eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دهمین نور کبریا هادی روشنای مسیرها هادی مقصد بال های خسته ی ما حرم امن سامرا هادی ما کجا و اسیر گمراهی تا دلیل است و رهنما هادی ما کویریم و هر کلام شما شوق دریا دهد به ما هادی کعبه دنبال طوف سامره ات قبله مایل به توست یا هادی عشق را دیده ایم دور ضریح مست شش گوشه ی شما هادی السلام علیک یا مولا السلام علیک یا هادی غم دنیا زمان دیدارت می رود از سر گدا هادی ما گدایان کوی سامره ایم زائر مست بوی سامره ایم زنده ام همچنان ز رحمت تو مدح خوان شکوه عترت تو من همان التماسِ هر روزِ مهربانی بی نهایت تو دستهای گدایی ام لبریز از خیال خوش سخاوت تو دست بخشنده تو قسمت ما آرزو های ماست قسمت تو دهمین آفتاب بی تکرار منم و حسرت زیارت تو راه من ای صراط زهرایی مستقیم است از عنایت تو نور از ریشه های باورمان می ترواد به لطف همت تو وعده وعده پر است سفره ی ما صبح و ظهر و شب از کرامت تو راه ها ختم می شود به خدا فقط از کوچه ی هدایت تو راه تاریک و من خطر نکنم من که بی هادی ام سفر نکنم می چکد نور حق ز دامانت پدر و مادرم به قربانت ابتدای تو نور علی نور و نیست حرفی ز روز پایانت گوش جان می دهد شبیه همه شیر در پرده هم به فرمانت به بلندای آسمان پر زد هر که شد خاک بوس ایوانت چشمه چشمه غدیر می جوشد از کلام همیشه جوشانت میزبان همیشه ی دلها سائلت میشود غزل خوانت دشمن و دوست را نوازش کرد عطر مست نسیم احسانت خوب شد زخم شَکِّ قلبم با "جامعه" آیه های ایمانت کرمتان شبیه باران است عادَتُکم همیشه احسان است @raziolhossein
شاه تبعیدی و بی خادم و بی دربارم چه کنم خسته‌ام و بی کسم و بی یارم بیشتر از دو دهه هست که دور از وطنم بند در سامره ام ساکن بالاجبارم به هدایت نرسد هرکه زما رو گرداند هادی ام حیف کشیدند به ابر تارم پسر شیرم وبین قفس شیرم بُرد آه نشناخت مرا والیِ بد کردارم عرش و فرش است گدایم به که گویم ظالم به گداخانه مرا برد که سازد خوارم بد نکردم به کسی زهر بکامم دادند اشک پاییز درآمد بر این رخسارم دشمن از کینه و از ترس شبیخونم زد به حرم‌خانه و سجادهءاستغفارم هر زمان برد مرا، ناله‌ی من مادر بود چکنم سیّدم و یاد در و دیوارم به خدا مادر ما زیر لگد گیر افتاد روضهءمحسن و در کرده مرا بیمارم تا که تحقیر شوم بزم شرابم بردند چکنم یار ندارم چه کنم ناچارم وسط بزم شراب از غم زینب مُردم داد یاد لب و آن چوب مرا آزارم بین آن معرکه با چشم به عباسش گفت تا کجاها که رسیده‌است پس‌از تو کارم اشهد لحظه‌ی موتم شده ای وای حسین یاد آن طشت طلا جان به خدا بسپارم @raziolhossein1
خبر گریه ی گرفتاران.. میرسد شب به شب به دلداران این قبیله به فکر ما هستند پیرشان کرده غصه یاران نخ تسبیحشان که میچرخد سرِ پا میشوند بیماران سر به دیوار اهل بیت زدیم خوش به احوال سر به دیواران ما گنهکارهای آلوده پشتمان گرم شد به غفاران دل ما تنگ سامرا شده است ما و آقا و نم نم باران! ما طلبکار این کریم شدیم بس که رو داده بر بدهکاران یوسف سامرا نگاهی کن ناز بفروش بر خریداران شیرها پوزه میکشند به پات تشنه ی کشتن تو خونخواران اهل عالم غم و محن بس ماست این که بی کس شده همه کس ماست گرچه از زهر حال مضطر داشت به دلش داغهای بدتر داشت حجره از ناله ی انا العطشان حال و روزی شبیه محشر داشت   علی بن جواد این آخر ذره ای خاک کربلا برداشت آب شرمنده ی لبانش شد اثر تشنگی به حنجر داشت انقدر بین حجره می غلطید جای خونمردگی به پیکر داشت بعد ازآن مجلس شراب فقط از غم عمه دیده ی تر داشت این لباسش اگر چه خاکی شد! باز آقا لباس دیگر داشت! گرچه سردرد اذیتش میکرد هرچه هم بود لااقل سر داشت دور و بر خنجری به دستی نیست قاتلش را کجا برابر داشت؟! دخترش گرچه داغدارش بود پشت صد پرده بود معجر داشت روضه من فقط همین جمله ست پسرش را کنارش آخر داشت کربلا داغ بر دلم خورده وای از آن تشنه ی پسر مرده! @raziolhossein
شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت کعبه برای دیدن رویش وضو داشت رشک ملک بود آن  حصیر زیر پایش هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش قد قامتش با روز شب را کرد محشور سجاده با هر سجده اش نور علی نور چشم سیاهش روشنای راه ایمان هر ناوک مژگان او یک خط قرآن تسبیح می چرخاند و می چرخید عالم ارض و سما را رزق می بخشید توام از خلوتش گرچه دو عالم فیض می برد اوج مصیبت در دل این شب رقم خورد ناگاه قومی بی ادب حرمت شکستند تسبیح فیض خلق را از هم گسستند از هر طرف حمله بر آن کاشانه کردند مانند سیلی خانه را ویرانه کردند نه احترام حرمتش را داشت دشمن عمامه اش را از سرش برداشت دشمن پای برهنه  سربرهنه در دل شب بردند او را و فلک در تاب و در تب خالیست جای فاطمه انگار اینجا تا که بگیرد باز دامان علی را می ریخت اشک شرم عالم روی جاده دشمن سواره بود اما او پیاده در کوچه های بی کسی او را کشیدند با هر قدم آه از نهاد او شنیدند از داغ این غم عالمی در پیچ تاب است سر منزل این کوچه ها بزم شراب است بزم شراب اما خبر از خیزران نیست ناموس او در مجلس نامحرمان نیست از سامرا برخاست آه شام آن شب یک سوی صد نا محرم و یک سوی زینب یک سو ، سری بر تشت زر ، یک سو رقیه یک سو سراسر خنده و یک سوی گریه یک سوی چوب خیزران می خورد بر لب یک سو مزن ظالم به لبها داشت زینب از بس اسیران را عذاب آن خیزران داد از تشت آخر سر به روی خاک افتاد @raziolhossein
نمی دیدند غیر از التهاب و اضطراب آنجا در یک خانه وا شد بارِ دیگر با شتاب آنجا امام شیعه را با دستهای بسته می بردند دوباره باز شد در کوچه ها پای طناب آنجا کجا خانِ صَعالیک است  شأن حضرت هادی از این غم شد دل صدیقه کبری کباب آنجا به هر صورت امام شیعه را تحقیر می‌کردند تعارف شد به جان شیعیان جام‌شراب آنجا علی الظاهر دوشنبه زهر جانش را گرفت اما لبش تر شد خدا را شکر با یک جرعه آب آنجا امام عسکری آمد نمازی خواند و دفنش کرد تن او را سه روز و شب نسوزاند آفتاب آنجا اگرچه زهر جانسوز است اما لااقل دیگر محاسن را نکرد از خون پیشانی خضاب آنجا نشد بی حرمتی هرگز به اهل خانه بعد از او نشد توهین به فرزند و زن و ناموس باب آنجا خدا را شکر بین این همه آدم نبود ای دل یکی مثل علی اصغر یکی مثل رباب آنجا . . . «جوان حضرت هادی به بالینش رسید اینجا جوانش دست و پا زد سید اهل شباب آنجا» @raziolhossein
کشاندم به بزم محبت خدا را طلب کرده ام بادهء سامرا را بنا شد سبوی زیارت بنوشم چشیدم دو جرعه شراب دعا را کنار ضریحی که زهرا نشسته سحر نذر کردم حدیث کسا را نشستم پس از جامعه زیر گنبد جماعت بخوانم نماز عشا را رسیدم به اینجا ولی دست من نیست خود آورده این جمع حاجت روا را فدای کریمی که در اوج عزت خریده است ناز و ادای گدا را ندیده ز عشاق خود جز اذیت ولی زائرش دیده جود و عطا را مسلمان و غیر مسلمان ندارد عوض کرده عشقش، دو دنیای ما را بپیچید بین حرم نسخه ام را گرفتم ز دست طبیبم شفا را کسی که دلت مست طوس است بنگر؛ از ایوان سلطانش ابن الرضا را فدای امامی که در سامرایش کشیده به شانه غم کربلا را اسیری کشیده ولی تشنگی نه ندیده به روی لبش ردّ پا را کسی وقت تشییع جسمش ندیده تنی پاره پاره تر از بوریا را خرابه نشین بود و تبعیدی اما نخورده دگر غصهء عمه ها را کسی معجری را نبرده به غارت و نشنیده گوش زنی ناسزا را گرسنه نخوابیده اهل و عیالش نشد بالش دخترش سنگ خارا سری را رقیه بغل کرد و بوسید سری سنگ خورده، پُر از ربنّا را... @raziolhossein
حرمت شوکت محض است ولی زیبا هم متوسل به شکوه حرمت طوبا هم غرق در جامعه و مست غدیریه شدیم من و صحن حرم و کوه و خُم و دریا هم از هلال رجب و نیمه‌ی ذی‌الحجه گذشت آنچه در قدر سرودیم در عاشورا هم چه نیازی به طبیب است اگر نزد توایم که شفا می‌دهی آری متوکل را هم تو علی هستی و در کنج قفس هم بروی نزد تو ناله کند شیر که من روباهم دل بگو آینه و شیشه اگر مال تو نیست بشِکن آینه و شیشه و دل را با هم @raziolhossein
ما سامرا نرفته گدای تو می شويم ای مهربان امام، فدای تو می شويم هادی خلق! كوری چشمان گمرهان پروانگان شمع عزای تو می شويم @raziolhossein
همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد... برای این که علوم از تو منتشر نشود میان لشکر با آن همه نگهبان بُرد... کجاست تا که ببیند حریم تو امروز چقدر غصه و غم از دل پریشان بُرد چقدر درد برای طبیب آوردند مریض از حرم تو چقدر درمان بُرد همان حرم که برای غبار آن، جبریل هزار شهپر و یوسف هزار مژگان بُرد به قدر ظرفیت سائلش تفضل کرد که خضر، علم لدن، تخت را سلیمان بُرد چه شیر پرده چه شیر درنده یکسان است از این جهت که از امر امام فرمان بُرد دل شراب هم از این مصیبتش خون است طَهور را به سرای شراب مهمان بُرد شراب بود ولی او یزید شام نبود مگر که چوب به سمت دهان و دندان بُرد؟! @raziolhossein
دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است سلام حضرت ابن الرضای دوم ما فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است تو در تمام حرم ها کنار من هستی زیارتم همه لطفش به جامعه خوانی است علی ِچارم ِ دین ، هر که بنده تو نشد تمام بندگی اش کفر و نامسلمانی است به میوه ی دلت آقا بگو که برگردد بهار گم شده اینجا ، هوا زمستانی است زخشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانه ای که همیشه در آن فراوانی است چه در کنار گدایان ، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانی است عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده  ، غریب و زندانی است چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانی است دوشنبه ، گریه ، حسن ، سامرا مدینه شده دوشنبه های حسن ها همیشه بارانی است حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست @raziolhossein
غریب سامـره را وقت ربنــــــا بردند خدا به خیر کند نیمه شب چرا بردند خدا به خیر کند قصد جان او کردند دعا کنید  سلامت به خانه بر گردند گل بهشت چرا دست خار و خس افتاد عزیز فاطمـــه در کـــوچه از نفس افتاد همینکه شد نفسش تنگ در میانه‌ی راه به گریه زمزمه می کرد ، آه ... یا اُمّاه هزار شکر که آتش در این سرا نزدند هزار شکر که بانوی خانه را نزدند حرامیان ، خودِ بیتُ الحرام رابردند امام هادی علیه السلام را بردند خدا کند که از این بیشتر جفا نکنند خدا کند که سرش از بدن جدا نکنند چقدر بی ادبی می کند به محضر او و داد می زند این نانجیب بـر سر او میان جمع به آقام هتک حرمت شد جسارتی شد و ابنُ الرضا اذِیّت شد امام هادی مظلــــــــوم را تکلُّف کرد شراب به پســر فاطمـــه تعارف کرد یکی نگفت بس است،اینقدَر نکن تحقیر نکن شراب تعـــــارف به آیه‌‌ی تطهیـــــر یکی نگفت بس است ،دست ازسرش بردار عزیز فاطمــــــــــــــــــــه را اینقدَر نده آزار ز احتـــــرام ولیُ اللَّه اِمتِنــــــــاع چرا؟ امام عرش نشین ، بِرکةُ السِّباع چرا؟ ــــــــــ سلام یا علی بن محمدِالهـــــــــــــــادی چه شد که یاد غم عمه جانت افتادی؟ حریم فاطمه و اینهمه عذاب کجا عقیلةُ العرب و مجلس شراب کجا حریم فاطمه دربین ازدحام ای وای مخدرات علی ، مجلس حرام ای وای صدای قاری قرآنِ آشنا زکجاست؟ گمانم از لب خونین سیدالشهداست من از تلاوت شـــاه شهید می ترسم ز چوب دستیِ دست یزید می ترسم یزید  مست شراب است ،آه و واویلا دوباره فکر عذاب است ، آه و واویلا به دختران علی طعنه بی امان می زد بر آن لبان ترک خورده خیزران می زد @raziolhossein
ماه در آینه ی چشمِ تو خلوت می کرد آسِمان زیر قدم هات طهارت می کرد عرق شرم به پیشانی خورشید چه بود؟ پیش اجلال تو احساسِ حقارت می کرد سَرِ سجاده ی عشقت دو سه نوبت در روز جبرئیل آمده و عرض ارادت می کرد به گدایت عَوَضِ سنگ طلا بخشیدی دست هایت چه کریمانه کرامت می کرد «ابن سِکّیت» شدن ها اثر چشم تو بود دلِ نرمت همه را زود هدایت می کرد با «غدیریه» امامت به سرانجام رسید مُصحفت «جامعه» تکمیل رسالت می کرد هر چه کردند نشد نور تو خاموش شود مِهر تو بر همه ی شهر سرایت می کرد متوکل به تماشای شرابت می برد بس که بر اوج مقام تو حسادت می کرد شعر خواندی و لبت گرم مذمت ها بود کِی به لبهای ترک خورده جسارت می کرد خبر از خیره شدن های به ناموس نبود هر که در محضرتان بود،رعایت می کرد سامرا  شام  نشد تا که ببینند همه خیزران بر لب و دندان چه قیامت می کرد... @raziolhossein