#امیرالمومنین_مباهله
#مباهله
گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است
این بس مرا که سایۀ مهر تو برسر است
دولت به کام و محنت گردون حرام باد
تا ساغرت بگردش و تا می به ساغر است
ای دل چرا به غیر خدا تکیه میکنی؟
امّید ما و لطف خدا از که کمتر است؟
بهر دو نان خجالت دونان چه میکشی؟
ای دل صبور باش که روزی مقدّر است
خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول
الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است
فرخنده نامهای که موشّح به نام اوست
زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است
نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس
زیب اذان و زینت محراب و منبر است
پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب
در حال سجده روی به درگاه حیدر است
شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی
چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است
در آیۀ مباهله این مهر و ماه را
جانها یکی و جلوۀ جان از دو پیکر است
وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال
وجه خدا و جلوۀ الله اکبر است
نازم به دست او که یکی ناز شست او
از جای کندن در سنگین خیبر است
با اشک چشم، ابر کرم بر سر یتیم
با برق تیغ، صاعقهای بر ستمگر است
جز راه او بسوی خداوند راه نیست
یعنی که شهر علم نبی را علی،در است
بر تارک زمان و مکان تاج افتخار
در آسمان فضل: درخشنده اختر است
قبرش درون دیدۀ آدم که چشم او
در خاک هم بنور جمالش منوّر است
آوازش از ورای زمانها رسد بگوش
تصویرش از فراز افقها مصوّر است
کمتر ز ذرهّ ایم و فزون تر ز آفتاب
ما را که خاک پای علی بر سر افسراست
وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم
وز هرچه گفته اند و شنیدیم برتر است
شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام
حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است
طبع لطیف و شعر «ریاضی» به لطف و شهد
شاخ نبات خواجۀ شیراز و شکّر است
#ریاضی_یزدی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مباهله
#مباهله
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت
از فاطمه و اباالحسن باید گفت
تا خاطرۀ مباهله گم نشود
پیوسته،سخن،سخن، سخن باید گفت
آیات چو آفتاب از خاور نور
نازل شده بر سینۀ پیغمبر نور
ابناء و نساء و انفس اقدس حق
یعنی حسنین و علی و کوثر نور
آن پنج وجود صاحب عصمت حق
یعنی همه عصار خلقت حق
کردند فنا بنای اسقف بازی
با هیمن شگفت و با هیبت حق
مهری که به شأنش آمد از حق، «لولاک»
روشن شده از جلوۀ رویَش، افلاک
با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد
تا ریشۀ تثلیث برآرد از خاک
دُردی کش جام درد باید بودن
آگاه دل از نبرد باید بودن
چون شیر خدا حقیقت حق محور
در جنگ عقیده مرد باید بودن
آن روز دو صف مقابل هم بودند
تحلیلگر دلایل هم بودند
آن سو همه در تجزیۀ یکدیگر
این سوی ولی، مکمّل هم بودند
فرماندۀ جنگ، مصطفی بود آنروز
سردار سپاه، مرتضی بود آن روز
لشکر، حسنین و فاطمه، پشتیبان
در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز
آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود
نه نیزۀ جان شکار و نه خنجر بود
پیروزی پنج تن به اهل نجران
از باور بالندۀ بارآور بود
با ذکر عَلَی الدّوام، آن پنج نفر
کردند به پا قیام، آن پنج نفر
با باور خود به مشرکین حجّت را
کردند به حق تمام، آن پنج نفر
فرمود نبی، علی ولی الله است
خورشید ولایت و دلیلِ راه است
زهراست دل من و حسن، دلبندم
عشق است،حسین و عشقحق دلخواهاست
مهر آمد و پشت شب بیداد شکست
اندیشه تثلیثی شیّاد شکست
هنگام مباهله ز اِعجاز رسول
هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست
اسقف که گل روی محمد را دید
افتاد صلیبش از کف و جامه درید
گفتا که به حق و راستی در انجیل
حق کرده وجود اقدست را تایید
با اهل جدل مجادله باید کرد
با تیغ زبان مقابله باید کرد
بر منطق وحی سر اگر نسپردند
بی چون و چرا مباهله باید کرد
شعر از مه و مهر شبشکن باید گفت
از فاطمه و اباالحسن باید گفت
تا خاطرۀ مباهله گُم نشود
پیوسته،سخن،سخن،سخن باید گفت
#احمد_ده_بزرگی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مباهله
#مباهله
ز خصم تا که ببندی زبان پُر گِله را
اقامه کن همه شب تا به صبح، نافله را
از این جماعت پرگوی مدّعی نرسد
کسی به خیر، که سر میبَرند حوصله را
مسیح بود تو گویی که با حواریّون
رسیده بود که پایان دهد مجادله را
به شرح واقعه عهدین را کند تفسیر
هم او که میشکند بندهای سلسله را
کسیکه آیت عشقاست و عقل میفهمد
ورای علم لدنّی، علوم حاصله را
علیّ و فاطمه همراه با حسین و حسن
چهار نور، از انوار ناب کامله را
روانه کرد به محراب تا که بشناسند
چهار رکن نماز نبی و عائله را
به شأن پنج تن آورد جبرئیل از عرش
شگفت آیۀ قرآنی مباهله را
رها کن این همه دلداده را ز دلتنگی
ببین اسیر نگاهت، هزار قافله را
#عباس_خوشعمل
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مباهله
#مباهله
ای مهرتان به گردن افلاک سلسله
ای وصفتان، حدیث کساء، نور، منزله
بر من عطا کنید ز لطف و کرم صله
تا واکنم زبان به حدیث مباهله
زیرا که این حدیث، حدیثی مؤیّد است
متن کتاب وحی خداوند سرمد است
در این حدیث، جلوه کند نور پنج تن
در این حدیث، گفته خدا با نبی سخن
در این حدیث، نفس نبی گشته بوالحسن
در این حدیث، ذات خداوند ذوالمنن
وصف علی و فاطمه را میکند بیان
خود قصّهی مباهله را میکند عیان
اینجا خدا مؤیِّد و حیدر مؤیَّد است
نفس رسول دوش به دوش محمد است
ممدوح ذات پاک خداوند سرمد است
دستش در این مباهله در دست احمداست
زهراست سمت دیگر پیغمبر خدا
سر تا به پاست حیدرِ پیغمبر خدا
نور نبی طلوع نموده ز چار سو
دو سوی او، دو آینۀ حُسنِ ذات هو
دو سیّد شباب بهشتی به پیش رو
با ذات حق، نفس به نفس گرم گفتوگو
تعبیر گشته از طرف ذات کبریا
ابناءنا و انفسنا و نساءنا
تا رفت دستشان برود سوی آسمان
لرزید جان اسقف اعظم در آن میان
میدید مرگ خویش به نفرینشان عیان
فریاد زد که آی تمام مسیحیان!
اینان اگر به شکوه لبِ خویش وا کنند
ما را به قعر آتش دوزخ رها کنند
این پنج تن تجلّیِ انوار داورند
یک روح واحدند که در پنج پیکرند
این پنج تن نه پنج نفر، پنج محورند
یک قرص آفتاب و دو ماه و دو اخترند
دیدم به چشم خویش که این پنجتن یکیست
زهرا،علی،رسول،حسین و حسن یکیست
این آیه در فضیلت آل پیمبر است
حرف از نساءناست که زهرای اطهر است
زهرا که در کتاب خداوند کوثر است
از هرچه گفتهاند و نگفتند برتر است
زهراست گوهری که خدا قدردان اوست
قرآن کتاب مدح و نبی مدحخوان اوست
دراین مباهله، که چو خورشید منجلی است
معلوم شد علیست نبی و نبی علی است
دارای این مقام، نه دوم نه اوّلی است
والله در کنار پیمبر، علی ولی است
در ملک بی حدود ولایت اگر کس است
یک آیۀ مباهله بر عالمی بس است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مباهله
#مباهله
میان باطل و حق باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم قائله شد
محمد آمد و اهل کساء را آورد
ورق ورق کتب کفر ، برگ باطله شد
محمدآمد و با پنج پاسخ محکم
جوابگوی هزاران هزار مسئله شد
چه دید اسقف نجران درون انجیلش
که بین راه پشیمان از این معامله شد
خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد
و حرف آخر او آیه ی مباهله شد
#محمدحسین_ملکیان
@raziolhossein
#امیرالمؤمنین_مباهله
#مباهله
کس را نبود و نیست ، توانِ مقابله
تا مرتضاست یک طرفِ این معادله
نصرانیان و صومعه لرزند یک به یک
تا نام مرتضاست میان مباهله
تصریحِ نَصِّ"انفسنا" داد می زند
مابین مصطفی و علی نیست فاصله
در بدر و خیبر و اُحد و لیله المبیت
دستِ علیست در همه جا ختم غائله
دنیا پُر از کتاب شود هم نمی شود
پیش خطی ز خطبه ی او ، غیرِ باطله
از او سوال کردن ما ، محضِ گفتگوست
ورنه جواب را بدهد قبلِ مسئله
دست خداست دستِ علی ، ما گرفته ایم
آری ز دست هایِ یدُاللهی اش صله
کار خداست مدح علی ، کارِ عقل نیست
عاجز بُوَد ز فهمِ مقامش ، مُخیَّلِه
#عاصی_خراسانی
#علی_مقدم
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مباهله
#مباهله
نظر به گفتۀ "جرداق"، هم نظیرش نیست
دل کدام مسیحی مگر اسیرش نیست؟
علی مسیح زمانه ست، آن مسیحی که
چهارمین فلک اندازه ی حصیرش نیست
دوجا به دست نبی دست او گره خورده ست
علی مباهله اش کمتر از غدیرش نیست!
فدای انفسنایی که در کلام خدا
به جز علی احدی مرجع ضمیرش نیست
هوای حضرت عیسا دمیست سلمان را
نمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#مباهله
گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
محمد، اهلبیتش را به همراه خودش آورد
که رو در رو ببینند اهل نجران، اهل ایمان را
کسانی را به همراه خودش آورد پیغمبر
که بر هم میزند یک ذکرشان رؤیای شیطان را..
چه در این خاندان میدید آیا اسقف نجران؟
که وقتی دیدشان از دور، خالی کرد میدان را
هر آنکس شک به حقانیت این پنج تن دارد
بخواند آیهای از آیههای «آل عمران» را
#محمدحسین_ملکیان
@raziolhossein
#مباهله
بگو به حاکم نجران مجادله کافی است
بس است این همه غوغا و قائله کافی است
حقیقتی است که اسلام دین برحق است
در این میانه سخن های باطله کافی است
رها کنید از این جهل و غم دل خود را
اسیر بودن در بند و سلسله کافی است
اگر به تابش خورشید و ماه شک دارید
پی طلوع حقیقت مباهله کافی است
حضور پنج تن از آفرینش توحید
برای ختم تمامی غائله کافی است
برای درک مقام و فضیلت اسلام
دعای حضرت زهرای فاضله کافی است
اشاره ای به مقامات اهل بیت رسول
به پاس این همه دل های یکدله کافی است
رسید وقت اذان و مؤذنی می گفت
به واجبات بپرداز، نافله کافی است
اگر نگاه علی و پیامبر باشد
برای شعر «وفایی» همین صله کافی است
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#مباهله
به جز مباهله این غائله علاج نداشت
که اعتقاد، نصارا به احتجاج نداشت
به غیر آل عبا، مصطفی به هیچ کسی
در این نبرد نفسگیر احتیاج نداشت
چنین نشستن و این شیوهی دعا کردن
مگر برای رسولان حق رواج نداشت
از این مقابله ترسید اسقف اعظم
و راه چاره به جز دادن خراج نداشت
و باز فتح بزرگی بدون خونریزی
به دست شاه عظیمی که تخت و تاج نداشت
#علی_سلیمیان
@raziolhossein
#مباهله
میان قوم مسیحا چه ولوله پیداست
قسم به «زلزلت الارض» زلزله پیداست
مراد «لوکره المشرکون» قرآنند
میان این همه مشرک که هلهله پیداست
اسیر نفس و گرفتار وسوسه هستند
به دست و پای همه بند و سلسله پیداست
هراس در دل نجرانیان به پا شده است
ز دور بین تمامی، مجادله پیداست
چه با وقار و شکوهند پنج تن، آری
شکوه و هیبت دین در مباهله پیداست
در آسمان به تماشای آ ل پیغمبر
هزار فوج ملک ، مثل چلچله پیداست
علی است معنی ناب کلام «انفسنا»
مقام«انفسکم» بین عائله پیداست
دراین فضیلت و دراین بهشت قدر و مقام
شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست
حضور آل عبا برتر است از دنیا
حساب کل جهان در معادله پیداست
اگر قدم بگذاری به راه آل علی
در این مسیر وفا نور قافله پیداست
به وصف و منزلت پنج تن «وفایی» گفت
فروغ و تابش آیات منزله پیداست
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#مباهله
از زبان اسقف مسیحی
الا یاران به نام یکه فرزند خدا عیسی
قسم بر عهد و پیمانی که ما داریم با عیسی
مبادا شرمگین باشد میان انبیا عیسی
دل ابلیس را باید به دست آریم یا عیسی
نباید گوش بسپاریم بر آوای شیطانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
کسی را بهتر از این پنج تن دیده زمین آیا؟
تقابل می کند انجیل ما با مؤمنین آیا؟
نمی ترسید از اوصاف ختم المرسلین آیا؟
مصاف مور با شیران! خریت بیش از این آیا؟
ندارد ترسی از نفرین ما این جمع نورانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
چرا در ابتدای کار آخر را نمی بینید؟
چرا آن سوی میدان کوه باور را نمی بینید؟
مگر همراه احمد شیر خیبر را نمی بینید؟
مگر خشم عیان در چشم حیدر را نمی بینید؟
به چنگ شیر می افتیم ای یاران به آسانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
زنی همراه احمد آمده عالم به او محتاج
برای توبه کردن حضرت آدم به او محتاج
به هنگام شفاعت نا مسلمان هم به او محتاج
نه تنها ما که حتی حضرت مریم به او محتاج
نصیبت شعله نار است اگر او را برنجانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
دو تا کودک در این جمعاند از هر پیر داناتر
نفوس قدسی آن ها ز عیسی هم مسیحاتر
مقام انبیا بالا، مقام این دو بالاتر
کجا پیدا شود از این دو آقازاده آقاتر
حریف خشم آن ها نیست اقیانوس طوفانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein