#حضرت_علی_اکبر_ولادت
نَبی خَلق و نَبی خُلق و نَبی سیما،علی اکبر
چه غوغایی نموده حق تعالیٰ باعلی اکبر!
جمالش حضرت طاها،جلالش رَبِّیَ الاعلا
رخشجنت،لبش کوثر،قدش طوبی،علی اکبر
امیرالمومنین برحضرت زهراتبسم کرد
همینکه خنده زد برصورت لیلا،علی اکبر
خدادیدم،نبی دیدم،علی دیدم به یک صورت
شدم مجنون،زدم فریاد مولاناعلی اکبر...
نمیدانم بگویم یاعلی بن ابیطالب؟
ویاگویم رسول الله حالا،یاعلی اکبر؟
تمنادارد این لحظه،تماشادارداین صحنه
روی دست علــیِّ عــالیِ اعـــلا،علی اکبر
بنی هاشم وصال مصطفی راخواستنداز حق
نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر
بنازم این شرافت را،بنازم این اصالت را
علی بن حسین بن علی ،آقا علی اکبر
قمر می گفت لٰاحَولَ ولٰا...تا دیدخوابیده
به روی دستهای حضرت سقا،علی اکبر
شبی درمحفلی ذکرعلی بود،عاشقی فرمود
علی مولا علی مولا علی مولاعلی اکبر
اَوَلَسْنا عَلیَ الحَق گفت،بااین جمله ثابت کرد
که حیدر جای خود دارد،بگوحق* باعلی اکبر
حسین بن علی اسم علی رادوست می دارد
دلش میخواست گیردازخداصدها علی اکبر
حسین بن علی مَمسوسْ فی ذات اللَّهَش گوید
عجب نزدیک شد باحضرت مولا،علی اکبر
اگرمَمسوسْ درذات خداونداست،پس حتماً
بودعالِم به عِلمِ عَلَّمَ الاَسمٰا،علی اکبر
چنان مانندحیدر یک تنه می تاخت درمیدان
که لشگرنعره می زد«لافتی الا»علی اکبر
اَنابنُ قاتلُ الکُفار،انابن حیدرِالکَرّار
بود ذکر رجزخوانیِّ مولانا علی اکبر
نوای اشهداَنَّ علیـّــاً حُجت اللَّــه را
شنیدن دارد ازلعل لب آقاعلی اکبر
قسمبرحرمتمُصحَف،ابوفاضلبهیُومُ الطَٓف
کَفیلِ زینبِ الحَوراست، اما باعلی اکبر
ـــــــــ
هم آقایی هم آقازاده، اِی جانم به قربانت
چه نسلی!هل اتی،تطهیر،اعطینا،علی اکبر
سِزدگوئی به گهواره سَلامُ الله عَلَیّْ یَومَ
وُلِدتُ وَ اَموتْ ، وَ اُبعَثُ حَیّٰا،علی اکبر
نقابی زن به سیمایت.که ترسم جای پیغمبر
بَرَندَت تا مقام قُربِ اَو اَدنی،علی اکبر!
چه کردی بادل زینب،چه کردی بادل لیلا
چه کردی باپدر بااین قدوبالا علی اکبر
دلت انگوراگرخواهد،خداوندامرفرماید
شود انگور کل جنت الاعلی علی اکبر
همیشه سفره ات مثل امام مجتبی پهن و
زهردروازه نور خانه ات پیدا،علی اکبر
حرم رفتم،زیارت خواندم وعرض ادب کردم
وپرسیدمچراخوابیدهپایینپا،علیاکبر؟
ندایی آمداز پایین پا،این است جُبرانِ
محبتهای پایانی بابا، باعلی اکبر
پدر بوسیدرویمرامیانخاکوخون،باید
ببوسد پای بابای غریبش را،علی اکبر
مرومیدان که بابایت به حال احتضارافتاد
ترحم کن به اشگ زینب کبری،علی اکبر
به یوم الطف تمامی شهیدان،لحظه ی آخر
درآغوش حسین جان باختند،الاّعلی اکبر
دوچشم اوسیاهی رفت،ومرکب اشتباهی رفت
خدایا مانده بین لشگری تنها...،علی اکبر
پسرتنهای تنها شد،زمین خوردارباارباشد
پدر برسرزنان می گفت واویلا علی اکبر
*اشاره به علی مع الحق و الحق مع علی
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#رباعی
خواندیم تو را علی و اعلی دیدیم
در ملک جنون و عشق لیلا دیدیم
هر کس که ندیده بود پیغمبر را
تا روی تو دید، گفت حالا دیدیم
...
گرفته بوی نجف هر دلی، به عشق علی
شده است عرش خدا منجلی، به عشق علی
به یاد فاطمه بوسید روی طفل، حسین
گذاشت نام پسر را علی، به عشق علی
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
چون گشودند زهم دفتر دانائی را
زمزمه کرد ملک نغمۀ شیدائی را
کرد پُر ،نور خدا این شب رؤیائی را
تاببینند همه جلوۀ زیبائی را
را هانفی گفت در رحمت حق واشده است
خلقت روی علی اکبر لیلا شده است
این گل سرخ که رخسارۀ احمد دارد
خال برگونۀ خود ،ابروی ممتد دارد
رنگ و بو از چمن گلشن ایزد دارد
صورت وسیرت خود را زمحمد دارد
همه گل ها بنشتند به نظارّۀ او
تا که بابا بزند بوسه به رخسارۀ او
شاد شد قلب همه از دل خرسند حسین
شد زمین محو جمال گل دلبند حسین
آسمان مات شد از چهرۀ فرزند حسین
مثل غنچه زده لبخند به لبخند حسین
او لیلا همه دم غنچۀ خود می بوید
با حسین بن علی شکر خدا می گوید
مادر افکند نظر تا به مه دلجویش
دید یک هالۀ نوری به رخ نیکویش
که گل انداخته از بوسۀ بابا رویش
بوسه زد بر رخ او کرد چو غنچه بویش
گفت ای نوگل من، یوسف لیلا هستی
بهتر ازماه شب عید تو زیبا هستی
خوبرویان جهان محو جمالش هستند
باکمالان نه همین مات کمالش هستند
عرشیان باخبر ازقدر وجلالش هستند
فرشیان عاشق دیدار وصالش هستند
بنگرد هـرکه ورا جلوۀ سرمد دیده
هم علی اکبر و هم روی محمّد دیده
در وجودش زازل روح عبادت دیدند
روی پیشانی او نور سعادت دیدند
درقد و قامت اوشور قیامت دیدند
قدسیان دردل او شوق شهادت دیدند
شادی وغم شب میلاد علی درهم شد
غم چو آمد طرب وشوق ومسّرت کم شد
کاش ما آینه دار گُل مولا باشیم
همه جا آبروی اهل توّلا باشیم
ای «وفائی» همه آسوده به فردا باشیم
گر محبّان علی اکبر لیلا باشیم
هرکه در راه خدا با علی اکبر باشد
روز محشر همه جا با علی اکبر باشد
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
شعر یعنی ردیف و وزن و خیال
شعر یعنی پلی برای وصال
شعر یعنی ترنمی پر شور
قالبی از صفا و صدق و شعور
شعر یعنی نَمی ز علم لدن
فاعِلاتُن مَفاعِلُن فَعَلُن
شعر خوب است پر بها باشد
مدحت آل مصطفی باشد
شعر اگر شعر اهل بیت شود
شاعرش دعبل و کمیت شود
شعر اگر شعر اهل بیت شود
تیر غیب است و "اِذْ رَمَیْت" شود
شعر اگر شعر اهل بیت شود
بیت در بیت شاه بیت شود
شعر اگر شعر اهل بیت شود
بیت آن در بهشت بیت شود
شعر اگر بی علی بیان گردد
حیف وقتی که صرف آن گردد
همه ی خاندان او ولیَ اند
اکبر و اصغرش همه علی اند
دست ما بر قماط اصغرشان
سر ما زیر پای اکبرشان
زلف مشکین اکبرش عشق است
تار قنداق اصغرش عشق است
چشم اگر هست چشم اکبر اوست
حُسن اگر هست حُسن اصغر اوست
اصغرش آبروی اکبر ها ست
من چه گویم از اکبرش که چه هاست
چون نبی متصف به خلق عظیم
چون علی صاحب کلام و حکیم
آسمان خاک راهت ای اکبر
مهر در روی ماهت ای اکبر
نَقل شیرین میان انجمنی
همچو جدت علی، ابالحسنی
هر که در خاندان پیغمبر
تنگ می شد دلش بر آن رهبر
می نشست و تو را نظر می کرد
باز یاد پیامبر می کرد
ای به مدح تو دشمنت گویا
این شنیدم معاویه، گویا
پرسشی کرد و پاسخش را خواست
که چه کس لایق خلافت ماست؟
چاپلوسان تخت و تاج بسی
همه گفتند جز تو نیست کسی
باز آن ناخلیفه گفت سخن
که ای سفیهان ابله و کودن
لایق تخت و تاج پیغمبر
هیچ کس نیست جز علی اکبر
ای اسیر کلام تو دشمن
معترف بر مقام تو دشمن
پیش تو آنچه که سعادت بود
بهترین فیض ها شهادت بود
جان فدایت که محترم بودی
اولین کشته حرم بودی
اولین کشته بنی هاشم
تشنه لب در تهاجم ظالم
تشنه لب در جهاد کوشیدی
کوثر از دست دوست نوشیدی
السلام علیٰ علی اکبر
حضرت عشق یا علی اکبر
عشق را ابتدا علی اکبر
حُسن را انتها علی اکبر
اَشهدُ لااله الا الله
جلوه بگرفت با علی اکبر
نور "الله اکبر" آمده است
از سوی عرش تا علی اکبر
خون آبروی او وادی طف
شاهد کربلا علی اکبر
اربا اربا شدن مدالی شد
رفت پایین پا علی اکبر
رو به سمت حرم بایست به او
السلام علی الحسین بگو
در سلام زیارت عاشور
سه سلام است بر تو ای همه نور
تا سلام امام می گوییم
بعد بر تو سلام می گوییم
هم تو زینب فزای اولادی
هم در اصحاب جزء اوتادی
ای جمالت نشانه ی ازلی
منطق احمدی و نطق علی
پسر ارشد حسین تویی
علی و احمد حسین تویی
استقامت به قامتت بسته
چشم ما بر کرامتت بسته
الگوی زندگانیم شده ای
آبروی جوانیم شده ای
ای جوان حسین ممنونم
تا ازل بر حسین مدیونم
لطف ارباب انتخابم کرد
مست از این حسن انتسابم کرد
در جوانی چو گُل جوانه زدم
سر به این کویِ عاشقانه زدم
عشق در چشم من فقط ارباب
روحِ در پیرهن فقط ارباب
آب اینجاست در سراب مرو
در پی عکس بازتاب مرو
هر کسی گفت عاشقی دارد
یا دل عشق لایقی دارد
هر کسی گفت دوستت دارم
در دلم عکسی از تو بگذارم
هر کسی گفت عاشقم با تو
از همه خلق فارغم با تو
هر کسی ادعای عرفان داشت
گر چه بر جهل خویش ایمان داشت
همه را جمع کن نصیحت کن
همه را بر حسین دعوت کن3
عشق و عرفان فقط حسین حسین
دین و ایمان فقط حسین حسین
شور و مستی فقط حسین حسین
حق پرستی فقط حسین حسین
مظهر لایزال رحمت اوست
بهترین چشمه ی محبت اوست
شب جمعه به دل هوا دارم
در سرم شور کربلا دارم
شب جمعه دوباره پر بزنم
در خیالم به دوست سر بزنم
گوشه ی قتلگاه می آیم
با دم آه آه می آیم
مادرش آمده است می دانم
روضه ی "یابُنَیَّ" می خوانم
دو سه خط روضه، هر که هر جا رفت
دل من پا به پای زهرا رفت
(تا كه او بيشتر نفس ميزد
بيشتر ميزدند زينب را)
(تيغشان مانده بود در گودال
با سپر ميزدند زينب را)
شب جمعه است روضه خوان زهراست
مجلسی گوشه ی حرم بر پاست
یکی از گودی زمین می خواند
یک نفر روضه اینچنین می خواند
(لب گودال خواهر افتاده
ته گودال مادر افتاده)
(آن طرف تر برادری تنها
بین یک مشت خنجر افتاده)
(عزت آب و آبروی حرم
زیر یک چکمه بی سر افتاده)
شب جمعه است مبتلا شده ایم
باز مهمان کربلا شده ایم
رو به سمت حرم بایست به او
السلام علی الحسین بگو
#سید_روح_الله_مؤید
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
آسمان دل ارباب قمر می خواهد
شجر طیّبه ی عشق ثمر می خواهد
هرچه نیرو به دو بازوی حسین بن علیست
هرچه بوده ست دو بازوی پسر می خواهد
وقت بر لشکر دشمن زدنش فهمیدند
جگر شیر دوتا بال سفر می خواهد
بچه شیری ست که شیران همگی مبهوت اند
پسر این است ، پس ای وای ، پدر می خواهد...
الفرار از دم شمشیر بنی هاشمیان
الفرار از دم این صید که سر می خواهد
هیبت تیر نگاهش به عمویش رفته
دیدنش در صف پیکار جگر می خواهد
کار از نیزه و شمشیر و سنان بگذشته
که عدو روبرویش چند تبر می خواهد
هرکه آماده ی جنگ است ز پا افتاده
رزم با دلبر ارباب کمر می خواهد
هرکه دلتنگ پیمبر شده اینجا باشد
هرکسی حیدر کرّار اگر می خواهد...
شاهزاده ست ولی جلوه ای از شاه شده
اشهد ان علیاً ولی الله شده
#حمید_رمی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
چشمانمان بر دست ذره پرور لیلاست
مستی ما از نام مستی آور لیلاست
یک قافله حور و پری دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست
دل می تپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست
کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده
محبوب مان مارا به دیدار خدا خوانده
دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده
ما را برای جشن فرزندش فراخوانده
این مُهر و دعوت نامه لطف دیگر لیلاست
امشب برای شمس دین قرص قمر آورد
بانو برای شاه عالم شیر نر آورد
یک دسته گل ، یک پارچه آقا ، پسر آورد
صاحب نفس ، صاحب لوا ، صاحب جگر اورد
میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست
از مقدمش شهر مدینه نور باران شد
گهواره اش را عمه اش گهواره جنبان شد
از برکتش هجر پیمبر نیز آسان شد
با اقتدا بر چشم او مادر مسلمان شد
با این حساب او حضرت پیغمبر لیلاست
در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد
در مهربانی فاطمه و در کمال احمد
در بین میدان مرتضی و در جمال احمد
ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد
این تازه مولود مدینه محشر لیلاست
"والیل" قطعا مدحت گیسوی او باشد
مصداق ناب "والضحی" هم روی او باشد
عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد
"إنا هدیناه السبیل "اش سوی او باشد
شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست
با یک نظر از مُهر تربت باده میسازد
سجادها از وصله ی سجاده میسازد
"قد قامت…" او قبله را آماده میسازد
با یک نفس صدها مؤذن زاده میسازد
الله اکبر ؛ او علی اکبر لیلاست
در خاک دشمن میدهد جولان به تنهایی
با نعره هایش میکند طوفان به تنهایی
با ذوالفقار تشنه و بران به تنهایی
سر میزند مثل سپهداران به تنهایی
شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست
رود زلالی هست و دریا میشود گاهی
در شب چو خورشیدی هویدا میشود گاهی
مثل عموی خویش سقا میشود گاهی
جمع تمام آینه ها میشود گاهی
عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست
با روضه اش راز پریشانی شش گوشه ست
مرثیه ی همواره طوفانی شش گوشه ست
هم رونق شبهای روحانی شش گوشه ست
هم شک ندارم باعث و بانی شش گوشه ست
کرببلا سرمست سیب نوبر لیلاست
قطعا تحمل کردن زخم زبان سخت است
بوسه گرفتن از عزیز نیمه جان سخت است
راهی شدن تا کوفه ی نامهربان سخت است
داغ جوان دیدن برای مادران سخت است
مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست
تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد
غرق به خون از پشت مرکب بی هوا افتاد
با "یا أبا"یش ولوله در خیمه ها افتاد
این اربا اربایی که زیر دست و پا افتاد
ای کربلایی ها! جوان پرپر لیلاست
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#رباعی
مرغ دل من میل پریدن دارد
آوای علی علی شنیدندارد
با دیدن صورت علی اکبر
لبخند لب حسیندیدن دارد
.......
آیینه طلعت پیمبر آمد
این است نبی ویا که حیدر آمد
با دسته گلی برو به دیدار حسین
تبریک بگو علی اکبر آمد
.......
بر آینهٔ حضرت طاها صلوات
بر نور دل حسین زهرا صلوات
شاد است دل حسین وام لیل
بر روی علی اکبر لیلا صلوات
.......
امشب سخن از عشق ولی می گوییم
تبریک به نور ازلی می گوییم
ناز قدم علی اکبر امشب
همراه حسین علی علی می گوییم
......
امشب به علی نور دوعین آمده است
مرآت رسول عالمین آمده است
به به چهتبسمی است بر روی حسین
آرامش سینه حسین آمده است
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
قدري مِيِ طهور ز ته مانده سبو
بر لب زدم به نيت تر كردن گلو
تا آتش و شراره آن بر دلم نشست
بابى ز عشق وا شد از اين دل به سوى او
ديدم صداى هاتفى از غيب مى رسد
أُدخل الي الحرم كه شده وقت گفتگو
بالا بزن به عزم تقرب تو آستين
با اشك ديده وقت سحر ساز يك وضو
صورت بمال بر حرم و خاكِ پاى يار
تا از غبار مقدم او يابى آبرو
بر مِنبرى ز طور نشين ، وصفِ عشق كن
بي خود ز خویش گشته فقط از على بگو
امشب فقط به سوى حرم سجده جايز است
مستانه رو به روى حرم سجده جايز است
با يك سلامْ دل به هوايت روانه شد
تسبيح اشك پاره شد و دانه دانه شد
بر روى آب عكسِ ضريحى كشيده ام
درياى گريه هام عجب بى كرانه شد
گشتم دخيل گوشه اى از كَشتى نجات
ديدم كه صاحبش پسرى ناز دانه شد
از جانب بهشت نسيمى وزيد و بعد
با عطر سيب موى كمندِ تو شانه شد
بر بوسه هاى ممتد مولا ز صورتت
اين روزها نبودنِ زهرا بهانه شد
آهسته گفت گريه كنان اَيْنَ فاطمه؟
دردِ نبودنت به دلم جاودانه شد
تو آمدى و دوباره پيمبر ظهور كرد
قنداقه تو كعبه سيّارِ خانه شد
نازم به اين جمال و كمال و خصالِ تو
عاشق كُشَ است يك سحرى شرح حالِ تو
مرآتِ كبرياست جمالِ خدائى ات
بَدرُ المُنيرِ عشقْ رُخِ مصطفائى ات
چشم تمام اهل حرم خيره مى شود
بر شكل راه رفتنِ خير النسائى ات
كردى حقوق حضرت استاد را ادا
نازم به بخشش و كرمِ مجتبائى ات
گم كرده راه بودم و تا خانه كريم
من را كشانده جلوة نارُ القرائى ات
صاحب دعا حسين ، مُريدانه تا سحر
دل داده پاى زمزمه ربنائى ات
الگوى هر چه عابد لله مى شود
با اين وجود غرق به نور و خدائى ات
بِيْنِ خطوط روی جبينت پُر از خداست
اِبْنُ الحسينْ ليلى ليلاى كربلاست
گيسو به باد مى دهى و دلبرى على
پا در ركاب مى كنى و حيدرى على
ابرو نهان كن از نظر خيره حسود
آئينه دارِ صورت پيغمبرى على
قامت نگو قيامت زهراست قامتت
از بس كه قد كشيده اى و محشرى على
گرم طوافِ روى تو آلِ بوتراب
غرق عبادتى و خدا منظرى على
وصف تو اين بس است كه وقت تجلى ات
شه زاده حرم على اكبرى على
در كربلا تجلّى فتاح خيبرى
همنام شهريارِ عرب حيدرى على
برقِ عرق به روى تو الماسْ اكبرا
ای هم نشین حضرتِ عباسْ اكبرا
از باده تو مستى دلها فراهم است
كارِ دلم چو زلفِ تو پيچيده دَرهَم است
لشگر كشيده ام به هوا خواهى ات على
اين قطره اشكها چو سپاهي منظم است
تو وارث تمام اولوالعزم ها شدى
وصف تو امتداد رسولِ معظم است
تركيبى از حسن و حسين است رُوى تو
ريحانه بهشت بگويم به تو كم است
من نذر كرده ام كه بميرم براى تو
خونين شدن به پاى تو سِرِّ مُحرّم است
هر جا كه حرفِ پيرِ جوان مُرده مى شود
تصوير دست و پا زدنِ تو مجسم است
بالاي نعشِ تو پدرت پير شد على
دنبال تكه هاى تنت با قدى خم است
ديدند همچنان بدن پاره پاره ات
فريادهاى يا ولدي ، نا منظم است
امروز قدرتى به صدا جمع مى كند
فردا تو را ميانِ عبا جمع مى كند
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_مدح
#دوبیتی
گویی هنوز چشم پدر در قفای اوست
میداننرفته اهل حرم در عزای اوست
پایین پای قبر پدر خفته باادب
این عذرِ برنخاستنش پیش پای اوست..
#علیرضا_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
#دوبیتی
جهان را شور دیگر در سر آمد
فلک را امشب از غیب اختر آمد
بگو تبریک بر آل پیمبر
که میلاد علی اکبر آمد
#عبدالزهرا
......
دل ارباب ما تاراج رفته
پی زلفش جهان محتاج رفته
علی اکبر در آغوش حسین است
پیمبر باز هم معراج رفته
#عصمت_پرست
......
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
چه گوییم از علیاکبر که تنها
محمد را محمد میشناسد
#حسن_لطفی
......
ادب را حد اعلا میپسندد
قدم را پشت بابا میپسندد
ببین بالا بلند کربلا را
خودش پایین پا را میپسندد
#س_کرمانی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
جوانی آمده تا زینت وطن بشود
برای آل عبا بلبل چمن بشود
همان اجابت شوق پدر به پیغمبر
همان که آمده مجموع پنج تن بشود
همان که خُلق عظیم پیمبری ، تنها
برای قامت او خواست پیرهن بشود
همان که شعلۀ بخشش به خانه اش افروخت
که در سخاوت هم دومین حسن بشود
کسی که منطق او منطق پیمبر شد
به جز حسین و خدا با که هم سخن بشود؟
علی است ، گرچه نبی وار رحمت خَلق است
نبی است ، گرچه علی وار بت شکن بشود
اگر به وقت شهادت دلش قرار نداشت
قرار بود که فارغ از انجمن بشود
**
خدا کند که نیاید که این جوان روزی
به پیش چشم پدر پاره پاره تن بشود
و یا اگر که تنش پاره شد ، مباد آن که
برای پیکر او یک عبا کفن بشود
و یا اگر که عبا هم کفن شود ، پدرش
مباد آن که گرفتار بد دهن بشود
#سیدعلی_احمدی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
دل حرم می شود سحرگاهی
که شود صحن دیده تر گاهی
قطره آب در مرور زمان
می کند در حجر اثر گاهی
دل من سخت تر ز سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پس مانده را بخر گاهی
یعنی آن قدر بی بها هستم
نیستم لایقِ نظر گاهی
بین سجاده دیده بر راهم
نیمه شب می شود خبر گاهی
بنده ای را که دست و پا گیر است
همرهت تا خدا ببر گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر ازین جا کنی گذر گاهی
پسری که کریم زاده بود
می کند جلوه پدر گاهی
تاج اصحاب یا علی اکبر
یابن ارباب یا علی اکبر
تو مطهر شدی ز هر چه بدی
تا بگوئی عطای لم یلدی
صد و ده بار یاعلی گفتم
که تو با کعبه زاده هم عددی
همه دلگرمی ام محبت توست
یابن لیلا «علیک معتمدی»
گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمی رود احدی
ناز تو فاطمی تر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نوه ارشد دو دریایی
موجی از عشق گاه جذر و مدی
جای مادر بزرگ تو خالی
زود پر زد به وادی ابدی
تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی
تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عباس مرتضی را دید
تا که بابا تو را صدا می کرد
محشری در حرم به پا می کرد
با نگاهی به قد و بالایت
یاد پیغمبر خدا می کرد
تو که هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا می کرد
ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا می کرد
آتش روی بام خانه تو
کوچه ها را پر از گدا می کرد
هر کسی داشت نذر پیغمبر
به در خانه ات ادا می کرد
دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا می کرد
بوسه ای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا می کرد
گوشه ای می نشست و با زینب
نظری سوی مجتبی می کرد
بعد می گفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست
تو ز اجداد خود چه کم داری
نسبی پاک و محترم داری
وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مرده دم داری
گشته شش گوشه این حرم یعنی
تو جداگانه یک حرم داری
تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری
ما به نام تو سینه زن شده ایم
حق شاهیِ بر عجم داری
تو که باب الحوائجی بی شک
بس که آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقب تر از عباس
بر سر دوش خود علم داری
شانه هایت ز بس مودب بود
دومین تکیه گاه زینب بود
خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بر دل کفار
زره مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پا بگذار
نعره ای زن منم علی اکبر
نوه حق حیدر کرار
هم چو شیری بزن به قلب سپاه
تا بریزی به هم یمین و یسار
ضجه کوفه را در آوردی
ای ابر مرد عرصه پیکار
هر طرف تاب می دهی تیغت
پشته سازی ز کشته بسیار
تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار
لب نهادی بر آن لبان خشک
گفتی آهسته این سخن با یار
کی محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار
تا که دل کنده از تو بابا شد
بال های شهادتت وا شد
ناگه از دشت یک صدا آمد
ناله ای پدر بیا آمد
پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد
پیرمردی کنار نعش جوان
با سر زانو از قفا آمد
روضه ات گشته شرح موت حسین
وسط هلهله نوا آمد
آن چنان نعره زد علی ولدی
ناله اش بین که تا کجا آمد
دست خود را گرفته روی سر
زینب از سوی خیمه ها آمد
شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد
با تن ریخته به هم چه کند
نوبت یاری عبا آمد
شب جمعه است بس کن ای شاعر
چون که مادر به کربلا آمد
هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضه خوان کرب و بلاست
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein