#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
دخترِ طبعم ازسخن رشته به گوهر آورد
بهرِ نثارِمِدحتِ دختِ پیمبرآورد
دخترازین قبیل گرهست هماره تاابد
مادرروزگار ای کاش که دختر آورد
آورد ازکجا وکی ،مادردهراین چنین
فاطمه ای که مظهرِ قدرتِ داورآورد
چون که خداش برگزید ازهمهء زنان سزد
جاریه وکنیزِاو ساره وهاجرآورد
حق چوندید همسرش درهمه ممکنات ،ازآن
لازم و واجب آمدش خلقتِ حیدرآورد
چون که به خدمتش ملک فخر کنندبایدی
بوالبشرازنتاج سلمان واباذرآورد
پایهء قدروجاهش خواست کسی کندبیان
حامل عرش ،عرش را ،پایهء منبرآورد
ذوقِ وفائی ازتواش بود حلاوت این چنین
کزنیِ کلک صفحه را معدن شکّر آورد
بهرِ طلوع انجمن اشکِ عزاش بایدی
اخترِ طبعِ من زنو مطلعِ دیگرآورد
آه ازآن دمی که او روی به محشرآورد
جامهء نورِ دیدهء خویش زخون ترآورد
لرزه به عرشِ کبریا، رعشه به جسمِ انبیا
اوفتدآن زمان که او برکفِ خود سرآورد
نالهء یاحسین ازو سرزند آن چنان کزآن
گوشِ تمام اهل محشرزفغان کرآورد
مادراکبرش زپی مویه کنان بسان نی
ناله وبانگ یا بُنیّ درصفِ محشرآورد
روزجزا شود زسر شورقیامتی دگر
چون زجفا بریده سرقامتِ اکبرآورد
رشتهء جان اِنس وجان ،بگسلدآن زمان که آن
کاکلِ غرقه خون آن جَعدِ مُعنبر آورد
شافعِ عرصهء جزا اوفتدش زکف لِوا
بیدقِ واژگون چو عبّاسِ دلاور آورد
نایداگر شفاعت آن روز به خون بهای او
کیست که ایمنی درآن ورطه زآذر آورد
هست وفائیش امید آن که به روز رستخیز
ازاثرِ شفاعتش چهره منوّر آورد
#ملا_فتح_الله_شوشتری متخلّص به #وفائی ،دیوان ،چاپ سنگی ،صفحهء ۳۴
#وفائی_شوشتری
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
دخترِ طبعم ازسخن رشته به گوهر آورد
بهرِ نثارِمِدحتِ دختِ پیمبرآورد
دخترازین قبیل گرهست هماره تاابد
مادرروزگار ای کاش که دختر آورد
آورد ازکجا وکی ،مادردهراین چنین
فاطمه ای که مظهرِ قدرتِ داورآورد
چون که خداش برگزید ازهمهء زنان سزد
جاریه وکنیزِاو ساره وهاجرآورد
حق چوندید همسرش درهمه ممکنات ،ازآن
لازم و واجب آمدش خلقتِ حیدرآورد
چون که به خدمتش ملک فخر کنندبایدی
بوالبشرازنتاج سلمان واباذرآورد
پایهء قدروجاهش خواست کسی کندبیان
حامل عرش ،عرش را ،پایهء منبرآورد
ذوقِ وفائی ازتواش بود حلاوت این چنین
کزنیِ کلک صفحه را معدن شکّر آورد
بهرِ طلوع انجمن اشکِ عزاش بایدی
اخترِ طبعِ من زنو مطلعِ دیگرآورد
آه ازآن دمی که او روی به محشرآورد
جامهء نورِ دیدهء خویش زخون ترآورد
لرزه به عرشِ کبریا، رعشه به جسمِ انبیا
اوفتدآن زمان که او برکفِ خود سرآورد
نالهء یاحسین ازو سرزند آن چنان کزآن
گوشِ تمام اهل محشرزفغان کرآورد
مادراکبرش زپی مویه کنان بسان نی
ناله وبانگ یا بُنیّ درصفِ محشرآورد
روزجزا شود زسر شورقیامتی دگر
چون زجفا بریده سرقامتِ اکبرآورد
رشتهء جان اِنس وجان ،بگسلدآن زمان که آن
کاکلِ غرقه خون آن جَعدِ مُعنبر آورد
شافعِ عرصهء جزا اوفتدش زکف لِوا
بیدقِ واژگون چو عبّاسِ دلاور آورد
نایداگر شفاعت آن روز به خون بهای او
کیست که ایمنی درآن ورطه زآذر آورد
هست وفائیش امید آن که به روز رستخیز
ازاثرِ شفاعتش چهره منوّر آورد
#ملا_فتح_الله_شوشتری متخلّص به #وفائی ،دیوان ،چاپ سنگی ،صفحهء ۳۴
#وفائی_شوشتری
@raziolhossein