#حضرت_زینب_اسارت
زخم ها بر روی پرم می خورد
سنگ ها بر روی سرم می خورد
کعب نی تا مرا رها می کرد
تازیانه به پیکرم می خورد
آن سری که به پهلو بر نی بود
بر زمین در برابرم می خورد
سنگریزه ز دست طفلان بر
کودکانِ برادرم می خورد
غصه بی نقابی من را
بین بازار ، معجرم می خورد
صدقه نان به دستمان دادند
وای اگر لقمه ای حرم می خورد
شیر آمد ، رباب هی می گفت
شیر اگر بود اصغرم می خورد
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
عالم هستی همه در اختیار زینب است
یک برادر دارد او دار و ندار زینب است
ماسوا گرم طوافش ماخلق در ظلّ او
نُه فلک از روز اول در مدار زینب است
پاسبان حرمتش، چون فاطمه، روح الامین
شیرمردی چون ابوفاضل کنار زینب است
شرط تزویج است بین هر زن و شوهر ولی
با حسین بن علی بودن قرار زینب است
هم حفاظت هم صیانت از امامت می کند
کربلا گر کربلا گردیده کار زینب است
پرچم سرخ حسین و کربلا بر دوش او
اعتبار کربلا از اعتبار زینب است
کوفه و شام است میدان نبردش در جهان
نطق حیدر گونه اش هم ذوالفقار زینب است
بوسه های مرتضی بر روی قبرش آشکار
اشک های فاطمه شمع مزار زینب است
فوج فوج از آسمان آید فرشته محضرش
هم تحیت هم درود حق نثار زینب است
کودکانش بی مهابا راهی میدان شدند
چون شجاعت ارث در ایل و تبار زینب است
نعش طفلانش که آمد پیش چشم خصم گفت
جان فدای یار کردن افتخار زینب است
بر اسیری اش کند خون گریه چشم عالمین
روز و شب مهدی زهرا داغدار زینب است
روی نی راس برادر قلب زارش را شکست
دیدن راس بریده انکسار زینب است
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اربعین
#اربعین
چهل روز از برادر بی خبر بود
فقط با نیزه او همسفر بود
شبیه مادرش افتاد بر خاک
چهل دفعه ولی او پشت در بود
مصیبت دیده او از خردسالی
که زینب دائما خونین جگر بود
سپر بود هر کجا وقت کتک ، پس
کبودی های زینب بیشتر بود
نشسته کرد اقامه او صلاتش
که درد کعب نی ها دردسر بود
همه گفتند زهرا در خرابه است
همان لحظه که دستش بر کمر بود
ز بام آتش به سمتش پرت کردند
میان کوچه های پر خطر بود
تمام بچه ها را خواب می کرد
نگهبان همه شب تا سحر بود
چهل روز از فراق کربلا سوخت
تمام حاصل او شعله ور بود
رسید و روی خاک افتاد و غش کرد
چهل رو از برادر بی خبر بود
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
غریبان غصه ی دنیا نبینند
جگرها زهر مهلک را نبینند
الهی رو بقبله بر روی خاک
برادرها برادر را نبینند
الهی تا برادرها می افتند
همه دیدند ، خواهر ها نبینند
تمام خانواده سعی کردند
که خون را زینب کبری نبینند
الهی چشم های خیس زینب
دگر طشتی چنین غوغا نبینند
خودش را جمع کرد هر طور می شد
که طفلان درد در بابا نببیند
سفارش کرد دخترها نیایند
جگر را تکه تکه تا نبینند
در گوش حسین با گریه می گفت
مراقب باش اخا ، زنها نبینند
علی جان کاروان را برنگردان
تن عریان و بوریا نبینند
....
غریبی را ببین ،تابوت بردند
کمانداران ، خداوندا نبینند
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
چه آتشی ز تو ای زهر در جگر دارم
اجل رسیده و من نیت سفر دارم
ز داغ غربت مهدی همیشه می سوزم
به قلب غم زده خود دوصد شرر دارم
گریست سامره برمن که دید تنهایم
که زخم های فراوان چنان پدر دارم
نماز میت من را بیا بخوان مهدی
که رو به قبله شدم حال محتضر دارم
شبیه جدم حسین تشنه تشنه می میرم
به یاد آن لب خشکیده چشم تر دارم
نه سیلی از کسی خوردم نه نیزه از دشمن
نه قطعه قطعه روی خاک یک پسر دارم
به بیت فاطمه مهمان محسنم امشب
هوای مادر خود فاطمه به سر دارم
به جای گل به عزادار هیزم اوردند
کسی نگفت گلی را به پشت در دارم
صدای فاطمه آمد :"نترس چیزی نیست
خودم هوای شما را به پشت در دارم
صدای بعدی صدای کنیز زهرا بود:
"کمک کنید که او را زخاک بردارم"
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#دفن_شهدا
بعد از سه روز پیکر او دفن می شود
ابدان پاک لشگر او دفن می شود
با ریگ و رمل و خاک بیابان کفن شده ست
بی سر تن مطهر او دفن می شود
چسبیده است بر تن صحرا گلوی او
شکر خدا که حنجر او دفن می شود
از پشت خیمه ها درش آورد نیزه دار
بر روی سینه اصغر او دفن می شود
بین عبا هنوز تنش قطعه قطعه است
پائین پاش ،اکبر او دفن می شود
با سینه ای شکسته و با قامتی رشید
مه پاره ی برادر او دفن می شود
آخر چگونه قبر علمدار کوچک است
کوچک چرا دلاور او دفن می شود
در ببن بوریا تن او جمع می شود
در پیش چشم مادر او دفن می شود
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
غریبان غصه ی دنیا نبینند
جگرها زهر مهلک را نبینند
الهی رو بقبله بر روی خاک
برادرها برادر را نبینند
الهی تا برادرها می افتند
همه دیدند ، خواهر ها نبینند
تمام خانواده سعی کردند
که خون را زینب کبری نبینند
الهی چشم های خیس زینب
دگر طشتی چنین غوغا نبینند
خودش را جمع کرد هر طور می شد
که طفلان درد در بابا نببیند
سفارش کرد دخترها نیایند
جگر را تکه تکه تا نبینند
در گوش حسین با گریه می گفت
مراقب باش اخا ، زنها نبینند
علی جان کاروان را برنگردان
تن عریان و بوریا نبینند
....
غریبی را ببین ،تابوت بردند
کمانداران ، خداوندا نبینند
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
عالم هستی همه در اختیار زینب است
یک برادر دارد او دار و ندار زینب است
ماسوا گرم طوافش ماخلق در ظلّ او
نُه فلک از روز اول در مدار زینب است
پاسبان حرمتش، چون فاطمه، روح الامین
شیرمردی چون ابوفاضل کنار زینب است
شرط تزویج است بین هر زن و شوهر ولی
با حسین بن علی بودن قرار زینب است
هم حفاظت هم صیانت از امامت می کند
کربلا گر کربلا گردیده کار زینب است
پرچم سرخ حسین و کربلا بر دوش او
اعتبار کربلا از اعتبار زینب است
کوفه و شام است میدان نبردش در جهان
نطق حیدر گونه اش هم ذوالفقار زینب است
بوسه های مرتضی بر روی قبرش آشکار
اشک های فاطمه شمع مزار زینب است
فوج فوج از آسمان آید فرشته محضرش
هم تحیت هم درود حق نثار زینب است
کودکانش بی مهابا راهی میدان شدند
چون شجاعت ارث در ایل و تبار زینب است
نعش طفلانش که آمد پیش چشم خصم گفت
جان فدای یار کردن افتخار زینب است
بر اسیری اش کند خون گریه چشم عالمین
روز و شب مهدی زهرا داغدار زینب است
روی نی راس برادر قلب زارش را شکست
دیدن راس بریده انکسار زینب است
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اربعین
#اربعین
چهل روز از برادر بی خبر بود
فقط با نیزه او همسفر بود
شبیه مادرش افتاد بر خاک
چهل دفعه ولی او پشت در بود
مصیبت دیده او از خردسالی
که زینب دائما خونین جگر بود
سپر بود هر کجا وقت کتک ، پس
کبودی های زینب بیشتر بود
نشسته کرد اقامه او صلاتش
که درد کعب نی ها دردسر بود
همه گفتند زهرا در خرابه است
همان لحظه که دستش بر کمر بود
ز بام آتش به سمتش پرت کردند
میان کوچه های پر خطر بود
تمام بچه ها را خواب می کرد
نگهبان همه شب تا سحر بود
چهل روز از فراق کربلا سوخت
تمام حاصل او شعله ور بود
رسید و روی خاک افتاد و غش کرد
چهل رو از برادر بی خبر بود
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
چه آتشی ز تو ای زهر در جگر دارم
اجل رسیده و من نیت سفر دارم
ز داغ غربت مهدی همیشه می سوزم
به قلب غم زده خود دوصد شرر دارم
گریست سامره برمن که دید تنهایم
که زخم های فراوان چنان پدر دارم
نماز میت من را بیا بخوان مهدی
که رو به قبله شدم حال محتضر دارم
شبیه جدم حسین تشنه تشنه می میرم
به یاد آن لب خشکیده چشم تر دارم
نه سیلی از کسی خوردم نه نیزه از دشمن
نه قطعه قطعه روی خاک یک پسر دارم
به بیت فاطمه مهمان محسنم امشب
هوای مادر خود فاطمه به سر دارم
به جای گل به عزادار هیزم اوردند
کسی نگفت گلی را به پشت در دارم
صدای فاطمه آمد :"نترس چیزی نیست
خودم هوای شما را به پشت در دارم
صدای بعدی صدای کنیز زهرا بود:
"کمک کنید که او را زخاک بردارم"
#مجید_احدزاده
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
غم داری و با مرتضی چیزی نگفتی
از آنهمه رنج و بلا چیزی نگفتی
همسایه ها مرگ تو را می خواستند و
در حقشان غیر از دعا چیزی نگفتی
من محرمت بودم ولی شرمنده کردی
کردی مراعات مرا چیزی نگفتی
اندازه ی یک مرد جنگی زخم دیدی
اما جلوی بچه ها چیزی نگفتی
دستاس را شستی که چشم من نیوفتد
از زحمت زخمت چرا چیزی نگفتی
شانه ز درد شانه ات بالا نیامد
با زینب از این ماجرا چیزی نگفتی
دیدی که قلبم سوخته شکوه نکردی
سیلی که خوردی بی هوا چیزی نگفتی
حیدر فدای غیرتت بانوی حیدر
افتاده بودی زیر پا چیزی نگفتی
این زد تو را،آن زد تورا، اما عزیزم
تو مادری کردی به ما چیزی نگفتی
زانوی حیدر با تن تابوت لرزید
جز رفتنت این روزها چیزی نگفتی
کابوس تو پیراهن خونیست ،درخواب
جز یا حسین و کربلا چیزی نگفتی
#مجید_احدزاده
@raziolhossein