eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
587 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دل هر کس به دلبر افتاده دست ساقی کوثر افتاده سروکار دلش در این دنیا با شفیعان محشر افتاده من بدم لیک در دل زارم مهر اولاد حیدر افتاده آنکه دنبال گوشه ی چشمش  میثم افتاده قنبر افتاده  تازه در کشورم خدا را شکر شیعه از شمس اظهر افتاده با حساب رضا و معصومه ماه افتاده اختر افتاده میشود گفت اینچنین ایران دست موسی ابن جعفر افتاده . @raziolhossein
ویرانی دل اگر که خواهی آباد باید «حرمین کاظمین» آری یاد درگاه جواد و بارگاه موسی کاین باب حوائج است و آن باب مراد @raziolhossein
ای آفتاب حُسن به زیبائی‌ات سلام وی آسمان فضل به دانائی‌ات سلام در صبر شاخصی به شکیبائی‌ات سلام تنها تو کاظمی که به تنهائی‌ات سلام هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست از آب عفو آتش خشمت فرو نشست ای صرف گشته عمر گران تو در نماز دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز مطلوب ایزد است بیان تو در نماز واجب بُود درود به جان تو در نماز آن‌سان که نور عشق خدا در وجود توست از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست قدرت از آن توست که بر ابر پیل‌وار فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار... ای کشتی نجات به دریای حادثات دارند شیعیان به شما چشم التفات لب‌تشنه‌ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات بر ما ببخش از کرم خویشتن برات در آستان قدس رضا نور عین تو دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست سر تا به پای دردم و درمانم  آرزوست پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا سوگند می‌دهم به جگرگوشه‌ات رضا @raziolhossein
ای چشم و چراغ کاظمین! ادرکنی ای فاطمه را نور دو عین! ادرکنی ای خفته به خاک غربت! آیند مدام پابوس تو زوّار حسین، ادرکنی @raziolhossein
وجود آمده رشک بهشت، سرتاسر به یمن مولد مسعود موسی جعفر امام کلّ اعاظم، ولی حقّ کاظم که کظم غیضش یادآورد ز پیغمبر به جعفر بن محمّد عطا شده پسری که بوده است به پیر خرد هماره پدر هزار موسی عمران فدای آن موسی که بود گوشة حبسش ز طور نیکوتر امام هفتم، کز هشت خلد و نُه افلاک رسد نداشکه ده عقل را تویی رهبر خدیو هستی کز یک اشاره‌اش آید قدر به جای قضا و قضا به جای قدر چراغ دودۀ احمد که دیدة دل را فروغ اوست به هر صبح و شام روشنگر به عزم طوف حریم مقدّسش دارند هماره قافلۀ دل، به کاظمین سفر چگونه وصف امامی کنم که در قرآن خدای عزّ و جلّ آمدش ثنا گستر شرف بس است همین خاک پاک ایران را که زیر سایة فرزند اوست این کشور گرفته شهر قم از دخت او شرف آنسان که خاک پاک مدینه ز دخت پیغمبر بود بهشت خراسان، ز مقدم پسرش چنانکه خاک نجف راست فیض از حیدر اگر ولاش نباشد، عبادت ثقلین به صاحبش ندهد سود در صف محشر گدای درگه اویند اسفل و اعلی رهین منّت اویند ز اصغر و اکبر هم اوست باب حوائج هم اوست باب مراد مراد و حاجت خود را بگیر از این در خوش آن غبار که بر خاک او رسید و نشست خوش آن نسیم که از کوی او نمود گذر خوشا دلی که بگردد به گرد تربت او خوشا کسی که بگیرد مزار او در بر زمام سلطنتم گر دهند، نستانم مرا خوش است گدایی به کوی آن سرور اگر به جههۀ خورشید پای بگذارم گمان مبر که از این آستان بگیرم سر ز اهلبیت نگردد جدا دلم آنی جدا کنند اگر جان هماره از پیکر چراغ بزم عزای حسینیان «میثم»! مه جمال منیرش بود به ماه صفر @raziolhossein
آنان که عاشق علی و فاطمه شدند مدیون خانواده ی موسی بن جعفرند @raziolhossein
فیض تو به ما ز والدینت برسد ازمشهد وقم، دو نورعینت برسد دلتنگ زیارت توهستم چه شود! دستم به ضریح کاظمینت برسد @raziolhossein
ايراني ام ، رعيّـتِ موسي بن جعفرم من شهـروندِ دولتِ موسي بن جعفرم دنـبال هيـچ فرقه و حذبي نمي روم در حيطه ي ولايتِ موسي بن جعفرم مأمومم و به كوري مأمون پرست ها دل داده ي امامتِ موسي بن جعفرم در اوج فقـر رو به سُليمان نمي زنـم وقتي گداي ساحتِ موسي بن جعفرم هم شُـغل با مَن اند تـمام ملائكـه مشغول تا به خدمتِ موسي بن جعفرم امروز،زير سايه ي الطـافِ دخترش در حشر،جـزو أُمّتِ موسي بن جعفرم با اين حُسين گفتن و زينب شنـيدنم پيوسته در حمايتِ موسي بن جعفرم مديون شدن به مردم دنيا بُـود گِـران بر من كه زير منّتِ موسي بن جعفرم با اينكه خاك پاي سگش هم نمي شوم دربست وقفِ خدمت موسي بن جعفرم ديديد اگـر كه بعد غديرم هـنوز شــاد خوشحال از ولادتِ موسي بن جعفرم بعد از غدير اگر كه به "ابـواء"* پر زدم چون تشنه ي كرامتِ موسي بن جعفرم يوسف ميا به جلوه گري پيش من كه من ديوانه ي ملاحـتِ موسي بن جعفرم گر پُشت هم به كعبه كنم روبه قبله ام وقتي كه در زيارتِ موسي بن جعفرم از اينكه با امام رضا آشنا شـدم ممنونِ لطفِ حضرتِ موسي بن جعفرم @raziolhossein
واژه در واژه همه عمر غزل خوان بودی سندِ   محکمِ    زیبایی   قرآن   بودی چارده سال  غریبانه  به  زندان  بودی همه ی عمر سرِ  سفره ی باران بودی حضرتِ گل  چه قدَر خار که بر تَن داری دوستی با همه و این همه دشمن داری " کاظِم الغَیظ  " شکوفا شدنِ لبخندی الگویِ مهر و محبَّت به زن و فرزندی شال و عمّامه شبیهِ پدرت  می بندی همه بیگانه ولی با همه خویشاوندی هیچ  مسکین  و  اسیری  نرود  از  یادت " بِشرِ حافی " شود آنکس که شود آزادت خانه ات نورِ علی نور ... فقط زیبایی است شعر در شعر بهشت است غزل آرایی است پسرِ خانه  عجب حیدرِ خوش سیمایی است دخترِ  حضرتِ موسی  چه قدَر بابایی است بنویسید  سرِ  خُم  به  سلامت  باشد حضرتِ فاطمه ی قم به سلامت باشد مردمِ شهر به این واقعه اذعان دارند همه از رایحه ی چشمِ تو باران دارند سرِ این سفره نشستند اگر نان دارند و  مسلمانِ تو هستند که ایمان دارند گوش کن گوش صدایِ جرسی می آید دارد انگار  از آن  دور کسی می آید ... کیست این مثلِ علی در دلِ شب آهسته کیسه بر دوشِ شکسته دلِ قامت خسته خانه خانه  همه ی شهر  به  او  وابسته او که حتی دلِ دشمن هم از او نشکسته شهر خاموش شد و نقشِ تو بر ماه افتاد ماه هم  کوچه به کوچه  پیِ تو راه افتاد کفر افتاد به پایِ تو مسلمان برگشت مور آمد در این خانه  سلیمان برگشت زنِ بدکاره تو را دید و پشیمان برگشت آه... وقتی که نگهبانِ تو گریان برگشت دستِ یک شهر به دامانِ عبایت افتاد اشک حلقه زد و زنجیر به پایت افتاد مثلِ یک معجزه ای خوب که معلوم شدی سوره شمسی و از نور که محروم شدی روز ، زندانی شب بود  که محکوم شدی سوختن ارثیه ات بود  که مسموم شدی جگرت سوخت غمِ کرب و بلایی ها را دشتِ لب های تو خشکاند  لبِ دریا را تو کریم بن کریمی  پُرِ احسان هستی پسرِ خاکی  و  از  مادرِ  باران  هستی جانِ عالم به فدایت که خودت جان هستی پدرِ   واقعیِ   کشورِ  ایران   هستی گندمی گونه ای و خوشه ی گندم داری یک رضا مشهد و یک فاطمه در قم داری @raziolhossein
نمیدانم چرا هر وقت قلبم زار و مضطر شد دخیل گوشه ای از مرقد "موسی ابن جعفر" شد جهان در چشم من تاریک تر بود از شب بی ماه که بردم نام آقا را و دنیایم منوّر شد به فکر گنبد زرد و سرای دلکشش بودم که یکباره دو تا دستم مبدّل به دو تا پر شد گشودم دیده ی خود را... فقط این جمله را گفتم خدا را شکر چشمم با ضریح او برابر شد همین که دیده هایم با ضریح او برابر شد همین که درد و دلهایم به آه و گریه منجر شد نمیدانم چرا مردم همه گفتند "یا زهرا" نمیدانم چرا روضه شروع از نام "مادر" شد شبیه مادرش زهرا از او یک سایه باقی ماند تنش در بند " سندی ابن شاهک" بس که لاغر شد چه با عزت از آن زندان پر از درد خارج شد چه با عزت تنش تشییع بر یک لنگه ی در شد کسی فریاد زد " هذا امام الرافضی" ای وای ... به روی دست یک بد ذات تابوتش شناور شد @raziolhossein
من عبد و غلام والدینت هستم تا روز ابد به زیر دینت هستم تو باب حوائجیّ و من محتاجم مشتاق سفر به کاظمینت هستم @raziolhossein
انفجار نور در عرش خدا رخ داده است هفتمین خورشید در هفت آسمان افتاده است عشق در انوار حق او چو حیدر منجلیست عالمی مبهوت مانده احمدست او یا علیست این مسیحا انقلابی تازه از پیغمبرست حیدری سیرت ، علی رو ، کاظم بن جعفرست لافتی ای تازه از نام آوری های علیست ذوالفقارش برلبست و دُری از قلب نبیست آیه هایش در دل قرآن تلاوت میشود آیه های نور بر صادق عنایت میشود امشب از گهواره ی ناهید می آید خبر از میان حاله ی خورشید می آید خبر در کنار بسترش موسی بن عمران آمده آسیه زانو زده ، مریم خرامان آمده با مسیح آمد محمد ، با محمد فاطمه با حسن آمد حسین و پادشاه علقمه شد اذان گویش علی و تا به أشهد میرسید از پر قنداقه اش انگار باران میچکید خنده هایش فاطمی و گریه هایش زینبیست در کرامت چون حسن در عشق مانند علیست رحمت از دست حسن وارش چوباریدن گرفت سوره ی والشمس بر عالم تراویدن گرفت دوخته پیراهنش را فاطمه خیرالنساء اینچنین شد کاظمین او شبیه کربلا @raziolhossein