#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
#دوبیتی
اجل چون سایه ای دور و برش بود
و شمشیر بلا روی سرش بود
شبانه از مدینه رفت بیرون
شبانه رفتن ارث مادرش بود
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
عزت زیاد، آه، کجا میروی حسین
تا مکه، یا به کرب و بلا میروی حسین
این وقتِ شب! شبانه چرا بار بسته ای
با اهلبیتِ آل عبا میروی حسین
با کودکان و پردگیان و معاشران
گویا به پیشگاه خدا میروی حسین
اینگونه که تو غرقِ وداعِ پیمبری
داری به مقتل شهدا میروی حسین
شش ماهه میبری و جوان میبری و پیر
عباس میبری، به خَفا میروی حسین
صاحب حرم! چرا ز حرم میزنی برون
با سوز و اشک و حال بکا میروی حسین
با هیبتِ پیمبر اکرم زدی براه
با ذکر مادرت، به نوا میروی حسین
«اُخرج إلیَ العراق» شنیدی ز جدِّ خود؟
آیا به کوی درد و بلا میروی حسین
زینب اسیر میشود و تو شهیدِ عشق
داری بسوی اهل جفا میروی حسین
حج را بَدل به عمره کنی ای امامِ حج
تا قتلگاه، جای منا میروی حسین
زیر سُم ستور، تنَت لِه شود غریب
در زیر تیغِ کین ز قفا میروی حسین
در پیش چشم فاطمه با جسم بی کفن
بر عهد خویش کرده وفا میروی حسین
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
بر نیزه ها به رأس جدا میروی حسین
بعد از تو کوفه، رحم به زینب نمیکند
در شامِ غم به طشتِ طلا میروی حسین
#محمود_ژوليده
@raziolhossein
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
می خواست با مدینه خداحافظی کند
بغضش گرفت و گفت: کجایی برادرم؟
از کوچه ها گذشت و غریبانه گریه کرد
آهی کشید و گفت: جوان بود مادرم...
#مجید_تال
@raziolhossein
صَلّی الله عَلیکَ یا اباعبدالله ...
عید مبعث شد و باز این دل من بیتاب است
آری انگار «شروع» «سفر» «ارباب» است
#محمد_مهدی_نسترن
@raziolhossein
چه کنم؟ دست خودم نیست ؛دلم بی تاب است
وقت آوارگی قافله ارباب است
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
مثل چشمه به سر آهنگ سفر داشت حسین
از بیابان جهان میل گذر داشت حسین
پرچم سرخ بر افراشت به مظلومی خویش
که به مژگان ترش خون جگر داشت حسین
گرد هر پرده نشین جمع همه هاشمیون
گوییا در صدف ناقه گوهر داشت حسین
یک پسر گاه برای پدرش صد پسر است
با علی اکبر خود چند پسر داشت حسین
لا فتی نغمه¬ی لالایی نوزادش بود
بین قنداقه مگر تیغ دو سر داشت حسین
با ابالفضل نمی ماند غمی در دل او
شب تاریک اگر داشت قمر داشت حسین
چقدر کوچه دست و ریسمان در راه است
هر چه می شد علی و فاطمه برداشت حسین
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
مدینه! با همه شادی و غم، خداحافظ
ز رنج و درد و بلا، بیش و کم خداحافظ
به کوهِ غصه از اینجا روم خداحافظ
که میبرم همه اهلِ حرم خداحافظ
خدای فاطمه کرده بسوی من اِقبال
اراده کرده که بیند مرا تَهِ گودال
اراده کرده خدا تشنه کام، این لب را
که بشنود ز لبِ خشک، ذکرِ یارب را
به جسمِ خسته ببیند، عبورِ مرکب را
اراده کرده ببیند اسیر، زینب را
شبِ مدینه اگر که مجال بگذارد
بگو مخدره معجر زیاد بردارد
به دخترانِ حرم یک به یک بگو، سردار!
که گوشواره و خلخال را سبک بردار
سه ساله را همه جا روی دوشِ خود بگذار
رباب را کُمکَش کن، به بردنِ گهوار
میانِ قافله نوزاد را بگردانند
هماره دورِ سرش حِرز را بچرخانند
ای آفتابِ حرم، باش سایه سارِ حرم
مواظبِ حرمم باش، ای قرارِ حرم
بمان تو تا دمِ آخر، بمان کنار حرم
رشیدِ من! همه جا باش پاسدار حرم
سپاهِ کفر، اگر چشمِ تو ببیند دور
خدا نکرده رسد بی حیائی اَش به ظهور
خدا نکرده اگر سایه ی تو کم بشود
بدانکه قدّ من اول ز داغ خم بشود
سپس هجومِ حرامی سوی حرم بشود
حجاب و چادر و معجر، نه محترم بشود
که احترام به زینب نمیکند دشمن
ولی سوار به مرکب نمیکند دشمن
پس از من و تو هزاران بلاست تقدیرش
نه محرمی است که یاری کنند، تدبیرش
نه فرصتی است که گردد رها ز زنجیرش
رگِ بریده کند یاری اَش، به تکبیرش
در آن غبار که تا شام و کوفه دارد آه
شوند قافله را شمر و حرمله همراه
تمامِ آینه ی بوتراب، یاعباس
به نیزه رَاسِ تو در اضطراب، یاعباس
که پیشِ تو به دو چشمِ پر آب، یاعباس
نگاهِ زینب و بزمِ شراب، یاعباس!
#محمود_ژولیده
#@raziolhossein
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
نیمهشببود،از وطنمیرفت
آخرین نور پنج تن میرفت
از مدینه،پس از وداعی تلخ
نیمهی دیگرِ حسن میرفت
مرگِخود رابهچشمِخود دیدم
چونکه آرام جانِمن میرفت
توی آغـوشِ عمّهام زینب
داشتیککُهنهپیرُهنمیرفت
سمـتِ آن قوم بی وفا پدرم
کاش با چند تا کفن میرفت
مُرده بودم اگر که میدیدم
نیزهها سمت آن بدنمیرفت
بیخبر نیستم ازاینکه چطور
پنجهدر موی پُرشِکَنمیرفت
...
رنگ زینُ العباد عوض میشد
چون ز شام بلا سخنمیرفت
زار میسوختهرزمانحرفاز
غم ویراننشینشدنمیرفت
بی خبر نیستم که چوب یزید
سمتِشیرینتریندهن میرفت
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
پنهان ز خواهر می کنی چشم ترت را
شاید ندیدی اشک های خواهرت را
بار سفر بستی مدینه شعله ور شد
در یاد دارم آن نگاه آخرت را
ام البنین روی سرت قرآن گرفته
تا پر کند یکبار جای مادرت را
گریه طبیعی بود هنگامی که بردی
نوزاد چندین روزه ات را همسرت را
اما نفهمیدم چرا آهی کشیدی
وقتی نظر کردی قد آب آورت را
فقدان پیغمبر دوباره می شد احساس
وقتی که می بردی علی اکبرت را
یا که بگو آوردن خلخال ممنوع
یا که درآور گوشوار دخترت را
از چشم های عمهء سادات پیداست
آماده کرده بوسه های حنجرت را
من آرزو دارم فقط زینب نبیند
روزی سر و موی پر از خاکسترت را
#مهدی_مقیمی
@raziolhossein
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه
بیدار و خواب بود که افتاد اتفاق
از جدِّ خود شنید که(اُخرُج اِلی العِراق)
پیغام دادش از طرف حَيّ ذُوالمِنَن
(قَدْ شاءَ أَنْ يَراكَ قَتيلا)حُسين من
أُخْرُج إلي العِراق،سفر پیش روی توست
یکدشتداغو خوف و خطر پیش روی توست
أُخْرُج إلي العِراق،که چشم انتظار توست
قومی که فکر غارت دار و ندار توست
أُخْرُج إلي العِراق،که باید فدا شوی
بشتاب تا که ذبح عظیم خدا شوی
أُخْرُج إلي العِراق،که مهمانی ات کنند
در پیش چشم فاطمه قربانی ات کنند
هر چند خیل پرده نشینان عصمتند
با تو مُخدّرات به این بزم دعوتند
وقتی پس از فراق جوان،پیر می شوی
وقتی که بین دشت زمین گیر می شوی
وقتی کنار علقمه با قلب ریش ریش
تیر آنقَدَر درآوری از نعش ماه خویش
وقتی که دور از نظر زینب و رباب
از خون شیرخواره محاسن کنی خضاب
وقتی به سجده در دل گودال می روی
وقتی که نیزه میخوری از حال می روی
یعنیچهحکمتیستکهمَسلوبمیشوی؟
در زیر سُمّ اسب لگدکوب میشوی
سر را بباز و سروری ات را نشان بده
از روی نیزه دلبری ات را نشان بده
در کوفه ای که لب به لب از بغض حیدر است
قرآن شنیدن از سر بر نیزه خوشتر است
از خون زخم وا شده ات رنگ هم بخور
گفته خدا به خاطر من سنگ هم بخور
آرامش عقیله در آن ازدحام باش
یک جمله با رقیّه ی خود همکلام باش
#محمد_قاسمي
@raziolhossein
#خروج_از_مدینه
آهی کشید و تربت او را به بر گرفت
از آه شه به خرمن هستی، شرر گرفت
از بس که خون گریست، جگرگوشۀ رسول
منزلگه بتول، به خون جگر گرفت
زآن پس به ناله گفت که ای بانوی بهشت!
خواهم ز آستان تو، راه سفر گرفت
رفته است در قضا که شوم کشتۀ جفا
نتْوان به پیش، تیر قضا را سپر گرفت
از تربت بتول برآمد یکی خروش
و آتش از آن خروش، به بحر و به بر گرفت
کای جان مادر! آمدهای تا کنی وداع
آن گاه راه وادی پُر شور و شر گرفت
داغ برادر تو، هنوز است بر دلم
باز این چه شعبده است که گردون ز سر گرفت؟
نَبْوَد مصیبتی ز غم تو، عظیمتر
نتْوان غم مصیبت تو، مختصر گرفت
خواهم به روز حشر ز بیداد امّتان
در پای عرش، دامن «خیر البشر» گرفت
از گفتوگوی فاطمه، شه را جگر بسوخت
آهی چنان کشید کز او، خشک و تر بسوخت
#سروش_اصفهانی
@raziolhossein
سفرت بی خطر مسافر عشق
دست حق باد یار و یاور تو
سایه ات هیچ وقت کم نشود
از سر کاروان و خواهر تو
#سید_پوریا_هاشمی
📜۲۸ رجب المرجب-حرکت کاروان امام حسین(ع) از مدینه به مکه