eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.8هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به سوی قتلگاه از برج خیمه ماه می آید حسن گویی به میدان باز از این راه میآید چنان ماه است و می آید به سوی مقتل خورشید  همه دیدند شهزاده به سوی شاه میآید می آید تا به معراجی که عرشش سینه ی شاه است  دوان از خیمه ها تا قلب قربانگاه می آید چنان عباس یاری می کند با دست از دینش  علم بر دوش سوی دشمن گمراه میآید به زینب گفت وقتی رفت از خیمه که: ای عمه!  شنیدی ناله های یوسف در چاه میآید؟ مگر در خون نشسته پاره ی قلبی که مسموم است؟  که از میدان خون این لحظه بوی آه می آید عموجان! ای عموجان! غم مخور که مانده ای تنها ببین از خیمه عبدالله، عبدالله می آید @raziolhossein
خیال کن که به او داده آب این لشکر به اشک طفل تو داده جواب این لشکر خیال کن که به آغوش تو علی برگشت به چند قطره شبنم لب علی تر گشت صدای گریه او مانده گرچه در گوش ات خیال کن که علی هست بین آغوشت خیال کن که نداری از او تو فاصله ای کمان نبوده و اصلاً نبوده حرمله ای خیال کن که علی تو ناز رفته به خواب رباب گریه نکن اینقدر نشو بیتاب قبول گریه کن اما رباب حداقل بیا به سایه نه در آفتاب حداقل قبول تیر سه شعبه رسید اما حیف دعای آب نشد مستجاب حداقل رسید تیر و گلو را گرفت اما کاش نداشت این همه دیگر شتاب حداقل قبول غصه ام این است کاشکی نشود به نیزه ها تل جنگی حساب حداقل به نیزه رفت ولی کاش زلف او میداشت به روی نیزه کمی پیچ و تاب حداقل ریاب آرزویش این شده ببیند که علی کوچک او خورده آب حداقل زنی که داغ پسر دیده کاشکی نرود به دست بسته به بزم شراب حداقل... @raziolhossein1