eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
596 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس ای روشنی محفل و ای رونق مجلس ای راز غمت درس مدرّس به مدارس تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب! تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... @raziolhossein
فجر است و صبا مشک فشان می آید آرام دل و شفای جان می آید ای دل به هواخواهی سردار امید        برخیز که صاحب الزمان می آید ..... ای باد صبـا بوی حیــات آوردی روحی به تمــام کـائنـات آوردی درسـامره از گلشن نرگس ،بر ما عطـر دگـری از صلــوات آوردی ........ بر نرجس و بر قلب صبورش صلوات بر مهدی و روی پر زنورش صلوات ای کاش که با دعای زهرا امشب تعجیل شود روز ظهورش صلوات ...... نرجس به رخ پسر فرستد صلوات با دیدنشان پدر فرستد صلوات یارب، شب جمعه کربلایی بشود هرکس که بلندتر فرستد صلوات @raziolhossein
در سینه ام امشب آسمان دارم یک دشت، ستاره بر زبان دارم از کوفه و سهله می روم تا قم زیرا که هوای جمکران دارم آماده ی دار چشم های توست در پیکر خود اگر که جان دارم عمری ست گدای خانه ات هستم عمری ست از این تنور، نان دارم می خواهم که تمام هستم را می خواهم هر چه در توان دارم بر پای نگاه دوست بگذارم دریاب مرا که دوستت دارم مجنونم و راه خانه می گیرم از لیلی خود نشانه می گیرم صیدم؛ که ز دست های صیادم آزادم و آب و دانه می گیرم چون اشک، روان گاه و بیگاهم بارانم  و بی بهانه می گیرم هر بار که یاد یار می افتم با آتش دل زبانه می گیرم یک روز چنان غبار می آیم بر دامنت آشیانه می گیرم من گرد و غبار راه دلدارم دریاب مرا که دوستت دارم در عید رسیدن تو حیرانم هم شادم و هم کمی پریشانم از اینکه تو هستی و ... نمی بینم از اینکه کجایی و ... نمی دانم دلگرم به ریسه و چراغانی سرگرم به کوچه و خیابانم مشتاق، شبیه طاق نصرت ها بی تاب، در انتظار مهمانم این چند خطِ ارادت من هم عرضی ست برای نیمه شعبانم ای مقصد حرف های بسیارم دریاب مرا که دوستت دارم سرمست تو کِی شراب می خواهد؟ کِی تشنه ی عشقت آب می خواهد؟ ناخالصی وجود صد رنگم یک نیم نگاه ناب می خواهد در باغ، تمام میوه ها کالند باغ دلم آفتاب می خواهد تا آمدن تو زنده می مانم؟ این پرسش من جواب می خواهد هرچند که دولت تو چون عیسی رزمنده ی پارکاب می خواهد با این همه من فدایی یارم دریاب مرا که دوستت دارم برگرد غریب سامرا برگرد ای وعده آخر خدا برگرد چیزی دگر از خدا نمی خواهیم ای صاحب ما فقط بیا... برگرد ما این مذل الاعدا خواندیم آقای معز الاولیا برگرد ما جمعیت قلیل دنیاییم دنیا شده بر علیه ما برگرد ای منتقم حسین و عاشورا با پرچم سرخ کربلا برگرد از دوری کربلاست می بارم دریاب مرا که دوستت دارم @raziolhossein
دور زمان به نيمه شعبان رسيده است اندوه و درد و غصّه به پايان رسيده است بر جسم مُرده ي همگان جان رسيده است از آسمان ، خليفه ي رحمان رسيده است تابيدن ستاره ي مجلس مبارك است ميلاد ماه پاره ي نرجس مبارك است اين صاحب كمال كه از راه آمده ست اين وجه ذوالجلال كه از راه آمده ست اين حُسنِ بي زوال كه از راه آمده ست اين مُصصطفي خِصال كه راه آمده ست بُـرهان قاطع همه ي دوستان ماست نصّ حديث گفته ، عليّ زمان ماست اين نورسيده ماه شبستان نرجس است اين سوره ي تبارك قـرآن نرجس است اين زينتي كه بركت دامان نرجس است روح امام يازدهم ، جـان نرجس است فرمانبري از او به همه خلق گشته فرض جايي كه هست جزو صِفتهاش"ربّ أرض" از هيبتش بفهــم كه فرزند عسكري ست لبخند او به خاطر لبخندِ عسكري ست لبهاي او عسل كه نگو ، قندِ عسكري ست دلبند و دلپسند و خوشايندِ عسكري ست اين حرف جز به وصف تو انشا نمي شود ((هر يوسفي كه يوسف زهرا نمي شود)) دل در هواي وصل تو بي تابِ سامراست چشمم در انتظار شب و خوابِ سامراست يادت كليدِ اصليِ ابــوابِ سامراست راه وصالت از دل سردابِ سامراست احساس مي كنيم كه فردا از آن ماست وقتي دعا براي تو ورد زبان ماست شيعه به انتظار تو بايد بأيستد وقتي كه اسم خاص تو آيد بأيستد پاي كسي به جز تو نشايد بأيستد تا پيش خصم رُخ بنمايد بأيستد با اينكه سيره ات چو مُحمّد، مُحبّت است دلهاي دشمنان تو مغلوبِ وحشت است بايد كه ذوالفقار بگيري به دستِ خود روي فَرَس ، مهار بگيري به دستِ خود با جبر ، اختيار بگيري به دستِ خود از دشمنت قرار بگيري به دستِ خود بينند چون كه خلق ، علمداريِ تو را اقــرار مي كنند علي واريِ تو را آقا بيا و بر سـَلَفي ها عِـتــاب كن قدري پيِ هلاكتِ داعش شتاب كن با دست خويش آن دو نفر را عذاب كن ما را شريك اين همه فعل ثواب كن از خون تمام معركه را رنگ مي كني وقتي به شيوه ي پدري جنگ مي كني اي قتله گاهْ ديده ي ما زودتر بيا اي پير اشكِ كرب و بلا زودتر بيا جان شهيدِ دستْ جدا زودتر بيا يارا ! به خاطر اُسرا زودتر بيا جدّت صدات مي زند از منبر سنان "عجّل عليٰ ظهوركَ يا صاحب الزّمان" @raziolhossein
بیا که جان به لب آمد،فراق ما را کشت ببین سلاح نداریم غیر چشم امید ! @raziolhossein
بر تو و بوی آشنات ، سلام بر تو و شهر سامرات سلام بر تو و بر محبت تو درود بر تو و بر نشانه هات سلام خانه های شما فراوانند هم نجف هم به کربلات سلام مسجد سهله مسجد کوفه به قم و مشهدالرضات سلام تو ستاره تو مهری و ماهی تو عزیزی بقیت اللهی ای برازندهء وجود شما لفظ مولا و واژهء آقا جان فدا می کند به روز ظهور در رکاب تو حضرت عیسی بند قنداقۀ بهشتی تو می دهد بوی مادرت زهرا چهرهء تو به مادرت رفته قد و بالا به حضرت سقا مات مانده امام عسکریت از جمالِ چو ماه حیدریت آیت اللهِ بی کرانِ خدا حضرت صاحب الزمانِ خدا عرش حق آستان خانۀ توست خانۀ توست جمکران خدا نورِ امّیدِ آخر زهرا آخرین تیر در کمان خدا دست خالق کشیده ریسۀ نور از زمین سمت آسمان خدا چه کسی هم تراز و پایۀ توست شمس ، یک گوشه ای ز سایۀ توست آسمان ، مِی اگر ببارد ، کم سر به پایش اگر گذارد ، کم بر قدومش تمام سطح زمین یاس و نرگس اگر بکارد ، کم سرِ تعظیم ، پایِ آقائیش خلق عالم فرو بیارد ،کم درب و دیوار شهر ثابت کرد عاشقِ در به در ندارد ، کم شامل ما عنایت و بذلش جان فدای عمو ابالفضلش چه بزرگان که در برت بودند خادمِ دست پرورت بودند چه کسانی که مثل بحرالعلوم همۀ عمر نوکرت بودند حائری ها طباطبائی ها همه خدّام محضرت بودند علمایی که با تمام وجود خاک پاهای مادرت بودند در رثای تو خطبه ها خواندند عهد خواندند ، ندبه ها خواندند ای همه شور ای سراسر نور چشم بد از تو تا قیامت دور ماکه خواهان روز موعودیم چشم هر کس تو را نخواهد کور تا سپاهی به مثل ما داری پای خصم تو هست در لب گور گرچه داری حضور بین ما هست شیرینی حضور ، ظهور گر اشاره کنی به پا خیزیم سرِ دشمن به پای تو ریزیم عرشیان باید اعتکاف کنند دور قنداقه اش طواف کنند به بزرگیّ و بی نظیریِ او همگی باید اعتراف کنند در ظهورش که تیغ بر دارد همه شمشیرها غلاف کنند ناتوانند دشمنانش تا با یل فاطمه مصاف کنند پشت ، بر کعبه می دهد آن روز ریشۀ ظلم می کَند آن روز عاقبت تکسوار می آید شیر حیدر تبار می آید پرچم یا حسین بر دوشش در کفش ذوالفقار می آید سیصد و سیبزده نفر دارد با همه اقتدار می آید وعدهء حق شود برآورده این زمین را قرار می آید پس بخوانید در همه ساعات یک دعای فرج پس از صلوات @raziolhossein
همين كه شامّه ام مستِ بوی نرگس شد وصال، روزی اين بينوای مُفلس شد حضور حضرت معشوق در دلم حس شد "ستاره ای بدرخشيد و ماه مجلس شد" شكفته ام چو گل از بهجت رسيدن او بهشت، آمده در سامرا به ديدن او شب تجلّی سلطان انس و جان آمد به جسم مُرده ی عالم، دوباره جان آمد امام كون و مكان، صاحب الزّمان آمد به خاك بوسی او عرش كِل كِشان آمد دليل نورِ كواكب، به جلوه آمده است يگانه حاضر غائب، به جلوه آمده است ببين كه چشم فلك خيره بر قمر شده است شبِ بلند زمين و زمان، سحر شده است درخت پُر ثمر نور بارور شده است امام يازدهم صاحب پسر شده است اگر كه وا شده گلهای سُرخ لبخندش گرفته بوسه ز لبهای گرم دلبندش به محض آمدنش سر به سجده بگذارد همين كه ارض و سما را به وجد می آرد ز فيض مقدم او لطف عام می بارد رسيده تا كه غم از قلب شيعه بر دارد شب شروعِ رسيدن به آخرين راه است شبِ طلوعِ وجودِ بقية الله است دعای حضرت او تا دمی كه همره ماست خدا گواه، مَلك هم گدای درگه ماست "جمال چهره ی او حُجّت مُوَجّه ماست" "هزار يوسف كنعان فتاده در چَهِ ماست" "سر ارادت ما وآستان حضرت دوست" كه هرچه هست به عالم طفيلِ هستيِ اوست خليل اگر بشود مبتلاش، جا دارد ذبيح سر بتراشد براش، جا دارد كليم اگر كه بيفتد به پاش، جا دارد مسيح دم بزند از ولاش، جا دارد قرينه ای كه نبی داشته ست اين آقاست چه هيبتی! به فدايش شوم، خودِ مولاست محمّدی ست بواللهِ خُلق نيكويش مثال ِتك يَل بدر است زورِ بازويش به سيره، دختر پيغمبر است الگويش تمام حُسنِ حَسن مُنجلی ست از رويش پس از ظهور، زمين لرزه از تلاطم ماست كه او به وقت شجاعت حسين دُوّم ماست ولیّ آخِـــرِ الله را فرستادند به آسمان شرف ماه را فرستادند چراغ روشن اين راه را فرستادند يگانه منتقم شاه را فرستادند گرفته گوش دلم را صدای آمدنش به اشك، چلّه گرفتم برای آمدنش بگو چكار كنم تا به كبريا برسم ؟ به وصل يار در ايوانِ مرتضی برسم دُرست، نيمه ی شعبان به كربلا برسم به خاك بوسیِ سرداب سامرا برسم خدا نياورد از يار نااميد شوم من آمدم كه به پای غمش شهيد شوم بگو به فصل زمستان، بهار آمدنی ست به شهرِ يار دلم، شهريار آمدنی ست به گريه ی پسر مهزيار ، آمدنی ست توسّلات من و تو به كار آمدنی ست مُــدام ناله ی "الغوث و الامان" دارم به هر نفس دَمِ "ياصاحب الزّمان" دارم @raziolhossein
چه میخواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی چه میخواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی شب طولانی و تسبیح و سجاده چه میچسبد بهار زود هنگام اند ، شبهای زمستانی توکل بر توسل کن ، توسل بر توکل کن درین دنیای حیرانی ، درین دریای طوفانی اگر تا شام میخندی ، اگر تا صبح میخوابی تو از مردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟ خلاصه بار باید بست ، یا امروز یا فردا  مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی نیاز مستمندان را بنه بر دیده منت مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی  به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه  بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد گناهش را زلیخا کرد ، یوسف گشت زندانی به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی اگر چه گریه هجران شکسته میکند ما را ولی از آب پیشانی ست بهتر ، چین پیشانی گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمیاید به کار این گره ها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه...فقط برگرد  گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان میشود آنکه برای تو نمیمیرد چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم ؟!! به من از تو فقط هجران رسید...آنهم چه هجرانی . . . همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند عجب شام غریبانی ، عجب شام غریبانی سر پیراهن تو ، گریه ی ما را درآوردند میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی @raziolhossein
خوشا لحظه ای بال و پر داشتن سر کوی دلبر گذر داشتن خوشا با خدا بودن و زیستن به یاد خدا چشم تر داشتن همیشه به سوی خدا رو زدن همیشه صفای سحر داشتن چه خوب است عاشق ز معشوق خویش تمنای یک دم نظر داشتن چه خوب است دنبال تو آمدن و از جایگاهت خبر داشتن چه خوب است دائم صدایت زدن همیشه هوایت به سر داشتن چه خوب است یک شب به همراه تو به سرداب تو یک سفر داشتن من امشب هوای تو دارم به سر کرم کن مرا در کنارت ببر در آسمان در سحر باز شد فرشته مهیای پرواز شد ملک در دل آسمان زد صدا: و میلاد خورشید آغاز شد شنیدم شبیه کلیم آمدی و موسایی تو خبرساز شد حسن بر گل روی تو خنده زد پدر با وجودت سرافراز شد برای دل مادر پاک تو زمان سحر کشف صد راز شد رسیدی و در سجده افتادی و زبانت به توحید حق باز شد پدر با تو می گفت ناگفتنی چه اسرارهایی که ابراز شد تو باطل ستیزی تو جاءالحقی ولی خدا حجت مطلقی کنار دلم گاه گاهی بیا تو از جاده های الهی بیا سیاه گناهم بیا نور عشق در این دورۀ روسیاهی بیا بیا از مدینه بیا از نجف بیا از دل این دو راهی بیا اگر چه فراهم نگشته هنوز برای قیامت سپاهی بیا بگو کی مرا می بری با خودت چه روزی چه سالی چه ماهی بیا ببین حال و روز دل شیعه را شده کشته ی بی گناهی بیا اگر تو نیایی چه کس می شود ؟ برای دل ما پناهی ؟ بیا بیا قبل از اینکه بیاید اجل بگیری مرا لحظه ای در بغل مرا گاه در خاطرت فرض کن مرا گرد و خاک درت فرض کن من از چشم پاک تو افتاده ام مرا اشک چشم ترت فرض کن من ِروسیاه زمین خورده را سیاهیّ در لشگرت فرض کن اگر اولین عاشقت نیستم مرا عاشق آخرت فرض کن اگر چه لیاقت ندارم ولی مرا کمترین زائرت فرض کن به وقت ظهورت بیا و مرا نگهبان در سنگرت فرض کن بکش دست خود را به روی سرم مرا نوکر مادرت فرض کن ببخشا به من این خیالات را مگیر از لبم این مناجات را تو مرگ ستم را رقم می زنی تو زنجیر محکم به غم می زنی زمان ظهورت به اذن خدا صف مشرکان را به هم می زنی می آیی مدینه میان بقیع به دنبال قبری قدم می زنی میان مدینه به سمت نجف تو طرح حرم تا حرم می زنی می آیی سر قبر ام البنین به یاد علمدار علم می زنی ضریح بزرگی بنا می کنی به روی طلایش قلم می زنی تو با یاد و نام حسین و حسن حسینیه های کرم می زنی زمان طلوعت که بر خواستی خبر کن مرا کارگر خواستی بیا وعدۀ هر چه پیغمبر است ز هجران ، نگاه دو عالم تر است بیا نالۀ آه آه علی زمانه پر از غربت حیدر است بیا موقع اشک دشمن شده بیا وقت خندیدن مادر است بیا و خداهای ما را بگیر بزن مهر باطل به هر بت پرست بیا کربلا چشم در راه توست و غرق نوای تو یک حنجر است بیا ای دعای دل نیزه ها به دنبال تو چشم هجده سر است بیا انعکاس صدای رباب پی تو نگاه علی اصغر است بیا و ببین در دل علقمه صدایت زند مادرت فاطمه @raziolhossein
گنجینه ی اسرارم و آیینه ای رازم حق دارم اگر اینهمه در سوز و گدازم آواره‌ی دیدار توام چاره ندارم با اشک مگر دور خودم خانه بسازم لبخند تو دل از من دلباخته برده‌ست بردست که در بازی عشق تو ببازم سربازم و بر عرصه‌ی هجران تو باید با مرکب شعرم دو سه تا بیت بتازم آن مطلب حقّم که اگر لب بگشایم از من بگریزند همه... روضه‌ی بازم از فلسفه‌ی فقه به این حکم رسیدم گر سر بدهم پای دو چشم تو مجازم در فکر تو بودم که اذان گفت مؤذن افسوس نفهمید که مشغول نمازم قنبر به علی؛ جون به سالار شهیدان "هر کس به کسی نازد و من هم به تو نازم" @raziolhossein
شعر پیش روی شما دوازده بند ترکیب بند مهدوی اثر طبع استاد است که در دو بخش تقدیم حضور شما میشود بخش اول بند اول  تشنگان را سحاب پیدا شد رحمت بی‌حساب پیدا شد در دل این کویر تفیده بهر جوشید و آب پیدا شد چشم‌ ِچشم‌انتظارها روشن روی حق بی‌نقاب پیدا شد در جمال منورِ یک ماه چارده آفتاب پیدا شد بامدادان ز نکهت یک گل یک گلستان گلاب پیدا شد انقلاب جهانیِ دین را رهبر انقلاب پیدا شد همه عالم تراب مقدم او هیبت بوتراب پیدا شد چشمتان روشن ای مسلمانان روح اسلام ناب پیدا شد سامره شهر مکه گشت و در آن  احمدی با کتاب پیدا شد طلعت غیب را که می‌گفتند صبحدم بی‌‌نقاب پیدا شد بر فراز سر ستمکاران آیه‌های عذاب پیدا شد اهل ایمان امانتان آمد که امام زمانتان آمد بند دوم این همان وجه ذات ذوالمنن است عالمی را چراغ انجمن است این همان کعبه وصال خداست که وجودش مطاف مرد و زن است در زبانش کلام وحی خدا بر لبش جای بوسۀ حسن است نه به بتخانه چون خلیل خدا این به هر جا بت‌ است، بت‌شکن است این همان آرزوی خون خداست بلکه خون خداش در بدن است این همان ذوالفقار دست خدا بلکه دست خدای ذوالمنن است این همان قلب سیدالشهداست این همان جان عاشقان به تن است هم نگاه علی بوَد در چشم هم کلام خداش در دهن است بر لبش دم به دم کلام خداست با خدا لحظه لظحه هم‌سخن است گر چه ما دورش از وطن دیدیم ماه مصر است و یوسف وطن است هم به دستش زمام ملک وجود هم امام تو، هم امام من است آفرینش بود به فرمانش پدر و مادرم به قربانش  بند سوم آرد این نغمۀ مبارک، باد: شهدا عیدتان مبارک باد ای همه انبیا بپا خیزید که خداتان امام مهدی داد عیدها داشتیم در عالم این چنین عید کس ندارد یاد همۀ عیدهاست در این عید این بوَد عید چارده میلاد آفتاب جمال حق تابید سایه‌اش بر سر وجود افتاد با ظهور امام مهدی ما پر شود عالم از عدالت و داد پای مستکبرین فتاد به دام دست مستضعفین ز بند آزاد آسمان گفت یا امام حسن نرجس امشب حسین دیگر زاد آرزوی محمّد و آلش پای در عالم وجود نهاد چشم زهرا به مهدیش روشن باغ نرجس به نرگسش آباد پرچم سرخ کربلا امشب تا سحرگاه می‌زند فریاد کاین پسر دست انتقام خداست طالب خون سیدالشهداست بند چهارم چشم عالم به ماه منظر او به هوای ظهور دیگر او ذوالفقار علی بوَد در دست ز ره مصطفی به پیکر او پیش رویش نبی به استقبال همره او دعای مادر او هم سر دست چادر زهرا هم لباس حسین در بر او سیصد و سیزده خدایی مرد بسته صف جان به کف برابر او ذکر پیوستۀ «حسین حسین» در نفس‌های روح‌پرور او گوئیا با دو چشم می‌بینم گشته عباس میرِ لشکر او پایگاه حکومتش کوفه همه عالم بوَد به محضر او آفتاب امیدِ فاطمه اوست سایۀ کبریاست بر سر او پیشتر از قیامت کبرا همه گردند مست کوثر او نه حجاز و عراق، نه ایران همه عالم شود مسخّر او شب وجد و سرور تبریک است فـرج اهـلبیت نـزدیک است بند پنجم ای خزان را بهار- ادرکنی ابر رحمت ببار- ادرکنی اسداللهِ بیشۀ هستی  دستِ پروردگار- ادرکنی تا به کی سیل اشک‌ها جاری؟ تا به کی انتظار؟ ادرکنی شیعه را بی‌تو انتظار بوَد بدتر از احتضار، ادرکنی پسر مرتضی علی- الغوث وارث ذوالفقار- ادرکنی آخرین تیر ترکش توحید! از کمان سر برآر- ادرکنی چارده قرن مادرت زهراست به تو امیدوار- ادرکنی آفتابا ببین که بی‌تو شده روز ما شام تار، ادرکنی ذوالجناح حسین بار دگر  چون تو خواهد سوار، ادرکنی تو خداوندگار را دستی  دست از ما مدار- ادرکنی تو که خورشید عالم جانی تا به کی پشت ابر پنهانی بند ششم نه زمین باد نه زمان بی‌تو وه چه زشت است آسمان بی‌تو آخرین سهم من مرام‌الله قامت عدل شد کمان بی‌تو چشم یاران تو چو زخم شهید گشته پیوسته خون‌فشان بی‌تو ذکر ما در هجوم ظلم و ستم گشته «الغوث الامان» بی‌تو شعلۀ «الفراق» جای نفس خیزد از سینه جهان بی‌تو گفتم آیی که جان فدات کنم در وجودم نمانده جان بی‌تو نه به گل هست چشمِ دیدارم نه به دل شوقِ بوستان بی‌تو دور هم صبح جمعه‌ها تا کی جمع گردند دوستان بی‌تو؟ نه دگر پیر طاقت صبرش  نه نشاط است در جوان بی‌تو؟ گرچه باشد چراغ بسیارش  مانده تاریک، جمکران بی‌تو قبر پنهان مادرت زهرا همچنان مانده بی‌نشان بی‌تو ای شفابخش زخم سینه بیا پـاسخ نالــۀ مدینــه بیا @raziolhossein
بند هفتم روزی آید که جانِ جان آید جان نو در تن جهان آید روزی آید که این جهان بر ما خوشتر از گلشن جنان آید تیرگی‌ها همه کنار روند شاهد نور در میان آید همه احرام نور می‌بندند که حرم در حرم عیان آید روزی آید که بهر یاری او پور مریم از آسمان آید روزی آید که عالم هستی بر همه کعبۀ امان آید روزی آید که منجی عالم بر نجات جهانیان آید روزی آید کز آتش نمرود لاله بیرون چو بوستان آید گرگ‌های درنده را گویید آخر این گله را شبان آید همه گل‌ها به خنده می‌گویند باز در باغ، باغبان آید  به خدا شیعه صاحبی دارد به خدا صاحب‌الزمان آید جان به کف ای تمام منتظران کـز ره آیـد امـام منتظران بند هشتم نه فقط چشم ماست منتظرت ملک بی‌انتهاست منتظرت از همان شب‌ که وحی نازل شد خاتم‌الانبیاست منتظرت چار ارکان کعبه، حجر و مقام مروه، زمزم، صفاست منتظرت از شب رحلت رسول‌الله علیِ مرتضاست منتظرت کوچه‌های مدینه می‌گویند حسن مجتباست منتظرت از زمانی که گوشواره شکست چشم خیرالنساست منتظرت به خداوند می‌خورم سوگند خون خون خداست منتظرت بر سر قبۀ مزار حسین پرچم کربلاست منتظرت علم و مشک و دست چشم به راه ساقی نینواست منتظرت نوک نی پای خطبۀ زینب سر از تن جداست منتظرت صوت قرآن سیدالشهدا سرِ از تن جداست منتظرت اگـر آتش از آسمـان بارد شیعه تنها تو را تو را دارد بند نهم ای به پیغمبران امید بیا ای خداوند را نوید بیا طالب خون سیدالشهدا مرهم زخم هر شهید بیا قامت راست قامتان بی‌تو چون قد فاطمه خمید بیا یوسفا همچو دیدۀ یعقوب موی اسلام شد سفید بیا صبر اسلام شد تمام ببین جان شیعه به لب رسید بیا تو به هر جمعه اشک ما دیدی دیدۀ ما تو را ندید بیا به همان ناله‌ای که در پس در فاطمه از جگر کشید بیا همه در انتظار روز ظهور همه در هالۀ امید بیا به خدا که خدا تو را ز آغاز بر چنین روز آفرید بیا به سرشکی که در عزای حسین دائم از دیده‌ات چکید بیا به سری کز قفا بریده شده به دلی کز سنان درید بیا همه چشمند تـا تـو بـاز آیی همچو خورشید دیده بگشایی   بند دهم تو یگانه امام منتظری تو نویدِ نجاتِ هر بشری آشکار همیشه پنهانی  آفتاب همیشه جلوه‌گری تو فروغ دو دیدۀ زهرا تو امید دل پیامبری تو به اسلام و دین یگانه پدر  تو تمام ائمه را پسری ثانی احمد و نظیر علی فاتح بدر و خیبر دگری تو فروغ چهارده خورشید تو تجلای چارده قمری تو دُرِ ناب یازده دریا تو حسن را ستارۀ سحری تو به سینای آرزو موسی تو به طور امیدها شجری کربلا سامره نجف مشهد، یا به سوی مدینه ره سپری؟ ما ز تو غافلیم و بی‌خبریم تو ز ما لحظه لحظه باخبری آن که مولای عالم است تویی آن که در جمع ما کم است تویی بند یازدهم ای دو عالم ز مقدمت گلزار قدمی هم به چشم ما بگذار ما همه تیرگی و تو خورشید ما همه تشنه و تو ابر بهار چند «عجل علی ظهور» به لب چند چشم انتظار دولت یار وعدۀ ما و تو کنار حرم روز اوّل گذاشتیم قرار به محمّد قسم تو می‌آیی می‌گشایی نقاب از رخسار می‌رسد نغمۀ انا المهدیت به همه خلق از یمین و یسار تو بیا روضۀ حسین بخوان تو بیا از دو دیده اشک ببار تو بیا قاتلین فاطمه را پسر فاطمه ز قبر در آر داد زهرا از آن گروه بگیر بار غم از دل علی بردار همه گویند بهر روز ظهور صبر باید «و نِعم عقبی الدار» چه کنم داده‌ام ز دست شکیب چه کنم در دلم نمانده قرار  ترسم آن دم که چهره بگشایی در کنــار جنــازه‌ام آیــی بند دوازدهم نقل هر بزم صحبت مهدی است دولت عدل دولت مهدی است ما همه در حضور او هستیم گرچه دوران غیبت مهدی است وسعت بی‌حدود ملک خدا پایگاه حکومت مهدی است گو همه شرق و غرب حمله کنند شیعه در ظلّ رایت مهدی است شوکت و قدرت ستمکاران همه پامال قدرت مهدی است خال و خط محمّدی پیدا در تماشای صورت مهدی است هیچکس نیست مصلح عالم این قبا وقف قامت مهدی است به تمام موالیان گویید که ولایت، ولایت مهدی است آسمان و زمین و لیل و نهار در پناه حکومت مهدی است بگذارید کافران بکشند جرم شیعه، محبت مهدی است عدل و آزادی و حقوق بشر در نظام عدالت مهدی است دست «میثم» بوَد به دامانش پـدر و مــادرم بـه قربانش @raziolhossein