eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
9.9هزار دنبال‌کننده
756 عکس
7 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اِی‌ماه، چراغِ پُشتِ بامت خورشید، طلوعِ صبح و شامَت اِی تکیه‌زده به تَختِ لَولاک غوغای وجود، بارِ عامَت اِی‌کوثر و سَلسَبیل و زَمزَم تَه‌مانده تَبَرُّکیِّ جامَت اِی کَعبه یکی ز مُعتَکِف‌ها در خَلوتِ مسجدُالحرامت مَقبول، نماز در حَریمت واجب شده حَج به اِحترامت تَعقیبِ نمازِ صبحِ اَحمد دیدارِ تَبَسُّم و سلامت قَدر است شبی که با تو طِی شد توحید، بیانی از مَقامت هر ناله‌ی توست شَقشَقیّه هرآهِ تو نُطقِ بی‌کلامت شمشیرِ علی برادرت بود امّا غَم و گریه یاورت بود توصیفِ تو فوقِ اِستعاره تصویرِ تو آن‌سوی نِظاره درجمله‌ی پنج‌تَن، نهادی باقیِّ چهارتن، گذاره اَحمد تاجت، علی گلوبند نورِ حَسَنین گوشواره سجّاده‌ی توست کهکشان‌ها مِهرَت روشن‌ترین ستاره مِحرابِ تو همچنان خدایت مشتاقِ زیارتت دوباره اِی جمعِ نَبوّت و اِمامت برخوردِ دو بَحرِ بی‌کناره در حَشر، به غیرِ تو پیاده تنها تویی آن میان سواره در سلطنتت قَضا و تَقدیر دو شخصِ عَوامِ هیچ‌کاره دستاس و فَلَک بگو بچرخند نِی با کَفِ دست، با اِشاره همراهِ قباله‌ات فَلَک بود داراییِ کوچکت فَدَک بود قرآن، لفظِ معانیِ تو گویاست به هم‌زبانیِ تو وحی است کَنیزِ خانه‌زادت هم‌خانه‌ی خُطبه‌خوانیِ تو مهمانِ وجود، جمعِ عالَم بر سفره‌ی مهربانی تو مریم، حَوّا سرایدارت تا کیست رفیقِ جانی تو معصومه‌ی تو گشوده راهی تا ساحتِ بی‌کرانیِ تو دارد قُم و آن حَرَم نشانی از مَدفَنِ بی‌نشانیِ تو پیرانِ طریقِ عقل و ایمان حِیرانِ تو و جوانیِ تو سُرخ است همیشه گوشِ تاریخ از صورتِ اَرغوانیِ تو آرام آرام کشته مارا افتادنِ ناگهانیِ تو قَد راست نکرده ایم از آن روز قربانِ قَدِ کَمانیِ تو با اینکه شکسته‌ای و مَجروح از پا ننشسته‌ای چنان کوه @raziolhossein
تو وقتی اومدی گفتم که تقصیر دل من بود تو که دیدی بابات خوابه چه وقت گریه کردن بود حالا که اومدی پیشم بازم آغوشتو وا کن بغل کن بغضمو بازم غریبی‌مو تماشا کن حالا که اومدی پیشم بزار خلوت کنم با تو بزار تعریف کنم، بعدش ببین من پیر شدم یا تو ببخش حرفای تعریفی‌م دیگه حرفای خوبی نیست ببخش واسه پذیرایی خرابه جای خوبی نیست خرابه بسترش خاکه خرابه بالشش خشته تو خیلی خاکی‌ای اما برای دخترت زشته برای دخترت زشته که خونَش این طوری باشه بزار چیزی نگم شاید تو حرفام دلخوری باشه کدوم خانوم با این حالش پیش مهمون معذب نیست ببخش از راه طولانی سر و وضعم مرتب نیست اگه مهمون داری باید براش با جون مهیا شی خجالت می‌کشی وقتی نتونی از زمین پاشی نگی من بی ادب بودم نگی این دختر عاشق نیست نمی‌تونم پاشم از جام پاهام پاهای سابق نیست حالا چشمای کم سومو به هر چی جز تو می‌بندم به زورم باشه پا می‌شم به زورم باشه می‌خندم مگه تو صورتم امشب بغیر از خنده چی دیدی که از وقتی پیشم هستی یه بار حتی نخندیدی یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده، چیزی نیست یکی از من یه گوشواره امانت برده، چیزی نیست می‌خوام امشب سرت تا صبح به روی دامنم باشه می‌خوام امشب شب خوبِ ازینجا رفتنم باشه دیگه چشماتو واکردی منم با بغض می‌خندم بیا آغوشتو وا کن منم چشمامو میبندم @raziolhossein
چون باد در حرارت دشت و دمن دوید چون بوی گل بلند شد و در چمن دوید وارونه است شیوۀ صحرای ابتلا رو به شکارگاه، غزال ختن دوید می‌خواست ایستاده نسوزد شبیه شمع خورشید‌وار با همۀ سوختن دوید مردان، زره به قامت مردانه بسته‌اند این نوجنونِ کیست که با پیرهن دوید؟ با اشتیاق رفت به آغوش قتلگاه غربت‌کشیده بود و به سوی وطن دوید تیغ برهنه منتظر دست‌بوسی‌اش با سر به پای‌بوس تن بی‌کفن دوید آغشته شد به خون خدا خون پاک او وانگاه در رگان عقیق یمن دوید یا رب چه رفت بر سر عبداللَه و حسین؟ زینب نشست، فاطمه آمد، حسن دوید @raziolhossein