eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.6هزار دنبال‌کننده
726 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قربان تو و محکمه ی عذر پذیرت قربان تو و لطف و مَبرات کثیرت ای حجت حق، درگذر از بنده ی زارت حالا که پشیمان شده این عبد حقیرت خالی شده پیمانه ی ما "أوْفِ لَنَا الْکَیْل" ای یوسف زهرا نظری کن به فقیرت هر لحظه ی ما پر شده از عطر دعایت الحق که تو هستی همه دَم، فاطمه سیرت هر جا که رسیدیم فقط مدح تو گفتیم بگذار بمانیم همان معرکه گیرت "هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم" دلخوش به توایم و همه هستیم اسیرت گفتیم بیا روضه ی عباس گرفتیم شاید که سوی خیمه ی ما خورد مسیرت ای مادر عباس اجازه بده یک بیت ما روضه بخوانیم از آن کوه بصیرت بی دست و پُر از تیر ز بالای بلندی افتاد زمین ام بنین، ماه منیرت @raziolhossein
الا که دست خدایت در آستین باشد بیا که مانده به در دیدهء زمین باشد گناه می‌کنم اما به خود نمی‌گویم شرار قهر تو شاید که در کمین باشد «فدای یار کن این جان نازنین ای دل چه جان عزیزتر از یار نازنین باشد» خوشا به حال گدایی که دست چشمانش فقط ز خرمن چشم تو خوشه‌چین باشد چه می‌شود که دم مرگ پا نهی به سرم خودت بخواه که تقدیرم این‌چنین باشد کنار اشک غم فاطمیه‌ات باید دوباره چشم تو با غصّه‌ای قرین باشد بگو به آه دل دردآورت امشب که روضه‌خوانِ غم امِّ بی‌بنین باشد تو روضه‌خوان عمویی و روضه‌ات باید برای مادر عباس دلنشین باشد @raziolhossein
ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا صاحب عزای ماه محرم بیا بیا خیمه به خیمه، روضه شدم‌ در فراق تو ای همنشین گریهٔ نم‌نم بیا بیا اشک فراق، شور شعور آفرین بود شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا در خیمه ای که روضه عباس شد به پا من با امید قول تو ماندم بیا بیا ما نوکریم، خوب و‌ بد از هم سوا نکن ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا * افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو اما گرفته است حرم، دم بیا بیا چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا @raziolhossein
دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن نازداری تو و ، ناز تو کشیدن سخت است رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن به علمدار قسم پای رکابت هستم شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من هوس یک سحر کرببلا دارم من @raziolhossein
از غمت ویرانم امّا خانه آبادم حسین می رسد با ناله اش زهرا به فریادم حسین می روم آشفته و زخمی سرِ خاک بقیع می رود تا کربلایت داد و بیدادم حسین بسکه بین گریه هایم جلوه کرده اسم تو اسم عباس خودم را بُردی از یادم حسین آنقدر از خشکی لبهای تو شرمنده ام یاد خشکی لب سقا نیفتادم حسین مشک پاره دیدم و گفتم که بیچاره رباب می زند بر سر رباب تو که نوزادم...حسین مادرت زهرا به جایم رفت بین علقمه ای فدای مادر تو هرچه اولادم حسین ذره ذره آب شد عباس و آب مشک ریخت قطعه قطعه ریخت آنجا شاخ شمشادم حسین من شنیدم فاطمه تا بین آن گودال رفت... سوخت از ذکر بُنیَّ عالم و آدم حسین زیر پا ذکر لبت را بی وضو برهم زدند ای فدای نالهء جدّ تو اجدادم حسین روی نی با خواهرت رفتی ز کوفه بین شام معجرش را پاره دیدی در میان ازدحام @raziolhossein
تا دم آخریَش چشم ترِ خود را داشت روضه های شب وصبح وسحرِ خود را داشت آسمان نگهش غرق ستاره بود و داغ دستان جدای قمر خود را داشت شهدا غبطه به عباس رشیدش خوردند گرچه بی دست! ولی بال و پر خود را داشت یاد طفلان حرم آب نخورد عباسش این چه سقاست که سوز جگر خود را داشت تیر خوردند و نظر گرچه ولی می گویند باز چشمان ابوالفضل اثر خود را داشت! با خودش گفت که شرمنده ی زهرا می شد: اگر امروز کنارش پسر خود را داشت سر جدا گشت ابوالفضل ولی زینب گفت: سر نی سایه ی آن تاج سر خود را داشت @raziolhossein
آسمون آخه بی قمر... کی دیده پروانه ی بی بال و پر کی دیده ام بنین بهم نگید حق دارید ام بنینِ بی پسر کی دیده @raziolhossein
چار جوان بود مرا دلفروز و الیوم أصبحت و لا من بنین لا خیر فی الحیاه من بعدهم فکلهم أمسی صریعاً طعین خون بشو ای دل که جگرگوشگان قد واصلو الموت بقطع الوتین نام جوان مادر گیتی مبر تذکرینی بلیوث العرین چونکه دگر نیست جوانی مرا لا تدعونی ویک ام البنین @raziolhossein
یک تنه پیش غم حیدر خود سد میشد نور زهرا زِ خمِ چادرِ او رَد مے شد یَل و یَل پروَر و یَل زاده و بااصل ونسب پسرش حضرت عباس نباید می شد؟؟ @raziolhossein
نوایی آتشین دارد دل ما چه آوایی حزین دارد دل ما کشیده چار سویش صورت قبر غم ام‌البنین دارد دل ما ..... ز چشمان سکینه شرمگین بود فرات اشک هایش آتیش بود شبیه مشک آب تیر خورده دل صد پاره ی ام البنین بود @raziolhossein
میاید صـــدای زنی داغ دیده صدایی حزین و بریده بریده بغل کرده زانوی غم بانویی که ز داغ ابالفضل قدّش خمیده زنی که دلش از زمانه گرفتـــه کنــــار بقیـــع آه از دل کشیده و چندی است از کربلای حسینی خبرهای تلخی برایش رسیده صدا می زند آه...«لاتَدعُوَنّی» روی خاک ها اشک چشمش چکیده نبوده است در کربلا و اسارت ولی روضه ها را ز زینب شنیده برای دو دستی که از تن جداشد شبیه عقیله گریبان دریده صدا می زند سوختم در عزایت ابالفضل ، مادر ، بمیرم برایت در این باغ غیر از خزانی ندارم به غیر از بقیع آشیانی ندارم جوانان من را گرفتند از من به روی سرم سایبانی ندارم چنان سوخت جانم ز داغ جوانم که بر زنده بودن گمانی ندارم به جز یک سپر که پر ازخاک و خون است ز عباس خود ارمغانی ندارم ابالفضل من بود آرام جانم ببینید آرام جانی ندارم نگویید ام البنینم زنان مدینه چه ام البنینی؟! جوانی ندارم به غیرازهمین‌چهارتاصورت قبر ز ام البنینی نشــــــــانی ندارم برای من ازکربلا گفت زینب زبی تابی خیمه ها گفت زینب از آن دم که بی دست خوردی زمین و زدی ناله‌ی یا اخا ، گفت زینب از آن دم که پیش نگاه رقیه سرت رفت برنیزه ها ،گفت زینب @raziolhossein
او حضرت خاتون عالم ما گدایش شد دستگیر عالمی دست دعایش باید بگیرد چادر ام البنین را هر کس که افتاده عقب کرببلایش پیر و جوان کربلا را داده حاجت شنبه به شنبه سفره های بی ریایش مادربزرگم بچه هایش را سپرده بر معجزات سفره ی مشکل گشایش هر سال می گیرند اجر نوکری را گریه کنان فاطمیه در عزایش دار و ندار او فدای کربلا شد دار و ندار کربلایی ها فدایش عباس در دامان این مادر ادب شد رحمت به شیر پاک و شیر با وفایش این شیر زن با گریه دنیا را به هم ریخت مروان کشد آه از جگر با های هایش تازه نکن داغ دلش را ای مدینه دیگر نزن ام البنین او را صدایش ای آسمان خون گریه کن بر غربت او این پیر زن در علقمه مانده عصایش اشک بشیر از این همه ایمان در آمد او نیست اصلا فکر آقازاده هایش ای کاش او پیری زينب را نمی دید شد مرگ ، بعد از کربلا تنها دعایش ام البنین ِ بی بنین را عاقبت کشت داغ حسین و راس از پیکر جدایش @raziolhossein