eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوی صبح هستی و خورشید دیگری خاتون آب هستی و پاک و مطهری آری به اتنخاب خدا و گواه او تنها تویی که لایق عشق پیمبری در دامن تو مادر عالم سه ساله شد شایسته از مقام تو شد شأن مادری گرد و غبار راه تو معراج جبرئیل تفسیر واژه واژه ی آیات کوثری بانو شنیده ام که وخیم است حال تو در کنج خانه گشته ای از غصه بستری گرچه کتا ب زندگی ات رو به آخر است شأن عیادت از تو مقام پیمبر است وقتش شده که دختر خود را صدا کنی بر روی نازدانه ات آغوش وا کنی وقتش شده که شانه به گیسوی او زنی با یک دو بوسه درد دلش را دواکنی باید دو گوشواره خود را به او دهی تا هدیه عروسی او را ادا کنی چیزی به عمر خود ز پیمبر نخواستی وقتش شده از او طلب یک عبا کنی از عرش پنج تا کفن آمد برای تو خوب است پنجمین کفنش را سوا کنی رفتی و داغ تو به دلش کوه غم گذاشت غصه شروع شد که دگر مادری نداشت مادر نداشت حرف دلش را به او زند حرف از غمی که مانده میان گلو زند مادر نداشت در شب جشن عروسی اش تا حرف دخترانه خود را به او زند مادر نداشت پشت در او را صدا کند ناچار شد به خادمه خویش رو زند پیراهنش گرفت به مسمار و پاره شد مادر نداشت پیرهنش را رفو زند مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد با یک نفر دم از غم راز مگو زند زهرا که رفت نوبت زینب دگر رسید او میدوید و قاتل ارباب می دوید @raziolhossein
با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقا بلشان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس , که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد. بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافله شب بلند شد سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد با این سلام روضه آخر شروع شد با خاکهای چادر زهرا تمام کرد غمگین ترین امیر , الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد  جای صلات ماذنه باصوت مرتضی حی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم… با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد ان دختری که سایه او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد @raziolhossein
بانوی صبح هستی و خورشید دیگری خاتون آب هستی و پاک و مطهری آری به اتنخاب خدا و گواه او تنها تویی که لایق عشق پیمبری در دامن تو مادر عالم سه ساله شد شایسته از مقام تو شد شأن مادری گرد و غبار راه تو معراج جبرئیل تفسیر واژه واژه ی آیات کوثری بانو شنیده ام که وخیم است حال تو در کنج خانه گشته ای از غصه بستری گرچه کتا ب زندگی ات رو به آخر است شأن عیادت از تو مقام پیمبر است وقتش شده که دختر خود را صدا کنی بر روی نازدانه ات آغوش وا کنی وقتش شده که شانه به گیسوی او زنی با یک دو بوسه درد دلش را دواکنی باید دو گوشواره خود را به او دهی تا هدیه عروسی او را ادا کنی چیزی به عمر خود ز پیمبر نخواستی وقتش شده از او طلب یک عبا کنی از عرش پنج تا کفن آمد برای تو خوب است پنجمین کفنش را سوا کنی رفتی و داغ تو به دلش کوه غم گذاشت غصه شروع شد که دگر مادری نداشت مادر نداشت حرف دلش را به او زند حرف از غمی که مانده میان گلو زند مادر نداشت در شب جشن عروسی اش تا حرف دخترانه خود را به او زند مادر نداشت پشت در او را صدا کند ناچار شد به خادمه خویش رو زند پیراهنش گرفت به مسمار و پاره شد مادر نداشت پیرهنش را رفو زند مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد با یک نفر دم از غم راز مگو زند زهرا که رفت نوبت زینب دگر رسید او میدوید و قاتل ارباب می دوید @raziolhossein
با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد یک در میان جواب سلامش نمی رسید آن که خدا به هر قدم او سلام کرد هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید او باز هم مقا بلشان احترام کرد از غربتش به قول خودش بس , که روزگار با مرتضی معاویه را هم کلام کرد. بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد بعد از نماز نافله شب بلند شد سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد با این سلام روضه آخر شروع شد با خاکهای چادر زهرا تمام کرد غمگین ترین امیر , الهی که بشکند دستی که خنده را به لب تو حرام کرد هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد  جای صلات ماذنه باصوت مرتضی حی العزای علی را پیام کرد بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم… با شوق خویش خون خودش را به جام کرد تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد درخانه زینب است رهایم دگر کنید آری رعایت دل او را امام کرد زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس روی جبین دختر خود استلام کرد آری رعایت دل زینب سفارش است وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد ان دختری که سایه او هم ندیدنی است چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد @raziolhossein
بانوی صبح هستی و خورشید دیگری خاتون آب هستی و پاک و مطهری آری به اتنخاب خدا و گواه او تنها تویی که لایق عشق پیمبری در دامن تو مادر عالم سه ساله شد شایسته از مقام تو شد شأن مادری گرد و غبار راه تو معراج جبرئیل تفسیر واژه واژه ی آیات کوثری بانو شنیده ام که وخیم است حال تو در کنج خانه گشته ای از غصه بستری گرچه کتا ب زندگی ات رو به آخر است شأن عیادت از تو مقام پیمبر است وقتش شده که دختر خود را صدا کنی بر روی نازدانه ات آغوش وا کنی وقتش شده که شانه به گیسوی او زنی با یک دو بوسه درد دلش را دواکنی باید دو گوشواره خود را به او دهی تا هدیه عروسی او را ادا کنی چیزی به عمر خود ز پیمبر نخواستی وقتش شده از او طلب یک عبا کنی از عرش پنج تا کفن آمد برای تو خوب است پنجمین کفنش را سوا کنی رفتی و داغ تو به دلش کوه غم گذاشت غصه شروع شد که دگر مادری نداشت مادر نداشت حرف دلش را به او زند حرف از غمی که مانده میان گلو زند مادر نداشت در شب جشن عروسی اش تا حرف دخترانه خود را به او زند مادر نداشت پشت در او را صدا کند ناچار شد به خادمه خویش رو زند پیراهنش گرفت به مسمار و پاره شد مادر نداشت پیرهنش را رفو زند مادر نداشت زخم تنش را نشان دهد با یک نفر دم از غم راز مگو زند زهرا که رفت نوبت زینب دگر رسید او میدوید و قاتل ارباب می دوید @raziolhossein