#حضرت_زینب_شهادت
تا که کهنه پیرهن در دستهایم جا گرفت
نیمه ی ماه رجب هم بوی عاشورا گرفت
روضه خوانت بوده ام یک سال و نیم ای بی کفن
از صدای ناله ی زینب دل دنیا گرفت
گودیِ زیر دو چشمم! یادگار گودی است
تا که شمر آمد به مقتل کار دل بالا گرفت
جای سالم در تنت پیدا نکردم، لا جرم
خواهر غمدیده ی تو بوسه از رگ ها گرفت
هر کسی در کربلا از هر کجایی کینه داشت
انتقام خویش را از ما بنی الزهرا گرفت
دست نامحرم به روی خواهرت تا شد بلند
بر فراز نیزه خون چشمان سقا را گرفت
تا که بر گهواره ی نیزه بخوابد اصغرت
مادر بی شیرخواره نغمه لالا گرفت…
#محمدحسین_مهدی_پناه
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
آنچنان که خُلق دخترها به مادر میرود
خُلق زینب نیز به زهرای اطهر میرود
شرط عقد خواهری چون او فقط این بود که
هر چه پیش آید بهمراه برادر میرود
در مقابل محض همراهی این خواهر حسین
ترک پیکر کرده و بر نیزه با سر میرود
خون حیدر در رگش جاریست وقتی اینچنین
در اسارت هم چنان فاتح به منبر میرود
هیبت زینب به حیرت برده دشمن را که او
روی منبر میرود یا فتح خیبر میرود!؟
خطبه میخواند تمام شهر میریزد به هم
آنچنان که انتظار روز محشر میرود
تیغ بران بیانش ذوالفقاری دیگر است
آن زمانی که به جنگ جهل لشگر میرود
کوه صبر است او که از داغ دل پر غصهاش
کاسهی صبر تمام غصهها سر میرود
#میثم_کاوسی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
روی بام آفرینش آفتاب زینب است
رونق هر سفره ای از نان و آب زینب است
تو بگو چادر ولی در اصل این شمشیر اوست
فاتح کرببلا تیغ حجاب زینب است
"ما رایتُ" گفت؟! نه! کوبید برروی یزید.
وحشت آل امیه از جواب زینب است
گرچه شد پوشیه اش غارت رخش مستور ماند
بال جبراییل در واقع نقاب زینب است
گریه کرد و گریه کرد و شام را ویرانه کرد
گریه کردن درس اول از کتاب زینب است
دستهایش در طناب افتاده اما بسته نیست
تا ابد حبل المتین ما طناب زینب است
پرچم زینب به دست کوچک ام البکاست
پس رقیه رهبر این انقلاب زینب است
چادر خاکیش خاک سینه زنها را سرشت
هرکسی اباد شد خانه خراب زینب است
تا همه گفتند زینب گفت زینب یا حسین
این نگین زیبنده بر روی رکاب زینب است
ای که دنبال برات کربلایی اربعین
کربلا رفتن فقط با انتخاب زینب است
جای شلاق و اسارت یا لباس پاره نه
دیدن یک سر روی نیزه عذاب زینب است
#حسین_قربانچه
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
#دوبیتی #عامیانه
عطر سیب صحن دلبرم میاد
بخدا همینه باورم..،میاد
نفسای آخره..،مطمئنم
دم آخری برادرم میاد
دست غم تو رو ازم جدا کشید
زینب از دوری تو چیا کشید
من چجوری زیرِ سایه جون بدم...
وقتی جسم تو سه روز گرما کشید
از عذابِ بعدِ تو نترسیدن
نیزهها امونتو می بُریدن
روی تل دست و پا گُم کرده بودم...
دست و پا که میزدی می خندیدن
کاش اینا خداشونو عوض کنن
دین بی بهاشونو عوض کنن
خدا لعنتش کنه..،فکر کی بود
نعل مرکباشونو عوض کنن!
دور خیمههای تو غُلغُله بود
چشم بد دور و بر قافله بود
خولی و شمر و سنان..،جای خودش
بددهن تر از همه حرمله بود
حرمله عذاب بی اموون میداد
مشک عباسمونو نشوون میداد
تا که دِقِّمون بده..،گهواره رو
جلو چشمای رباب تکوون میداد
کوفه زخم دلمو نمک می زد
سنگ غم آئینهمو محک می زد
نزدیکِ محلّهای که درس دادم...
منو شاگرد خودم کتک می زد
کوچه های تنگ و اون همه فشار...
هتک حرمتِ منو بهروم نیار
منی که پردهنشین بودم یه عُمر
با سرِ بازارِ برده ها چیکار؟!
یه بُزُرگی..،زندگیش خراب میشه
دلِ سنگَم واسه اون کباب میشه
بخدا روم نمیشه سوال کنم...
آستینِ پاره مگه حجاب میشه؟!
مرهم هیچکسی التیام نبود
شونه ای پناه گریههام نبود
اون همه بلا توو کربلا دیدم...
هیچ مصیبتی شبیه شام نبود
داغ بی حسابشو یادم نیار
اون همه عذابشو یادم نیار
مستای شامی چه بی حیا بودن...
مجلس شرابشو یادم نیار
اگه با غم تو همدم می شدن
این حرامیا هم آدم می شدن
میدونم زیر سر خیزرونه...
دندونات یکی یکی کم می شدن
باید این شبو به روز بدل کنم
مشکل فراقِمونو حل کنم
حالا که تو نیستی پیشم..،بایدَم
یادگار مادرو بغل کنم
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
#دوبیتی #عامیانه
• عصر
غمات پایان ندارن...آه زینب
دو چشمت خون میبارن...آه زینب
ابالفضل و که زانوش شد رکابت
به زانو در میارن...آه زینب
• غروب
غروب کربلا زینب اسیره
جهان باید از این ماتم بمیره
ابالفضل و علی اکبر که رفتن
رکاب محملش رو کی میگیره
• شام
چی یاد مردم صد رنگ دادن
تو افتادی نوید جنگ دادن
به استقبال زینب روی هر بوم
به دست بچه هاشون سنگ دادن
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
دیگر ای عمر چه خواهی ز من زار،برو
دست خود از سر این غمزده بردار، برو
بارها از بَر من رفتی و باز آمده ای
عمرمن، محض خدا از بَرم اینبار،برو
آب خوش درتو نرفته ز گلویم پایین
بازخواهی کنی ام،یک گره از کار،برو
تو پرستار به بیماری ام و،مرگ طبیب
تاطبیب است چه حاجت به پرستار،برو
گرتو امشب بروی،من به حسینم برسم
سد مشو بین دو دلداده و دلدار، برو
تو میان من و او فاصله انداخته ای
تا به یاران برسم،باش مرا یار،برو
#حیدر_توکلی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
شکر خدا نشسته اجل دربرابرم
تا همرهش بَرَد، به جوار برادرم
گر آشنا نمانده کنارم ملال نیست
باشد سرم به دامن پر مهر مادرم
همت کنید و بستر من را برون برید
تا سوزد از شراره ی خورشید پیکرم
ازپیش من برون ببرید این سبوی آب
تاچون حسین،تشنه دهم جان به داورم
پیراهن حسین مرا بر کفم دهید
کارام گیرد این، دل درخون شناورم
بر سنگ قبر من بنویسید،این کلام
من کشته ی حسین و جدايی ز دلبرم
#حیدر_توکلی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
غروبی شد پر از ماتم غروب آخرِ زینب
جز عبدالله نبود آخر کسی دور و بر زینب
به یادش آمده آن روزگاری که بنی هاشم
همه با احترام و با ادب در محضر زینب
تمام آرزویش بوده آن ساعات پایانی
عزیزانش همه باشند بالای سر زینب
دوباره نوحه دم دادو نوایش واحسینا شد
شده خیره به درب خانه چشمان تر زینب
میان آنهمه غربت فقط پیراهنی پاره
شده مرهم برای سینهیغمپرور زینب
پر از زخم و جراحت شد تمام پیکر یارش
پر از جای غلاف و تازیانه پیکر زینب
صدای شیون و گریه بلند از خیمهها اما
صدای خندهی قاتل به حال مضطر زینب
به دست ساربان انگشتری غارت شد اما بعد
میان راه غارت شد تمام زیور زینب
میان شام سهم او شده خاکستر و آتش
گمانم سوخت و خاکی شده موی سر زینب
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
اگر دلواپسِ من بوده ای من بیشتر بودم
میان بستگان خود به تو وابسته تر بودم
رسیده لحظه ی مرگم سراغم را نمیگیری؟!
به شوق دیدنت از صبح هی خیره به در بودم
میان بسترم جان میدهم حالا تک و تنها
منی که لحظه ی جان دادن چندین نفر بودم
نگاه اولم را بین آغوش تو خندیدم
از آن بدو تولد با تو یک جور دگر بودم
نگاه آخرم گودال بودی گریه میکردم
وَ از موی سرِ آشفته ات آشفته تر بودم
هنوزم با مرور خاطراتت جان به لب هستم
سه ساعت زخم خوردی و سه ساعت محتضر بودم
میان التماس من تو را هر کس که آمد زد
چه بر می آمد از این دستِ تنها؟! یک نفر بودم
به ابن سعد رو انداختم آخرسر از غربت
منی که از سخن با یک غریبه بر حذر بودم
به پیش چشم من ده اسب از روی تنت رد شد
تو خونین پیکر و من بیشتر خونین جگر بودم
تو شأنت دامن زهراست نه مخروبه ی خولی
سرت را از تنورش در میاوردم اگر بودم
بهانه تا نگیرند از نبود تو یتیمانت
برای بچه ها هم عمه بودم هم پدر بودم
سوار ناقه ها کردم همینکه دخترانت را
برای محملم دنبال مَحرَم در به در بودم
تویی که شرط ضمن عقد من بودی، خبر داری؟!
که من از کربلا تا شام با که همسفر بودم
مرا بازار بردند و مرا آزار میدادند
منی را که به عصمت در دو عالم مفتخر بودم
#یا_مظلوم
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
#دوبیتی
از غربت زینب دل من بیتاب است
از غُصه ی اوست دیده ام پُر آب است
امشب شده ام اگر غمین زینب
از لطف دعای حضرت ارباب است
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_شهادت
#دوبیتی
با شعلهی شمعِ نیزهات در سخنم
مشغول به پروانگی و سوختنم
ای کاش جدا نمیشدم از وطنم
پیراهن خونی تو میشد کفنم
#رضا_قاسمی
@raziolhossein