#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
بانو تو را برای رضای خدا زدند
یک شهر در مقابل چشمم تو را زدند
تا آمدم به خویش تو را بی هوا زدند
“این غم کجا برم که تو را مردها زدند”
این داغها روایتِ افسوسِ حیدر است
یک تن نگفت فاطمه ناموس حیدر است
#ظهیر_مومنی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
مادر از دست دادهای تنها، معنی داغدار می فهمد
کوهِ غم روی دوش بردن را، شانه ای زیر بار می فهمد
وسط شعله ها عذاب شدن، سوختن ذره ذره آب شدن
بین دیوار و در گلاب شدن، گل میان فشار می فهمد
هرکه پرسید درد یعنی چه، سرخیِ رنگ زرد یعنی چه
سیلی از دستِ مرد یعنی چه، هاله ی چشم تار می فهمد
بارِ شیشه اگر زمین بخورد، بی سپر در گذر زمین بخورد
یک زن از پشتِ سر زمین بخورد، بانویی باوقار می فهمد
ضربه ی تازیانه را تنها، لگد وحشیانه را تنها
درد های زنانه را تنها....یک زنِ باردار می فهمد
نایِ ناله نوای ناموسی، مُردن از ماجرای ناموسی
داد با درد های ناموسی، مردِ غیرت مدار می فهمد
علّت پرشکسته بودن را، عَرَقِ سرشکسته بودن را
معنیِ ورشکسته بودن را، صاحب ذوالفقار می فهمد
سهم بازو اگر غلاف شود، باعث حلِ اختلاف شود
از مواجب کسی معاف شود، قنفذِ جیره خوار می فهمد
#ظهیر_مومنی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
به شبنشینیِ خورشید، سایه ها دورند
اگر که نور تویی چشمهای شب کورند
نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو
میانِ سینهی شخصِ رسول مستورند
به غیرِ ذات، همه... هرچه بوده از آغاز
به پای بوسیِ دستِ دعات مامورند
به ناودانِ طلایت چقدر میبارند
ملائکی که ز جنس لطافتِ نورند
به شوقِ بوسه به تاکِ ضریح، لبهایم
چهار فصل پیاپی دخیلِ انگورند
به خاکِ پای تو اینها که خاکمالِ تواند
یکی یکی به دیارِ خود امپراطورند
دو تن ز خیلِ گدایانِ کوچه گردِ نجف
به قومِ خود به کلیم و مسیح مشهورند
به روز واقعه تازه اگر اجازه دهی
پیمبران همه با قنبر تو محشورند
غلامهای غلامانِ قنبرت غِلمان
کنیزهای کنیزانِ فضهات حورند
به وصلههای عبایت قسم به ما بی تو
هرآنچه وصل شود وصلههای ناجورند
به انتظارِ تو از شوقِ "مَن یَمُت یَرَنی"
هزارها چو من اینجا به مرگ مسرورند
به زندگانِ سرِ دارِ باقیات سوگند
که مردگانِ تو مشتاقِ نفخهی صورند
#ظهیر_مومنی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
مادر از دست دادهای تنها، معنی داغدار می فهمد
کوهِ غم روی دوش بردن را، شانه ای زیر بار می فهمد
وسط شعله ها عذاب شدن، سوختن ذره ذره آب شدن
بین دیوار و در گلاب شدن، گل میان فشار می فهمد
هرکه پرسید درد یعنی چه، سرخیِ رنگ زرد یعنی چه
سیلی از دستِ مرد یعنی چه، هاله ی چشم تار می فهمد
بارِ شیشه اگر زمین بخورد، بی سپر در گذر زمین بخورد
یک زن از پشتِ سر زمین بخورد، بانویی باوقار می فهمد
ضربه ی تازیانه را تنها، لگد وحشیانه را تنها
درد های زنانه را تنها....یک زنِ باردار می فهمد
نایِ ناله نوای ناموسی، مُردن از ماجرای ناموسی
داد با درد های ناموسی، مردِ غیرت مدار می فهمد
علّت پرشکسته بودن را، عَرَقِ سرشکسته بودن را
معنیِ ورشکسته بودن را، صاحب ذوالفقار می فهمد
سهم بازو اگر غلاف شود، باعث حلِ اختلاف شود
از مواجب کسی معاف شود، قنفذِ جیره خوار می فهمد
#ظهیر_مومنی
@raziolhossein