#حضرت_زینب_ولادت
امشب ملک از زینب کبری گوید
از نور دل و دیده طاها گوید
تبریک به هم ولادت زینب را
زهرا به علی علی به زهرا گوید
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
میجنبد آسمان و زمین با اشاره ات
ای درّ آبدار یدالله، تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات
این بیت را به فاطمه تقدیم میکنم
بانو مبارک است نزول دوباره ات
زینب تو کیستی که به دیوان شاعران
پیدا نمیشود مثل و استعاره ات
خاتون کنیزهای شما برگزیده اند
شد همسر خلیل خداوند ساره ات
حق میدهم اگر که بیفتد کلاه عرش
با زل زدن به شان رفیع مناره ات
دریای بیکران بخدا چشم آفتاب
یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات
دین خطبهای برای بقا خواست، باز نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات
#میلاد_حسنی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب
به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب
من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم
زمانی زینت الله اکبر می شود زینب
زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی
که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب
سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت
به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب
حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس
به کشتی نجات خَلق لَنگَر می شود زینب
خودش یک لشکر است از کربلا تا شام، دروقتش؛
دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب
به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛
برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب
پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر
پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب
همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه
دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب
دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر
که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب
#مهدی_رحیمی_زمستان
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
#رباعی
داری نفحاتی از لبی می شنوی
از درد و غمش قدر تبی می شنوی
در فهم تو نیست درک زینب ممکن
زینب می گویی و زینبی می شنوی
#ایوب_پرندآور
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست
مه مبارک میلاد زینب کبراست
دهید مژده به ختم رسل که این مولود
ولادت دگر پاره ی تنت زهراست
خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر
که خیر ، قطره و خیر کثیر او دریاست
سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم
که او به فاطمه آیینه ی تمام نماست
محمد و علی و فاطمه ، حسین و حسن
جمال انورشان در جمال او پیداست
هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده
به سینه اش طپش قلب سیدالشهداست
مرا چه زهره که گویم ثنای دخت علی
خدا گواست که اوصاف او کلام خداست
مقام " یذهب عنکم " گرفت این دختر
یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست
نماز شب به نماز شبش نماید فخر
دعا به هر نفس او نیازمند دعاست
خجسته چهره ی او مصحفی به چشم حسین
چه مصحفی که پر از آیه های کرب و بلاست
چه دختری که وجودش همیشه " زین اَب " است
چه زینبی که بلاها به چشم او زیباست
زبان حیدریش کار ذوالفقار کند
خطابه های بلندش به شام و کوفه گواست
به صبر و همت و ایثار و اقتدار و کمال
اگر حسین دگر خوانمش رواست رواست
خدا جلال و ، محمد کمال و ، فاطمه زهد
علی خصال و حسین آیت و حسن سیماست
چنان که یک دم او بی حسین ممکن نیست
یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست
جمیل دیدن سیل بلا به دیده ی او
گواه فوق جلالش ز مریم عذراست
سرور سینه ی مریم وجود عیسی بود
مدال سینه ی او داغ هیجده عیساست
نظام دین بُود از گیسوی پریشانش
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
ز شعله ی نفس زینب است تا صف حشر
حرارتی که ز خون حسین در دل هاست
قسم به دین خدا می خورم که دین خدا
به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست
خطابه اش همه آیات وحی و تفسیرش
نیازمند هزاران قصیده ی غرّاست
سر بریده ی فرزند فاطمه می گفت
که خون پاک مرا خطبه ی تو آب بقاست
امین وحی بیا و به اهل کوفه بگو
که این صدای خداوندگار بی همتاست
زبان شکر گشودن کنار مقتل خون
خدا گواست که فوق مقام صبر و رضاست
به موج خون تن صد پاره را گرفت به دست
که ای خدا بپذیر این یگانه هدیه ی ماست
شبی نشد که نماز شبش رود از دست
که لحظه لحظه ی شب هاش لیلة الاحیاست
الا قیام تو قد قامت قیام حسین
تویی که قامت دین با قیامتت شد راست
تویی که خطبه ی شامت یزید را لرزاند
تویی که شام ز نطقت به خصم شام عزاست
تویی که هر نفست یک خطابه ی پر شور
تویی که هر قدمت یک قیام عاشوراست
اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست
اگر به غیر حسینت مثل زنند خطاست
جمال روح فزایت بهشت روح علی
نگاهت از دل پاک حسین عقده گشاست
هنوز حنجره ات را طنین صوت علی است
اگر چه گوش دل اهل کوفه ناشنواست
حسین بر سر نی گوش ، پای خطبه ی تو
سر بریده ی او مجلس تو را آراست
حسین کعبه و حج تو دور او گشتن
صفا و مروه ی تو قتلگاه و طشت طلاست
جبین شکستن عشاق در رساله ی توست
عذار شسته به خون تو بهترین فتواست
کدام رتبه از این به که سال ها " میثم "
فقط برای شما خاندان مدیحه سراست
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
بهشت اهل ولا شد مدینه با زینب
پُر از سرور و صفا شد مدینه با زینب
اگر دوباره بود گلشنی تماشائی
چو گل شکفته و واشد مدینه با زینب
همین نه بیت ولایت از اوست نورانی
کـه غرق نورخدا شد مدینه با زینب
ز بس که گل به نثارش ز عرش افشاندند
شکوفـه زار وفـا شد مدینه با زینب
به خط نور نوشته است بر فلک جبریل
که جلوه گاه خدا شد مدینه با زینب
ز فیض جلوه ای از آفتاب شرم و عفاف
محیط شرم و حیا شد مدینه با زینب
حسین چون به روی زینبش تبسّم کرد
ز بند غُصه رها شد مدینه با زینب
به اشک و آه و مناجات فـاطمه سوگند
حریم سبز دعا شد مدینه با زینب
قسم به کعبه و زمزم به مروه و به صفا
کـه قبلگاه ولا شد مدینه با زینب
به سوی کعبۀ توحید اگر که ره پوئی
بیا که قبله نُما شد مدینه با زینب
شبی که عزم سفرکرد او از این گلزار
ملول و نوحه سرا شد مدینه با زینب
همین که از سفر شام و کوفه او برگشت
دوباره کرب و بلاشد مدینه با زینب
سری بزن به مدینه«وفائی»و بنگر
که باغ خاطره ها شد مدینه با زینب
#سید_هاشم_وفائی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
مینویسم که والضُحیٰ زینب
عصمت اللهِ کبریا زینب
جمعِ اسماء و اسمها زینب
ربنا بعدِ ربنا زینب
مینویسم پس از خدا زینب
نامِ او تا که بر زبان اُفتاد
کوه برخاست آسمان اُفتاد
عَلَم از شانه یِ یَلان اُفتاد
سرِ ما هم بر آستان اُفتاد
می نویسم که اِنَما... زینب
پنج تَن حَبلِ محکم آوردند
نامِ او را که با هم آوردند
به زبان اسمِ اعظم آوردند
واژه ها بعد از آن کم آوردند
همه گفتند یک صدا زینب
مرتضیٰ بعد از این دو کوثر داشت
فاطمه بعد از این دو حیدر داشت
کعبه این دفعه هم تَرَک برداشت
شورِ نامِ حسین بر سر داشت
زینتِ نامِ مرتضیٰ زینب
کعبه یِ احترامها آمد
قبله گاهِ پیامها آمد
به قدومش سلامها آمد
عمه جانِ امامها آمد
عمه جانِ امامها زینب
دستِ جَدِّ مطهرش دادند
و لوای پیمبرش دادند
شیر شد شیرِ مادرش دادند
خوش به حالش که خواهرش دادند
خوش به حالِ حسین با زینب
کیست مرد آفرین بنیان کن
کیست مرد آفرین ولیکن زن
در مقاماتِ او فقط ماندن
این جهان لال و آن جهان اَلکَن
مانده وصفش در ابتدا زینب
چادرش را اگر تکان بدهد
شور بر هفت آسمان بدهد
راه را تا خدا نشان بدهد
باید احمد چنین اذان بدهد
اَشهدُاَنتَ مِن کسا زینب
حرفِ تعظیم اوست بسماله
وقتِ تکریم اوست بسماله
زان که تقدیم اوست بسماله
عشق تسلیم اوست بسماله
حا و سین ، یا و نون ما زینب
سر بلندیِ دل زِ دولت اوست
کربلا هم رحیمِ حمت اوست
گردنش زیرِ بارِ منت اوست
همه عالم گواهِ عصمت اوست
"شمعِ ساداتِ نینوا زینب
به علی رفته و علی شده است
سر و پایش سینجلی شده است
جلوهی چارده ولی شده است
به بلاهایِ حق بلی شده است
یک تنه رفته تا کجا زینب
مریمی در حجابی از نور است
یا که موسیٰ به وادیِ طور است
یک زن اما به حق سلحشور است
چقدر از مدارِ ما دور است
که خدا گفته مرحبا زینب
بالِ جبریل خاکِ مرکبِ اوست
دو سه نهج البلاغه بر لبِ اوست
آسمان گرمِ نورِ هر شبِ اوست
و ابالفضل هم مؤدبِ اوست
حضرتِ هیبت و حیا زینب
همه عالم در استجابش بود
هیبتش حالهی حجابش بود
یک عشیره در التهابش بود
و علمدار خود رکابش بود
دارد این گونه کبریا زینب
مثل سرخیِ کوه پنهان است
گرد باد است مثل کوران است
یک تَن اما هزار طوفان است
شاهدم شام شامِ ویران است
مثلِ زهراست سر به پا زینب
تازه جِلوه نکرده با نامش
کرده دستِ حسین آرامش
وَرنَه چون خاک میکند گامش
کوفه را با همه بَرو بامش
گفت حیدر که لافتا...زینب
میرود در مقابلش حیدر
دو برادر کنارِ این خواهر
پشتِ سر کوهِ شرم ، آب آور
تا رَوَد شب زیارتِ مادر
شب و این احترامها زینب
مثلِ آئینه هست پیشِ حسین
و حسین آمده ست پیشِ حسین
چشمها را که بست پیشِ حسین
همه دلها شکست پیشِ حسین
رفت آن شب به کربلا زینب
آنهمه احترام را میدید
کوچه و سنگ و بام را میدید
کوچه و ازدحام را میدید
اشکهایِ امام را میدید
چادرش زیرِ دست و پا زینب
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
خدای من! صدف بحر نور، گوهر زاد
ادب کنید که دخت رسول، دختر زاد
چه دختری که ز مردان دهر، بهتر زاد
برای حیدر کرار، باز، حیدر زاد
به جلوۀ حسنینش خجسته خواهر زاد
یقین کنید که امالحسین دیگر زاد
سلام باد بر این خواهر و به خواهریاش
خدای داده مقام حسینپروریاش
محمدند و علی هر دو محو دیدارش
نشان بوسۀ زهرا به ماه رخسارش
هزار مریم و هاجر شده گرفتارش
شرف گرفته شرافت به ظل دیوارش
عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش
فقط به روی حسین است و چشم بیدارش
برات عفو خدا ریخته است در قدمش
یقین کنید بود قلب فاطمه حرمش
چه دختری که جلال پیامبـر دارد
ز خردسالی خود صولت پدر دارد
فرشتهایست ولی صورت بشر دارد
نه! بلکه طینتی از حور، خوبتر دارد
به سیدالشهدا الفتی دگر دارد
از آن جمال، محال است چشم بردارد
فقط نه محو جمالش نبی شده امشب
حسینِ فاطمه هم زینبی شده امشب
حجاب فاطمه از چادرش نمودار است
ز کودکی به علی مثل مادرش یار است
مقام امابیهاییاش سزاوار است
چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است
حسین از وی و وی از حسین، سرشار است
نماز نافلهاش را خدا خریدار است
زهی نماز شب آن حقیقت زهرا
که سیدالشهدا گفت التماس دعا
جمال اوست به چشم علی تماشایی
خطابههاش همه حیدری و زهرایی
نکرده شوی بود مادر شکیبایی
گرفته سایهاش از آفتاب زیبایی
نهاده چهر به خاک درش توانایی
نخوانده درس، معلم بود به دانایی
ز خردسالی پرواز کرده تا حیدر
به ذوالفقار زبانش نوشته یاحیدر
در آسمان علی اختری چنین باید
ز کوثر نبوی کوثری چنین باید
کنار خون خدا خواهری چنین باید
به حلم و صبر و رضا مادری چنین باید
به بانوان جهان رهبری چنین باید
به حق که فاطمه، دختری چنین باید
نه صبر رفت ز دستش؛ به صبر فرمان داد
کنار مقتل خون بر امام خود جان داد
تو کیستی که علیگونه رهبری کردی؟
به صبـر و همت و ایثار، مادری کردی
سلام بر تو که خون را پیمبری کردی
تو با خطابهات اعجاز حیدری کردی
تو با امام شهیدان برابـری کردی
تو مثـل فاطمه اسلامپروری کردی
حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی
علی زبان خدا باشد و صداش تویی
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است
جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است
خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است
زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است
آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است
با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی
صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی
جودی و یَغما و نَیِر شهریار و مولوی
می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر
خُطبه اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر
غیرتش مبهوت ساز است،انقلابش بیشتر
محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر
گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است
شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است
مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است
سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است
عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
عشق وقتی می تپد عاشق پرستو میشود
دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو میشود
هر که با خورشید شد آیینه ی او میشود
دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو میشود
یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است
از همان اول خدا میخواست او را شُد حسین
اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین
فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین
گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین
او حسین است و حسینش هم مُسَلَم زینب است
گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز
او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز
میرود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز
با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز
آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_زینب_مصیبت
آیه ی رحمت خدا زینب
مظهر عصمت خدا زینب
زینت زینت خدا زینب
پرچم عزت خدا زینب
چهره ات طلعت خدا زینب
سوره ی عفت خدا زینب
اختر آسمان طف زینب
ماده شیر شه نجف زینب
به علی ناز دختری بانو
عرش حق را تو زیوری بانو
مثل ماهی ، منوری بانو
گل زهرای اطهری بانو
زآن چه گویم تو برتری بانو
همه جا با برادری بانو
آن قدر که دلاوری زینب
به گمانم تو حیدری زینب
علم کربلا به دست تو بود
هم قدر هم قضا به دست تو بود
کتب انبیا به دست تو بود
تیغ شیر خدا به دست تو بود
از ازل قلب ما به دست تو بود
دل اهل کسا به دست تو بود
وارث جمع پنج تن زینب
مرد مردان به ظرف زن ، زینب
واژه ی صبر با تو با معناست
دل تو دل نه مثل یک دریاست
احترامت همیشه پا برجاست
پرچم تو الی الابد بالاست
منش تو پیام حجب و حیاست
چونکه آموزگار تو زهراست
جلوه ی ناب فاطمه زینب
عالمه بی معلمه زینب
تو چراغ هدایتی خانم
آفتاب عنایتی خانم
ز خداوند آیتی خانم
در کرم بی نهایتی خانم
خطبه خوان ولایتی خانم
کربلا را روایتی خانم
امتداد قیام یا زینب
واجب الاحترام یا زینب
مانده ام من پیمبرت خوانم !
یا که زهرای اطهرت خوانم ؟
بهتر آن است حیدرت خوانم
یا ابالفضل دیگرت خوانم
رخصتی ده ز دلبرت خوانم
روضه ای از برادرت خوانم
گویم از یار بی سرت زینب
داغ های مکررت زینب
یاد داری چها گذشت آن روز ؟
چه به کرب و بلا گذشت آن روز
چه به خون خدا گذشت آن روز
از تنش اسبها گذشت آن روز
از گلو نیزه ها گذشت آن روز
دم مغرب بلا گذشت آن روز
شد حسین تو هم فدا زینب
شد سرش از قفا جدا زینب
تا کشیدی تو آه خندیدند
تا شدی بی پناه خندیدند
دور تو یک سپاه خندیدند
آن همه روسیاه خندیدند
به تو در بین راه خندیدند
تیره دلها به ماه خندیدند
به خدا تا اسیر شد زینب
یک شبه پیر پیر شد زینب
تن صد چاک اکبرت دیدی
نعش قاسم برابرت دیدی
روی نیلی خواهرت دیدی
سر نی راس اصغرت دیدی
دو گل یاس پرپرت دیدی
غرق در خون برادرت دیدی
از روی تل چه دیده ای زینب ؟
چه مصائب که دیده ای زینب !
باغ در هجمه ی خزان دیدی
پشت هم داغ بیکران دیدی
از زمین دیدی از زمان دیدی
زیر پا طفل نیمه جان دیدی
کوفه رفتی ز دوستان دیدی
شام رفتی ز دشمنان دیدی
کاش می ریخت آسمان زینب
وای از آن چوب خیزران زینب
آه از این بغض و دیده ی تر تو
آه از این حال گریه آور تو
مانده در آفتاب پیکر تو
کهنه پیراهنی است در بر تو
در همین لحظه های آخر تو
آمده پیش تو برادر تو
آمده شاه بی کفن زینب
به رگش باز بوسه زن ، زینب ...
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی
امشب ملک از زینب کبری گوید
از نور دل و دیده طاها گوید
تبریک به هم ولادت زینب را
زهرا به علی علی به زهرا گوید .
امید به قلب ما همه آورده
خود عالمه است و عالمه آورده
آیینه گرفته است زهرا در دست
یا باز خدیجه فاطمه آورده
با گریه ببست فاطمه قنداقش
بوسید علی به زمزمه قنداقش
گه احمد و گه فاطمه و گاه علی
چرخید به دستان همه قنداقش
او آمد و خلق زیر دِینش می رفت
کم کم به حضور نور عینش می رفت
لبخند به صورت برادر می زد
وقتی که در آغوش حسینش می رفت
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
امشب شب میـلاد امید حسین است
عید حسین عید حسین عید حسین است
گویـی خدا کوثر به کوثر داده امشب
یک حیدر دیگر به حیدر داده امشب
کوثـر بــه روی دامـن کوثـر ببینید
قـرآن به روی دست پیغمبـر ببینید
امشـب دوبــاره پنـج تـن را آفریدند
احمد، علی، زهـرا، حسن را آفریدند
در پنج مهـر آمد بـه دنیـا مـاه دیگر
یــا آمــده میــلاد ثــارالله دیگــر؟
بـر زینـت دیــن خـدا زین اب آمـد
الله اکبــر! زینـب آمــد زینـب آمـد
در خلق و خو زهرا و ختمالمرسلین است
هنگام خطبه یک امیرالمؤمنین است
این شیردخت شیر حی کردگار است
فریاد، نه! حتی سکوتش ذوالفقار است
اُم و اَب و جان و سرم گردد فدایش
انگـــار آوای علــی دارد صــدایش
این عمۀ سادات این، زهرای زهراست
این مثـل زهـرا مـادرش امابیهـاست
این انبیا و پنج تن را نور عیـن است
زین اَب و زین اُم و زین حسین است
سر تا قدم جان است و جانانش حسین است
میگرید و گهوارهجنبانش حسین است
در خواب و در بیداری خود با حسین است
در هر گل لبخند او یک یاحسین است
الله اکبــر! از کمــال و از جــلالــش
الحق کـه شیـر فاطمـه بــادا حلالش
گر شیرحق شیر حقش گوید،عجب نیست
عطر بهشت از سینهاش بوید، عجب نیست
کــربوبــلا بینــام او معنــا نـدارد
لـوح رضــا بـیصبــر او امضــا ندارد
هر خطبـهاش یک سورۀ آمـال نهضت
هر جملـهاش یک آیـۀ اکمـال نهضت
پیوسته بــوده جـا در آغــوش الهش
از گـاهــواره تــا کنــار قتلـگــاهش
وقتی سخن مثل امیرالمؤمنیـن گفت
بر او سـر بــالای نیـزه آفـریـن گفت
با احمـد و زهـرا و حیـدر همصدا بود
الحـق کـه او پیغمبـر خـون خدا بود
چشم حسین از خطبۀ او گشت روشن
احمد، علی، زهرا، حسن، گفتند احسن!
وقتی که شد با خنجر خونین لبش جفت
هم بوسه میزد هم خدا را شکر میگفت
با سیل اشکش عقده از دل باز میکرد
اول سفـر را بـی حسیـن آغاز میکرد
انگــار میبینـم تـن در خـون تپیده
بــر او اذان گوینـد رگهــای بـریده
در گریــۀ او ناقههــا امــداد کـردند
گویــی فـرات دیگــری ایجاد کردند
آتش بــه ســوز سینــۀ او باد میزد
تنهـا بــرای او جــرس فریـاد میزد
لبها ترکخوردۀ فضا در چشمها دود
آب فـرات از خجـلت زینـب گِلآلود
صحرابهصحرا کـوبهکـو منزلبهمنزل
زینب، سوار و فاطمـه دنبـال محمل
زینب، همیشه یاد او هـم گریه دارد
حتـی شب میـلاد او هـم گریه دارد
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
بنویسید خداوند و پس از آن زینب
بنویسید علی در دلِ میدان : زینب
بنویسید که زهراست در ایمان زینب
بنویسید حسن بعد حسن جان زینب
بنویسید حسین است بقرآن زینب
بنویسید همه،جان سن قربان زینب
نام تو میبرم و کرببلا برخیزد
شیرزن میرسی و شیر خدا برخیزد
چه قیامی بشود فاطمه تا برخیزد
حق بده عرش اگر پیشِ شما برخیزد
گِرد گردِ کرمت دست دعا برخیزد
سلطنت کُن به همه دختر سلطان زینب
نعره تو هیمنه تو خطبهیِ بنیان کَن تو
رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو
برق تو تیغ تو و فاتحهی دشمن تو
مَرد تو کوه تو وحیدرِ بی جوشن تو
شمع تو آینه تو گریهی بی شیون تو
بنویسید فقط هیبتِ طوفان زینب
تو قدم میزنی انگار علم میکوبند
پشتِ تو اکبر و عباس قدم میکوبند
کاخها را به سرِ آلِ ستم میکوبند
کوفه تا شام همه بر سرِ هم میکوبند
بیرقِ کیست که بر اوج حرم میکوبند
کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب
کاش میشد که فقط از تو فقط بنویسم
با تبِ عشقِ تو تا آخرِ خط بنویسم
زورَقی باشم و از جذبهیِ شط بنویسم
من که باشم بنویسم که غلط بنویسم
باید از شورِ شهیدِ حرمت بنویسم
مینویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب
آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را
آمدی تا به حسینت برسانی ما را
دستِ ما گیری و تا او بکشانی ما را
چادرت را بتکانی بتکانی ما را
چو غباریم به صحنت بنشانی مارا
گریه داریم بخوان یادِ عزیزان زینب
آه گفتی که نیایید تنش را نبرید
مادرم مینگرد پیرهنش را نبرید
نیزه ها صبر کنید و بدنش را نبرید
لااقل زود عقیقِ یمنش را نبرید
به اسارت من و اطفال و زنش را نبرید
ای امان از دلِ تو ، آی پریشان زینب
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
دست در عالم ایجاد تو داری زینب
خبر از مبداء و میعاد، تو داری زینب
کلماتی که خداوند به قرآن فرمود
آن معانی همه را یاد، تو داری زینب
چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی
خوبتر از همه استاد، تو داری زینب
پسر کعبه علی بود و تویی دختر او
خون آن مرد حَرمزاد، تو داری زینب
طینتی فاطمهپرور چوحسین است تو را
همّتی عاطفهبنیاد، تو داری زینب
چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار
چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب
همه اجداد تو آقای دو عالم هستند
ارث آقایی اجداد، تو داری زینب
پر شد از عطر تو امشب همه عالم گویا
باغ گل در گذر باد، تو داری زینب
چون گل صبح که شبنم چکد از هر برگش
خنده درگریۀ میلاد، تو داری زینب
گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین
که به او اُنس خداداد، تو داری زینب
پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند
اینچنین لیلۀ میلاد، تو داری زینب
ای وفادارترین خواهر عاشورایی
مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب
علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا
فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب
سخن عالمۀ غیر معلّم شرفی است
که ز فرموده سجّاد، تو داری زینب
ز عبادات چنانی که خدا خواسته است
برتری بر همه عبّاد، تو داری زینب
شام تسخیر تو شد، ای مه ویرانه نشین!
تا ابد دولت آباد، تو داری زینب
در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی
در سکوت، اینهمه فریاد، تو داری زینب
شعله زد اشک تو در هستی غارتگر شام
خطبه چون خطبۀ سجّاد، تو داری زینب
راز خود را به تو بسپرد چو دانست حسین
دل سرکوبی بیداد، تو داری زینب
از درا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد
که به کف رشتۀ اجساد، تو داری زینب
ذرّهای کاش ببخشند «مؤید» را هم
ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب
#سید_رضا_موید
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
به گوش باش جرس را ، به گوش ای دل غافل!
گذشت قافله ی عشق و خفته پای تو در گِل
به گوش ای دل غافل ، چو تخته پاره مبادا
به حرف موج بگردی بر آب عاطل و باطل
به ورطه های بلاخیز ، ناخدا که نباشد
نمی رسد به سلامت کسی به پهنه ی ساحل
به هر چه چنگ زنی عاقبت تباه ترینی...
به تار چادر زینب مگر شوی متوسل
سلام خواهر طوفان سلام خواهر خورشید
سلام خواهر دریا سلام خواهر ساحل
اگر امام بخوانم تو را گزافه نگفتم
نمی رسید قیام حسین بی تو به منزل
به هر کجا که بدوزیم چشم رد تو پیداست
شمار داغ تو پنهان به سطر سطر مقاتل
تن شکسته و موی سپید و قد خمیده...
به پای عشق برادر ندارد این همه قابل
سری به نیزه بلند ست در برابرت ای وای
شهید زنده ای اکنون، چه حاجت ست به قاتل
مگر که راه ترا ، نیزه ها جدا کند از او
وگرنه بین دو دلبسته نیست فاصله حائل
کرامت تو چه ها می کند که سلسله حتی
به دست و پای تو افتاده مثل کودک سائل
زبون شمردن رنج اسارت ست چه آسان
به دوش بردن بار امانت ست چه مشکل
چه ها که بر سرت آورد داغ طفل سه ساله
رسید جان تو بر لب ، بریدی از نفست دل
خدا کند که نجوییم هیچ جا سندش را
روایتی که تو سر کوفتی به چوبه ی محمل
چه غم که نیست توان ، می کنی نشسته " قُمِ الیل"
در اوج داغ نکردی شبی تو ترک نوافل
جلیله ، فاضله ، امنیه ، باکیه ، جبل الصبر
فصیحه، عالمه ، بنت الهدی، ملیکه خصایل
عقیله ، قُرَة عین الامیر، سِرُّ ابیها
(تو را ز فضل پدر کس نگویدت که چه حاصل)
به قتل کفر کمر بست تیغ خطبه ات آنسان
که می نمود ابا الحرب ذوالفقار حمایل
چه زَهره ها که نمود آب ابن آکله ،آنجا
که با خطابه ی زهرایی تو گشت مقابل
هنوز هم به سر آسمان شام بلا خیز
نگشته صاعقه ی غیرتی شبیه تو نازل
خوشا به حال مریدی که شد به حق تو عارف...
تویی مراد طریقت تویی شریعت کامل
که طالبان حقیقت ، به فرض وهم بگردند
مگر به صبح قیامت به فیض درک تو نائل
#سید_محمد_جواد_میرصفی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
خانۀ فاطمه آنروز تماشایی بود
که فضا جلوهگر از آیت زیبایی بود
در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گلِ ناز دگری رو به شکوفایی بود
خانهای را که خدا جلوۀ عصمت بخشید
در و دیوار، پر از نقش شکیبایی بود
تا بیایند به تبریک محمّد جبریل
با ملائک همه در حال صفآرایی بود
بهخدا چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشۀ خود گرم پذیرایی بود
تا که قنداقه او را بهبر آورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود
ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز، شناسائی بود
دختری داشت در آغوشِ محبّت، زهرا
که سراپا همه آیینۀ زیبایی بود
دختری داشت سراپای، همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود
پنج تن، آل عبا، در دو جهان آقایند
وز شرف زینبشان وارث آقایی بود
پنج معصوم به او معرفت آموختهاند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود
وصف او عالمۀ غیر معلّم شده است
تا به این مرتبهاش پایۀ دانایی بود
بود از صبر و رضا نائبۀ خاص امام
نازم او را که به اینقدر، توانایی بود
کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق
همّت زینب نَستوه، تماشایی بود
به علمداریِ صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافلۀ عشق، به تنهایی بود
یک زن و آنهمه داغِ دل و آنقدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود
دیدهام کور، که شد خاک نشین ره شام
آن که خاک در او سرمۀ بینایی بود
#سید_رضا_موید
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی
از غیب ترنّم حضوری آمد
از قلۀ آسمان چه نوری آمد
بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی
«زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
امشب مدینه شهر طلوع سپیده است
از نور کوکبی که سحرگه دمیده است
خورشید آرزوی دمیدن به شب کند
چندانکه وصف این مه زیبا شنیده است
تبریک یا علی! که به دامان فاطمه
دردانهای چو زینبِ تو آرمیده است
چون سینۀ بتول، بهشت محمّد است
این غنچه از بهشت محمّد دمیده است
گفتا رسول، نور دو چشمم بود حسین
زینب به نور دیدۀ او نور دیده است
این زینب است دختر دُردانۀ علی
نامش ز آستانۀ عزّت رسیده است
کلک قضا به دامن کوثر که فاطمه است
از قدّ او شمایل طوبی کشیده است
او را رسانده است به حدّ کمال عشق
شیری که او ز سینۀ عصمت مکیده است
هیچ آفریده نیست چو هم، غیر او که هست
زهرای دوّمی که خدا آفریده است
او مکتبی نداشت بهجز دامن علی
او جز زبانِ وحی، معلّم ندیده است
شیواترین قصیدۀ عشق و رشادت است
اسرار کربلا همه در این قصیده است
یک امتیاز او که کسی را نشد نصیب
تقدیم بوسهها به گلوی بریده است
این است آن حیای مجسّم که نطق او
کار یزید را به فضاحت کشیده است
پروانۀ قبولیِ قربانیانِ عشق
او میدهد، که فاطمهاش آفریده است
پیغمبران به همّت او غبطه میخورند
وقتی به دستش آن تن در خون طپیده است
ای دختری که مادر صدها فضیلتی
روی تو ماهِ برجِ صفات حمیده است
ای خواهری که هر که تو را دید با حسین
گفتا خدا دوباره حسین آفریده است
در رتبه، دختری چو تو مادر نزاده است
در مهر، مادری چو تو عالم ندیده است
صبر تو را و نُطق تو را جز ز مرتضی
نه دیده دیدهای و نه گوشی شنیده است
بر آستانهات، عظمت میبرد سجود
اینجا قدِ بلند شهامت خمیده است
ارکان کعبه در حرمت بوسه میزنند
بر چار رکن آن که جهاد و عقیده است
منّت خدای را که در این لیلۀ سعید
ما را محبت تو به اینجا کشیده است
ما را که هیچ مایه نداریم غیر آه
شمع شب ولادت تو اشک دیده است
عیدی ببخش تذکرۀ کربلا به ما
ای دختر علی که عطایت عدیده است
گر مورد قبول تو افتد به درگهت
اهدائی «مؤید» ما این قصیده است
#سیدرضا_موید
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح
الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت
به خاکبوسی راهت فرشته عادت داشت
سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت
سلام بر تو که امّالمصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت
سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیرویات از حجاب زینت داشت
تو از همان شجر پاک عصمت آمدهای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت
تو دستپرور آن مادر گرانقدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت
تو سر بر آینۀ سینهای گذاشتهای
که بوسهگاه نبی بود و عطر جنّت داشت
تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی
که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت
ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت
چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت
چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی همتراز عصمت داشت
چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت
چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال
اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت
چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای، هجرت داشت
چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا
گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت
چه بانویی که به خورشیدِ خون گرفتۀ عشق
به قدر وسعتِ هفت آسمان محبّت داشت
دل تو بود پر از التهابِ شوق حسین
که لحظهلحظۀ عمرت از این حکایت داشت
حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت
نبود حاجت بوسیدنِ گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجّت داشت
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت
چراغ آخرتش باد شاعری که سرود
سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت:
«نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت»
ستارۀ سحر تو که روی خاک افتاد
هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت
من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات!
کجا برابر خورشید ذرّه جرأت داشت
تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت
تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت
تو خطبه خواندی و در چهرهات تجّسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت
پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روحنوازت که رنگ محنت داشت
هلال یک شبهات جلوه کرد از سر نی
که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت
پس از زیارتِ خونِ سر تو از محمل
شفق طلوع نمیکرد اگر مروّت داشت
#محمد_جواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
تا باب فیض ، رو به دلم باز می شود
شعرم به شوق مدح تو آغاز می شود
همچون كليم كار من اعجاز می شود
احساس قلبي ام به تو ابراز می شود
تا با توأم به مردم دنيا چه حاجت است
"خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟"
خاتون مشرقین سلام عرض می کنم
ای عین نور عین سلام عرض می کنم
بانـيِ عالمین سلام عرض می کنم
آرامش حسین سلام عرض می کنم
این جمله ،حرف قلبی هرچه برادر است
(روزی که آمدی به زمین روز خواهر است)
چشم و چراغ عترت طاها خوش آمدی
آیینه دارِ هیبت مولا خوش آمدی
ای امتداد حضرت زهرا خوش آمدی
(سوّم امام زاده ی دنیا خوش آمدی)
آنسان که شرح عاشقی تو شنیدنی ست
لبخند تو به چهره ي ارباب دیدنی ست
چون در قفای عشق خودت با سر آمدی
بر هر چه عاشق است در عالم( سرآمدی )
اي افتخار كرده به تو ذات سرمدي
الحق که تو ( عقیله ی آل محمّدی )
درد از دل رسول به سرعت عبور کرد
با تو خدیجه باز در عالم ظهور کرد
در تو صفات ذات خُدا جلوه گر شده
در خاک با تو مهر و وفا جلوه گر شده
اوج مقام صبر و رضا جلوه گر شده
کرب و بلا به شام بلا جلوه گر شده
تو آمدی که زخم مدینه رفو شود
با خطبه ات بساط ستم زیر و رو شود
از شان تو خُداست که سر در می آورد
سلطان انبیاست که سر در می آورد
زهراست،مرتضاست که سر در می آورد
مظلوم کربلاست که سر در می آورد
چون درخُور مقام تو جز این نداشته
اسم تو را خدای تو( زینب ) گذاشته
با دیده ، دیدن تو مُیّسر نمی شود
نوری و خاطر تو مُکدّر نمی شود
بی تو حسین زندگی اش سر نمی شود
جز تو کسی که زینت حیدر نمی شود
با احتساب اینکه تویی زینت علی
قطعاً یکی ست خَلق تو با خلقت علی
استاد تو خداست ، خُدايي علیمه ای
صدّيقه و مُطهّره اي و فهیمه ای
شخصاً شبیه فاطمه حق را ندیمه ای
اُخت الکریم ، بنت کریم و کریمه ای
از بس که مثل شیرخدایی تو شیرزن
با دیدن تو یاد پدر می کند حسن
داغی که پیر کرد تورا درد شام بود
با اینکه دورتان همه جا ازدحام بود
با تو وقار اهل حرم مستدام بود
آنجا که حُبّ حیدر و زهرا حرام بود
با بودن تو شعبه ای از کربلا شده
در زینبیّه اش نجف از نو بنا شده
اندازه ي تو هيچ كسي غم نديده است
داغي كه ديده اي تو مُحرّم نديده است
نسل بشر كه هيچ مَلَك هم نديده است
با اينكه درد و داغ،دلت كم نديده است
جز حمد كردگار دمي بر لب تو نيست
جز يا حسين زمزمه ي هر شب تو نيست
در قتلگاه پير شدي خاك بر سرم
از جان خويش سير شدي خاك بر سرم
گفتند كه اسير شدي ، خاك بر سرم
با شمر هم مسير شدي خاك بر سرم
خاكم به سر كه همسفر اشقيا شدي
از يادگار مادرت آخر جدا شـدي
شد مثل مادر تو نصيب تو سوختن
بستند هر دوست تو را چون ابوالحسن
نه يوسفي براي تو ماند و نه پيرُهن
گفتي دم وداع به سالار بي كفن
"چون چاره نيست مي روم و مي گذارمت"
"اي پاره پاره تن به خدا مي سپارمت"
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
سـلام فاطمـه مـرآت داور آوردی
زهی که خون خدا را پیمبر آوردی
ببـال کوثـر احمد که کوثر آوردی
بـرای حیـدر کـرار، حیـدر آوردی
به روی دامن تو شیرْدخت شیرِخداست
درون سینـۀ او قلـبِ سیدالشهداست
فرشتگان همـه از جـای خـود قیـام کنید
کنــار فاطمــه بــر زینب احتــرام کنید
به خاک مقدمشان سجده صبح و شام کنید
همــه بــه فاطمـه و دخترش سلام کنید
پیمبر آمده یا حیدر است این دختر؟
بگـو که فاطمۀ دیگر است این دختر
چـه دختـری که جلال پیامبـر دارد
ز خردسالی خـود صـولت پـدر دارد
بـه سیـدالشهـدا الفتــی دگـر دارد
از آن جمال، محال است چشم بردارد
فقط نه محو جمالش نبی شده امشب
حسینِ فاطمـه هم زینبی شده امشب
نبی به یاد خدیجه است محـو دیدارش
نشان بوسـۀ زهــرا بــه مـاه رخسارش
عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش
فقط به روی حسین است چشم بیدارش
هنوز شیر ننوشیده ذکر حق سخنش
ز شیـر بهتـر، نـام حسین در دهنش
کسـی کــه بــر سر عالم علم زند این است
کسـی کــه حکـم خـدا را رقم زند این است
کسی که نقش شیاطین به هم زند این است
کســی کـه شعله به کاخ ستم زند این است
شکوه حیدریاش بین، مگو که حیدر نیست
خطابهخوانــی او کــم ز فتـح خیبر نیست
چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است
حجـاب فاطمه از چادرش نمودار است
مقـــام امابیهـــاییاش ســزاوار است
نمــاز نافلـهاش را خـدا خریـدار است
زهی نمـاز شب آن حقیقت زهرا
که سیدالشهدا گفتش التماس دعا
تو کیستی که علیگونه رهبری کردی
تو مثـل فاطمـه اسـلامپروری کردی
به عزم و همت و ایثار، مادری کردی
تو بـا امــام شهیــدان برابـری کردی
حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی
علــی زبـان خـدا باشـد و صداش تویی
سلام بر تـو که تـو هم فرشتـه هم بشری
سلام بر تو که در صبـر، مادر و پدری
سلام بر تو که بر هفت شهر نور، دری
سلام بر تو که در بحر معرفت گهـری
خدا برات شهادت نوشته با قلمت
سلام بر شهدای مدافع حرمت
تو مـادر شهــدا تــا قیامتــی زینب
تو آسمــان جــلال و کرامتــی زینب
تــو پاســدار مقــام امامتــی زینب
قدت خمید، ولی راست قامتی زینب
تو با شهامت و صبرت، حسینی و حسنی
حسینی و حسنی، نـه، تمـامِ پنج تنی
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
کان عصمت کوه همّت بحر رحمت زینب است
دومین بانوی دربار ولایت زینب است
در وفاداری نظیر وی نیامد در وجود
در وفا و در صفا فرخنده آیت زینب است
در برادر دوستی نامد عدیلش خواهری
وه چه خواهر بیعدیل اندر محبت زینب است
بحر علم و دانش و فضل و کمال و قدس و دین
کان صدق و طاعت و تقوی و رحمت زینب است
شیردل دخت حجاز آن قهرمان سرفراز
همچو باب خود علی اندر شجاعت زینب است
در شجاعت نی همین تنها چو باب خویش بود
چون علیّ مرتضی کان فصاحت زینب است
نی فصاحت را همین تنها ز باب خویش داشت
چون شه مردان در آیین بلاغت زینب است
خطبه چون درکوفهخواندی خلق گفتندی علیست
چون هماهنگ علی اندر خطابت زینب است
او عقیله، او علیمه، او علیّه، عالیه
او ولیّه در ولایت بینهایت زینب است
خود به شأن اوست «انَّاللّه یُحبّالصّابرین»
صابرات دهر را بخشافضیلت زینب است
نی همین از جمله عالم، صبر او افزونتر است
آنکه افزونتر بود او را مصیبت زینب است
او بود امّالمصائب، اوست امّالصّابرات
عظّماللّه اجورک فیالرزیّه زینب است
آنکه داغ شش برادر دید صبحی تا به ظهر
بانوی عصر و زمان خاتون عزّت زینب است
اندر آن کوفه که بودی پایتخت باب او
شد اسیر و آنکه دید اینگونه محنت زینب است
وانکه در ویرانه پنهان کرد گنج خود به خاک
چون رقیّه، عمّۀ خم گشته قامت زینب است
آنکه خود امروز گیرد دست هر افتاده را
وان که «خوشدل» را کند فردا شفاعت زینب است
#خوشدل_تهرانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد
با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد
امشب خدا به کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین
کز دامنش ظهور کند دختری چنین
او جلوهء خدیجه به چشم پیمبر است
زین اب است و ام ابیهای حیدر است
صبر است سربلند که این مادر من است
قرآن دهد شعار که احیاگر من است
بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است
نازد به او حسین که این خواهر من است
با خون نوشته اند شهیدان مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی
یک مصطفی کرامت و یک فاطمه جلال
یک مرتضی ولایت و یک مجتبی کمال
یک کربلا مجاهده یک پنجتن جمال
بر صبر او درود خدا و رسول و آل
تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه
از کودکی است عالمهء بی معلمه
ام الکتاب صبر و رضا کیست؟! زینب است
فصل الخطاب کرب و بلا کیست؟! زینب است
فریاد خون خون خدا کیست؟! زینب است
آیینۀ حسین نما کیست؟! زینب است
آمد گلی که خون خدا پایبست اوست
گلبوسه های دست خدا روی دست اوست
زهراست جان احمد و این جان فاطمه است
ریحانۀ محمد و ریحانِ فاطمه است
طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است
گویی تمام وحی به دامان فاطمه است
بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
کی مثل او رایت جمیلا سروده است
آیات نور معنی سیمای زینب است
چشم حسین محو تماشای زینب است
إعجاز وحی نطق دل آرای زینب است
تفسیر فتح خطبهء غرای زینب است
وقت سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت دمش ذوالفقار بود
وقتی گشوده شد لب اسلام پرورش
وقتی خطابه خواند همانند مادرش
وقتی که گفت از پدر و از برادرش
کوفه دوباره دید علی را به منبرش
فخریه کرد فاطمه اینجا به زینبش
نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش...
بدر منیر و شمس ضحای علی تویی
بعد از بتول عقده گشای علی تویی
آیینهء تمام نمای علی تویی
یادآور صدای رسای علی تویی
با خطبهء تو پردهء ظلمت دریده شد
از حنجرت صدای محمد شنیده شد
بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین
بر ذوالفقار نطق تو از حیدر آفرین
بر خطبهء دمشق تو از مادر آفرین
زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی
شهر شهادت است حسین و درش تویی
تو کیستی فروغ چراغ هدایتی
تو لنگر سفینهء نوح ولایتی
مکتب نرفته بحر عمیق روایتی
تو در مقام صبر و رضا فوق آیتی
تنها نه صدر سورهء مریم به شأن توست
در صبر هرچه آیهء محکم به شأن توست....
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
ز دامان مام درخشان زینب
عیان شد مه روی رخشان زینب
مه و مهر زهرا و حیدر قرین شد
وز آن شد عیان نجم تابان زینب
بنازم بدین نجم آن مهر و این مه
که شد مهر و مه مات و حیران زینب
مهین بانوی بانوان آن که مریم
چو فضّه بود از کنیزان زینب
به پنجم ز ماه جمادیِّ اوّل
بود عید میلاد ذیشأن زینب
پیمبر به مسجد درون با علی بُد
که شد فضّه تبریک گویان زینب
روان شد نبی با علی سوی خانه
که بیند رخ پرتو افشان زینب
گرفتش به بر تا زند بوسه از جان
به لعل و عقیق بدخشان زینب
ولی هیچ از گریه ساکت نگشتی
دو چشم گهرریز گریان زینب
نهادی به دامان بابش که شاید
شود کم سرشک چو باران زینب
نگردید آرام و بنهاد او را
به ذیل حسن بحر احسان زینب
ولی در بر مجتبی هم نگشتی
کم از ناله و آه و افغان زینب
که ناگه بیامد حسین آنکه بودی
ز روز ازل مونس جان زینب
چو چشمش به چشم حسین اوفتادی
شد آرام آن قلب سوزان زینب
بخندید بر روی سلطان عطشان
که ای یار همعهد و پیمان زینب
تو را همسفر در ره کربلایم
از امروز تا روز پایان زینب
سر من به دامانت امروز و فردا
سر تو بود زیب دامان زینب
من آن روز رگهای حلقت ببوسم
گر امروز بوسی تو چشمان زینب
مَنَت میهمان در مدینه ولی تو
به ویرانۀ شام، مهمان زینب
خدایا به خون گلوی شه دین
الهی به موی پریشان زینب
گذر از گناهان «خوشدل» که باشد
چو این انجمن از غلامان زینب
#خوشدل_تهرانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
ای که شدی ماتِ رخِ شاهِ عشق
قامت تو، عمود خرگاه عشق
تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق، تو را عاشق و مدیون توست
تویی جگرگوشۀ آل کسا
به درک تو عقل رسا، نارسا
چکیدۀ همّت و اسوۀ صبر
دو چشم تو، دو آسمان پُر از ابر
چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو
شهرۀ شهر شور و حال و وفا
زبانزد آینهها در صفا
تو گردش ثبات اهلبیتی
تو مجمع صفات اهلبیتی
دفاع،تو! صبر،تو! احساس،تو!
حسین،تو! حسن،تو! عباس،تو!
تو بودهای سنگ صبور همه
تو بردهای فیض حضور همه
روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب
کوی تو طعنهها به مینو رده
پیش قدِ تو سرو زانو زده
به وسعت چرخ بباید دهن
که گوید از روح بلندت سخن
مدرسۀ تو دامن فاطمه
معلمی ندیده و عالمه
صدای تو دل ز علی میبرد
ناز تو را فاطمه هم میخرد
نرگس تو تا به پدر باز شد
پیش نبی علی سرافراز شد
نیست فلک به قدر، هم پایهات
ندیده همسایۀ تو سایهات
عمّۀ ساداتی و زینِ اَبی
عقیلۀ هاشمیان زینبی
لبت یکیگوی و دو تا نگفته
هر چه شنیده جز خدا نگفته
ولادتت ولادت گریه بود
گریۀ تو شهادت گریه بود
ای تو به هر غمی امید حسین
کشتهٔ حقّی و شهید حسین
تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینةالنّجاتی
معنی اگر ز خالق و رب یکی است
نام حسین و نام زینب یکی است
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه حسین دیدنت
#علی_انسانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
دختر نگو ، بگو گُهرِ مرتضی علی
زینت نگو که تاج سرِ مرتضی علی
أولادُهُم مساویِ أکبادُهُم ، لذا
دختر نگو ، بگو جگر مرتضی علی
حق داشت افتخار کند بر تو بوتراب
ای میوهء دل و ثمرِ مرتضی علی
نوع نگاهِ او به تو ، اثبات می کند
زهراست زنده در نظرِ مرتضی علی
زهراست آسمان علی آسمان عشق
زینب ستارهء سحرِ مرتضی علی
غم از میان خانۀ مولا جواب شد
تا بوده ای تو دور و برِ مرتضی علی
ارباب با نگاه تو اُنسی عجیب داشت
آرامشِ دل پسرِ مرتضی علی
عباس آمد و قمرِ این عشیره شد
تو آسمانِ آن قمرِ مرتضی علی
کرببلا به پای شکوه تو سجده کرد
ای در وجود تو اثرِ مرتضی علی
لرزید پشت کوفه به هنگام خطبه ات
وقتی شدی تو جلوه گر مرتضی علی
شد شام و کوفه زیر و زِبَر با کلام تو
اما به شیوه و هنرِ مرتضی علی
#مهدی_مقیمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح
آتشم آتشی از سمت سحر
شعلهام شعلهای از شمس و قمر
هوهویَم هوهویِ یک تیغِ دوسَر
نعرهام نعرهای از عمقِ جگر
"ها علی بشر کَیفَ بشر
که بشر میشود اینگونه مگر؟*
مثل یک قایقِ طوفان زدهام
مثل یک شیشهی باران زدهام
مثل یک دست به دامان زدهام
که خوش این فال به دیوان زدهام
آمده جانِ علی جانِ نجف
حضرتِ زینبِ سلطانِ نجف
به جلال و جبروتش سوگند
به کمال و ملکوتش سوگند
به قمات و به قنوتش سوگند
به ثُبات و به ثبوتش سوگند
نورِ ثارالَهِ زهرا و علیست
باء بسمالله زهرا و علیست
باز زهراست که مولا شدهاست
یا علی هست که زهرا شدهاست
چه در این قاب هویدا شدهاست
که حسن غرقِ تماشا شدهاست
جَبلُ الصَبرِ دو دونیا زینب
سومین معنیِ زهرا زینب
جلوه در جلوه تنزُل دارد
نور در نور تسلسل دارد
مصطفی در بغلش گُل دارد
فاطمه هست ؛ تامل دارد
روز اول به خدا گفت بَلا
اِنَماالعِشق هوالکرببلا
ذوالفقاری که دو دَم دارد اوست
آنکه خود هفت حرم دارد اوست
شاه دُختی که عَلَم دارد اوست
آنکه از صبر قدم دارد اوست
به عُلُوَش که تمام دین است
نام زینب چقدر سنگین است
زینبی هم قدمِ ثارالله
زینبی با عَلَمِ ثارالله
معنیِ محترمِ ثارالله
در حجابِ حرم ثارالله
"زینبی سایه به سایه با دوست
سایه هم دورتر از او تا دوست"
نفس او دو هَجا بود: حسین
زینب اینگونه دوتا بود: حسین
با حسینش همهجا بود: حسین
هم حسن هم بخدا بود: حسین
تاکه او هست سری خَم نشود
سرِ مویی زِ علی کم نشود
کیست او راویِ راه سه امام
کیست او خطبهی پولاد و پیام
کیست او شیرِخدا در احرام
کیست او معنیِ ویرانیِ شام
کیست اوبیرقِ غیرت باشد
قسمِ حضرت حجت باشد
شب که تا تربت مادر میرفت
هر قدم با سه برادر میرفت
پیشِ رو حضرت حیدر میرفت
زود عباس جلوتر میرفت
نور جز نور از این آیه ندید
سایهاش را زنِ همسایه ندید
بارَش از کوه کمر میشکند
داغش از مَرد سپر میشکند
بال او از همه پر میشکند
زینب است او و مگر میشکند؟
رفت از کوفه جگر درآورد
رفت از شام پدر درآورد
کربلا دید پَرَت تیر کشید
پایِ گودال سَرَت تیر کشید
بی حسینت کمرت تیر کشید
نیزهای زد جگرت تیر کشید
کربلا دید اسیرش کردند
آه یکروزه چه پیرش کردند
*از سلیمان امیـنی تبریزی
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
دوست دارم که ترک لاف کنم
خلوتی رفته، اعتکاف کنم
تا شوم مُحرم حریم دمشق
کعبهی عشق را طواف کنم
سخن از کاف و ها و یا گویم
صحبت از عین و شین و قاف کنم
حرف از معنی حجاب زنم
یاد از بانوی عفاف کنم
اوّلین حرف و آخرین مطلب
السّلام علیکِ یا زینب!
السّلام ای ملیکة الدّنیا!
السّلام ای شفیعة العقبا!
السّلام ای نبیرۀ یاسین!
السّلام ای نتیجۀ طاها!
السّلام ای سلالة الحیدر!
السّلام ای سلیلة الزّهرا!
السّلام ای حسن ز پا تا سر!
السّلام ای حسین سر تا پا!
بردی ای نور عین و عین نور!
تو از این پنج نور، فیض حضور
ای تو ناموس قادر متعال!
مایۀ افتخار احمد و آل
فاطمه عصمت و علی خصلت
مجتبی سیرت و حسین کمال
ای حریم تو احسن المأمن!
وی مدیح تو افضل الاعمال!
دم ز تو میزنیم در همه دم
یاد تو میکنیم در همه حال
ای که یادت نمیرود از یاد!
پدر و مادرم فدای تو باد!
فاطمه زاده و علی حسبی
علوی ذات و فاطمی نسبی
کرمت شامل رجال و نسا
حرمت مستجار شیخ و صبی
ای ملقّب به زین اب! زینب!
تو سزاوار اینچنین لقبی
زینبت خوانده است گر چه خدا
به خدا زِین جدّ و امّ و ابی
ای تو آیینۀ صفات حق!
عفّت تام، عصمت مطلق
خطبههایت مبلّغ مکتب
گریههایت مروّج مذهب
از تو باید سرود در هر روز
بر تو باید گریست در هر شب
چه بگویم که در رسالۀ عشق
عشق فتوا دهد بر این مطلب:
با ادب با وضو بباید برد
نام عُلیا مخدرّه زینب
وه! که نامت به وحی، تمثیل ست
زآن که نامآور تو جبریل ست
ای خداوند عشق! یا زینب!
عبد در بند عشق یا زینب!
گر نبُد عشق تو جدا میگشت
بند از بند عشق یا زینب!
زیر و رو کردهایم کون و مکان
نیست مانند عشق، یا زینب!
عشق اگر عشق توست ما همهایم
آرزومند عشق، یا زینب!
کیستی؟ ای به عشق سنگ محک!
عشق را با تو هست حقّ نمک
عقل، مجنون توست سیّدتی!
عشق، مفتون توست سیّدتی!
ماندگار است تا ابد اسلام
لیک مدیون توست سیّدتی!
حج و صوم وصلوة وخمس و زکات
همه مرهون توست سیّدتی!
نه فقط کربلا و کوفه و شام
کعبه ممنون توست سیّدتی!
همه هستیّ خود فدا کردی
دِین خود را به دین ادا کردی
محو صبر تو حضرت ایّوب
مات اشک تو یوسف و یعقوب
یاد تو در ضمیر جان محفوظ
نام تو در کتاب دل مکتوب
گَرد و خاک حریم پاک تو را
حور با گیسویش کند جاروب
تویی آن کس که بس مصیبت دید
شد به امّ المصائبی منسوب
چه مصائب؟ که پیر کرده تو را
بلکه از عمر، سیر کرده تو را
آن که از بار غم خمیده تویی
داغ بر روی داغ دیده تویی
آن که هم بوده مادر دو شهید
هم شده مادرش شهیده تویی
آن که از خیمهگاه تا گودال
همۀ راه را دویده تویی
آن که فریاد واحسینایش
از زمین بر فلک رسیده تویی
تویی آن زن که رفت مردانه
کوفه، زندان و شام، ویرانه
تویی آن بانویی که فاضله بود
بری از نقص بود و کامله بود
تویی آن بانویی که در دل شب
گرم راز و نیاز و نافله بود
تویی آن بانویی که بر لب او
نه گلایه نه شِکوه نه گله بود
تویی آن بانویی که چل منزل
در اسیری امیر قافله بود
راه را با حسین کردی طی
تو به محمل، حسین بر سر نی
چون که میرفتی ای علیرفتار
به سوی قبر احمد مختار
تا حریم رسول اکرم بود،
پیشگاه تو حیدر کرّار
هم حسن همرمت بدی ز یمین
هم حسین از پیات شدی ز یسار
تو کجا روی ناقۀ عریان؟
تو کجا بین کوچه و بازار؟
خاطر عاطر تو آزردند
بزم نامحرمان تو را بردند
ای مهین جلوۀ دلارایی!
وی بهین اسوۀ شکیبایی!
ما همه ذرّه و تو خورشیدی
ما همه قطره و تو دریایی
ای وجودت مطاف درد و غم
در لقب کعبة الرّزایایی
آن همه داغ دیدی و گفتی
من ندیدم به غیر زیبایی
همه مبهوت و مات بینش تو
آفرینها بر آفرینش تو
گر شود صبر با تو رو در رو
پیش پای تو میزند زانو
صابران را تو برترین اسوه
شاکران را تو بهترین الگو
درد جان را محبتت درمان
زخم دل را ولایتت دارو
ما فقیر تو و تو مستغنی
ما گدای تو و تو شهبانو
هر چه هستیم خوب یا که بدیم
چنگ بر تار چادر تو زدیم
من کجا مدح دخت دخت رسول؟
نازپروردۀ علیّ و بتول
ای عقیله میان هاشمیان!
عاجز از درک تو تمام عقول
تا بیایم به آستانبوسی
کی به من میدهی تو اذن دخول؟
به سر آمد مدیحه و پایش
بزن از راه مهر، مُهر قبول
"تربتم" لیک کمترم از خاک
باد ارواح العالمین فداک!
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
تندیس وقار و آیت حلم
تدریس وفا حکایت علم
مستوره ی بزم گاه عرفان
منظومه کهکشان ایمان
اثبات حیا ثبوت عصمت
بینایی چشم قدس و عفت
ماه فلک آفرین تقوا
همزاد حیا قرین تقوا
اسطوره همت و شهامت
اعجوبه کارگاه خلقت
ترکیب حیا و جوش مذهب
آورده زنی به نام زینب
#مرحوم_عابد_تبریزی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا
#حضرت_زینب_ولادت
شب تولد زینب بلند شو مادر
بیا بخاطرم امشب بلند شو مادر
شب تولد زینب دعای مرگ نکن
بیا و خانه مهیا برای مرگ نکن
شب تولد زینب پس از دو ماه بخند
ببین که خانه مان نیست روبراه بخند
شب تولدِ من را بهانه کن مادر
بیا و موی مرا باز شانه کن مادر
شب تولد زینب به من کفن دادی
به جای هدیه به من کهنه پیرهن دادی
#محسن_عربخالقی
@raziolhossein