eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از نسل يك حقيقتِ دور از مَجاز بود زينبْ كه شاهزاده ي مُلـكِ حِجاز بـود با سرشكستگي ابـداً سِـنخيت نداشت اين كوه صـبر مثـلِ پـدر سرفراز بود وقتي كه بـود وارثِ اجـلالِ مـادري تشـبيه او به حضرت زهرا مُجاز بود در عصمت و وقار و حـيا بعد مادرش بر كُـلِّ بـانـوانِ جـهان پيـشـتاز بود او را خطابِ عالـِمـه شـد، بي مُعلَّمه اَلحَـقْ چه قدر درخـورِ اين امتياز بـود حرف از گره گُشايي او رفـت هر كُجـا دستش شبيه دست علي چاره ساز بود پيوسته داشت ياصمد و ياغني به لب با اين حساب از دو جهان بي نياز بود با "يا حسين" خاطرش آرام مي گرفت از بس كه اسـمِ دلـبرِ او دلنــواز بود قـارون شد آن فقير كه وقتي نياز داشت دسـتش به سمـت خانه ي زينب دراز بود در راهِ عشق خويشتن از هستي اش گُذشت هســتي فداي او كه چنين پاكـباز بود چشمم شود فداش كه اشـكـم به ماتمش با اشكِ بر حسين و حسن ، همتراز بود چون شـد حُسين قبله ي اشك و قتيل اشك زيـنب ، خُـدايِ عـالَـمِ سـوز و گداز بود از چادرش نيامده شكلي به ذهنِ شعر جُـز پرچــمي سياه كه در اهـتـزاز بود از دستْ بسته بودن او كم سخـن بگـو دستـش شـبيه دستِ خـداوند باز بود وقتي رسيد نـاقه ي او پرده داشت ، آه روزي كه رفـت ناقه ي او بي جهاز بود از چشم خويش آب بر آن حلق تشنه ريخت بيخود فرات روز دهــم گرم ناز بود يك سال و نيم در غم لبهاي خشك شاه خيره به آب ، وقت وضوي نماز بود از گيسوي سپيد و كمانِ قدش ، بفـهم ...درد اسارتش چه قَـدَر جانگـداز بود @raziolhossein
كوثر به ظهور گوهری آوردست زهرای بتول دختری آوردست تا در غم كربلا كند مادريش از بهر حسين خواهری آوردست @raziolhossein
از روشنای عرش طلوعی دگر رسید حوریه ای دوباره به شکل بشر رسید این بار چندم است که در باغ اهل بیت طوبای فاطمیِّ علی را ثمر رسید بانو تو آمدی و به شام سیاه ما از فیض گام های تو نور سحر رسید امشب خود خدا به علی هدیه می دهد تو آمدی و زینت قلب پدر رسید تو آمدی که دور برادر بگردی و اینگونه شد مدار فلک را قمر رسید تو آمدی به خاطر تنهایی حسین یعنی برای کرب و بلا همسفر رسید ما با حسین شور تماشا گرفته ایم امشب میان زینبیون جا گرفته ایم   خورشید صبح گاهی بامت حسین بود بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود هر دفعه که برادرت از راه میرسید از فرط شور و شوق سلامت حسین بود یک راستای نور وجود تو زینب است نوری که در مسیر امامت حسین بود ساده ترش شد این که نوشتیم زینب و دیدیم در حقیقتِ نامت حسین بود در ذیل خطبه های فصیحت مورخان آورده اند تکه کلامت حسین بود در خانواده ای که واژه ی برخاستن علی است از کودکی ، ذکر قیامت حسین بود خواهر اگر توئی و برادر اگر حسین نادیده ام برادر و خواهر در عالمین حتی اگر که مدح تو را صد کتاب کرد کی میشود فضائل تان را حساب کرد چشم من آن گلی که به حسرت شکفته است باید به لطف گام تو گل را گلاب کرد حتی بیان نام تو اعجاز میکند این اسم سیئات مرا هم ثواب کرد هر حاجتی که پیش خداوند برده ام گفتم به حق زینب و او مستجاب کرد آیینه ی تمام قد حجب فاطمه خورشید را طلوع رخت در نقاب کرد ای خواهر کریم مدینه فقیر را یک گوشه از کرامتت عالی جناب کرد تو آسمان ترینی و بالا تر از تو نیست ای خانمی که هیچ کس آقاتر از تو نیست ای لحن خطبه های تو شیواتر از همه مضمون جمله های تو گویاتر از همه تعریف داغ در نظرت جور دیگری ست ای کربلا به چشم تو زیباتر از همه حتماً تمام واقعه را خوب دیده ای ظهری که بود جای تو بالاتر از همه اما کسی ندید که نفرین کنی چرا ای آن که ربنای تو گیراتر از همه ظهری که سی هزار نفر بود و یک نفر افتاده بود زخمی و تنهاتر از همه ظهری که در هجوم به گودال تیر و تیغ پیچیده می شدند و معماتر از همه.... ....این بود که تنش به چه جرمی کفن نداشت بر روی خاک بود و سری در بدن نداشت شاید که ارث تو پیغمبری نبود در شام و کوفه روی تو خاکستری نبود پس هاله ی نور تو آنجا چه کاره بود؟ راوی دروغ گفته سرت معجری نبود بانو قسم به خون دهان برادرت بزم شراب جای چنین خواهری نبود با تو بنای گریه و زاری نداشتم اما اگر که مادرتان بستری نبود امروز با نفس زدنش خون نمی گریست دیروز اگر جسارت میخ در نبود جاری شده ست خون دل از دیده ی ترم آمد دوباره فاطمیه ، وای مادرم @raziolhossein
نماز عشق ؛به پا می کنم به نام حسین ز نای سینه نوا می کنم به نام حسین تو زینبی و همه قاصرند از وصفت کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین به نام دلبرت اذن دخول می گیرم طواف کوی تو را می کنم به نام حسین به نام نامی معشوق شهره اند عشاق تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را میان سجده دعا می کنم به نام حسین قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است نماز ؛سوی خدا می کنم به نام حسین تو آمدی که بگویی برای قرب خدا وجود خویش فدا می کنم به نام حسین دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است شب ولادت تو وقت صحبت عشق است خدا عنان دل ما به دست تو داده اسیر دام تو اما ز غیر آزاده اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد شود برای همیشه لبالب از باده مقام " زین اَبی "را به هرکسی ندهند که این مدال، فقط گردن تو افتاده اگر که باز شود دیده ها به نور اشک اگر قدم بگذاریم بین این جاده به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق هنوز با کمری راست زینب اِستاده چنان سگی به در خانه ات ببند مرا که نام صاحب کلب است روی قلاده خدا شهود شود بی حجاب در دل شب نشسته دختر زهرا میان سجاده به بی نظیری تو اعتراف باید کرد شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن رسیده ای بغل یار دیده ات وا کن در این نگاه، برای همیشه ای بانو تمام حسن خداوند را تماشا کن به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه به احترام حسین دست خویش بالا کن به پشت معجر خود با کمی دعا کردن تمام شهر پر از نور، مثل زهرا کن همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند جلال بانوی مکه دوباره احیا کن ببین چگونه پدر مست دیدن تو شده نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن سلام دختر حیدر شریکة الارباب بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب کسی که دست توسل بر این سرا بزند قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت قدم برای زیارت به کربلا بزند شناختی که من از دست هایتان دارم بعید باشد اگر دست رد به ما بزند همین کرامتتان شد سبب به هر شب و روز که حلقه دور نگین کرم گدا بزند تو قرص نان خودت را به سائلی دادی که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند تهجّد سحرت بس که غرق ذات خداست حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند از آن دمی که شده احترامتان واجب به دست های شما بوسه مصطفی بزند ز محضر همه سادات عذر می خواهم اگر که گفته ام آتش به قلب ها بزند خدا  نیاورد آن روز را که در شهری کسی به بی ادبی نامتان صدا بزند به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت که دست بر گره معجر شما بزند @raziolhossein
بر یمن قدوم بنت حیـدر صلوات بر نـائبـه ی حضرت مـادر صلوات لبخنـد به لبهـای حسین است و حسن خوشنودی قلب دو بـرادر صلوات @raziolhossein
هركسي در وادي زينب قدم برداشته ست جاي شكّي نيست كه رخصت ز حيدر داشته ست در شُكوه ، آئينه ي گردان خديجه بوده است فاطمه در خانه ي خود هرچه دختر داشته ست تالي اُمّ نبي را خوانده ايم اُمّ ولي مرتضي در خانه دختر نه كه مادر داشته ست مَحض گَشتن دور او بوده ست ، جبريل امين ---گر به قدر وسعت افلاك شهپر داشته ست كلّ خواهرهاي عالم را "برادر دوست" كرد آن همه مِهري كه زينب با برادر داشته ست ظاهراً ارباب ما مدفون به ارض كربلاست باطناً شش گوشه اي در قلب خواهر داشته ست از صداي حيدري اش كه صداي ذات هوست "أُسٍْكُتُوا" بازار شهر كوفه را برداشته ست فتح شام از فتح خيبر هيچ چيزي كم نداشت يك تفاوت داشته ، قلعه فقط در داشته ست خطبه هايش را اگر چه چون پدر ايراد كرد سطرْ سطرش بي گُمان بوي پيمبر داشته ست بانويي كه پيش مرگ گيسويش عبّاس شد بر سرش در باد و طوفان نيز معجر داشته ست پيري اش ، قد كمانش ، حاكي از اين مطلب است شاه را ديده كه حنجر زير خنجر داشته ست @raziolhossein
ایکاش که در خدمت زینب باشیم گریان غم و محنت زینب باشیم یکشب حرم رقیه جان باشیم و... یکشب حرم حضرت زینب باشیم @raziolhossein
روایت است که یک روز حضرت زهرا رسید گریه کنان نزد خواجۀ دو سرا گرفته بود ببر زینب عزیزش را چه زینبی که ستوده فلک کنیزش را جمال فاطمی او شبیه مادر بود ولی ز اشک، دو چشمش دو بحر گوهر بود بگفت فاطمه در محضر رسول خدا که ای به خاک تو جان تمام خلق فدا رسیده فاطمه ات از غصّه جان بر لب چرا نمی شود آرام دخترم زینب هماره از دل او آه و ناله برخیزد بر وی دست من از صبح اشک می ریزد نبی گشود دو دست  و ز دامن زهرا به روی سینه چو قرآن گرفت زینب را گرفت در بغل او را به احترام تمام صدای گریۀ او لحظه ای نشد آرام علی گشود دو دست و ورا گرفت ببر نشد خموش دمی بر فراز دست پدر حسن رسید ز بابا گرفت او را باز ولی نگشت خموش آن همای وحی حجاز به سینه ناله و اشکش ز دیده جاری بود که سیّدالشهّدا دست های خویش گشود گرفت خواهر خود را چو جان خود در بر کشید دست نوازش و را به صورت و سر چنانکه بحر خروشنده اوفتد ز خروش صدای طوطی وحی مدینه شد خاموش ز روی شانۀ جدّ و اب و برادر و مام به وصل گمشدۀ خود رسید و شد آرام گمانم آنکه به او با اشاره گفت حسین که وقت گریه تو نیست ای فروغ دو عین هنوز شعله ی آتش بر این سرا نزدند هنوز مادر مظلومۀ تو را نزدند هنوز غربت حیدر ندیده گریه مکن کبودی رخ مادر ندیده گریه نکن نگاه دار بر آن لحظه اشک و زمزمه را که بشکنند در این خانه دست فاطمه را مریز اشک و مزن ناله و مکن زاری هنوز از سر بابا نگشته خون جاری هنوز خون به دل زار ما نکرده کسی هنوز فرق علی را دو تا نکرده کسی شرار آه تو روزی ز سینه برخیزد که از گلوی حسن لخته لخته خون ریزد سرشک دیده میفشان به برگ یاسمنت هنوز تیر نباریده بر تن حسنت صبور باش میفشان سرشک از دیده هنوز جسم حسینت به خون نغلطیده زمام گریه نگهدار تا که در گودال کنند سم اسبان تن مرا پامال زمان گریه ی تو لحظه ایست خواهر من که بوسه گیری از پاره پاره حنجر من هنوز نیزه به کتف و به شانه ات نزدند کنار پیکر من تازیانه ات نزدند هنوز شام بلا را ندیده ای زینب هنوز طشت طلا را ندیده ای زینب هنوز پیش رویت اهل شام صف نزدند هنوز پای صدای حسین کف نزدند هنوز سنگ بلا بر سرت نباریده هنوز کوفه به اشک غمت نخندیده مریز اشک بصورت ز دیده پیوسته هنوز چوبۀ محمل سر تو نشکسته اگر چه دختر زهرا ز گریه شد خاموش ولی درون وجودش چو بحر داشت خروش پس از گذشت زمان روزگار پیرش کرد به دشت کرب و بلا عاقبت اسیرش کرد اگر چه کوه بلا دمبدم کشید به پشت خدا گواست که داغ حسین او را کشت در آخرین دم خود یاد نازنین بدنی به روی سینۀ خود داشت کهنه پیرهنی چه کهنه پیرهنی پاره پاره چون جگرش گرفته بود چو جان عزیز خود ببرش به وقت مرگ نگاهش به دشت و صحرا بود در انتظار قدوم عزیز زهرا بود به سینه داغ غم لاله های رعنا داشت در آخرین نفسش ذکر واحسینا داشت تمام هستی خود را به راه جانان داد نگاه کرد به روی حسین تا جان داد دوبار دختر زهرا ز گریه شد آرام یکی به شهر رسول خدا یکی در شام جهان به ماتم او غرق آه و زاری باد سرشک دیده «میثم» هماره جاری باد @raziolhossein
 یا که خدا به خلق پیمبر  نمی دهد یا گر دهد پیمبر ابتر نمی دهد حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس غیر از  رسول سوره کوثر نمی دهد دختر  در  این قبیله تجلی کوثر است بیخود خدا به فاطمه دختر نمی دهد زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه تا زینب است  دختر دیگر  نمی دهد زینب رشیده ایست  که بر شانه کسی تکیه به غیر شانه حیدر نمی دهد زینب شکوه خواهریش را در عالمین دست کسی به غیر برادر  نمی دهد او مظهر صفات جلالی حیدر است یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد زینب همان کسی است که در راه عفتش عباس می دهد نخ معجر نمی دهد @raziolhossein
امشب ملک از زینب کبری گوید از نور دل و دیده طاها گوید تبریک به هم ولادت زینب را زهرا به علی علی به زهرا گوید @raziolhossein
ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات می‌جنبد آسمان و زمین با اشاره ات ای درّ آبدار یدالله، تا ابد برپاست در دیار نجف یادواره ات این بیت را به فاطمه تقدیم می‌کنم بانو مبارک است نزول دوباره ات زینب تو کیستی که به دیوان شاعران پیدا نمی‌شود مثل و استعاره ات خاتون کنیزهای شما برگزیده اند شد همسر خلیل خداوند ساره ات حق می‌دهم اگر که بیفتد کلاه عرش با زل زدن به شان رفیع مناره ات دریای بی‌کران بخدا چشم آفتاب یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات دین خطبه‌ای برای بقا خواست، باز نیست در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات @raziolhossein
به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم زمانی زینت الله اکبر می شود زینب زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس به کشتی نجات خَلق لَنگَر می‌ شود زینب خودش یک لشکر است از کربلا تا شام، دروقتش؛ دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛ برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب @raziolhossein
رسید مژده که ماه جمادی الاولی ست  مه مبارک میلاد زینب کبراست  دهید مژده به ختم رسل که این مولود  ولادت دگر پاره ی تنت زهراست  خدا به کوثر خود داد کوثری دیگر  که خیر ، قطره و خیر کثیر او دریاست  سزد چو فاطمه مصداق کوثرش خوانم  که او به فاطمه آیینه ی تمام نماست  محمد و علی و فاطمه ، حسین و حسن  جمال انورشان در جمال او پیداست  هنوز شیر ننوشیده چشم نگشوده  به سینه اش طپش قلب سیدالشهداست  مرا چه زهره که گویم ثنای دخت علی  خدا گواست که اوصاف او کلام خداست  مقام " یذهب عنکم " گرفت این دختر  یقین کنید که قرآن به عصمتش گویاست  نماز شب به نماز شبش نماید فخر  دعا به هر نفس او نیازمند دعاست  خجسته چهره ی او مصحفی به چشم حسین  چه مصحفی که پر از آیه های کرب و بلاست  چه دختری که وجودش همیشه " زین اَب " است  چه زینبی که بلاها به چشم او زیباست  زبان حیدریش کار ذوالفقار کند  خطابه های بلندش به شام و کوفه گواست  به صبر و همت و ایثار و اقتدار و کمال  اگر حسین دگر خوانمش رواست رواست  خدا جلال و ، محمد کمال و ، فاطمه زهد  علی خصال و حسین آیت و حسن سیماست  چنان که یک دم او بی حسین ممکن نیست  یقین کنید که بی او حسین هم تنهاست  جمیل دیدن سیل بلا به دیده ی او  گواه فوق جلالش ز مریم عذراست  سرور سینه ی مریم وجود عیسی بود  مدال سینه ی او داغ هیجده عیساست  نظام دین بُود از گیسوی پریشانش  هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست  ز شعله ی نفس زینب است تا صف حشر  حرارتی که ز خون حسین در دل هاست  قسم به دین خدا می خورم که دین خدا  به صبر زینب و خون حسین پا بر جاست  خطابه اش همه آیات وحی و تفسیرش  نیازمند هزاران قصیده ی غرّاست  سر بریده ی فرزند فاطمه می گفت  که خون پاک مرا خطبه ی تو آب بقاست  امین وحی بیا و به اهل کوفه بگو  که این صدای خداوندگار بی همتاست  زبان شکر گشودن کنار مقتل خون  خدا گواست که فوق مقام صبر و رضاست  به موج خون تن صد پاره را گرفت به دست  که ای خدا بپذیر این یگانه هدیه ی ماست  شبی نشد که نماز شبش رود از دست  که لحظه لحظه ی شب هاش لیلة الاحیاست  الا قیام تو قد قامت قیام حسین  تویی که قامت دین با قیامتت شد راست  تویی که خطبه ی شامت یزید را لرزاند  تویی که شام ز نطقت به خصم شام عزاست  تویی که هر نفست یک خطابه ی پر شور  تویی که هر قدمت یک قیام عاشوراست  اگر که فاطمه خوانندت از جلال درست  اگر به غیر حسینت مثل زنند خطاست  جمال روح فزایت بهشت روح علی  نگاهت از دل پاک حسین عقده گشاست  هنوز حنجره ات را طنین صوت علی است  اگر چه گوش دل اهل کوفه ناشنواست  حسین بر سر نی گوش ، پای خطبه ی تو  سر بریده ی او مجلس تو را آراست  حسین کعبه و حج تو دور او گشتن  صفا و مروه ی تو قتلگاه و طشت طلاست  جبین شکستن عشاق در رساله ی توست  عذار شسته به خون تو بهترین فتواست  کدام رتبه از این به که سال ها " میثم " فقط برای شما خاندان مدیحه سراست  @raziolhossein
داری نفحاتی از لبی می شنوی از درد و غمش قدر تبی می شنوی در فهم تو نیست درک زینب ممکن زینب می گویی و زینبی می شنوی @raziolhossein
به گوش باش جرس را ، به گوش ای دل غافل! گذشت قافله ی عشق و خفته پای تو در گِل به گوش ای دل غافل ، چو تخته پاره مبادا به حرف موج بگردی بر آب عاطل و باطل به ورطه های بلاخیز ،  ناخدا که نباشد نمی رسد به سلامت کسی به پهنه ی ساحل به هر چه چنگ زنی عاقبت تباه ترینی... به تار چادر زینب مگر شوی متوسل سلام خواهر طوفان سلام خواهر خورشید سلام خواهر دریا سلام خواهر ساحل اگر امام بخوانم تو را گزافه نگفتم نمی رسید قیام حسین بی تو به منزل به هر کجا که بدوزیم چشم رد تو پیداست شمار داغ تو پنهان به سطر سطر مقاتل تن شکسته و موی سپید و قد خمیده... به پای عشق برادر ندارد این همه قابل سری به نیزه بلند ست در برابرت ای وای شهید زنده ای اکنون،  چه حاجت ست به قاتل مگر که راه ترا ، نیزه ها جدا کند از او وگرنه بین دو دلبسته نیست فاصله حائل کرامت تو چه ها می کند که سلسله حتی به دست و پای تو افتاده مثل کودک سائل زبون شمردن رنج اسارت ست چه آسان به دوش بردن بار امانت ست چه مشکل چه ها که بر سرت آورد داغ طفل سه ساله رسید جان تو بر لب ، بریدی از نفست دل خدا کند که نجوییم هیچ جا سندش را روایتی که تو سر کوفتی به چوبه ی محمل چه غم که نیست توان ، می کنی نشسته " قُمِ الیل" در اوج داغ نکردی شبی تو ترک نوافل جلیله ، فاضله  ، امنیه ، باکیه ، جبل الصبر فصیحه، عالمه ،  بنت الهدی، ملیکه خصایل عقیله ،  قُرَة عین الامیر،  سِرُّ ابیها (تو را ز فضل پدر کس نگویدت که چه حاصل) به قتل کفر کمر بست تیغ خطبه ات آنسان که می نمود ابا الحرب ذوالفقار حمایل چه زَهره ها که نمود آب ابن آکله ،آنجا که با خطابه ی زهرایی تو گشت مقابل هنوز هم به سر آسمان شام بلا خیز نگشته صاعقه ی غیرتی شبیه تو نازل خوشا به حال مریدی که شد به حق تو عارف... تویی مراد طریقت تویی شریعت کامل که طالبان حقیقت ، به فرض وهم بگردند مگر به صبح قیامت به فیض درک تو نائل @raziolhossein
دست در عالم ایجاد تو داری زینب خبر از مبداء و میعاد، تو داری زینب کلماتی که خداوند به قرآن فرمود آن معانی همه را یاد، تو داری زینب چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی خوب‌تر از همه استاد، تو داری زینب پسر کعبه علی بود و تویی دختر او خون آن مرد حَرم‌زاد، تو داری زینب طینتی فاطمه‌پرور چوحسین است تو را همّتی عاطفه‌بنیاد، تو داری زینب چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب همه اجداد تو آقای دو عالم هستند ارث آقایی اجداد، تو داری زینب پر شد از عطر تو امشب همه عالم گویا باغ گل در گذر باد، تو داری زینب چون گل صبح که شبنم چکد از هر برگش خنده درگریۀ میلاد، تو داری زینب گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین که به او اُنس خداداد، تو داری زینب پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند این‌چنین لیلۀ میلاد، تو داری زینب ای وفادارترین خواهر عاشورایی مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب سخن عالمۀ غیر معلّم شرفی است که ز فرموده سجّاد، تو داری زینب ز عبادات چنانی که خدا خواسته است برتری بر همه عبّاد، تو داری زینب شام تسخیر تو شد، ای مه ویرانه نشین! تا ابد دولت آباد، تو داری زینب در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی در سکوت، این‌همه فریاد، تو داری زینب شعله زد اشک تو در هستی غارتگر شام خطبه چون خطبۀ سجّاد، تو داری زینب راز خود را به تو بسپرد چو دانست حسین دل سرکوبی بیداد، تو داری زینب از درا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد که به کف رشتۀ اجساد، تو داری زینب ذرّه‌ای کاش ببخشند «مؤید» را هم ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب @raziolhossein
بنویسید خداوند و پس از آن زینب بنویسید علی در دلِ میدان : زینب بنویسید که زهراست در ایمان زینب بنویسید حسن بعد حسن جان زینب بنویسید حسین است بقرآن زینب بنویسید همه،جان سن قربان زینب نام تو می‌برم و کرببلا برخیزد شیرزن می‌رسی و شیر خدا برخیزد چه قیامی بشود فاطمه تا برخیزد حق بده عرش اگر پیشِ شما برخیزد گِرد گردِ کرمت دست دعا برخیزد سلطنت کُن به همه دختر سلطان زینب نعره تو هیمنه تو خطبه‌یِ بنیان کَن تو رعد تو صاعقه تو معنی سوزاندن تو برق تو تیغ تو و فاتحه‌ی دشمن تو مَرد تو کوه تو وحیدرِ بی جوشن تو شمع تو آینه تو گریه‌ی بی شیون تو بنویسید فقط هیبتِ طوفان زینب تو قدم می‌زنی انگار علم می‌کوبند پشتِ تو اکبر و عباس قدم می‌کوبند کاخها را به سرِ آلِ ستم می‌کوبند کوفه تا شام همه بر سرِ هم می‌کوبند بیرقِ کیست که بر اوج حرم می‌کوبند کوفه تا شام کُنَد یک تنه ویران زینب کاش می‌شد که فقط از تو فقط بنویسم با تبِ عشقِ تو تا آخرِ خط بنویسم زورَقی باشم و از جذبه‌یِ شط بنویسم من که باشم بنویسم که غلط بنویسم باید از شورِ شهیدِ حرمت بنویسم می‌نویسم که تویی شمعِ شهیدان زینب آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را آمدی تا به حسینت برسانی ما را دستِ ما گیری و تا او بکشانی ما را چادرت را بتکانی بتکانی ما را چو غباریم به صحنت بنشانی مارا گریه داریم بخوان یادِ عزیزان زینب آه گفتی که نیایید تنش را نبرید مادرم می‌نگرد پیرهنش را نبرید نیزه ها صبر کنید و بدنش را نبرید لااقل زود عقیقِ یمنش را نبرید به اسارت من و اطفال و زنش را نبرید ای امان از دلِ تو ، آی پریشان زینب @raziolhossein
امشب شب میـلاد امید حسین است عید حسین عید حسین عید حسین است گویـی خدا کوثر به کوثر داده امشب یک حیدر دیگر به حیدر داده امشب کوثـر بــه روی دامـن کوثـر ببینید قـرآن به روی دست پیغمبـر ببینید امشـب دوبــاره پنـج تـن را آفریدند احمد، علی، زهـرا، حسن را آفریدند در پنج مهـر آمد بـه دنیـا مـاه دیگر یــا آمــده میــلاد ثــارالله دیگــر؟ بـر زینـت دیــن خـدا زین اب آمـد الله اکبــر! زینـب آمــد زینـب آمـد در خلق و خو زهرا و ختم‌المرسلین است هنگام خطبه یک امیرالمؤمنین است این شیردخت شیر حی کردگار است فریاد، نه! حتی سکوتش ذوالفقار است اُم و اَب و جان و سرم گردد فدایش انگـــار آوای علــی دارد صــدایش این عمۀ سادات این، زهرای زهراست این مثـل زهـرا مـادرش ام‌ابیهـاست این انبیا و پنج تن را نور عیـن است زین اَب و زین اُم و زین حسین است سر تا قدم جان است و جانانش حسین است می‌گرید و گهواره‌جنبانش حسین است در خواب و در بیداری خود با حسین است در هر گل لبخند او یک یاحسین است الله اکبــر! از کمــال و از جــلالــش الحق کـه شیـر فاطمـه بــادا حلالش گر شیرحق شیر حقش گوید،عجب نیست عطر بهشت از سینه‌اش بوید، عجب نیست کــرب‌وبــلا بی‌نــام او معنــا نـدارد لـوح رضــا بـی‌صبــر او امضــا ندارد هر خطبـه‌اش یک سورۀ آمـال نهضت هر جملـه‌اش یک آیـۀ اکمـال نهضت پیوسته بــوده جـا در آغــوش الهش از گـاهــواره تــا کنــار قتلـگــاهش وقتی سخن مثل امیرالمؤمنیـن گفت بر او سـر بــالای نیـزه آفـریـن گفت با احمـد و زهـرا و حیـدر هم‌صدا بود الحـق کـه او پیغمبـر خـون خدا بود چشم حسین از خطبۀ او گشت روشن احمد، علی، زهرا، حسن، گفتند احسن! وقتی که شد با خنجر خونین لبش جفت هم بوسه می‌زد هم خدا را شکر می‌گفت با سیل اشکش عقده از دل باز می‌کرد اول سفـر را بـی حسیـن آغاز می‌کرد انگــار می‌بینـم تـن در خـون تپیده بــر او اذان گوینـد رگ‌هــای بـریده در گریــۀ او ناقه‌هــا امــداد کـردند گویــی فـرات دیگــری ایجاد کردند آتش بــه ســوز سینــۀ او باد می‌زد تنهـا بــرای او جــرس فریـاد می‌زد لب‌ها ترک‌خوردۀ فضا در چشم‌ها دود آب فـرات از خجـلت زینـب گِل‌آلود صحرا‌به‌صحرا کـوبه‌کـو منزل‌به‌منزل زینب، سوار و فاطمـه دنبـال محمل زینب، همیشه یاد او هـم گریه دارد حتـی شب میـلاد او هـم گریه دارد @raziolhossein
امشب ملک از زینب کبری گوید از نور دل و دیده طاها گوید تبریک به هم ولادت زینب را زهرا به علی علی به زهرا گوید . امید به قلب ما همه آورده خود عالمه است و عالمه آورده آیینه گرفته است زهرا در دست یا باز خدیجه فاطمه آورده با گریه ببست فاطمه قنداقش بوسید علی به زمزمه قنداقش گه احمد و گه فاطمه و گاه علی چرخید به دستان همه قنداقش او آمد و خلق زیر دِینش می رفت کم کم به حضور نور عینش می رفت لبخند به صورت برادر می زد وقتی که در آغوش حسینش می رفت @raziolhossein
آیه ی رحمت خدا زینب مظهر عصمت خدا زینب زینت زینت خدا زینب پرچم عزت خدا زینب چهره ات طلعت خدا زینب سوره ی عفت خدا زینب اختر آسمان طف زینب ماده شیر شه نجف زینب به علی ناز دختری بانو عرش حق را تو زیوری بانو مثل ماهی ، منوری بانو گل زهرای اطهری بانو زآن چه گویم تو برتری بانو همه جا با برادری بانو آن قدر که دلاوری زینب به گمانم تو حیدری زینب علم کربلا به دست تو بود هم قدر هم قضا به دست تو بود کتب انبیا به دست تو بود تیغ شیر خدا به دست تو بود از ازل قلب ما به دست تو بود دل اهل کسا به دست تو بود وارث جمع پنج تن زینب مرد مردان به ظرف زن ، زینب واژه ی صبر با تو با معناست دل تو دل نه مثل یک دریاست احترامت همیشه پا برجاست پرچم تو الی الابد بالاست منش تو پیام حجب و حیاست چونکه آموزگار تو زهراست جلوه ی ناب فاطمه زینب عالمه بی معلمه زینب تو چراغ هدایتی خانم آفتاب عنایتی خانم ز خداوند آیتی خانم در کرم بی نهایتی خانم خطبه خوان ولایتی خانم کربلا را روایتی خانم امتداد قیام یا زینب واجب الاحترام یا زینب مانده ام من پیمبرت خوانم ! یا که زهرای اطهرت خوانم ؟ بهتر آن است حیدرت خوانم یا ابالفضل دیگرت خوانم رخصتی ده ز دلبرت خوانم روضه ای از برادرت خوانم گویم از یار بی سرت زینب داغ های مکررت زینب یاد داری چها گذشت آن روز ؟ چه به کرب و بلا گذشت آن روز چه به خون خدا گذشت آن روز از تنش اسبها گذشت آن روز از گلو نیزه ها گذشت آن روز دم مغرب بلا گذشت آن روز شد حسین تو هم فدا زینب شد سرش از قفا جدا زینب تا کشیدی تو آه خندیدند تا شدی بی پناه خندیدند دور تو یک سپاه خندیدند آن همه روسیاه خندیدند به تو در بین راه خندیدند تیره دلها به ماه خندیدند به خدا تا اسیر شد زینب یک شبه پیر پیر شد زینب تن صد چاک اکبرت دیدی نعش قاسم برابرت دیدی روی نیلی خواهرت دیدی سر نی راس اصغرت دیدی دو گل یاس پرپرت دیدی غرق در خون برادرت دیدی از روی تل چه دیده ای زینب ؟ چه مصائب که دیده ای زینب ! باغ در هجمه ی خزان دیدی پشت هم داغ بیکران دیدی از زمین دیدی از زمان دیدی زیر پا طفل نیمه جان دیدی کوفه رفتی ز دوستان دیدی شام رفتی ز دشمنان دیدی کاش می ریخت آسمان زینب وای از آن چوب خیزران زینب آه از این بغض و دیده ی تر تو آه از این حال گریه آور تو مانده در آفتاب پیکر تو کهنه پیراهنی است در بر تو در همین لحظه های آخر تو آمده پیش تو برادر تو آمده شاه بی کفن زینب به رگش باز بوسه زن ، زینب ... @raziolhossein
خدای من! صدف بحر نور، گوهر زاد ادب کنید که دخت رسول، دختر زاد چه دختری که ز مردان دهر، بهتر زاد برای حیدر کرار، باز، حیدر زاد به جلوۀ حسنینش خجسته خواهر زاد یقین کنید که ام‌الحسین دیگر زاد سلام باد بر این خواهر و به خواهری‌اش خدای داده مقام حسین‌پروری‌اش محمدند و علی هر دو محو دیدارش نشان بوسۀ زهرا به ماه رخسارش هزار مریم و هاجر شده گرفتارش شرف گرفته شرافت به ظل دیوارش عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش فقط به روی حسین است و چشم بیدارش برات عفو خدا ریخته است در قدمش یقین کنید بود قلب فاطمه حرمش چه دختری که جلال پیامبـر دارد ز خردسالی خود صولت پدر دارد فرشته‌ای‌ست ولی صورت بشر دارد نه! بلکه طینتی از حور، خوب‌تر دارد به سیدالشهدا الفتی دگر دارد از آن جمال، محال است چشم بردارد فقط نه محو جمالش نبی شده امشب حسینِ فاطمه هم زینبی شده امشب حجاب فاطمه از چادرش نمودار است ز کودکی به علی مثل مادرش یار است مقام ام‌ابیهایی‌اش سزاوار است چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است حسین از وی و وی از حسین، سرشار است نماز نافله‌اش را خدا خریدار است زهی نماز شب آن حقیقت زهرا که سیدالشهدا گفت التماس دعا جمال اوست به چشم علی تماشایی خطابه‌‌هاش همه حیدری و زهرایی نکرده شوی بود مادر شکیبایی گرفته سایه‌اش از آفتاب زیبایی نهاده چهر به خاک درش توانایی نخوانده درس، معلم بود به دانایی ز خردسالی پرواز کرده تا حیدر به ذوالفقار زبانش نوشته یاحیدر در آسمان علی اختری چنین باید ز کوثر نبوی کوثری چنین باید کنار خون خدا خواهری چنین باید به حلم و صبر و رضا مادری چنین باید به بانوان جهان رهبری چنین باید به حق که فاطمه، دختری چنین باید نه صبر رفت ز دستش؛ به صبر فرمان داد کنار مقتل خون بر امام خود جان داد تو کیستی که علی‌گونه رهبری کردی؟ به صبـر و همت و ایثار، مادری کردی سلام بر تو که خون را پیمبری کردی تو با خطابه‌‌ات اعجاز حیدری کردی تو با امام شهیدان برابـری کردی تو مثـل فاطمه اسلام‌پروری کردی حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی علی زبان خدا باشد و صداش تویی   @raziolhossein
آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی جودی و یَغما و نَیِر شهریار و مولوی می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر خُطبه اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر غیرتش مبهوت ساز است،انقلابش بیشتر محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است عشق وقتی می تپد عاشق پرستو می‌شود دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو می‌شود هر که با خورشید شد آیینه ی او می‌شود دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو می‌شود یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است از همان اول خدا میخواست او را شُد حسین اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین او حسین است و حسینش هم مُسَلَم زینب است گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز می‌رود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است @raziolhossein
بهشت اهل ولا شد مدینه با زینب پُر از سرور و صفا شد مدینه با زینب اگر دوباره بود گلشنی تماشائی چو گل شکفته و واشد مدینه با زینب همین نه بیت ولایت از اوست نورانی کـه غرق نورخدا شد مدینه با زینب ز بس که گل به نثارش ز عرش افشاندند شکوفـه زار وفـا شد مدینه با زینب به خط نور نوشته است بر فلک جبریل که جلوه گاه خدا شد مدینه با زینب ز فیض جلوه ای از آفتاب شرم و عفاف محیط شرم و حیا شد مدینه با زینب حسین چون به روی زینبش تبسّم کرد ز بند غُصه رها شد مدینه با زینب به اشک و آه و مناجات فـاطمه سوگند حریم سبز دعا شد مدینه با زینب قسم به کعبه و زمزم به مروه و به صفا کـه قبلگاه ولا شد مدینه با زینب به سوی کعبۀ توحید اگر که ره پوئی بیا که قبله نُما شد مدینه با زینب شبی که عزم سفرکرد او از این گلزار ملول و نوحه سرا شد مدینه با زینب همین که از سفر شام و کوفه او برگشت دوباره کرب و بلاشد مدینه با زینب سری بزن به مدینه«وفائی»و بنگر که باغ خاطره ها شد مدینه با زینب @raziolhossein
می‌نویسم که والضُحیٰ زینب عصمت اللهِ کبریا زینب جمعِ اسماء و اسمها زینب ربنا بعدِ ربنا زینب می‌نویسم پس از خدا زینب نامِ او تا که بر زبان اُفتاد کوه برخاست آسمان اُفتاد عَلَم از شانه یِ یَلان اُفتاد سرِ ما هم بر آستان اُفتاد می نویسم که اِنَما... زینب پنج تَن حَبلِ محکم آوردند نامِ او را که با هم آوردند به زبان اسمِ اعظم آوردند واژه ها بعد از آن کم آوردند همه گفتند یک صدا زینب مرتضیٰ بعد از این دو کوثر داشت فاطمه بعد از این دو حیدر داشت کعبه این دفعه هم تَرَک برداشت شورِ نامِ حسین بر سر داشت زینتِ نامِ مرتضیٰ زینب کعبه یِ احترامها آمد قبله گاهِ پیامها آمد به قدومش سلامها آمد عمه جانِ امام‌ها آمد عمه جانِ امام‌ها زینب دستِ جَدِّ مطهرش دادند و لوای پیمبرش دادند شیر شد شیرِ مادرش دادند خوش به حالش که خواهرش دادند خوش به حالِ حسین با زینب کیست مرد آفرین بنیان کن کیست مرد آفرین ولیکن زن در مقاماتِ او فقط ماندن این جهان لال و آن جهان اَلکَن مانده وصفش در ابتدا زینب چادرش را اگر تکان بدهد شور بر هفت آسمان بدهد راه را تا خدا نشان بدهد باید احمد چنین اذان بدهد اَشهدُاَنتَ مِن کسا زینب حرفِ تعظیم اوست بسم‌اله وقتِ تکریم اوست بسم‌اله زان که تقدیم اوست بسم‌اله عشق تسلیم اوست بسم‌اله حا و سین ، یا و نون ما زینب سر بلندیِ دل زِ دولت اوست کربلا هم رحیمِ حمت اوست گردنش زیرِ بارِ منت اوست همه عالم گواهِ عصمت اوست "شمعِ ساداتِ نینوا زینب به علی رفته و علی شده است سر و پایش سینجلی شده است جلوه‌ی چارده ولی شده است به بلاهایِ حق بلی شده است یک تنه رفته تا کجا زینب مریمی در حجابی از نور است یا که موسیٰ به وادیِ طور است یک زن اما به حق سلحشور است چقدر از مدارِ ما دور است که خدا گفته مرحبا زینب بالِ جبریل خاکِ مرکبِ اوست دو سه نهج البلاغه بر لبِ اوست آسمان گرمِ نورِ هر شبِ اوست و ابالفضل هم مؤدبِ اوست حضرتِ هیبت و حیا زینب همه عالم در استجابش بود هیبتش حاله‌ی حجابش بود یک عشیره در التهابش بود و علمدار خود رکابش بود دارد این گونه کبریا زینب مثل سرخیِ کوه پنهان است گرد باد است مثل کوران است یک تَن اما هزار طوفان است شاهدم شام شامِ ویران است مثلِ زهراست سر به پا زینب تازه جِلوه نکرده با نامش کرده دستِ حسین آرامش وَرنَه چون خاک می‌کند گامش کوفه را با همه بَرو بامش گفت حیدر که لافتا...زینب می‌رود در مقابلش حیدر دو برادر کنارِ این خواهر پشتِ سر کوهِ شرم ، آب آور تا رَوَد شب زیارتِ مادر شب و این احترامها زینب مثلِ آئینه هست پیشِ حسین و حسین آمده ست پیشِ حسین چشمها را که بست پیشِ حسین همه دلها شکست پیشِ حسین رفت آن شب به کربلا زینب آنهمه احترام را می‌دید کوچه و سنگ و بام را می‌دید کوچه و ازدحام را می‌دید اشکهایِ امام را می‌دید چادرش زیرِ دست و پا زینب @raziolhossein
خانۀ فاطمه آن‌روز تماشایی بود که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود در بهاری که نسیمش نفس جبریل است گلِ ناز دگری رو به شکوفایی بود خانه‌ای را که خدا جلوۀ عصمت بخشید در و دیوار، پر از نقش شکیبایی بود تا بیایند به تبریک محمّد جبریل با ملائک همه در حال صف‌آرایی بود به‌خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا ز جگر گوشۀ خود گرم پذیرایی بود تا که قنداقه او را به‌بر آورد حسن حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت این دو را چون که ز آغاز، شناسائی بود دختری داشت در آغوشِ محبّت، زهرا که سراپا همه آیینۀ زیبایی بود دختری داشت سراپای، همانند علی زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود پنج تن، آل عبا، در دو جهان آقایند وز شرف زینبشان وارث آقایی بود پنج معصوم به او معرفت آموخته‌اند که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود وصف او عالمۀ غیر معلّم شده است تا به این مرتبه‌اش پایۀ دانایی بود بود از صبر و رضا نائبۀ خاص امام نازم او را که به این‌قدر، توانایی بود کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق همّت زینب نَستوه، تماشایی بود به علمداریِ صحرای بلا کرد قیام رهبر قافلۀ عشق، به تنهایی بود یک زن و آن‌همه داغِ دل و آن‌قدر شکیب عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود دیده‌ام کور، که شد خاک نشین ره شام آن که خاک در او سرمۀ بینایی بود @raziolhossein
از غیب ترنّم حضوری آمد از قلۀ آسمان چه نوری آمد بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی «زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد @raziolhossein
امشب مدینه شهر طلوع سپیده است از نور کوکبی که سحرگه دمیده است خورشید آرزوی دمیدن به شب کند چندان‌که وصف این مه زیبا شنیده است تبریک یا علی! که به دامان فاطمه دردانه‌ای چو زینبِ تو آرمیده است چون سینۀ بتول، بهشت محمّد است این غنچه از بهشت محمّد دمیده است گفتا رسول، نور دو چشمم بود حسین زینب به نور دیدۀ او نور دیده است این زینب است دختر دُردانۀ علی نامش ز آستانۀ عزّت رسیده است کلک قضا به دامن کوثر که فاطمه است از قدّ او شمایل طوبی کشیده است او را رسانده است به حدّ کمال عشق شیری که او ز سینۀ عصمت مکیده است هیچ آفریده نیست چو هم، غیر او که هست زهرای دوّمی که خدا آفریده است او مکتبی نداشت به‌جز دامن علی او جز زبانِ وحی، معلّم ندیده است شیواترین قصیدۀ عشق و رشادت است اسرار کربلا همه در این قصیده است یک امتیاز او که کسی را نشد نصیب تقدیم بوسه‌ها به گلوی بریده است این است آن حیای مجسّم که نطق او کار یزید را به فضاحت کشیده است پروانۀ قبولیِ قربانیانِ عشق او می‌دهد، که فاطمه‌اش آفریده است پیغمبران به همّت او غبطه می‌خورند وقتی به دستش آن تن در خون طپیده است ای دختری که مادر صدها فضیلتی روی تو ماهِ برجِ صفات حمیده است ای خواهری که هر که تو را دید با حسین گفتا خدا دوباره حسین آفریده است در رتبه، دختری چو تو مادر نزاده است در مهر، مادری چو تو عالم ندیده است صبر تو را و نُطق تو را جز ز مرتضی نه دیده دیده‌ای و نه گوشی شنیده است بر آستانه‌ات، عظمت می‌برد سجود اینجا قدِ بلند شهامت خمیده است ارکان کعبه در حرمت بوسه می‌زنند بر چار رکن آن که جهاد و عقیده است منّت خدای را که در این لیلۀ سعید ما را محبت تو به اینجا کشیده است ما را که هیچ مایه نداریم غیر آه شمع شب ولادت تو اشک دیده است عیدی ببخش تذکرۀ کربلا به ما ای دختر علی که عطایت عدیده است گر مورد قبول تو افتد به درگهت اهدائی «مؤید» ما این قصیده است @raziolhossein
الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت به خاک‌بوسی راهت فرشته عادت داشت سلام بر تو که ماه جمادی الاول ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت سلام بر تو که امّ‌المصائبت خوانند چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز به پاس پیروی‌ات از حجاب زینت داشت تو از همان شجر پاک عصمت آمده‌ای که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت تو دست‌پرور آن مادر گران‌قدری که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت تو سر بر آینۀ سینه‌ای گذاشته‌ای که بوسه‌گاه نبی بود و عطر جنّت داشت تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی که حق به گردن آزادی و عدالت داشت چه بانویی که پس از دختر رسول الله به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم مقام و منزلتی هم‌تراز عصمت داشت چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت چه بانویی که همه عمر در نیایش شب هزار بار ز خود تا خدای، هجرت داشت چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت چه بانویی که به خورشیدِ خون گرفتۀ عشق به قدر وسعتِ هفت آسمان محبّت داشت دل تو بود پر از التهابِ شوق حسین که لحظه‌لحظۀ عمرت از این حکایت داشت حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت نبود حاجت بوسیدنِ گلوی حسین حسین با تو هزاران هزار حجّت داشت حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت چراغ آخرتش باد شاعری که سرود سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت: «نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت» ستارۀ سحر تو که روی خاک افتاد هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات! کجا برابر خورشید ذرّه جرأت داشت تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت تو خطبه خواندی و در چهره‌ات تجّسم یافت علی که در سخنش آیت فصاحت داشت پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند صدای روح‌نوازت که رنگ محنت داشت هلال یک شبه‌ات جلوه کرد از سر نی که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت پس از زیارتِ خونِ سر تو از محمل شفق طلوع نمی‌کرد اگر مروّت داشت @raziolhossein
تا باب فیض ، رو به دلم باز می شود شعرم به شوق مدح تو آغاز می شود همچون كليم كار من اعجاز می شود احساس قلبي ام به تو ابراز می شود تا با توأم به مردم دنيا چه حاجت است "خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟" خاتون مشرقین سلام عرض می کنم ای عین نور عین سلام عرض می کنم بانـيِ عالمین سلام عرض می کنم آرامش حسین سلام عرض می کنم این جمله ،حرف قلبی هرچه برادر است (روزی که آمدی به زمین روز خواهر است) چشم و چراغ عترت طاها خوش آمدی آیینه دارِ هیبت مولا خوش آمدی ای امتداد حضرت زهرا خوش آمدی (سوّم امام زاده ی دنیا خوش آمدی) آنسان که شرح عاشقی تو شنیدنی ست لبخند تو به چهره ي ارباب دیدنی ست چون در قفای عشق خودت با سر آمدی بر هر چه عاشق است در عالم( سرآمدی ) اي افتخار كرده به تو ذات سرمدي الحق که تو ( عقیله ی آل محمّدی ) درد از دل رسول به سرعت عبور کرد با تو خدیجه باز در عالم ظهور کرد در تو صفات ذات خُدا جلوه گر شده در خاک با تو مهر و وفا جلوه گر شده اوج مقام صبر و رضا جلوه گر شده کرب‌ و بلا به شام بلا جلوه گر شده تو آمدی که زخم مدینه رفو شود با خطبه ات بساط ستم زیر و رو شود از شان تو خُداست که سر در می آورد سلطان انبیاست که سر در می آورد زهراست،مرتضاست که سر در می آورد مظلوم کربلاست که سر در می آورد چون درخُور مقام تو جز این نداشته اسم‌ تو را خدای تو( زینب ) گذاشته با دیده ، دیدن تو مُیّسر نمی شود نوری و خاطر تو مُکدّر نمی شود بی تو حسین زندگی اش سر نمی شود جز تو کسی که زینت حیدر نمی شود با احتساب اینکه تویی زینت علی قطعاً یکی ست خَلق تو با خلقت علی استاد تو خداست ، خُدايي علیمه ای صدّيقه و مُطهّره اي و فهیمه ای شخصاً شبیه فاطمه حق را ندیمه ای اُخت الکریم ، بنت کریم و کریمه ای از بس که مثل شیرخدایی تو شیرزن با دیدن تو یاد پدر می کند حسن داغی که پیر کرد تورا درد شام بود با اینکه دورتان همه جا ازدحام بود با تو وقار اهل حرم مستدام بود آنجا که حُبّ حیدر و زهرا حرام بود با بودن تو شعبه ای از کربلا شده در زینبیّه اش نجف از نو بنا شده اندازه ي تو هيچ كسي غم نديده است داغي كه ديده اي تو مُحرّم نديده است نسل بشر كه هيچ مَلَك هم نديده است با اينكه درد و داغ،دلت كم نديده است جز حمد كردگار دمي بر لب تو نيست جز يا حسين زمزمه ي هر شب تو نيست در قتلگاه پير شدي خاك بر سرم از جان خويش سير شدي خاك بر سرم گفتند كه اسير شدي ، خاك بر سرم با شمر هم مسير شدي خاك بر سرم خاكم به سر كه همسفر اشقيا شدي از يادگار مادرت آخر جدا شـدي شد مثل مادر تو نصيب تو سوختن بستند هر دوست تو را چون ابوالحسن نه يوسفي براي تو ماند و نه پيرُهن گفتي دم وداع به سالار بي كفن "چون چاره نيست مي روم و مي گذارمت" "اي پاره پاره تن به خدا مي سپارمت" @raziolhossein
سـلام فاطمـه مـرآت داور آوردی زهی که خون خدا را پیمبر آوردی ببـال کوثـر احمد که کوثر آوردی بـرای حیـدر کـرار، حیـدر آوردی به روی دامن تو شیرْدخت شیرِخداست درون سینـۀ او قلـبِ سیدالشهداست فرشتگان همـه از جـای خـود قیـام کنید کنــار فاطمــه بــر زینب احتــرام کنید به خاک مقدمشان سجده صبح و شام کنید همــه بــه فاطمـه و دخترش سلام کنید پیمبر آمده یا حیدر است این دختر؟ بگـو که فاطمۀ دیگر است این دختر چـه دختـری که جلال پیامبـر دارد ز خردسالی خـود صـولت پـدر دارد بـه سیـدالشهـدا الفتــی دگـر دارد از آن جمال، محال است چشم بردارد فقط نه محو جمالش نبی شده امشب حسینِ فاطمـه هم زینبی شده امشب نبی به یاد خدیجه است محـو دیدارش نشان بوسـۀ زهــرا بــه مـاه رخسارش عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش فقط به روی حسین است چشم بیدارش   هنوز شیر ننوشیده ذکر حق سخنش ز شیـر بهتـر، نـام حسین در دهنش کسـی کــه بــر سر عالم علم زند این است کسـی کــه حکـم خـدا را رقم زند این است کسی که نقش شیاطین به هم زند این است کســی کـه شعله به کاخ ستم زند این است شکوه حیدری‌اش بین، مگو که حیدر نیست خطابه‌خوانــی او کــم ز فتـح خیبر نیست چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است حجـاب فاطمه از چادرش نمودار است مقـــام ام‌ابیهـــایی‌اش ســزاوار است نمــاز نافلـه‌اش را خـدا خریـدار است زهی نمـاز شب آن حقیقت زهرا که سیدالشهدا گفتش التماس دعا تو کیستی که علی‌گونه رهبری کردی تو مثـل فاطمـه اسـلام‌پروری کردی به عزم و همت و ایثار، مادری کردی تو بـا امــام شهیــدان برابـری کردی حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی علــی زبـان خـدا باشـد و صداش تویی سلام بر تـو که تـو هم فرشتـه هم بشری سلام بر تو که در صبـر، مادر و پدری سلام بر تو که بر هفت شهر نور، دری سلام بر تو که در بحر معرفت گهـری خدا برات شهادت نوشته با قلمت سلام بر شهدای مدافع حرمت تو مـادر شهــدا تــا قیامتــی زینب تو آسمــان جــلال و کرامتــی زینب تــو پاســدار مقــام امامتــی زینب  قدت خمید، ولی راست قامتی زینب تو با شهامت و صبرت، حسینی و حسنی حسینی و حسنی، نـه، تمـامِ پنج تنی @raziolhossein