود را به مکه رسانیدهانـد.
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت20
آنها به جایزه بزرگی که یزید به آنها وعده داده است فکر میکنند، اما نمیدانند که نقشه آنها عملی نخواهد شد.
امـام حسـین علیه السـلام عاشق صـحرای عرفات است. او هر سال در آن صـحرا، دعای عرفه میخوانـد و با خـدای خویش راز و نیاز
میکند. هیچکس باور نمیکند که امام یک روز قبل از روز عرفه، مکه را ترك کند؟!
امروز امام به فکر صحرای دیگری است. او میخواهد حج دیگری انجام دهد. او میخواهد با خون وضو بگیرد تا اسلام زنده بماند.
امت اسلامی گرفتار خواب شده است.
همه این مردمی که در مکه جمع شدهاند بر شیطان سنگ میزنند، اما دست در دست شیطان بزرگ، یزید میگذارند. آنها نمیدانند که بیعت با یزید، یعنی مرگ اسـلام! یزید تصـمیم گرفته است تا اسلام را از بین ببرد. او که
آشکارا شراب میخورد و سگ بازی میکند،خلیفه مسلمانان شده و قرآن را به بازی گرفته است.
اکنون امام، مصلحت دیده است که برای بیداری بشریت باید هجرت کند. هجرت به سوی بیداری. هجرت به سوی آزادگی.
***
همسفر من! برخیز! مگر صدای شترها را نمیشنوی؟! مگر خبر نداری که کاروان امام حسین علیه السلام آماده حرکت است؟!
این کـاروان به سوی کوفه میرود. همه سوار شده انـد. کجاوهها را نگاه کن! زینب علیهاالسـلام هم عزم سـفر دارد. همه اهل و عیال
امام همراه او میروند.
امام رو به همه میکند و میفرماید: «ما به سوی شهادت میرویم».
آری، امام آینده این کاروان را بیان میکند. مبادا کسی برای ریاست و مال دنیا با آنها همراه شود.
خواننده عزیزم! ما چه کار کنیم؟! آیا همراه این کاروان برویم؟! گمانم دل تو نیز مثل من گرفتار این کاروان شده است.
یکی فریاد میزند: «صبر کنید! به کجا چنین شتابان؟!».
آیا این صدا را میشناسی؟!
او محمد بن حنفیه است که میآید. مهار شتر امام حسین علیه السلام را میگیرد و چنین میگوید: «برادر
جان! دیشب با شما سخن گفتم که به سوی کوفه نروی.گفتی که روی سخنم فکر میکنی. پس چه شد؟!چرا اینقدر عجله داری؟!»
امام حسـین علیه السـلام میفرمایـد: «برادر! دیشب، پس از آن که تو رفتی در خواب پیامبر را دیدم. او مرا در آغوش گرفت و به من
فرمود که ای حسین، از مکه هجرت کن.خدا میخواهد تو را آغشته به خون ببیند».
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
#تلنگرانه‼️
پیامک های به ظاهر مذهبی ولی اسراییلی😟😱
"مثال اول"
ختم شش میلیون صلوات تقدیم به شیرخوار امام حسین (ع) سهم شما شش صلوات و ارسال به شش عاشق حسینی
لطفا قطع کننده زنجیره نباشید🤦🏻♀
"مثال دوم"
تا پیام را دیدی هشت بار بگو یا ابوالفضل و برای هشت نفر بفرست.
همین الان خبر خوشی میشنوی و..
"مثال سوم"
نذر صلوات گرفتیم واسه امام
سهم شما فلان اندازه اگر انجام نمیدهید خبرم کنید تا مدیون نشوید
(و مثال های دیگر)
"مثال چهارم"
دختر بچه ای ۵ ساله تو کماست اسمش.. دیگه امیدی بهش ندارن دکترا جوابش کردن مادر قرار نداره
باباش التماس دعا داره
ختم صلوات برداشتیم برای شفای او سهم شما ۱۴صلوات و برای۱۴ نفر بفرستین لطفا قطع کننده زنجیر نباشید تو رو به قرآن بفرست اگه نمی فرستی اطلاع بده😐
"مثال پنجم"
بخدا خودم زیر 1 دیقه جواب گرفتم همین الآن
تورو قرآن نخونده یه آرزو بکن.
﷽
۞قُل هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ.
۞اللَّهُ الصَّمَدُ.
۞لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ.
۞وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَد.
اینو بخون و بفرست
اگر نفرستیش به قرآن پشت کردی
تنزیلَ العزیزِ الرّحیم لتُنذرَ قوماً ما اُنذرَ آباؤهم فَهُم غافلون به 9 نفر بجز من بفرست ببين تا 60 دقيقه ديگه خدأ برات چه میکنه.
"✍🏻نظر مراجع تقلید👇🏻"
"آیت الله صافی گلپایگانی"
به طور کلی این پیام ها باید مدرک صحیح شرعی داشته باشد و در غیر این صورت ارسال آنها برای دیگران جایز نیست و باید از آنها جلوگیری شود!🚶🏻♀
"مقام معظم رهبری"
هیچکدام از این پیام ها واقعیت و اعتباری ندارد و حرام است
"آیت الله مکارم شیرازی"
هیچکدام از این امور اعتباری ندارد و سزاوار است مردم به این کارها دامن نزنند
"آیت الله موسوی اردبیلی"
اینگونه نوشته ها اعتبار ندارد
"آیت الله سید عزالدین حسینی زنجانی"
انتشار بعضی از این پیام ها موجب وهن شریعت و دین میشود و لذا جایز نیست و هیچگونه الزام شرعی هم در تکثیر متوجه دریافت کنندگان نیست.
قابل توجه اونایی که میگن واسه چند نفر بفرست تا حاجت بگیری
پس در جریان باشید!
"هنرى ليونر (فقيه دينى اسرائیل)"
ما با طراحى پيام هاى فارسى و عربی و انگلیسی و... آوردن نام پيامبر و ائمه در پيام ها مينويسيم آن را براى ١٠ نفر بفرست تا معجزه ببينى
با گذشت زمان مسلمانان ميبينند خبرى از معجزه نيست پس آن را خرافات تلقى كرده و اينگونه ايمانشان را كم كم از دست ميدهند😭😱!!
مردم بايد از ارسال اين پيام ها خوددارى كنند تا دشمنان نتوانند با توسل به اهل بيت دست به گسترش باورهاى خرافى و در نهايت سست كردن باورهاى دينى بزنند!
"⚠ لطفا این پست رو تو هر گروهی عضوید بفرستید تا ریشه این پیام ها کنده بشه"!🙂
💕| @dokhtarane_booyesib
🌱| @booyesib_ir
#سخن_دل🌸
و حُرّ آمد تا نقطہ امیدۍ باشد براۍ تمام گنھکاران عـالم . . و خداوند متعـٰال توبھ پذیر و مھربان است :)!✨
🌿| @dokhtarane_booyesib
✨| @booyesib_ir
#انگیزشی
دیروز جبهه دانشگاه بود
امروز دانشگاه جبهه است ...❗️
☘| @dokhtarane_booyesib
🌻| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت21
اشک در چشم محمد بن حنفیه حلقه میزند.
« ِإنَّا
لِلّه وَ ِإنَّـآ اِلَیهِ راجعون».
این سـفری است که بـازگشتی نـدارد. این آخرین دیـدار بـا برادر است. پس برادر را در آغوش میگیرد و به یـاد آغوش گرم پـدر
میافتد.
محمد بن حنفیه با دست اشاره ای به سوی کجاوه زینب علیهاالسـلام، میکند و میگوید: «برادر! اگر به سوی شـهادت میروی چرا
اهل و عیال خود را همراه میبری؟!». امام در جواب میفرماید: «خدا میخواهد آنها را در اسارت ببیند».
چه میشنوم؟! خواهرم زینب علیهاالسلام بر کجاوه اسیری،سوار شده است؟
آری! اگر زینب علیهاالسلام در این سفر همراه امام حسین علیه السلام نباشد، پیام او به دنیا نمیرسد.
من با شنیدن این سخن خیلی به فکر فرو میروم.
شاید بگویی چرا خدا اراده کرده است که اهل و عیال پیامبر اسـیر شوند؟! مگر خبر نداری که اگر امام حسـین علیه السلام، آنها را در
شهر میگذاشت، نمیتوانست به هدف خود برسد.
یزید دسـتور داده بود که اگر نتوانسـتند مانع حرکت امام حسـین علیه السلام به کوفه شوند، نقشه دوم را اجرا کنند. آیا میدانی نقشه
دوم چیست؟!
یزیـد خیال نمیکرد که حسـین علیه السـلام زن و بچهاش را همراه خود ببرد، به همین دلیل، نقشه کشـید تا موقع خروج امام از مکه زن و بچه آن حضرت را اسیر کند.
تا امام با شـنیدن این خبر، مجبور شود به مکه بازگردد تا ناموسـش را از دست دشـمنان نجات دهد و در این بازگشت است که نقشه دوم اجرا میشود و امام به شهادت میرسد.
ولی امـام حسـین علیه السـلام، یزیـد را به خوبی میشـناسد. میدانـد که او نامرد است و اینطور نیست که فقط با خود او کار داشـته
باشد. بنابراین، امام با این کار خود، دسیسه یزید را نقش بر آب میکند.
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت22
نگاه کن!کاروان حرکت میکند. یاران امام همه
پا در رکاب آن حضرت هستند. این کاروان چقدر با عجله میرود.
خطر در کمین است. قبل از اینکه هواداران یزید بفهمند باید از این شـهر دور شوند. اشک در چشـمان امام حسـین علیه السـلام حلقه
زده است. او هجرت پیامبر را به یاد آورده است.
پیـامبر صـلی الله علیه و آله نیز در دل شب از این شـهر هجرت کرد. امـام حسـین علیه السـلام هم در تـاریکی شب به سـوی کـوفه پیش
میرود.
هوا روشن میشود.صدای اسبهایی از دور،سکوت صبح دم را میشکند.چه خبر شده است؟! آیا سپاه یزیدمیآید؟!
اری، انمیر جدید مکّه فهمیده است که امام حسین علیهالسلام از مکّه میرود. برای همین،گروهی را به سـرپرستی برادرش به سوی امام میفرستدتا هرطورشده است مانع از رفتن حسین علیهالسلام بشوند.
آنها، راه را برکاروان امام میبندند. یکی فریاد میزند: «ای حسین!کجا میروی؟ هرچه زودتر بایدبه مکّه برگردی !».
آنها آمدهاندتا راه را برحرم واقعی ببندند. به دست های آنها نگاه کن!کسـی که لباس احرام بر تن دارد نباید وسـیله نبرد در دسـت در دست بگیرد، امّا اینان
تازیانه در دست دارند.
وقتی که آنها تازیانه ها را بالا میبرند ،جوانان بنیهاشم میگویند: «خیال میکنید ما از تازیانه های شـما میترسـیم». عبّاس،علیاکبر و بقیه جوانان پیش میآیند.
غوغایی میشود. نگاه کن! همه آنها وقتی برق غضب عبّاس را میبیندد،فرار میکنند
کاروان به حرکت خود ادامه میدهد...
مردم،گروه گروه به سوی مکّه میآیند .فردا روز غرفه است .اینان آخرین گروههایی هستند که برای اعمال حج میایند.
هر طرف را نگـاه کنی مردمی را میبینی که لباس احرام بر تن کردهانـد و ذکر « لبیک» بر لب دارند، امّا آنها با دیدن این کاروان کندتر مکّه
بیرون آمـده تعجّب میکننـدو به هم میگوینـد که مگر آنها مشـتاق انجام مناسک حج نیسـتند.چراحج خانه خدا را رهاکردهاند؟
خـوب است جلـو برویم و عّلت راجویـا شویم، امّا چون نزدیک میآیند امام حسین علیهالسلام را میبینند و راهی جز سکوت نمیگزینند.
همه گیج میشوند.ماشنیده بودیم که او عاشق صحرای عرفات است و اولین حّج گزار خانه خداست. پس چرا حج را رها کرده است؟
آنها نمیدانندکه او میرود تاحج راستین خود را انجام دهد.
نگـاه کن! آنجا حاجیان همراه خود قربانی میبرنـدتا در منی قربانی کننـد و اینجا امامدحسـین علیهالسـلام برای منای کربلا،قربانی شش ماهه میبرد.
او میخواهد درخت اسلام را باخون خود آبیاري کند.
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
هدایت شده از هیئت انصارالشهداء یزد
⚜| #موکب
🔻 موکب طب سنتی در فضای مجزا ویژه خواهران و برادران آماده خدمت رسانی به جاماندگان طریق عشق است
⏰ دوشنبه ۵ مهرماه،روز اربعین
🏢 خ انقلاب ک شهید پرنیان مجتمع فرهنگی کربلا
🔰 جهت دریافت نوبت ویزیت نام و نام خانوادگی خود را به شماره ۰۹۱۳۳۵۲۴۵۱۵ پیامک کنید
➖➖➖➖➖
#هیئت_انصار_الشهداء_یزد
🆔 @booyesib_ir
•| درعشـق،تواقتـدابہزهـراڪردۍ
•| صدپنجـرهنور،برجهـانواڪردۍ✨
•| آرامـشورستگــارۍدنیـارا
•| درخیمـہچـادࢪٺمهیـاڪردۍ😌🌸
#چادرانه 😎
🌱| @dokhtarane_booyesib
☘| @booyesib_ir
#نوجوان_انقلابی
📐 جهاد علمی 1️⃣
♦️ وقتش رسیده که کمربندهایتان را محکم ببندید
🏠 به مناسبت آغاز سال تحصیلی
📖 #برپا
💫نوجوان؛ انرژی امید ابتکار
💛| @dokhtarane_booyesib
🍀| @booyesib_ir
#نوجوان_ انقلابی
📝 پیام تسلیت آقا در پی درگذشتِ آیتالله حسنزاده آملی
🌷 *روحانی دانشمند و کمنظیر*
🏴 این روحانی دانشمند و ذوفنون از جملهی چهرههای نادر و فاخری بود که نمونههای معدودی از آنان در هر دوره، چشم و دل آشنایان را مینوازد و توأماً دانش و معرفت و عقل و دل آنان را بهرهمند میسازد. نوشتهها و منشأت این بزرگوار منبع پر فیضی برای دوستداران معارف و لطائف بوده و خواهد بود انشاءالله.
💫 آیتالله سیدعلی خامنهای و نوجوانان ایران اسلامی
💫| @dokhtarane_booyesib
🍀| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت23
راه آسمان
ــ کیستید و از کجا میآیید؟!
ــ ما از بصره آمدهایم و میخواهیم به مکه برویم.
ــ سفر به خیر.
ــ آیا شما از امام حسین علیه السلام خبری دارید. ما برای یاری او این راه دور را آمدهایم.
ــ خوش آمدید! این کاروان امام حسین علیه السلام است که به کوفه میرود.
تا نام امام حسـین علیه السلام به گوش آنها میرسد، غرق شادی و سرور میشوند. نگاه کن! آنها سر به خاك مینهند و سجده شکر
به جا میآورند که سرانجام به محبوب خود رسیدهاند.
آنها برای عرض ادب و احترام، نزد امام میرونـد. آنها در نزدیکی مکه ، فکر طواف و دیدن خانه خدا را از سـر بیرون میکنند. زیرا
میدانند که کعبه حقیقی از مکه بیرون آمده است. به همین جهت به زیبایی کعبه حقیقی دل میبندند و همراه کاروان امام، به سوی کوفه به راه میافتند.
تاریخ همواره به معرفت این سه نفر غبطه میخورد.خوشا به حالشان که در لحظه انتخاب بین حج و امام حسین علیه السلام، دومی را
انتخاب کردند.
آیـا آنهـا را شـناختی؟! یزیـد بن ثُبَیط و دو جوان او. آری، از هزاران حـاجی در آن سـال هیـچ نام و نشانی نمانـده است،
اما نام این
حاجیان واقعی، برای همیشه باقی خواهد ماند.
این سه نفر اهـل بصـره هسـتند.
آنهـا وقتی بـا خبر شدنـد که امـام در مکه اقامت کرده است، بیقرار دیـدن امام، دل به دریا زده و به
سوی مکه رهسـپار شدهانـد،
اما آنها هم، مثل من و تو ازحـج و طواف خانه خـدا دل میکنند و میخواهند دور کعبه حقیقی طواف
کننـد. آنها میخواهنـد تا یار و یاور امام زمان خود باشـند.
***
ــ پسـرم، من دیگر خسـته شـدهام. در جای مناسبی قدری بمانیم و
استراحت کنیم.
ــ چشم، مادر! قدری صبرکن. به زودی به منزلگاه صفاح میرسیم. آنجا که برسیم استراحت میکنیم.
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت24
او فرزدق است که همراه مـادر خـود از کـوفه به سـوی مکه حرکت کرده است.
حتمـا میگویی فرزدق کیست؟! او یکی از شـاعران بزرگ عرب است که به خاندان پیامبر صـلی الله علیه وآله علاقه زیادی دارد و شعرهای بسیار زیبایی به زبان عربی در مدح این خاندان
سروده است.
مـادر او پیر و نـاتوان است، اما عشق زیارت خانه خـدا، این سـختیها را برای او آسان میکنـد. آنها تصـمیم میگیرنـد که در اینجا
توقف کنند.
مادر با کمک فرزندش از کجاوه پیاده میشود و زیر درختی استراحت میکند. فرزدق میرود تا مقداری آب تهیه کند.
صـدای زنـگ کـاروان میآیـد. فرزدق به جـاده نگـاهی میکنـد، اما کاروانی نمیبینـد.حتما آخرین کاروان حاجیان به سوی میرود، ولی صدای کاروان، از سوی مکه میآید.
فرزدق تعجب میکند. امروز، هشتم ذی الحجه است و فردا روز عرفات.پس چرا این کاروان از مکه باز میگردد؟!
فرزدق، لحظهای تردیـد میکند. نکند امروز، روز هشـتم نیست! ولی او اشـتباه نکرده و امروز، هشـتم ذی الحجه است.
پس چه شده،
اینان چه کسانی هستند که حج انجام نداده از مکه برمیگردند؟!
فرزدق پیش میرود، و خوب نگاه میکند.خدای من! این مولایم امام حسین علیه السلام است!
ــ پدر و مادرم به فدای شما. با این شتاب چرا و به کجا میروید؟! چرا حج خود را نیمه تمام گذاشتید؟!
ــ اگر شتاب نکنم مرا به قتل خواهند رساند.💔
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir
❌ پایان #چالش ❌
سلام دخترای گل؛🌱
اول از همه ممنون از شما که استقبال بی نظیری در این مسابقه داشتید😍💛
و دوم فرا رسیدن #اربعین حسینی رو بر همه ی شما تسلیت عرض میکنم🖤✨
اگر پیشنهاد یا نظری در رابطه با مسابقه های ما و کانالمون دارید می توانید به لینک ناشناس ما به نشانی زیر مراجعه نمایید:👇🏻🦋
هـَࢪچِہمیٖـخوآهےبِگـو... 💌
برندگان عزیز مبارکتون باشه😍🎉
انشالله همیشه در مسیر زندگیتون موفق باشید،
لطفا برای دریافت جایزه خود به ادمین کانال مراجعه کنید.☺️🍃
🍒| @dokhtarane_booyesib_admin
و بسیار سپاسگذارم از بقیه شرکت کنندگان که تلاش خودشان را کردند امیدوارم در مسابقات بعدی یکی از برندگان ما باشید.😉🌿
اعضای محترم منتظر مسابقه بعدی ما باشید که خیلی زود بر می گردیم.😁👋🏻
از امروز کانال به روند عادی خود با کلی مطالب ناب باز میگردد..🙂!
التماس دعا💚
یاعلی👋🏻
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۳۲ 🍃 محور: عکس نوشت
1⃣ نفر اول
شرکت کننده شماره: ۳۲
تعداد بازدیــ👀ـد: بیش از چهارده هزار و ششصد
جایــ🎁ـزه: ۱۰۰ هزارتومان
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۱ 🍃 محور: عکس نوشته
2⃣ نفر دوم
شرکت کننده شماره: ۱
تعداد بازدیــ👀ـد: بیش از دوازده هزار و سیصد
جایــ🎁ـزه: ۱۰۰ هزارتومان
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۹۶ 🍃 محور: کلیپ🎞 ش
3⃣نفر سوم
شرکت کننده شماره:۹۶
تعداد بازدیــ👀ـد: بیش از یازده هزار و سیصد
جایــ🎁ـزه: ۱۰۰ هزارتومان
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۴۶ 🍃 محور: انشاء📝
4⃣ نفر چهارم
شرکت کننده شماره: ۴۶
تعداد بازدیــ👀ـد: بیش از ده هزار و ششصد
جایــ🎁ـزه: ۵۰ هزارتومان
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۵۳ 🍃 محور: عکس نوشت
5⃣نفر پنجم
شرکت کننده شماره:۵۳
تعداد بازدیــ👀ـد: بیش از هفت هزار و هفتصد
جایــ🎁ـزه: ۵۰ هزارتومان
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۶ 🍃 محور: عکس نوشته
6⃣نفر ششم
شرکت کننده شماره:۶
تعداد بازدیــ👀ـد:بیش از هفت هزار و ششصد
جایــ🎁ـزه: ۵۰ هزار تومان
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۴ 🍃 محور: عکس نوشته
7⃣نفر هفتم
شرکت کننده شماره:۴
تعداد بازدیــ👀ـد: بیش از شش هزار و نه صد
جایــ🎁ـزه: شگفتانه
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۷۸ 🍃 محور: عکس نوشت
8⃣نفر هشتم
شرکت کننده های شماره: ۷۸
تعداد بازدیــ👀ـد: بیش از چهار هزار و ششصد
جایــ🎁ـزه: شگفتانه
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۶۳ 🍃 محور: عکس نوشت
9⃣نفر نهم
شرکت کننده های شماره: ۶۳
تعداد بازدیــ👀ـد: بیش از چهار هزار و پانصد
جایــ🎁ـزه: شگفتانه
هیئتـــ رَیآحیـنالهُـ❤️ـدے
🥀چالش ویژه ماه محرم با جوایز نفیس نقدی برای نفرات اول تا دهم شرکتکنندهشماره: ۴۷ 🍃 محور: عکس نوشت
🔟نفر دهم
شرکت کننده شماره:۴۷
تعداد بازدیــ👀ـد:بیش از چهار هزار و چهارصد
جایــ🎁ـزه: شگفتانه
رمان #هفت_شهر_عشق🍁
📖#پارت25
فرزدق به فکر فرو میرود و همه چیز را از این کلام مختصـر میفهمـد. آیـا او مـادر خود را رهـا کنـد و همراه امام برود یا اینکه در
خـدمت مادر بمانـد؟! او نبایـد مادر را تنها بگـذارد، اما دلش همراه مولایش است.سـرانجام در حالی که اشک در چشم دارد با امام
خود خداحافظی میکند، او امید دارد که بعد از تمام شدن اعمال حج، هرچه سریعتر به سوی امام بشتابد.
بـا آخرین نگـاه بهکاروان، اشـکش جاری میشود، اما نمیدانم او می توانـد خود را به کاروان ما برسانـد یا نه؟! آیا او لیاقت خواهد
داشت تـا در راه امام،جانفشانی کنـد؟!
***
غروب روز دوازدهم ذی الحجّه است. ما چهار روز است که در راه هستیم. این چهار
روز را شتابان آمدهایم. افراد کاروان خسته شده و نیاز به استراحت دارند.
اکنون به حـد کافی از مکه دور شـدهایم. دیگر خطری ما را تهدیـد نمیکنـد.خوب است درجای مناسبی منزل کنیم. غروب آفتاب
نزدیک است.
مردم، اینجا را به نام وادی عقیق می شناسند. امام دستور توقف میدهد و خیمهها بر پا میشود.
عـدّهای از جوانان، اطراف را با دقت زیر نظر دارنـد. آیا آن اسب سوارانی که به سوی ما میآینـد را میبینی؟! بگـذار قدری نزدیک
شوند.
آنها به نظر آشـنا میآینـد. یکی از آنها عبـداللهبنجعفر (پسـر عموی امام حسـین علیه السـلام و شوهر حضـرت زینب علیهاالسـلام) است. او به همراه دو پسر خود عَون و محمد آمده است
امیر مکه ، یک نفر را به همراه آنها فرستاده است. آنها نزدیک میآیند و به امام حسین علیه السلام سلام میکنند.
من میروم تـا به آن بـانو خبر بـدهم که همسـرش به اینجـا آمـده است. زینب علیهاالسـلام تعجب میکنـد. قرار بود که شوهر او به
عنوان نماینده امام حسین علیه السلام در مکه بماند پس چرا به اینجا آمده است. نگاه کن! عبداللهبنجعفر نامهای در دست دارد.
جریان چیست؟! من جلو میروم و از عبـداللهبنجعفر علت را میپرسم. او میگویـد: «وقتی شـما به راه خود ادامه دادیـد، امیر مکه از من خواست تا نامه او را برای امام حسین علیه السلام بیاورم».
دوست من! نگران نباش، این یک اماننامه است.
امام نامه را میخواند: «از امیر مکه به حسین: من از خدا میخواهم تا شما را به راه راست هدایت کند. اکنون به من خبر رسیده است
که به سوی کوفه حرکت نمودهای. من برای جان شما نگران هستم.
به سوی مکه باز گردید که من برای تو از یزید امان نامه خواهم
گرفت. تو در مکه ، در آسایش خواهی بود».
🔜ادامه دارد...
🥀| @dokhtarane_booyesib
🏴| @booyesib_ir