eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
538 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که بر روشنای چهره‌ی خود نور پیغمبر سحر داری نوری از آفتاب روشن‌تر رویی از ماه خوب‌تر داری تو کدامین گلی که دیدن تو صلواتی محمدی دارد چقدر بر بهشت چهره‌ی خود رنگ و بوی پیامبر داری هجرتت از مدینه شد آغاز کربلا شاهد مقام تو بود کوفه چون شام ماند مبهوتت تا کجاها سر سفر داری باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو چه غرور آفرین و بشکوه است مقصدی که تو در نظر داری با لب تشنه بودی و می‌سوخت در تف کربلا پر جبریل وقت معراج شد چه معراجی، ای که از زخم بال و پر داری از میان تمام اهل جهان عرش پایین پا نصیب تو شد عشق می‌داند و جنون که چقدر شوق پابوسی پدر داری شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح شش‌گوشه گوشه‌چشمی، عنایتی، لطفی، تو که از حال ما خبر داری در مدیح تو از مدایح تو یا علی هر چه بیشتر گفتیم با نگاهی پر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری @raziolhossein
از شان علی فقط خدا آگاه است از دامن او دست خرد کوتاه است گفتیم علی بن ابی طالب کیست گفتند محمد بن عبدالله است @raziolhossein
ای که بر روشنای چهره‌ی خود نور پیغمبر سحر داری نوری از آفتاب روشن‌تر رویی از ماه خوب‌تر داری تو کدامین گلی که دیدن تو صلواتی محمدی دارد چقدر بر بهشت چهره‌ی خود رنگ و بوی پیامبر داری هجرتت از مدینه شد آغاز کربلا شاهد مقام تو بود کوفه چون شام ماند مبهوتت تا کجاها سر سفر داری باوری سرخ بود و جاری شد «اَوَلَسْنا عَلَی الحَق» از لب تو چه غرور آفرین و بشکوه است مقصدی که تو در نظر داری با لب تشنه بودی و می‌سوخت در تف کربلا پر جبریل وقت معراج شد چه معراجی، ای که از زخم بال و پر داری از میان تمام اهل جهان عرش پایین پا نصیب تو شد عشق می‌داند و جنون که چقدر شوق پابوسی پدر داری شوق پابوسی تو را داریم حسرت آن ضریح شش‌گوشه گوشه‌چشمی، عنایتی، لطفی، تو که از حال ما خبر داری در مدیح تو از مدایح تو یا علی هر چه بیشتر گفتیم با نگاهی پر از عطش دیدیم حُسن ناگفته بیشتر داری @raziolhossein
دروصفِ علی خرد فرو می ماند خاکِ قدمش به آبرو می ماند ازراهِ نجف به کعبه هرکس نرود حجّش به نمازِ بی وضو می ماند ..... آن را که خرد دلیل و حرز راه است بی شک که از این واقعه نیک آگاه است کـز بعـد نبـی خـلافت و مـولایی با نص نبی، علی ـ ولی الله ـ است ...... جایی نروم که حقّ ،جلیّ نتوان گفت دامادِ رسول را ولیّ نتوان گفت بیزارم ازآن شهرودیاری که درآن الله ومحمّد وعلی نتوان گفت ....... از شان علی فقط خدا آگاه است از دامن او دست خرد کوتاه است گفتیم علی بن ابی طالب کیست گفتند محمد بن عبدالله است ....... یاشاهِ نجف آبِ حیاتِ همه ای حاضر زکرم وقتِ مماتِ همه ای آورده ازآن به مرقدت نوح پناه یعنی که سفینهء نجات همه ای @raziolhossein