#حضرت_ابالفضل_مدح
شاه قامت قیامتی داریم
دلبر با ابهتی داریم
کاسه لیس جناب عباسیم
وه چه رزق و ضیافتی داریم
نسل در نسلمان ابالفضلی است
در این خانه قدمتی داریم
قسمت کار ما گره نشود
یاور با محبتی داریم
ورد لبهایمان ابالفضل است
هر زمانی که حاجتی داریم
آرزوی بهشت را نکنیم
زیر این خیمه جنتی داریم
وسط روضه های تاسوعا
آرزوی شهادتی داریم
تاکه دست بریده یاور ماست
انتظار قیامتی داریم
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_ابالفضل_مدح
#حضرت_ابالفضل_شهادت
پشت هرکس حرف باشد پشت ما حرف دل است
آن دلی که نیست در تسخیر چشمانش گل است
عشق او راه مرا سمت خدا انداخته
بی تعارف مذهبی جز عشق باشد باطل است
ماه اگر یک بار شام چهارده کامل شده
ماه ما سی روز و سی شب ماه رویش کامل است
تو بگو یک سکه! او صدکیسه ی زر میدهد
باب العباس است اینجا،خوش بحال سائل است
گر گدا کاهل بود عباس راهش میدهد!
لطف دارد بر همه حتی کسی که کاهل است!
هرچه میخواهد دل تنگت بگو حاجت بگیر
از در این باکرم نومید رفتن مشکل است
این مطب باز است صبح و ظهر و شب هرروز سال
این طبیب محترم کارش شفای عاجل است
از حسین عباس میخواهم از عباسش حسین
قبله گاهی اینطرف گاهی به آن سو مایل است
کاش جای دست او دستان ما را میزدند
دستهای سینه زنها محضرش ناقابل است
از کنار علقمه گودال پیدا میشود
دور تا دورش صدای خنده های قاتل است
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_ابالفضل_مدح
باب الحوائج است و مشکلگشا اباالفضل
شد دستگیر ما با دست جدا اباالفضل
در محضرش ندیدم شرمنده سائلی را
خیرات میکند چون بی سرصدا اباالفضل
گرچه مریض ما را دکتر جواب کرده
دلواپسی نداریم، داریم تا اباالفضل
بعد از شفا گرفتن تثلیث دین خود را
یک ارمنی عوض کرد: قبله، خدا، اباالفضل
بردار حاجتت را با خود حرم بیاور
عرض توسل از تو باقیش با اباالفضل
دارم به لب دوباره یاد تمام اموات
دردآشنا ابالفضل، ای باوفا اباالفضل
شمشیر و شیر و آیات سنگینی بلیات
گنجانده در علامات یک کربلا اباالفضل
از دشمنش زده سر، پیش حرم سرش خم
رزمش بجا ابالفضل، شرمش بجا اباالفضل
خالی شدهست اما در روضه میتواند
صدبار پُر کند مشک از اشکها اباالفضل
یک کوفه دست میزد در علقمه همینکه
دست مبارکش شد از تن جدا اباالفضل
داغش کمر شکست از آقای هر دو عالم
آن لحظه که صدا زد «ادرک اخا» اباالفضل
به صورتی که از آن غم میزدود غم داد
با صورت از بلندی افتاد تا اباالفضل
کو آن قد بلندش؟ پاشیده بند بندش
با نیزه بسکه جسمش، شد جابجا اباالفضل
هم دست داده از دست هم پا شده بریده
در علقمه چگونه زد دست و پا اباالفضل؟
باید حسین میرفت چون خیمه در خطر بود
میزد به سینه میگفت: آه آی خدا ! اباالفضل...
چون بود شاه تشنه، بعد از شهادتش آب
از کوثر او ننوشید.. ای مرحبا اباالفضل
در محضر عقیله، جز بر فراز نیزه
بالا نبرد سر را، ای با حیا اباالفضل
#یامظلوم
@raziolhossein