eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جا دارد اگر از غم دلدار بمیرم در گریه رهایم کن و بگذار بمیرم مجموعه ای از درد و مصیبات گران است هر جمعه که در حسرت دیدار بمیرم حالا که در وصل به رویم شده بسته سر بگذارم بر سر دیوار بمیرم از حسن کمالش بنویسم همه ی عمر اصلا چه خیالی که سر دار بمیرم یا رب سببی ساز ببینم گل رویش مگذار که با دیده خونبار بمیرم یک بار اگر قرعه وصلش به من افتد نزد پسر فاطمه صدبار بمیرم ماه رمضان روزی من کن که کنارش یا وقت سحر یا دم افطار بمیرم ای کاش که لب تشنه ، گرسنه ، دم افطار در روضه ی آن پای پر از خار بمیرم جان های دو عالم همه قربان رقیه میگفت که من پای غم یار بمیرم بابای من از راه می‌آید به خرابه حیف است که در کوچه و بازار بمیرم کعب نی و زنجیر و لگد ، ضربه سیلی حق دارم از این هجمه ی آزار بمیرم تب کرده ام از دوری تو ، عشق همین است اصلا گله ای نیست که بیمار بمیرم بی وقفه صدایت زدم و شمر مرا زد از لذت شیرینی تکرار بمیرم من در حرم ستر سه سال است نهانم سخت است که در مرکز انظار بمیرم در طول مسیر عمه سپر بود برایم شرمنده از این شدت ایثار بمیرم خیلی به سرت زخم نشسته است ، شمردم میخواهم از این غصه ی بسیار بمیرم حالا که سرت آمده و پیکر تو نیست در گریه رهایم کن و بگذار بمیرم @raziolhossein
شروع میکنم این بار هم به نام خدا گذشته از خودش این زن به احترام خدا رسانده حضرت احمد بر او سلام خدا شده است ثروت او حامی کلام خدا یگانه بانی والا مقام دین بانوست سرآمد همه ی مومنات این بانوست فراگرفته از او شیعه درس عزت را رسانده است به اوج کمال همت را برای دین خدا خرج کرده ثروت را رسول دیده ازاوبهترین محبت را خدیجه ایده و رفتار مکتبی دارد خدیجه است که جا در دل نبی دارد کریمه بودنش از سفره اش نمایان است خدیجه بین زنان اولین مسلمان است نماز خواندن او افتخار ایمان است وجود محترمش ، ظرف قدر قرآن است اگرچه ساکن دنیاست  شان او بالاست خدیجه مادر زهرا ست شان اوبالاست خدیجه مادر دین پرور است بی تردید از این جهت پسرش حیدر است بی تردید عزیز خانه ی پیغمبر است بی تردید کنار فاطمه درمحشراست بی تردید امید میرود آنروز مادری از او نخواستیم جز این چیز دیگری از او زبان زد است در اسلام جان فشانی او تمام ، وقف نبی بود زندگانی او قرار قلب نبی لحن آسمانی او شفای درد نبی بود مهربانی او نبی که چهره اش از سنگها جراحت داشت خدیجه بود که صد مرهم محبت داشت هزار حیف که آن سال حزن پیدا شد خدیجه رفت و بساط عزامهیا شد خدیجه رفت ونبی بین خانه تنها شد خدیجه رفت ویتیمی نصیب زهرا شد خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود خدیجه دل نگران بود فکر فردا بود گرفت ماتم او فرش و عرش اعلا را سیاه کرد برای رسول دنیا را چه خوب دید غم و درد و داغ فردا را خدیجه رفت و به احمد سپرد زهرا را سپرد هیچ کسی داد بر سرش نزند کسی به غیر علی پا به معبرش نزند زدند فاطمه را جای مادرش خالی به گونه ای که شد از ضربه ها سرش خالی که گوشواره شد از زیر معجرش خالی گذاشت میخ به عرش مطهرش   خالی چه شد کنار در آن دم که میخ ....واویلا گرفت چادر زهرا به میخ... واویلا @raziolhossein
کوچه ی عشق رهگذر دارد هر سری میزبان سنگش نیست آن سری سنگ می‌خورد اینجا که گرفتار آب و رنگش نیست سر فراز است مادر زهرا که در این کوچه زخم ها خورده است هر که دیده است حجم انفاقش متعجب شده است جا خورده است مال دنیا زیاد داشت ولی ذره ای دل نبسته بود به آن غیر مال و منال بسیارش خرج دین کرده بود عمر گران پیش او هر چه بود غیر نبی پای هم در نتیجه کم بودند آبرو ، اعتبار ، جان ، اموال در نگاه خدیجه کم بودند در زمین ولا برای خودش هیچ چیزی نکاشت آخر کار هر چه را داشت خرج کرد و خودش یک کفن هم نداشت آخر کار ارث مادر بزرگ چندین سال بعد دفنش دوباره احیا شد نوه اش بی سر و بدون کفن تشنه لب دفن پای دریا شد @raziolhossein
نوشته ام نامه ای برای امام مهدی اگر بخواند مرا کفایت کند اگر که سیاهه را در سحر بخواند به غیر پرونده ی گناهم که جمعه با چشم تر بخواند . سلام بابای مهربانم سلام ای یار هم زبانم سلام درمان درد عالم سلام ای جان جان جانم سلام ای لطف بی نهایت سلام ای ملجأ و امانم . اگر چه غم را به بر کشیده فراق را در به در کشیده سبوی چون زهر دوری ات را اگر چه لاجرعه سر کشیده صمیمی و ساده مینویسم دلم برای تو پر کشیده . دعای دستت که شاملم شد همیشه حلال مشکلم شد دعای دست شما دلیل هدایت قلب غافلم شد دعات نور حیات بخش شب زمستانی دلم شد . اگر چه لبریز ننگ و عارم تو را صمیمانه دوست دارم کناره از من مگیر آقا بگیر یک بار در کنارم اگر که مُردم تو را ندیدم بیا ز رأفت سر مزارم.... @raziolhossein
غیر این بال که باشد به هوایت دلخوش به چه دل خوش کند این بسته به پایت دلخوش کی گرفتار بهشتیم؟ که تنها هستیم به نسیم حرم کرببلایت دلخوش دل به اعمال نبستیم که هستیم مدام به عزاداری در بزم عزایت دلخوش وقتی از چشم کریم تو نخواهیم گرفت به نگاهی است کریمانه گدایت دلخوش دیگرانند به خشکی عبادت مغرور ما به تر دامنی از گریه برایت دلخوش از سر نیزه بخوان آیه ای از کهف که هست خواهر خسته ات از ره به صدایت دلخوش @raziolhossein
بی آه دلم نمی‌شود یک لحظه بی نوحه و دم نمی‌شود یک لحظه با گریه دائمی هم ای جان علی از داغ تو کم نمی‌شود یک لحظه صد بار دلم شکسته چون پهلویت تلقین بدهم چگونه بر بازویت؟؟؟ فرمود نبی انسیه الحورایی من با چه دلی خاک بریزم رویت تو آینه بودی و ترک‌ها خوردی یک زخم عمیقی که نمک ها خوردی من فاتح خیبرم ولی شرمنده در خانه ام از عدو کتک ها خوردی آغشته شده به خاک قبرت دستم با دست خودم بند کفن را بستم در وقت نماز خواندنم مخصوصا هنگام قنوت یاد دستت هستم @raziolhossein
هم دست بر پهلو و بر دیوار دارد هم چشمی از سیلی دشمن تار دارد محض نجات شیعیان بود از بلایا زندان اگر رفته است و حال زار دارد راضی نشد سندی به چندین تازیانه با حضرت موسی بن جعفر کار دارد از سر زدن هایش به آقا خوب پیداست هارون ملعون هم سر آزار دارد دیوار زندان جای خود زنجیر حتی با دست و پای او سر پیکار دارد اصلا مگر داریم غل بی میخ باشد هر لحظه پیش چشم خود مسمار دارد با نام زهرا اشک چشمش را جلا داد در دل امید لحظه دیدار دارد مال امام هفتم است این هفت خلعت شایسته است اینکه کفن بسیار دارد ای کاش در کرببلا هم یک کفن بود در وقت دفن کشته دور از وطن بود از آشنایان خواهر مظلومه اش بود از ناکسان بر پیکرش شمشیر زن بود با تیغ ها و تیر های کوفه جسمش بی پیرهن مشغول جنگ تن به تن بود آنقدر هم عریان نبود از آن جهت که از خاک و خون بر جسم پاکش پیرهن بود خورشید حتی داغ تر تابید آن روز هر چه توجه داشت سمت آن بدن بود میسوخت و میسوخت و میسوخت آری خون از تمام زخمهایش بود جاری جز دیدن و آتش گرفتن بر بلندی از دست زینب برنمی‌آمد که کاری از آن حسین خوش قد و بالا برایش ماند آخر کاری لباسی یادگاری چه یادگاری؟؟؟ پاره پاره پاره پاره خون می‌چکید از آسمانش چون ستاره این پیرهن را هر زمان میدید زینب با رنگ سرخش می‌کشید از غم شراره عطر تمام قوم را این پیرهن داشت عباس اکبر عون قاسم شیرخواره از خون هجده محرم زینب گرفته است این پیرهن رنگ ملیحی استعاره در بین آن نامحرمان از دست زینب دیگر چه کاری بر می آمد جز نظاره از بعد غارت جان زینب بر لب آمد این یادگاری تا به دست آمد دوباره @raziolhossein
غیر این بال که باشد به هوایت دلخوش به چه دل خوش کند این بسته به پایت دلخوش کی گرفتار بهشتیم؟ که تنها هستیم به نسیم حرم کرببلایت دلخوش دل به اعمال نبستیم که هستیم مدام به عزاداری در بزم عزایت دلخوش وقتی از چشم کریم تو نخواهیم گرفت به نگاهی است کریمانه گدایت دلخوش دیگرانند به خشکی عبادت مغرور ما به تر دامنی از گریه برایت دلخوش از سر نیزه بخوان آیه ای از کهف که هست خواهر خسته ات از ره به صدایت دلخوش @raziolhossein
دلم به یاد تو در ماتم است ای مظلوم که نام دیگر نامت غم است ای مظلوم کتیبه های غمت ابرهای بارانی است حسینیه همه ی عالم است ای مظلوم هزار سال دگر هم اگر که گریه کنیم کم است این همه گریه کم است ای مظلوم کدام غصه ی عالم به داغ تو برسد فقط مصیبت تو اعظم است ای مظلوم حسین گفتن زهرا شهیدمان کرده است که حزن مرثیه از این دم است ای مظلوم نشان ز قامت زهرا بُود اگر که چنین عَلم ز ثقل غم تو خم است ای مظلوم تمام عمر به یاد توایم یاد تنت اگر که حالت ما  درهم  است ای مظلوم برای آن بدن ذره ذره در گودال نزول اشک همه نم نم است ای مظلوم بگو که کار سنان بود؟ شمر؟یا چه کسی؟ هنوز مقتل تو مبهم است ای مظلوم @raziolhossein
با خطبه ی خود تیغ دو دم را چو کشیدم در سلسله بودم نفس از خصم بریدم شام است همان خیبر و من شیر خدایم فریاد برآورده بر آن درب رسیدم از جبر اسارت نه ، که با شوق پی فتح چون قلب که درسینه ، بی وقفه تپیدم با صبر و صلابت کمر از خصم شکستم هر چند که از شدت اندوه تکیدم مردان تبارم همه مقتول ، زنان نیز در بند ، لذا در غم یک ایل خمیدم آرام نبودم نفسی قدر چهل سال دم دادم و در آتش این داغ دمیدم زخم است از آن واقعه پلکم چه بگویم ای کاش نبیند احدی آنچه که دیدم بر نیزه سر غرقه به خون پدرم بود طفلان پی من ، من پی آن نیزه دویدم از شام بلا رفتم و با یاد سه ساله از کنج خرابه نفسی دل نبریدم هر روز به یاد تن صدپاره ی بابا چون روح که از جسم...چهل سال رهیدم در شام سیه روز خداوند گواه است درهفت مصیبت که کشیدم چه کشیدم... @raziolhossein
قصه ی من عجیب می‌گذرد پر فراز و نشیب می‌گذرد گاه خیلی بعید از خانه گاه خیلی قریب می‌گذرد ماجرای سه ساله ام بین خاندانی نجیب می‌گذرد این چهل روز آخرم دارد بیشتر بی نصیب می‌گذرد گاهی از بین خیمه ای سوزان گاه با بوی سیب می‌گذرد سایه اش هست بر سرم اما در فراق حبیب می‌گذرد در گذر از دهات صحرا و... شهرهای غریب می‌گذرد از دل خواب های زخمی من شاه شیب الخضیب می‌گذرد آخرین فصل ماجرای من است این شب تیره روشنای من است شاهزاده منم عزیزه منم دل بیغوله ها چه جای من است؟؟؟ هر چه هست این خرابه ی ویران گرچه خاکی است سر سرای من است چشم تار و رخ کبود از من این گرفته صدا صدای من است این سری که شده است دست به دست دیگر امشب فقط برای من است از نگاهش شناختم او را این سر دَرهم آشنای من است خوابم اصلا نبرده چند شب است نعره ی شمر لای لای من است ردّ زنجیر و زخم های طناب جای خلخال زر به پای من است گله مندم که دیر آمده ای من گرسنه...تو سیر آمده ای؟ این همه زخم را کجا خوردی؟ از کدامین مسیر آمده ای؟ از روی نیزه ، بین طشت و تنور از گذر از حصیر آمده ای لطف کردی که با چنین وضعی دیدن این اسیر آمده ای غرق در زخم سنگ و چوب ولی باشکوه ای امیر آمده ای دائما با تو بود عمو عباس پس چرا بی وزیر آمده ای ؟؟؟ خیزران با لبت خصومت داشت از نبردی خطیر آمده ای من که از غصه پیر آمده ام تو هم از غصه پیر آمده ای قصه ام در شبی تماشایی ختم شد در کمال زیبایی گرچه زخمی تر از منی اما شادم از اینکه امشب اینجایی منتظر بودم آنقدر که نگو گفته بود عمه زود می‌آیی در من و تو در آخر قصه نه نمانده است قد و بالایی چهره ام تار و تار میبینم آه از این دیدن معمایی دیدن تو که واقعا سخت است دیدن من چطور بابایی؟؟؟ سخت سنگین شده است از سیلی گوش هایم برای لالایی پهلو و صورت و تمام تنم درد دارد سلوک زهرایی @raziolhossein
ای الهی من فدای کرمت اسم حقی با وضو می‌برمت من که تشنه اومدم ولی آقا روم نشد آب بخورم تو حرمت تشنه تابی واسه بردن نداره حتی جونی واسه مردن نداره بابا ما به کی بگیم دردمون و لب تشنه نیزه خوردن نداره از روزی که غم به کربلا زده دنیا پشت پا به بخت ما زده هر جوری که میتونی لطمه بزن شمر چکمه به لب آقا زده وسط ظلمت کوفه نور گذاشت آخ چه داغی به دل صبور گذاشت لب تشنه ی سر بریده رو خولی برد و وسط تنور گذاشت بعضی حرفا بغض توی گلومه کاش دروغ باشه..... منم آرزومه این کبودیا که روی لبشه.... کوفتگی سنگ رو پشت بومه این لب ترک ترک خوب نمیشه هیچ جوری دوباره مرطوب نمیشه لبی که چوب شده از داغ عطش مرهمش ضربه های چوب نمیشه وقتی که سرش به ویرونه اومد از لبش چی مونده بود غیر یه رد؟؟؟ یه سوالی دارم از گریه کنا دخترش چطور لباشو بوسه زد؟؟؟ @raziolhossein