#امام_رضا_شهادت
زخمی که دارد بر جگر را مرهمی نیست
احضار اجباری شدن درد کمی نیست
با پاره ی جان رسول الله بد کرد
مامون رضا را باطنا نفی بلد کرد
بابا ندارد طاقت دوری فرزند
آقایمان را از جوادش دور کردند
قسمت نشد با چشم سر بابا ببیند
در رخت دامادی جوادش را ببیند
دور از وطن حالا غریب افتاده در طوس
در چنگ شمری نانجیب افتاده در طوس
چشمی به در دارد نگاهی سمت جاده
دلواپس و دلتنگ روی خانواده
جز روضه ی گودال روی لب ندارد
این هم حسینی که دگر زینب ندارد
از بی کسی او دل زهرا بگیرد
باید غلامی دست آقا را بگیرد
از بین حجره جمع کرده فرش ها را
دارد به خاطر ماجرای کربلا را
با نام و یاد کربلا بر خود بپیچد
از درد روی خاک ها بر خود بپیچد
با ناله مادر را صدا زد مثل جدش
در بین حجره دست و پا زد مثل جدش
وقتی شبیه جد خود خدالتریب است
یعنی غریب بن غریب بن غریب است
از مرو تا مروه برایش گریه کردند
مردم برای روضه هایش گریه کردند
از بخت بد حالی شبیه محتضر داشت
اما سر او را جواد از خاک برداشت
سم را نمی دانم چه ها با آن بدن کرد
اما جواد اهل بیت او را کفن کرد
اهل سناباد آب غسلش را می آورد
محض رضای حضرت زهرا می آورد
مهریه ی زن های نوغان خرج او شد
تابوتش از باران گل خوش عطر و بو شد
جدش ولی با ضربه ی پا پشت و رو شد
سرنیزه ای بر پهلوی جدش فرو شد
ای وای از جدش که زیر دست و پا رفت
تا کوفه خون تازه ای با نعل ها رفت
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#آخر_صفر #دوبیتی
دل رمیده ی من را ببین و احیا کن
بیا و گوشه چشمی به حال رسوا کن
قبول کن ز ره مرحمت کم من را
دوماه نوکریم را بیا و امضا کن
#رضا_رسولی
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
ساحتِ عرش ، غرق غم ها بود
جگری در حصار سَمها بود
ناله ی او به آه بند شده
دادِ انگورها بلند شده
هرچه را خورده بود ، پس می زد
من بمیرم! نفسنفس می زد
هی نشست و بلند شد در راه
تا زمین خورد گفت: وا اُمّاه!
خاتمِ عشق بی نگین افتاد
با سر و صورتش ، زمین افتاد
در دل شیعه ها شرر انداخت
با عبایی که روی سر انداخت
سینه ی او مسیر سوختن است
اثر زهر ، تشنهلب شدن است
لااقل داده اند تسکینش
پسرش آمده به بالینش
این غریبی که سخت ، بیحال است
کُنج حجره به یاد گودال است
یاد آن تشنهای که عریان شد
بدنش پایمال اسبان شد
باز هم شکر پا نخورده تنش
نوک نیزه نرفته در دهنش
قدرِ یک نصفه روز پیر نشد
شیرخوارش ذبیحِ تیر نشد
پای قاتل در آستانش نیست
زجر دنبال دخترانش نیست
همسرش این همه عذاب نداشت
خواهرش غصه ی حجاب نداشت
اهل بیتش ندیده بددهنی
وسط بزم مِی نرفته زنی
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امام_رضا_علیه_السلام
نَسِیمِ قُدسی یِکی گُذر کُن
بِه بارگاهی که لَرزَد آنجا
خَلیل را دَست، ذَبیح را دِل،
مَسیح را لَب، کَلِیم را پا
نَخُست نَعلِین زِ پای بَرکَن
سِپَس قَدَم نِه بِه طُورِ اِیمَن
که دَر فَضایَش زِ صِیحِهء لَن
فِتادِه بِیهُوش هِزار مُوسی
زِ آستانَش مَلایِک و رُوح
رَساندِه بَر عَرش صَدای سَبّوح
بِه خاکِ راهَش چُو شاةِ مَذبُوح
رُسُل بِه ذِلَّت هَمی جَبِینسا
نَسِیمِ جَنّت وَزان زِ کُویَش
شَرابِ تَسنِیم رَوان زِ جُویَش
حَیاتِ جاوِید دَمِیدِه بُویَش
بِه جِسمِ غِلمان بِه جان حُورا
فَلک بِه گردِش پِیّ طَوافَش
مَلک بِه نازَش زِ اِعتِکافَش
زِ سَر بُلندِی نَدیدِه قافَش
صَدای سِیمُرغ نَوای عُنقا
مِهین مَطافِ شَهِ خُراسان
اَمینِ نامُوس ضَمینِ عُصیان
سَلیلِ اَحمَد خَلِیلِ رَحمن
عَلی عالی وَلیّ والا
بِگُو که #نیر دَر آرِزُویَت
کُنَد زِ هَر گُل سُراغِ بُویَت
مَگر فِشانَد پَری بِه کُویَت
چُو مُرِغِ جَنّت بِه شاخِ طوبی
#نیر_تبریزی
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
اگرکه دیده ی نمناک سوی در دارد
به سینه آرزوی دیدن پسر دارد
توان وتاب نمانده دگر به اعضایش
بلور اشک به رخسار و چشم تر دارد
چوشخص مار گزیده به خویش می پیچد
شرار زهر و غم هجر بر جگر دارد
شمیم غم به سماوات می برد با خود
اگر نسیم ز خاکش غبار بر دارد
هنوز گرم مناجات با خداونداست
هنوز در نفسش گرمی و شرر دارد
میان حجره ی غربت، در اوج تنهایی
ز رازهای دل او خدا خبر دارد
گهی به زیر لبش می زند صدا،پسرم
بیا دمی که پدر نیت سفر دارد
به یاد ناله ی مادر دراین میان پیداست
که خاطرات غریبی ز پشت در دارد
سزاست گر که بگویم ز ماتمش ، زهرا
کنار بستر او دست بر کمر دارد
گهی به سوی مدینه دلش کند پرواز
گهی به مقتل کرب وبلا نظر دارد
هنوز شیعه «وفایی» دراین مصیبت ها
دلی ز آتش اندوه ، شعله ور دارد
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
#رباعی
در طوس قیامتی دگر را دیدند
در راه شما حجله ی ماتم چیدند
در دست صبا فتاد عطر تو رضا
از بس که به تابوت تو گُل پاشیدند
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
تا زهر ستم بر دل و جان و جگر افتاد
چون برق جهان سوز به جانش شرر افتاد
چون موج به پهلوی گل فاطمه می خورد
دردی که به پهلو و دل و بر کمر افتاد
آهسته به روی سرش افکند عبا را
یک سایه ی غم بر روی شمس و قمر افتاد
پیوسته نگاهش به در حجره ی غم بود
تا آن که نگاهش به جمال پسر افتاد
یک قاب ز تصویر یتیمی شدنش دید
چشمان پسر تا که به چشم پدر افتاد
غمناله ی مادر شرر افکند به جانش
وقتی نظرش جانب دیوار و در افتاد
او ساحل امن همه طوفان زده گان است
چون کشتی طوفان زده ،گر در خطر افتاد
از طوس دلم تا حرم کرب وبلا رفت
این جا پدر افتاد در آن جا پسر افتاد
دل سوخت «وفایی» به مُحرم ،پس از آن ماه
داغی به دل ما همه ماه صفر افتاد
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
کار تو همه مهر و وفا بود رضا جان
پاداش تو، کي زهر جفا بود، رضا جان
آن لحظه که پرپر زدي و آه کشيدي
معصومه ي مظلومه، کجا بود رضا جان
بر ديدنت آمد چو جوادت ز مدينه
سوز جگرش، يا ابتا بود رضا جان
تنها نه جگر، شمعصفت شد بدنت آب
کي قتل تو اينگونه روا بود، رضا جان
تو ناله زدي، در وسط حجره و زهرا
بالاي سرت نوحهسرا بود رضا جان
يک چشم تو در راه، به ديدار جوادت
چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان
جان دادي و راحت شدي از زخم زبانها
اين زهر، براي تو شفا بود رضا جان
از آتش اين زهر، تن و جان تو ميسوخت
اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان
روزي که نبوديم در اين عالم خاکي
در سينه ي ما، سوز شما بود رضا جان
از خويش مران «ميثم» افتاده ز پا را
عمري درِ اين خانه گدا بود رضا جان
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_رضا_مناجات
اگر چه خارم و خواندی به سو ی گلزارم
شمیم باغ بهشت تو را به بر دارم
به جز توکیست که از خجلتم خبر دارد؟
به غیر اشک به رویم اگر نمی آرم
مریضم و به شفاخانه ی تو رو کردم
دوباره آمده ام ای طبیب، بیمارم
دلم گرفته نگاهم نمی کنی آقا ؟
به یک نگاه تو وا می شود دل زارم
تو ضامن همگان می شوی،نجاتم بخش
که در حصار خطا و گنه گرفتارم
سیاه نامه ی ما را سفید کن امروز
چو آسمان پُر از ابر تیره و تارم
عطا و رأفت تو این چنین حریصم کرد
ببخش در خور شأن تونیست رفتارم
نیامدم به طلبکاری،آمدم گویم
تمام عمر به اجداتان بدهکارم
من آمدم به در خانه ات تو رابینم
به وقت دادن جان می رسی به دیدارم؟
سزاست گر که«وفایی» حضورتان گرید
که سیل اشک گرفته مجال گفتارم
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
آقایمان آمد عبا روی سرش بود
رنگ کبودی بر تمام پیکرش بود
در کوچه یاد ماجرای کوچه افتاد
یافاطمه یافاطمه ذکر لبش بود
دستی به پهلو دست دیگر روی دیوار
پهلو گرفتن یادگار مادرش بود
او در میان حجره ای دربسته اما
صدها فرشته در کنار بسترش بود
او دست و پا می زد ولی با کام عطشان
گویا که دیگر لحظه های آخرش بود
اما تمام فکر و ذهنش کربلا بود
یاد غریبی های جد بی سرش بود
مردم گریز کربلایم اینچنین است
آمد جواد و لحظه ی آخر برش بود
اما به دشت کربلا جور دگر شد
اربابمان بالای نعش اکبرش بود
باید جوانان بنی هاشم بیایند
تا این بدن را بر در خیمه رسانند
#حبیب_باقرزاده
@raziolhossein
#امام_رضا_شهادت
نفسهای آخر، عطش، روضهخوان شد
که لبهای تشنه، به یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است امشب، جوادم بیاید
.....
قرار است امشب، شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان، مزارم
اگر چه غریبی، شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
#قاسم_صرافان
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان
مرا ببخش نمُردم پس از محرمتان
لباسِ مشکی من یادگاری زهراست
چگونه دل کَنَم از آن؟ چگونه از غمتان؟
بگیر امانتیات را خودت نگه دارش
که چند وقت دگر میشَویم محرمتان
برایِ سالِ دگر نَه برایِ فاطمیه
برایِ روضهی مادر برای ماتمتان
دلم بگیر که محکم ترش گره بزنی
به لطفِ فاطمه بر ریشههای پرچمتان
هزار شُکر که از لطف پنجره فولاد
میان حلقهی ماتم شدیم همدمتان
بیا دوباره بخوان روضههای یابن شبیب
که من دوباره بسوزم دوباره با دَمِتان
چه شامها که زدی سر به گریهام اما
مرا ببخش نمُردم به پایِ مقدمتان ...
#حسن_لطفی
@raziolhossein