eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بی مهر تو راهی به سعادت نرسید بی مهر تو امضای عبادت نرسید گفتند به داد میرسی در صد جا در کوچه ولی کسی به دادت نرسید @raziolhossein
بیجا در اشک ارغوانی نشود بیهوده قد سرو کمانی نشود گر نقد جهان بپای زهرا ریزند بالله دیه ی سیلی ثانی نشود مرحوم @raziolhossein
ای آنکه ظهور، بر دعایت بسته‌ست اَلطاف خدا، به اِلتجایت بسته‌ست شب ناله کنی، صبح فرج می‌آید این رمز، به رازِ دست‌هایت بسته‌ست @raziolhossein
هنوز کودکان تو برای جای خالی‌ات در انزوای جای جای خانه گریه می‌کنند یکایک حروف در کتابها هنوز هم بدون هر اشاره و نشانه گریه می‌کنند چه خوانده چشمهای تو که خیس مانده آستین میان کوچه ها مگر چگونه خورده‌ای زمین چگونه باز پا شدی ،چگونه بی صدا شدی که مردها برای تو زنانه گریه می‌کنند چه بود سر مخفی ِخسوف چند ماهه‌ات چه بود راز گریه و سکوت گاه گاهه‌ات چه بود راه کودکت ،چه شد سپاه کوچکت که پا به ماه ها  به این بهانه گریه می‌کنند هزار کوه زخم را به دوش می کشیدی و هزار زهر  طعنه را به گوش می شنیدی و تمام بردبار ها ،تمام کوهسار ها به پات با تکان تکان ِشانه گریه می‌کنند سیاه ماند چهره‌اش پس از تو روزگار شهر پر از مزار شد شبی پس از تو هر کنار شهر پس از به شانه رفتنت  پس از شبانه رفتنت برات یا کریم ها شبانه گریه می‌کنند @raziolhossein
کار داریم در این شعر فراوان با دَر گوییا خورده گره با غزلِ  مولا ، در وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر خستگی های پیمبر همه شد یکجا در شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی که برایش به خدا هست علی تنها در می نشستند یتیمان همه شب منتظرش خیره بر در همگی تا بزند بابا در چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در نکند در غزلم بسته شود دستانش نکند در غزلم باز شود با پا در میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟! آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه فکر کردند که دیوار یکی شد با در آه! سادات ببخشند ولی خورد زمین در همین فاصله هم کنده شد از لولا در رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر اندکی تاب میاورد در آن غوغا در آه! ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه تا کمی باز کند روی همه دنیا در... @raziolhossein
دیدم که مادرم شب جمعه شب قرار گل می‌گرفت باغ قنوتش برای یار پیوسته در نماز و رکوع و سجود خود کوه قیام داشت و چشمان آبشار قدش خمیده بود ولی تا عمود صبح از شانه‌های خسته‌ی شب می‌گرفت بار از بس که وصل بود در آیینه‌ی خدا جبریل را ز واسطه‌ی وحی زد کنار از صبح سابقون به شب آخرالزمان دست دعای مادر من بود در گذار اما در این مناظره‌ی عشق هرچقدر در صحن گریه‌هاش نشستم به انتظار دیدم دمی برای خودش پر نمی‌زند وقتی که روی بال دعا می‌شود سوار رفتم سلام کردم و گفتم پس از سلام ای برقرارِ بر سر سجاده بی‌قرار از هرکسی میان قنوت اسم برده ای الا خودت که پیش خدا داری اعتبار از این سپاه تربت تسبیح پس چرا یک دانه هم نگشت برای خودت نثار اشک از کبود صورت خود پاک کرد و گفت آه ای عزیز مادر ، الجار ثم الدار @raziolhossein
قفس وبالِ بال بود، جای آسمان نبود زمینِ مُرده مقصدِ مسافر زمان نبود دَمی که صاحبِ بهشت، روی خاک پا گذاشت قرار بر بهار بود، حرفی از خزان نبود زمین لیاقتِ امانتی که داشت را نداشت -همیشه‌آزموده‌ای- که مَردِ امتحان نبود چگونه شد کسی که چادرش پناه خلق بود میان خلقِ در پناه خویش، در امان نبود؟! مگر زمان چگونه از گذارِ عمر او گذشت که در شمارِ سال‌ها جوان، ولی جوان نبود؟! نمازِ پشت در به دائم‌الرُّکوعی‌اش رساند قیامِ در قعود بود، قامتش کمان نبود اگر نبود خطبه‌ای که زد به گوش مأذنه نشانی از علی میان اشهدِ اذان نبود نمازهای ما به سمت قبله‌ی مدینه بود اگر مزارِ قبله‌گاهِ کعبه بی‌نشان نبود @raziolhossein
با این که گناه کارم و بی‌پروا هرگز نشود دلم... جدا از مولا! روزی که شناسنامه‌ها می‌سوزند... نام پدرم: علی‌ست... مادر: زهرا! @raziolhossein
اثری کاش که برآه دل ما بخشند مرهمی برجگر سوخته دل ها بخشند لاله ای باش دراین دایره کز روز ازل داغ رابرجگر لاله ی صحرا بخشند تاکه مجنون نشوی لذت غم رانچشی سعی کن تا که ازاین می به توصهبا بخشند ازخدا خواسته ام گربه مدینه بروم رنگ وبوئی به من ازگلشن طاها بخشند می وزد بوی بهشت ازدرو دیوار بقیع عطری ازمعرفت ای کاش که برما بخشند ما خرابیم نه آن تربت خاکی، ای دوست کاش یک لحظه به ما دیده ی بینا بخشند هیچ دانی چه بود اشک عزای زهرا آبروئی است که براهل تولا بخشند هرکه مسکین دراوست دو عالم  دارد چه نیازست به او دولت دنیا بخشند گنه ما به خداوند ترازو شکن است جرم مارا مگر آن روز به زهرا بخشند بذر اشکی که درامروز«وفایی» افشاند داردامید ازآن توشه ی فردا بخشند @raziolhossein
از آن چه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه ای کسی که کفو علی می شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی اللّه دردسر دارد کسی که شهر سر سفره ی قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد ؟! صدا زد : "  اشهد ان علی ولی اللّه " ولی دریغ که این شهر گوش کر دارد زمان خوردن حقّ علی و اولادش سقیفه است و احادیث معتبر دارد سقیفه مکتب شیطانی خلافت بود سیاستی که برایش علی ضرر دارد کنیز بیت علی خاک را طلا می کرد سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد اگر چه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد بگو به دشمن مولا مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد کشید و برد ، زد و رفت ، من نمی دانم حسن دقیق تر از ماجرا خبر دارد بگو به شعله : چه وقت دخیل بستن بود ؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد بگو به میخ : که این کعبه را خراب نکن غلاف کاش از این کار دست بردارد دهان تیغ دو دم را عجیب می بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد به شعله سوخت پر و بال مادر ، امّا نه حسین هست ، حسن هست ، بال و پر دارد اگر خمیده علی از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره ها تشییع که ماه الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد @raziolhossein
زهرا همیشه عشق در جریان حیدر بود زهرا همیشه خون در شریان حیدر بود زهرا ستون خانه‌ی ایمان حیدر بود ایمان نه تنها بلکه زهرا جان حیدر بود زهرا اگر حوراست حورای علی بود و زهرا اگر انسیه بود انسان حیدر بود زهرا تنور خانه اش گرم از ولایت بود در سفره‌ی زهرا همیشه نان حیدر بود هر جا تبسم کرد علی زهرا دلیلش شد شیرینی خرمای نخلستان حیدر بود زهرا دعا کرد و علی هم فتح خیبر کرد آرامش قبل از دم طوفان حیدر بود از سوره‌ی زهرا سه آیه جلوه کرد اما زهرا تمام جلوه‌ی قرآن حیدر بود زهرا برای ماندن نام علی جان داد آن زخمهای پشت در درمان حیدر بود زهرا که باشد از علی درد و بلا دور است زهرا همه عمرش بلاگردان حیدر بود وقتی دم در رفت یعنی فاطمه اول اذن ورود خلق بر ایوان حیدر بود زهرا مواساتش میان دود و آتش شد پهلو شکست اما یل میدان حیدر بود زهرا اگر صد سال پشت در لگد میخورد از پا نمی افتاد چون در خانه حیدر بود باری اگر افتاد ارزش داشت که افتاد مردی که پایش کشته شد دردانه ، «حیدر» بود با چل غلاف از دور و بر هی میزدند او را دستش ولی پیوسته در دامان حیدر بود در بین دست و پای دشمن دست و پا میزد دلدار حیدر بین بدخواهان حیدر بود . . ‌‌‍‍زهرا حسینی داشت او هم زیر پا افتاد اما به فکر دختر گریان حیدر بود زینب کنار خیمه حیران برادر بود انگار زهرا پشت در حیران حیدر بود خلخال از پای یهودی هم نباید کند چشم حرامی ها پی طفلان حیدر بود @raziolhossein
نوری که هیچ می نگرد ماهتاب را در سایه‌اش پناه دهد آفتاب را زهراست کوثری که به آیات روشنش آب حیات می دهد ام الکتاب را همسایهٔ قنوتش اگر ما نبوده‌ایم خرج چه کرده آن نفس مستجاب را حتی به قیمت پر کاهی نمی‌خرند بی التفات فاطمه کوه ثواب را زهرا که هست غصهٔ محشر برای چه ای شیعه دور کن ز خود این اضطراب را روزی که چشم ام ابیها به خواب رفت از چشم بوتراب گرفتند خواب را بانو كجاست قبر تو؟ بايد به گور برد اين پرسش همیشه بدون جواب را @raziolhossein