#حضرت_رقیه_شهادت
طفلی که بار محنت ایّام برده بود
در عین خردسالگیاش سالخورده بود
چون غنچهای که در وسط آتش اوفتد
اعضای پیکرش همه در هم فشرده بود
سر زخم و شانه زخم و کمر زخم و چهره زخم
از زخم ها تمام وجودش فسرده بود
از بس که زخم داشت، شبانگاه وقت خواب
جای ستاره زخم تنش را شمرده بود
بر صورتش که برده شباهت به فاطمه
ردّی کبود داشت! مگر ارث برده بود؟
مُردم ازین مصیبت و جا داشت حین غسل
غساله گر ز غصهی آن طفل مُرده بود
دانی چه بود علت جان دادنش "یتیم"
وقتی به سینه، راس پدر را فشرده بود...
... میخواست بر لبان پدر بوسه بسپرد
جان را به جای بوسه بر آن لب سپرده بود
ارزان لبانِتشنه مپندار بوسه زد!
بوسیدنش به قیمتِ جان، آب خورده بود
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
گوش کنید عاشقان قصه ی ناشنیده را
کس نشنیده در جهان قصه ی این قصیده را
خونجگر سه ساله ای با دل غرق ناله ای
میزند این چنین صدا باب گلو بریده را
وه چه شود اگر شبی بر لب من نهی لبی
تا به لب تو بسپرم جان به لب رسیده را
مانده سه غم به سینه ام شرح کدام یک کنم
سیلی و گوشواره یا گوش ز هم دریده را
ای لب تو ترک ترک زخمی چوب خیزران
داغ لب تو میکشد دختر داغدیده را
آه که داده در جهان؟ با سر باب تسلیت
دختر خورده سیلی و داغ پدر کشیده را
ای به فدای چشم تو جان سه ساله گوش کن
قصه ی غصه ی من و عمه ی قد خمیده را
موی تو داشت بوی جان از چه گرفته بوی نان
هر چه که بوی میکشم موی سر بریده را
اشکم اگر شود تمام دور سر تو ای امام
باش که خون فشان کنم از غمت این دو دیده را
گشته خرابه ام سرا هست وصیتی مرا
عمه خرابه دفن کن جسم تکیده ی مرا
عمه کفن مکن به تن مثل شهید بی کفن
چادر پاره پاره بس جسم من شهیده را
مرثیه ی یتیم را جز ز یتیم نشنوی
گوش کنی اگر غم تک به تک آفریده را
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
طفلی که بار محنت ایّام برده بود
در عین خردسالگیاش سالخورده بود
چون غنچهای که در وسط آتش اوفتد
اعضای پیکرش همه در هم فشرده بود
سر زخم و شانه زخم و کمر زخم و چهره زخم
از زخم ها تمام وجودش فسرده بود
از بس که زخم داشت، شبانگاه وقت خواب
جای ستاره زخم تنش را شمرده بود
بر صورتش که برده شباهت به فاطمه
ردّی کبود داشت! مگر ارث برده بود؟
مُردم ازین مصیبت و جا داشت حین غسل
غساله گر ز غصهی آن طفل مُرده بود
دانی چه بود علت جان دادنش "یتیم"
وقتی به سینه، راس پدر را فشرده بود...
... میخواست بر لبان پدر بوسه بسپرد
جان را به جای بوسه بر آن لب سپرده بود
ارزان لبانِتشنه مپندار بوسه زد!
بوسیدنش به قیمتِ جان، آب خورده بود
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
آتشی بر جگر شعله ورش بود حسن
شاهد آتش دل چشم ترش بود حسن
نفسش تنگ میآمد ز رمق می افتاد
اگر از کوچه ی تنگی گذرش بود حسن
داغ او را نه دوا بود به عالم نه طبیب
که فقط زهر ، شفای جگرش بود حسن
مادر و کوچه و سیلی نرود از نظرش
عمری آن منظره پیش نظرش بود حسن
گاهی از درد کسی جان به لبش میاید
داشت دردی که از آن جان به سرش بود حسن
مثل مادر که تمنای اجل داشت و بس
ز خدا مرگ، دعای سحرش بود حسن
زیر بار فقرا پینه زد و گشت کبود
هر دو کتف اش ، که شبیه پدرش بود حسن
فخر دارد که دو سرباز حسین است ازو
زانکه عبداله و قاسم پسرش بود حسن
دیدن صورت زیبای اباالفضل و حسین
خوشتر از دیدن شمس و قمرش بود حسن
کام او تلخ شد از جرعه ی آلوده به زهر
آن شب تلخ که وقت سفرش بود حسن
بر غم و محنت آن سوخته جان سنگ صبور
خواهرش بود که نور بصرش بود حسن
صبر میکرد به هر زخم زبان تا چه کند
عبد راضی به قضا و قدرش بود حسن
قاتل مادر خود دیدن و دم بر نزدن
بدتر از زهر به کام و جگرش بود حسن
ز یتیمان و فقیران و مساکین همه جا
هر کسی بود همه زیر پرش بود حسن
بارها آمد اجل دور سرش گشت و گذشت
به سراغش همه جا در به درش بود حسن
چه دوا بود بمیرم که یکی جرعه ی زهر
آب بر آتش داغ جگرش بود حسن
گر چه بسیار رثا گفت غریبانه "یتیم"
ناظر مرثیه در هر اثرش بود حسن
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
شادم که بند بند دلم پاره میشود
این دل رها ز داغ جگر خواره میشود
زهر آمد از دلم غم زهرا برون کند
گاهی به زخم زخم دگر چاره میشود
از زهر مهلکی جگرم پاره پاره شد
کان را به سنگ اگر بزنی پاره میشود
یارب به جز محبت و خوبی ز من چه دید
آن همسری که قاتل و مکاره میشود
با نرم تر از آب دلی چون دل حسن
قلبی چگونه سخت تر از خاره میشود
باور نکن ز قتل حسن خصم شد خلاص
از نو به فکر ظلم دگر باره میشود
از تیر خوردن تن من در کفن عدو
بر بام رفته سرخوش نظاره میشود
از تیرهای فتنه ی فتانه ای تنم
خونین کفن ز خصم ستمکاره میشود
خواهند اگر به جنب نبی مدفنم شود
دشمن به جنگ' دست به غداره میشود
بر روی دوش هاشمیان هر طرف روان
این پیکر من است که آواره میشود
هر مرثیت به رنگ غزل درنیآمده است
مرثیت "یتیم" غزلواره میشود
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
چندیست در هوای تو سرگشتهام حسین
شکر خدا که پیش تو برگشتهام حسین
چهل روزه خواهر تو چهل سال پیر شد
از بسکه بی تو خون به جگر گشتهام حسین
با آنکه مادرم به سرت میخورم قسم
گر باخبر ز داغ پسر گشتهام حسین
دارم دلی دوپاره شبیه تن و سرت
راضی به این قضا و قدر گشتهام حسین
حق میدهم اگر نشناسی مرا که من
چندان شکسته ام که دگر گشتهام حسین
در زیر بار هجر تو ای کهکشان زخم
چون ماه نو خمیده کمر گشتهام حسین
دنبال کودکان تو از کوفه تا به شام
هر منزلی به دیدهی تر گشتهام حسین
هر جا که تازیانهی دشمن بلند شد
بر جسم کودکانت سپر گشتهام حسین
با این همه ز روی تو دارم خجالتی
من بی رقیه پیش تو برگشتهام حسین
غیر از خرابهها که مرا میهمان گرفت
در شام رانده از همه در گشتهام حسین
مثل "یتیم" در عوض بوی موی تو
هم نالهی نسیم سحر گشتهام حسین
#مرتضی_جام_آبادی #یتیم
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین_حسینی
بر آستان تو جانی در آستین دارم
اگر قبول کنی یا نه من همین دارم
ز حج عمرهی مقبول کی برد حاجی
تمتعی که من از حج اربعین دارم
اگر به دور تو گردم به جای کعبه رواست
که تو عزیزتر از کعبهای ، یقین دارم
در آسمان نکنم با بهشت بی تو عوض
من این بهشت که پیش تو در زمین دارم
زیارت تو که خون خدایی ای ارباب
تقرّبیست که بر رب العالمین دارم
مباد حلقهی آلودگی به گردن من
که اسم پاک تو را نقش بر نگین دارم
نماز من به قبول خدا چرا نرسد
منی که داغ ولای تو بر جبین دارم
مرا مران ز در خود که من به سینه دلی
شریک درد و غم زینب حزین دارم
به گریهای که کنم از برای زینب تو
بسا امید که بر زینب آفرین دارم
ستارههای تو را چون هلال در بر داشت
چه گریهها که بر آن ماه بی قرین دارم
پناه اول و آخر همیشه زینب بود
چه نالهها که بر آن خواهر حزین دارم
"یتیم" هر که به نوعی به دین رسیده و من
به صبر خواهر خون خداست دین دارم
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
لبت به کعبه چو ذکر خدا کند مهدی
مسیح ، پیش لبت جان فدا کند مهدی
چه جمعهای شود آن جمعهای که آمدنت
به چارگوشهی عالم صدا کند مهدی
اذان برای نماز تو میدهد داود
مسیح پشت سرت اقتدا کند مهدی
جمال یوسف مصری ز سکه میافتد
که سر به پیش تو زیر ردا کند مهدی
به دست قائمهی ذوالفقار کی گیری؟
که اهل باطل و حق را جدا کند مهدی
خدا ز چشم تو دلهای اهل عالم را
پر از تلالو نور هدی کند مهدی
خوش آن زمان که به بیتالحرام فریادت
صلای عام به شاه و گدا کند مهدی
به دادخواهی مادر چو مجتبی ز بقیع
زمانه نالهی تبّت یدا کند مهدی
به جز تو نیست که ثانی برآورد از قبر
که حق سیلی او را ادا کند مهدی
به جز تو کیست که گمگشته قبر مادر را
ضریح نقره و خوش مرقدا کند مهدی
به انتقام قتیلان کربلا جز تو
که ابتهال به سوی خدا کند مهدی
به جز تو کیست که بر کشتهی میان دو نهر
بسان زینب وا احمدا کند مهدی
"یتیم" را به رکاب تو التزام دهد
خدا که عمر تو را سرمدا کند مهدی
#مرتضی_جام_آبادی #یتیم
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
گوش کنید عاشقان قصه ی ناشنیده را
کس نشنیده در جهان قصه ی این قصیده را
خونجگر سه ساله ای با دل غرق ناله ای
میزند این چنین صدا باب گلو بریده را
وه چه شود اگر شبی بر لب من نهی لبی
تا به لب تو بسپرم جان به لب رسیده را
مانده سه غم به سینه ام شرح کدام یک کنم
سیلی و گوشواره یا گوش ز هم دریده را
ای لب تو ترک ترک زخمی چوب خیزران
داغ لب تو میکشد دختر داغدیده را
آه که داده در جهان؟ با سر باب تسلیت
دختر خورده سیلی و داغ پدر کشیده را
ای به فدای چشم تو جان سه ساله گوش کن
قصه ی غصه ی من و عمه ی قد خمیده را
موی تو داشت بوی جان از چه گرفته بوی نان
هر چه که بوی میکشم موی سر بریده را
اشکم اگر شود تمام دور سر تو ای امام
باش که خون فشان کنم از غمت این دو دیده را
گشته خرابه ام سرا هست وصیتی مرا
عمه خرابه دفن کن جسم تکیده ی مرا
عمه کفن مکن به تن مثل شهید بی کفن
چادر پاره پاره بس جسم من شهیده را
مرثیه ی یتیم را جز ز یتیم نشنوی
گوش کنی اگر غم تک به تک آفریده را
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#حضرت_رقیه_شهادت
طفلی که بار محنت ایّام برده بود
در عین خردسالگیاش سالخورده بود
چون غنچهای که در وسط آتش اوفتد
اعضای پیکرش همه در هم فشرده بود
سر زخم و شانه زخم و کمر زخم و چهره زخم
از زخم ها تمام وجودش فسرده بود
از بس که زخم داشت، شبانگاه وقت خواب
جای ستاره زخم تنش را شمرده بود
بر صورتش که برده شباهت به فاطمه
ردّی کبود داشت! مگر ارث برده بود؟
مُردم ازین مصیبت و جا داشت حین غسل
غساله گر ز غصهی آن طفل مُرده بود
دانی چه بود علت جان دادنش "یتیم"
وقتی به سینه، راس پدر را فشرده بود...
... میخواست بر لبان پدر بوسه بسپرد
جان را به جای بوسه بر آن لب سپرده بود
ارزان لبانِتشنه مپندار بوسه زد!
بوسیدنش به قیمتِ جان، آب خورده بود
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#امام_حسن_شهادت
آتشی بر جگر شعله ورش بود حسن
شاهد آتش دل چشم ترش بود حسن
نفسش تنگ میآمد ز رمق می افتاد
اگر از کوچه ی تنگی گذرش بود حسن
داغ او را نه دوا بود به عالم نه طبیب
که فقط زهر ، شفای جگرش بود حسن
مادر و کوچه و سیلی نرود از نظرش
عمری آن منظره پیش نظرش بود حسن
گاهی از درد کسی جان به لبش میاید
داشت دردی که از آن جان به سرش بود حسن
مثل مادر که تمنای اجل داشت و بس
ز خدا مرگ، دعای سحرش بود حسن
زیر بار فقرا پینه زد و گشت کبود
هر دو کتف اش ، که شبیه پدرش بود حسن
فخر دارد که دو سرباز حسین است ازو
زانکه عبداله و قاسم پسرش بود حسن
دیدن صورت زیبای اباالفضل و حسین
خوشتر از دیدن شمس و قمرش بود حسن
کام او تلخ شد از جرعه ی آلوده به زهر
آن شب تلخ که وقت سفرش بود حسن
بر غم و محنت آن سوخته جان سنگ صبور
خواهرش بود که نور بصرش بود حسن
صبر میکرد به هر زخم زبان تا چه کند
عبد راضی به قضا و قدرش بود حسن
قاتل مادر خود دیدن و دم بر نزدن
بدتر از زهر به کام و جگرش بود حسن
ز یتیمان و فقیران و مساکین همه جا
هر کسی بود همه زیر پرش بود حسن
بارها آمد اجل دور سرش گشت و گذشت
به سراغش همه جا در به درش بود حسن
چه دوا بود بمیرم که یکی جرعه ی زهر
آب بر آتش داغ جگرش بود حسن
گر چه بسیار رثا گفت غریبانه "یتیم"
ناظر مرثیه در هر اثرش بود حسن
#مرتضی_جام_آبادی
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
چندیست در هوای تو سرگشتهام حسین
شکر خدا که پیش تو برگشتهام حسین
چهل روزه خواهر تو چهل سال پیر شد
از بسکه بی تو خون به جگر گشتهام حسین
با آنکه مادرم به سرت میخورم قسم
گر باخبر ز داغ پسر گشتهام حسین
دارم دلی دوپاره شبیه تن و سرت
راضی به این قضا و قدر گشتهام حسین
حق میدهم اگر نشناسی مرا که من
چندان شکسته ام که دگر گشتهام حسین
در زیر بار هجر تو ای کهکشان زخم
چون ماه نو خمیده کمر گشتهام حسین
دنبال کودکان تو از کوفه تا به شام
هر منزلی به دیدهی تر گشتهام حسین
هر جا که تازیانهی دشمن بلند شد
بر جسم کودکانت سپر گشتهام حسین
با این همه ز روی تو دارم خجالتی
من بی رقیه پیش تو برگشتهام حسین
غیر از خرابهها که مرا میهمان گرفت
در شام رانده از همه در گشتهام حسین
مثل "یتیم" در عوض بوی موی تو
هم نالهی نسیم سحر گشتهام حسین
#مرتضی_جام_آبادی #یتیم
@raziolhossein